• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

پدیده ای به نام فرار مغزها

Doc

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2005
نوشته‌ها
58
لایک‌ها
0
سن
36
كدوم طرحمو؟
42.gif


من تا جايي كه يادم مياد يك طرح بيشتر ندارم اونم همين كنترل زيادترين سرعت ماشين به طور خودكار در جاهاي مختلف (اتوبان - خيابان اصلي - خيابان فرعي) هستش. كدوم طرح رو شما ميگي؟
42.gif
39.gif
 

Doc

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2005
نوشته‌ها
58
لایک‌ها
0
سن
36
راستي يك خبر جالب! در روز 22 بهمن چشم به راه بمب گذاري منو رفيقام در مترو باشيد!
39.gif
 

Doc

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2005
نوشته‌ها
58
لایک‌ها
0
سن
36
البته بمب راستكي نيست! يك بمب قلابيه! كه فقط صدا و روشنايي زيادي ميسازه! براي اينه كه يه شكي به پليس بديم و تو تلويزيون و ... هم خير پخش بشه و در ضمن نام گروهمون رو هم زنده كنيم
 

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
38
محل سکونت
USA
به نقل از Joupi :
الكترونيك!
اگه شريف بد بود براش اين قدر سر و دست نمي شكستن.
گربه دستش به گوشت نمي رسيد مي گفت تلخه :D
اگه يه دونه از اون امتحاناي خفن مخابرات 1 جناب خلج رو ازت مي گرفتن 2 هم نمي شدي. مطمئن باش.
اگه شريف فرقي با بقيه نمي كرد ملت ديونه نبودن كه از همه جا بكنن بيان اونجا درس بخونن. مي موندن خونه مامان جونشون و تو دانشگاه آزاد درس مي خوندن.
دانشگاه آزاد حالا بحث خودشو داره عزیزم من که نمی گم شریف بده بالکل هم قبولش دارم منتهی نمی تونم بپذیرم که هیچکسی تو این مملکت به پای اونا نمی رسه این پیش داوری های منفی کاری رو درست نمی کنه در ضمن هنوز مخابرات 1 نخوندم و به نظرم هر کی خوب بخونه از اینترنت هم غافل نشه نمره گرفتن تو امتحان فلان استاد شکستن گردن رستم نیست.بله تو جمع بندی ها میشه گفت که کیفیت خدمات فلان دانشگاه از همه بالاتره منم قبول دارم هیچکدوم از دانشگاهها به پای شریف نمی رسه اما دلیل نمیشه که بقیه ی دانشجوهای این مملکت رو به حساب نیاریم.من خیلی ها رو می شناسم که تو دانشگاههایی درس می خونن که از لحاظ رتبه بندی تو رده های میانی جدول قرار دارن منتهی خیلی خوب خودشونو بالا کشیدن و چیزی کمتر از بقیه ندارن.
تفکر سیاه و سفید پیش من معنی نداره. :happy:
 

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
38
محل سکونت
USA
به نقل از edward :
مثكه همه رفتنين اينجا :p
شريف انصافا با جاهاي ديگه فرق داره. فرقشم فشاريه كه روي دانشجو مياد. حتي گاگول ترين دانشجو هم مجبوره حداقل به اندازه وقت كلاسهاش بيرون وقت كلاسش وقت بزاره رو درسا تا پاس شه!! اگر بخواد خوب پاس شه بايد حداقل 1.5 تا 2 برابر وقت بزاره
امتحانا همش با توقع خيلي خيلي بالا گرفته ميشه. استاد آبكي خيلي كمه و حتي بيرون ميكنن استاداي راحت گير رو
نمره به سخت ترين وجه ممكن داده ميشه واقعا
درس شب امتحان بخوني پاس شه اصلا نداره مگر عمومي ها

خوب اينو با دانشگاه عشق و سنگك يا همين تهران مقايسه كن. همه دنبال گروه موسيقي و سياسي و مجله و ....ن + آخر ترم درس بخونن پاس شه
اين مود اكثر دانشگاهاست
حتي اساتيد به اين وضعيت خو گرفتن چه برسه به دانشجوها و ساختار آموزشي

تفاوت در اينجاست وگرنه آدم مخ تو هر دانشگاهي پيدا ميشه الكترونيك
من نگفتم كه شما مخ نيستي(معلومه كه هستي!) گفتم شايد كنكور خراب كردي يا چيزي شده نشده بري شريف وگرنه اگر ميشد بري مطمئنم ميرفتي
هوم؟
شريف انصافا با جاهاي ديگه فرق داره. فرقشم فشاريه كه روي دانشجو مياد. حتي گاگول ترين دانشجو هم مجبوره حداقل به اندازه وقت كلاسهاش بيرون وقت كلاسش وقت بزاره رو درسا تا پاس شه!! اگر بخواد خوب پاس شه بايد حداقل 1.5 تا 2 برابر وقت بزاره
امتحانا همش با توقع خيلي خيلي بالا گرفته ميشه. استاد آبكي خيلي كمه و حتي بيرون ميكنن استاداي راحت گير رو
نمره به سخت ترين وجه ممكن داده ميشه واقعا
درس شب امتحان بخوني پاس شه اصلا نداره مگر عمومي ها

خوب اينو با دانشگاه عشق و سنگك يا همين تهران مقايسه كن. همه دنبال گروه موسيقي و سياسي و مجله و ....ن + آخر ترم درس بخونن پاس شه
اين مود اكثر دانشگاهاست

حتي اساتيد به اين وضعيت خو گرفتن چه برسه به دانشجوها و ساختار آموزشي
تایید میشه لااقل در مورد دانشگاه خودمون.منم که از اولش گفتم شرایط اونجا با بقیه ی جاها خیلی توفیق داره.

تفاوت در اينجاست وگرنه آدم مخ تو هر دانشگاهي پيدا ميشه الكترونيك
من نگفتم كه شما مخ نيستي(معلومه كه هستي!) گفتم شايد كنكور خراب كردي يا چيزي شده نشده بري شريف وگرنه اگر ميشد بري مطمئنم ميرفتي
هوم؟
خوب طبیعیه اگه میشد می رفتم منتهی درست گفتی ما خیلی درس خوندیم اما یه اتفاقاتی افتاد که نشد دیگه.الان هم حسرتشو نمی خورم (اينو ار ته دل مي گم) و حرف من اینه که اگه فلان کس تو فلان دانشگاه قبول نشده نبایست بشینه ور دل باباش و زانوی غم بغل بگیره که همه چی تموم شد و تصور كنه تا دنیا دنیاست دانشجوي درجه دو به حساب مياد.من اينو قبول ندارم.اگه الان هم جا نیفتاده مهم نیست بالاخره جا میفته جون سخت تر از هیت بطلیموسی که نیست!
خوب اگه شرايط دانشگاه فلان به پای یه دانشگاه خاص نمی رسه خود دانشجو که می تونه این نقص رو تا حد زیادی جبران کنه.اگه شریفی ها روزی 6 ساعت درس می خونن من میریم 10 ساعت می خونم نمیشه؟!مهندسی برق که زاده ی شریف نیست بالفرض مثال! اول و آخرشم شریف نیست منتهی با کیفیت بسیار خوبی اونجا عرضه میشه....

به عقیده ی من شرایط دانشگاه می تونه خیلی تاثیر گذار باشه اما شرط اصلی خود دانشجوست که باید بره سی درس و مشقش.خوشبختانه امروزه اونقدر منابع مطالعاتی خوب- به رزو و دم دستی وجود داره که این مرزبندی های سنتی رو به هم میریزه.

در ضمن آقا من یه سلول عصبی هم نیستم چه برسه به مخ! :happy:
 

Joupi

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 آپریل 2005
نوشته‌ها
5
لایک‌ها
0
من خودم ديدم سر جلسه امتحان مدار 2، يكي از المپياديها با يك ماشين حساب قراضه اومده بود. اون هم چه امتحان خفني كه كلي محاسبه عدد مختلط مي خواد.
وقتي اين آدم براي اينا اندازه همون يه بشكه نفت هم ارزش نداره كه حداقل بهش يه ماشين حساب بدن بايد هم بره. پشت سرش هم نيگا نكنه. نامردا از اينكه يارو مدال نقره گرفته بود كلي بعد از اومدنشون به نفع خودشون تبليغ كردن كه ما تو فلان المپياد سوم شديم ولي دريغ از حتي يه ماشين حساب كه به خود يارو بدن.
 

Nenapharboy

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2005
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
0
محل سکونت
enywhere
من فكر مي كنم فرار مغز ها لازمه
من كه اگه بتونم تا يه سال ديگه از اين جا ميرم
 

Doc

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2005
نوشته‌ها
58
لایک‌ها
0
سن
36
زياد خودتون رو ناراحت نكنيد! چون The Nationalist man will comeback with his Nazi friends
39.gif
 

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
38
محل سکونت
USA
آخه آدم بره اونجا چی کار کنه با عقل من که موازی نمیشه مملکت به این قشنگی... فرار که نشد کار اگه اینجوری باشه که آدم می تونه از زیر خیلی کارا فرار کنه اما آخرش که چی....
 

30rus

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
4 جولای 2005
نوشته‌ها
56
لایک‌ها
0
به نقل از electronic :
آخه آدم بره اونجا چی کار کنه با عقل من که موازی نمیشه مملکت به این قشنگی... فرار که نشد کار اگه اینجوری باشه که آدم می تونه از زیر خیلی کارا فرار کنه اما آخرش که چی....
شما مثل اينكه هنوز دانشجويي و از بابا جونت پول توجيبي مي گيري. هنوز هم كار نكردي ببيني چه جوريه. شما بعد از اينكه درست تموم شد بعد هم دو سال سربازي رفتي و بعدش پاسپورت گرفتي بعد هم سر كار رفتي و يه پول و پله اي جمع كردي نمي گم برو آمريكا يه سفر برو دوبي يا تركيه. وقتي پات رسيد تو خونه خودت مطمئنم قبلش تو فرودگاه مهرآباد گريه كردي. علتش رو هم تو چند تا پستي كه به مرور مي نويسم مي فهمي پس نميخواد الان هم جواب اين رو بدي چون از همين پست هات الان مي دونم مي خواي چي بنويسي!! .
فكر كنم براي اينكه شرايطي كه گفتم رو داشته باشي و مجاز باشي راجع به اين مسايل نظر بدي بايد 4 سال ديگه صبر كني.
 

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
38
محل سکونت
USA
به نقل از 30rus :
شما مثل اينكه هنوز دانشجويي و از بابا جونت پول توجيبي مي گيري. هنوز هم كار نكردي ببيني چه جوريه. شما بعد از اينكه درست تموم شد بعد هم دو سال سربازي رفتي و بعدش پاسپورت گرفتي بعد هم سر كار رفتي و يه پول و پله اي جمع كردي نمي گم برو آمريكا يه سفر برو دوبي يا تركيه. وقتي پات رسيد تو خونه خودت مطمئنم قبلش تو فرودگاه مهرآباد گريه كردي. علتش رو هم تو چند تا پستي كه به مرور مي نويسم مي فهمي پس نميخواد الان هم جواب اين رو بدي چون از همين پست هات الان مي دونم مي خواي چي بنويسي!! .
فكر كنم براي اينكه شرايطي كه گفتم رو داشته باشي و مجاز باشي راجع به اين مسايل نظر بدي بايد 4 سال ديگه صبر كني.
خوب البته تجربه ي من زياد نيست و شايد به قول شما:
هنوز از دهن بوي شير آيدش ............................... همي راي شمشير و تير آيدش!
اما يه سري آرمانها و اعتقاداتي تو وجودم هست كه بسيار بعيد مي دونم دچار تحول بشه. :happy:
 

edward

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 آپریل 2004
نوشته‌ها
112
لایک‌ها
0
سیروس جان اینطور زود در مورد دیگران قضاوت نکن شرایط خیلی ها متفاوت با اون چیزیه که ممکنه تو نظر اول به ذهن بیاد(البته خود منم این عیب رو دارم ;) )

در مورد حرفات تا حد زیادی موافقم. در ضمن با الکترونیک هم موافقم. من 2 ساله فارغ التحصیل شدم. از همون خراب شده ای هم هستم که حرفش هست ;)

در بدو فارغ التحصیلی در وزارت .... کار گرفتم. یعنی پیشنهاد کار دادیم و مدیر دولتی(دقیقا هم تریپ مدیر دولتی و ... بود) هم قبول کرد و ما با قول و قرار و مدار تیم جور کردیم و شروع کردیم به کار و تهیه گزارش و .... . خلاصش کنم اینکه ما یکسال و خرده ای اونجا کار کردیم شاید واقعا بالای 50 بار قرارداد نوشتیم و عوض کردیم و ... ولی نبستن که نبستن. آخرش یکی دلش به حال ما و تیممون سوخت و ما رو فرستاد تو یه شرکت وابسته به وزارت .... . ما با اینکه حداقل های کف کف رو برای پرداخت ها انجام داده بودیم، قبل از اون هیچ کار دیگری نکرده بودیم که پولی داشته باشیم، تمام عملیات میدانی را با ماشین شخصی خودم انجام دادیم، هزینه ها را تماما خودمون کردیم، و همه گزارشات و تایپ و ترجمه ها و .... رو خودمون با واقعا بدبختی انجام دادیم
دست آخر به حدود 60 درصد پول درخواستی رسیدیم. بدون هزینه ها. یعنی هزینه ها رم از روی همین بردارید. خلاصش اینکه کسر کردیم و تقسیم کردیم و .... نفری 600 تومن به ازای یک سال رسید. :)
مدیر بهانه آورد که مدیر بالا دستم قبول نمیکنه. به ما حتی ناهار وزارت رو هم نمیدادن چون قرارداد نداشتیم! ما مدتهای مدید ناهار فلافل و سمبوسه میخوردیم(به مدت چند ماه). و خوشحال بودیم که کار میکنیم. برای مملکتمون مفیدیم.

در حال حاضر تو همون شرکت کذایی که توش افتادیم کار میکنم. بزور ماهی 300 تومن بهم میدن. کاری که میکنم شبیه آپدیت نگه داشتن یک وب سایته. برای اینکه مدیر خوشش میاد این سایت باشه.(مقاصدش بیشتر جناحیه). بازدید کنندگان وب سایت هم چیزی معادل روزانه 20 هیت هست!!

من پوسیدن خودم مغزم اطلاعاتم تخصصم و ... رو جلو چشمم میبینم. بهت قول میدم هیچ کجای این مملکت بری(هیچ کجا دقیقا مطلق هست) نمیتونی جوری که دوست داری کار کنی. حتی معمولا نمیشه تلاش کرد. چون با دستورات مستقیم مقامات مربوطه در مورد خط قرمز ها مواجه میشی. اگر سعی کنی تو کار مدیرت دخالت کنی که کارت زاره. مگه تو تصمیم گیری؟ و اونچه که امثال من و تو نمیفهمیم علم مدیریت و ارتباط تنگاتنگش با باند بازی و سیاسی کاری هست. ;)

من شخصا انگیزه ای برای کار کردن تو دولت یا بخش خصوصی ندارم. ما مثلا ناظر یک شرکت خصوصی هم هستیم! شرکت خصوصی هم بیچارس بابت پول گرفتن. حتی من یا مدیرم(!) تائید میکنیم که کار انجام شده هم بعد 5 - ماه پول میگیرن. و حق دارن که کار مزخرف میکنن. کاملا محقن.

در مورد اینکه مملکت قشنگی داریم علی رغم میلم باهات موافقم. ولی اگر میتونی ذهنت رو و کل تخصصت رو فدای این قشنگی بکنی بسم ا...

این قشنگی شامل روابط خانوادگی ما میشه. شامل شهرهامون و هویت مون تو این مملکت میشه. موسیقیش هست. هنرش هست که هیچ کجای دیگه یافت نمیشه. درسته. آدماش هستن که جایی مرام با این غلظت پیدا نمیکنی. درست

ولی وقتی بودن آدم = توهین. وقتی هیچ احترامی برای تو قائل نیستن. توی اداره ای کار میکنی که اصولا شانت با ابدارچی ممکنه یکسان باشه چون اون برادرزاده رئیسه. :( (اینها اصلا قصه نیست من نمونه های واقعیش رو میبینم و دارم). یک دانشگاه آزادی رئیسته(الان رئیس من هست!) که بخاطر رفاقت و یار غار بودن مدیرت رشد کرده. کسی بخاطر آشنا داشتن تو شهرداری و اینکه میتونه پروژه بگیره براحتی به 2 رده بالاتر ارتقا پیدا میکنه در حالیکه تو فقط تماشا میکنی!

کار اجرایی هم همینطوره الکترونیک. در زمینه اجرا بری مجبوری بخاطر پرداخت ها و مشکلات پروژه ها و ساخت و پاخت هایی که سر مناقصه ها میشه و .... بری تو کار خلاف. ناظر هم باشی مجبوری(!) پول بگیری و توی سیستم حل شی وگرنه لنگت رو هواست. بازم اینها قصه و شایعه و ... نیست و من نمونه های واقعیش رو دارم. اصلا در مورد این سیستمی بودن همه جای مملکت شک نکنین.

خوب :) بقول ابی: چی باید کرد؟ از نظر من بهترین کار یک تافل + یک کار مناسب(تخصصی) در کاناداست. چرا که نه؟ مگر من گوسفندم که جایی زندگی کنم که سالی بالای 30000 نفر فقط تو جاده هاش کشته میشن(جنگ با 8 سال کشت و کشتار 150 هزار کشته داشت!) و منم باید تو همین جاده ها باشم. بجای خرج ایمنی جاده شدن خرج سفر خارجی فلان مدیر میشه. بجای خرج ایمنی جاده سازمانهای شورای نگهبان، شورای مصلحت ****، سازمان اهل بیت(!) ..... بودجه میگیرن که ملا ها رو پروار کنن. اونها هم هیچی کم نزارن تو سانسور اطلاعات اینترنت اخبار خبرگزاری ماهواره ..... . باید پروژه میلیاردی و بی نتیجه فیلترینگ رو شاهد باشم در حالیکه پروژه های کاربردی تحت وب بودجه ندارن. فرهنگ سازی اینترنتی شده ملعبه دست افرادی که دستی در کاسه کثیف صاحبکاران دارند. و تنها چیزی که توش پیدا نمیشه فرهنگه. و دهها برابر ارزش ریالیشون هم پول میگیرن. چون لیاقتش(ریش و پیرهن رو شلوار) دارن.
باید شاهد باشم کشورم به وضوح از تروریسم حمایت میکنه و به دیگر کشور ها این حق رو میده که تحریممون کنن. برای کوچکترین ترنزکشن مالی باید کلی پول ترنسفر بدی. سرویس دهی سازمانهای دولتی در این حده که هیچ بسته پستی تضمینی برای رسیدن به مقصد نداره(بازم نمونش رو دارم). پاره شدن بسته ها صرفنظر از محتویاتشه. یعنی من بسته ای محتوی کاغذی مهم داشتم از وسط پاره شده بود! و اگر لای مشما نبود کل کاغذ که مدرک مهمی هم بود پاره شده بود. دستمون به .... ی هیچ کسی هم بند نیست. مطمئن مطمئن باش. هیچ جایی برای شکایت وجود نداره. عدالت و داد خواهی در این مملکت معنای دیگری داره. معنیش اینه که من خودم شخصا در خونه قاضی این مملکت رفتم و بخاطر قضیه ای(که اتفاقا حق با ما بود و شواهد بر علیه ما ساخته شده بود!) رشوه دادم. :) من 25 ساله تجربه همه اینکار ها رو دارم.

علی رغم رابطه شدیدا عاطفی که با خانواده و مادرم و ... دارم تصمیم دارم بسرعت برم. :)
 

30rus

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
4 جولای 2005
نوشته‌ها
56
لایک‌ها
0
يه ايده كلي: تو مملكت ما به خاطر عقب افتادگي مفرطش جا براي كار زياد هست. اگه كسي هم ميگه كشور ما خيلي توپه سرش رو اول محكم به ديوار بكوبه سپس به نزديكترين تور مراجعه و يك ديداري از هر كشوري به غير از عربستان و عراق و افغانستان داشته باشه.

براي همين عقب افتادگي مفرط اگه كسي بخواد اينجا بمونه و كار كنه و امكاناتش رو داشته باشه همه كار مي تونه بكنه. همون كاري كه من بعد از بيرون اومدن از شريف تو سرم داشتم. كشور خيلي ثروتمندي هم داريم حالا به اين كار نداريم كه پول رو دست من و شما نمي دن ولي به اين خاطر كه هيچي تو اين مملكت نمي ياد بايد همه چيز رو خودمون بسازيم. براي همين اگه كسي IQ خوبي داشته باشه راحت مي تونه تو ايران پول در بياره.

بگذريم. البته اگه كسي اين خذعبلات بالا رو الان به خود من مي گفت از هزار تا فحش خواهر و مادر برام بدتر بود. :p
 

amirhoman

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
25 آپریل 2005
نوشته‌ها
1,127
لایک‌ها
11
سن
55
محل سکونت
Tehran
به نقل از Nenapharboy :
من فكر مي كنم فرار مغز ها لازمه
من كه اگه بتونم تا يه سال ديگه از اين جا ميرم
زياد و جدا به خودت گرفتي ها.
 

30rus

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
4 جولای 2005
نوشته‌ها
56
لایک‌ها
0
رفتن به اين راحتي ها هم نيست. بايد از يه سال قبلش برنامه ريزي كرد. حداقل سه چهار ماه فول براي جمع و جور كردن مدارك لازم و مشخص كردن مقصد وقت لازمه. هيچ كس براي شما دعوت نامه نمي فرسته حتي براي اون المپياديها اونجا هم مثل اينجاخونه خاله نيست.

خلاصه كاليبر بسيار كمي مي خواد به اضافه وقت و هزينه زياد كه خيليها همين اول واجد شرايطش نيستن :lol: . و اينها هم مساويه كلي از دست دادن فرصتها تو ايران. برا همين الكي بي گدار به آب نزنين كه اگه درست برنامه ريزي نشه بدجوري چوبش رو مي خورين و از اينجا هم وا مي مونين. تازه وقتي هم كه مي رين دلتون واسه اين مملكت مزخرف بدجوري تنگ مي شه. هر چقدر هم نفرت داشته باشين بالاخره 20 يا 30 سال تو اينجا پيش بابا مامان جونتون بودين و اين موضوع و دل كندن از خيلي چيزاي ديگه اصلا شوخي بردار نيست.
 

30rus

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
4 جولای 2005
نوشته‌ها
56
لایک‌ها
0
شايد بعضي ها بگن چرا اين قدر شريف شريف يا المپياد المپياد مي كنين. مگه بقيه مردم بجاي مغز تو سرشون كاه گل هست. نه داداش! IQ ايرانيها از مردم ديگه خيلي بيشتره دليليش رو هم بعدامي گم. اگه فرار مغزها باشه همه بايد در رفته باشن.

ولي كسي كه برق شريف رفته رتبه كنكورش زير 80 شده. وقتي براي المپياديها و شريفيها ارزشي قايل نشدن ديگه دانشگاههاي ديگه مثل اصفهان و ..... جاي خود دارن. شناسايي استعدادها بد نيست ولي به كسي كه تو المپياد جهاني امتحان خودش رو پس داده اندازه يه ماشين حساب ارزش نداره شما كه ديگه جاي خود داريد. هر وقت به اونا چيزي دادن شما هم بگين ما هم مي خوايم. ولي مطمئن باشين تا اول به اونا چيزي ندن به شما هيچي نمي دن. خلاصه اين ميشه كه من اين مملكت رو به ماهي 800 دلار ناقابل فروختم. خر كه نيستم. اينجا بايد كلي التماس مي كردم تا مزد كاري كه انجام شده رو بدن اونجا دارن به خاطر اينكه فقط درس بخونم ماهي اين قدر مي دن. تازه ناز و نوازشم هم مي كنن.
شما باشين 800 دلار اين طوري رو ترجيح مي دين يا گرفتن مبلغي بيشتر ولي با كلي خواهش و التماس و حتي گرفتن پول خود با پرداخت رشوه .
البته اين رو هم بگم كه اين هزينه يك ماه زندگي ساده دانشجويي اونجا هست و خرج اينجا با اونجا از زمين تا آسمون فرق مي كنه. اگه كسي مي خواد به سبك ايران اونجا زندگي كنه خرجش خيلي بالاتر ميره.

راستي دو مورد براي اثبات مغز بودن ايرانيها:
1. يه جايي خوندم stone henge كه نماد مهمي از زندگي اوليه تو انگليس هست و كلي بهش افتخار مي كنن حتي 300 سال بعد از تخت جمشيد ساخته شده.اون زمان حتما ايراني ها شعورشون اين قدر بوده كه بدونن معماري چي هست. اون stone henge اي ها هم تازه داشتن دنبال سنگي كلوخي مي گشتن خودشون رو پاك كنن :lol: . يه سنگي تو سر شكاري بزنن و.....
2. شعور ايرانيها اين قدر بوده كه خيلي زودتر از بقيه به فكر ساخت پارلمان افتادن يا بعد از انقلاب فرانسه سريعتر از بقيه دوزاريشون افتاده. البته پارلمان به معناي جديدش. فكر كنم حتي جزو 5 كشور اول باشه. حالا اين بماند كه چرا اين قدر اوضاع دموكراسي خرابه. اصل قضيه رو داشته باشين. عربها به معناي واقعي احمقن. البته عرباي عربستان و حاشيه رو مي گم. قبول ندارين يه توك پا برين اونجا بياين اينجا تعريف كنين.
 

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
38
محل سکونت
USA
به نقل از edward :
سیروس جان اینطور زود در مورد دیگران قضاوت نکن شرایط خیلی ها متفاوت با اون چیزیه که ممکنه تو نظر اول به ذهن بیاد(البته خود منم این عیب رو دارم ;) )

در مورد حرفات تا حد زیادی موافقم. در ضمن با الکترونیک هم موافقم. من 2 ساله فارغ التحصیل شدم. از همون خراب شده ای هم هستم که حرفش هست ;)

در بدو فارغ التحصیلی در وزارت .... کار گرفتم. یعنی پیشنهاد کار دادیم و مدیر دولتی(دقیقا هم تریپ مدیر دولتی و ... بود) هم قبول کرد و ما با قول و قرار و مدار تیم جور کردیم و شروع کردیم به کار و تهیه گزارش و .... . خلاصش کنم اینکه ما یکسال و خرده ای اونجا کار کردیم شاید واقعا بالای 50 بار قرارداد نوشتیم و عوض کردیم و ... ولی نبستن که نبستن. آخرش یکی دلش به حال ما و تیممون سوخت و ما رو فرستاد تو یه شرکت وابسته به وزارت .... . ما با اینکه حداقل های کف کف رو برای پرداخت ها انجام داده بودیم، قبل از اون هیچ کار دیگری نکرده بودیم که پولی داشته باشیم، تمام عملیات میدانی را با ماشین شخصی خودم انجام دادیم، هزینه ها را تماما خودمون کردیم، و همه گزارشات و تایپ و ترجمه ها و .... رو خودمون با واقعا بدبختی انجام دادیم
دست آخر به حدود 60 درصد پول درخواستی رسیدیم. بدون هزینه ها. یعنی هزینه ها رم از روی همین بردارید. خلاصش اینکه کسر کردیم و تقسیم کردیم و .... نفری 600 تومن به ازای یک سال رسید. :)
مدیر بهانه آورد که مدیر بالا دستم قبول نمیکنه. به ما حتی ناهار وزارت رو هم نمیدادن چون قرارداد نداشتیم! ما مدتهای مدید ناهار فلافل و سمبوسه میخوردیم(به مدت چند ماه). و خوشحال بودیم که کار میکنیم. برای مملکتمون مفیدیم.

در حال حاضر تو همون شرکت کذایی که توش افتادیم کار میکنم. بزور ماهی 300 تومن بهم میدن. کاری که میکنم شبیه آپدیت نگه داشتن یک وب سایته. برای اینکه مدیر خوشش میاد این سایت باشه.(مقاصدش بیشتر جناحیه). بازدید کنندگان وب سایت هم چیزی معادل روزانه 20 هیت هست!!

من پوسیدن خودم مغزم اطلاعاتم تخصصم و ... رو جلو چشمم میبینم. بهت قول میدم هیچ کجای این مملکت بری(هیچ کجا دقیقا مطلق هست) نمیتونی جوری که دوست داری کار کنی. حتی معمولا نمیشه تلاش کرد. چون با دستورات مستقیم مقامات مربوطه در مورد خط قرمز ها مواجه میشی. اگر سعی کنی تو کار مدیرت دخالت کنی که کارت زاره. مگه تو تصمیم گیری؟ و اونچه که امثال من و تو نمیفهمیم علم مدیریت و ارتباط تنگاتنگش با باند بازی و سیاسی کاری هست. ;)

من شخصا انگیزه ای برای کار کردن تو دولت یا بخش خصوصی ندارم. ما مثلا ناظر یک شرکت خصوصی هم هستیم! شرکت خصوصی هم بیچارس بابت پول گرفتن. حتی من یا مدیرم(!) تائید میکنیم که کار انجام شده هم بعد 5 - ماه پول میگیرن. و حق دارن که کار مزخرف میکنن. کاملا محقن.

در مورد اینکه مملکت قشنگی داریم علی رغم میلم باهات موافقم. ولی اگر میتونی ذهنت رو و کل تخصصت رو فدای این قشنگی بکنی بسم ا...

این قشنگی شامل روابط خانوادگی ما میشه. شامل شهرهامون و هویت مون تو این مملکت میشه. موسیقیش هست. هنرش هست که هیچ کجای دیگه یافت نمیشه. درسته. آدماش هستن که جایی مرام با این غلظت پیدا نمیکنی. درست

ولی وقتی بودن آدم = توهین. وقتی هیچ احترامی برای تو قائل نیستن. توی اداره ای کار میکنی که اصولا شانت با ابدارچی ممکنه یکسان باشه چون اون برادرزاده رئیسه. :( (اینها اصلا قصه نیست من نمونه های واقعیش رو میبینم و دارم). یک دانشگاه آزادی رئیسته(الان رئیس من هست!) که بخاطر رفاقت و یار غار بودن مدیرت رشد کرده. کسی بخاطر آشنا داشتن تو شهرداری و اینکه میتونه پروژه بگیره براحتی به 2 رده بالاتر ارتقا پیدا میکنه در حالیکه تو فقط تماشا میکنی!

کار اجرایی هم همینطوره الکترونیک. در زمینه اجرا بری مجبوری بخاطر پرداخت ها و مشکلات پروژه ها و ساخت و پاخت هایی که سر مناقصه ها میشه و .... بری تو کار خلاف. ناظر هم باشی مجبوری(!) پول بگیری و توی سیستم حل شی وگرنه لنگت رو هواست. بازم اینها قصه و شایعه و ... نیست و من نمونه های واقعیش رو دارم. اصلا در مورد این سیستمی بودن همه جای مملکت شک نکنین.

خوب :) بقول ابی: چی باید کرد؟ از نظر من بهترین کار یک تافل + یک کار مناسب(تخصصی) در کاناداست. چرا که نه؟ مگر من گوسفندم که جایی زندگی کنم که سالی بالای 30000 نفر فقط تو جاده هاش کشته میشن(جنگ با 8 سال کشت و کشتار 150 هزار کشته داشت!) و منم باید تو همین جاده ها باشم. بجای خرج ایمنی جاده شدن خرج سفر خارجی فلان مدیر میشه. بجای خرج ایمنی جاده سازمانهای شورای نگهبان، شورای مصلحت ****، سازمان اهل بیت(!) ..... بودجه میگیرن که ملا ها رو پروار کنن. اونها هم هیچی کم نزارن تو سانسور اطلاعات اینترنت اخبار خبرگزاری ماهواره ..... . باید پروژه میلیاردی و بی نتیجه فیلترینگ رو شاهد باشم در حالیکه پروژه های کاربردی تحت وب بودجه ندارن. فرهنگ سازی اینترنتی شده ملعبه دست افرادی که دستی در کاسه کثیف صاحبکاران دارند. و تنها چیزی که توش پیدا نمیشه فرهنگه. و دهها برابر ارزش ریالیشون هم پول میگیرن. چون لیاقتش(ریش و پیرهن رو شلوار) دارن.
باید شاهد باشم کشورم به وضوح از تروریسم حمایت میکنه و به دیگر کشور ها این حق رو میده که تحریممون کنن. برای کوچکترین ترنزکشن مالی باید کلی پول ترنسفر بدی. سرویس دهی سازمانهای دولتی در این حده که هیچ بسته پستی تضمینی برای رسیدن به مقصد نداره(بازم نمونش رو دارم). پاره شدن بسته ها صرفنظر از محتویاتشه. یعنی من بسته ای محتوی کاغذی مهم داشتم از وسط پاره شده بود! و اگر لای مشما نبود کل کاغذ که مدرک مهمی هم بود پاره شده بود. دستمون به .... ی هیچ کسی هم بند نیست. مطمئن مطمئن باش. هیچ جایی برای شکایت وجود نداره. عدالت و داد خواهی در این مملکت معنای دیگری داره. معنیش اینه که من خودم شخصا در خونه قاضی این مملکت رفتم و بخاطر قضیه ای(که اتفاقا حق با ما بود و شواهد بر علیه ما ساخته شده بود!) رشوه دادم. :) من 25 ساله تجربه همه اینکار ها رو دارم.

علی رغم رابطه شدیدا عاطفی که با خانواده و مادرم و ... دارم تصمیم دارم بسرعت برم. :)
متاسفانه ادوارد جان به حقایق تلخی اشاره کردی که واقعا" آدم می مونه چی کار کنه چه و جوری فکر کنه.باهات موافقم هر چند که تا این حد تجربه و شاهد عینی ندارم اما کم و بیش از این مسایل با خبرم و همون طور که گفتی تنها چیزی که آدم رو دلخوش به موندن می کنه همون قشنگیه که خوبم تعریفش کردی.
با عرض تاسف باد بگم که "از ماست که برماست" و به هر حال این سیستم فاسد و چندشناک دست آورد همین مردم بود که بهتره واردش نشیم....
چون اندازه ی شما سختی نکشیدم نمی تونم در مورد تصمیم شما قضاوت کنم به هر حال هر کسی واسه خودش دلایلی داره که قابل احترامه.اما در مورد خودم باید بگم نمی تونم حتی می دونم که بعدها ممکنه مجبور به این کار بشم اما واقعیتش نمی تونم.من احساس می کنم اگه برم به اون پیرمرد بازنشته ای که ماهی 70 تومن میگیره ظلم کردم.به پدرم به مادرم به نسل آینده و به خیلی های دیگه ظلم کردم.
خیلی ها تو این ملکت امیدشون به شما و امثال شماست.مطممئنم که با رفتن استعدادهای این مملکت اقلیت بالا دست ککشون هم نمی گزه و چه بسا خوشحال هم بشن.می دونم خیلی آرمانگرایانه ست و واسه کسی که تو بطن جامعه باشه قبول کردن و تطبیق دادنش با شرایط فعلی مملکت بسیار بسیار مشکل و حتی خنده آوره اما من اعتقا دارم که بالاخره باید یکی اینجا رو آباد کنه.درسته به تنهایی از دست فلانی هیچ کاری برنمیاد اما صرف وجود این افراد تو کشور می تونه زنگ خطری برای اونایی باشه که می خورن و می آشامند که هیچ، اسراف هم می کنن.به نظر من با رفتن هیچ کاری درست نمیشه شاید وضع زندگی شخصیتون تو یه بازه ای بهبود پیدا کنه اما اگه اون سر دنیا هم برید شما رو به چشم یه ایرانی نگاه می کن و تا زمانی که وضع مملکتتون اینجوری باشه نمی تونید به راحتی سرتون رو تو مجامع جهانی بالا نگه دارید.اصلاح این ساز و کارهای فرسوده به دست من و شما و بقیه امکان پذیره و هیچ کسی از بیرون نمیاد که ما رو رستگار کنه.به هر حال اینا نظر من بود و اصلا" هم انتظا ندارم مورد قبول همه واقع بشه ....
 

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
38
محل سکونت
USA
به نقل از 30rus :
شايد بعضي ها بگن چرا اين قدر شريف شريف يا المپياد المپياد مي كنين. مگه بقيه مردم بجاي مغز تو سرشون كاه گل هست. نه داداش! IQ ايرانيها از مردم ديگه خيلي بيشتره دليليش رو هم بعدامي گم. اگه فرار مغزها باشه همه بايد در رفته باشن.

ولي كسي كه برق شريف رفته رتبه كنكورش زير 80 شده. وقتي براي المپياديها و شريفيها ارزشي قايل نشدن ديگه دانشگاههاي ديگه مثل اصفهان و ..... جاي خود دارن. شناسايي استعدادها بد نيست ولي به كسي كه تو المپياد جهاني امتحان خودش رو پس داده اندازه يه ماشين حساب ارزش نداره شما كه ديگه جاي خود داريد. هر وقت به اونا چيزي دادن شما هم بگين ما هم مي خوايم. ولي مطمئن باشين تا اول به اونا چيزي ندن به شما هيچي نمي دن. خلاصه اين ميشه كه من اين مملكت رو به ماهي 800 دلار ناقابل فروختم. خر كه نيستم. اينجا بايد كلي التماس مي كردم تا مزد كاري كه انجام شده رو بدن اونجا دارن به خاطر اينكه فقط درس بخونم ماهي اين قدر مي دن. تازه ناز و نوازشم هم مي كنن.
شما باشين 800 دلار اين طوري رو ترجيح مي دين يا گرفتن مبلغي بيشتر ولي با كلي خواهش و التماس و حتي گرفتن پول خود با پرداخت رشوه .
البته اين رو هم بگم كه اين هزينه يك ماه زندگي ساده دانشجويي اونجا هست و خرج اينجا با اونجا از زمين تا آسمون فرق مي كنه. اگه كسي مي خواد به سبك ايران اونجا زندگي كنه خرجش خيلي بالاتر ميره.

راستي دو مورد براي اثبات مغز بودن ايرانيها:
1. يه جايي خوندم stone henge كه نماد مهمي از زندگي اوليه تو انگليس هست و كلي بهش افتخار مي كنن حتي 300 سال بعد از تخت جمشيد ساخته شده.اون زمان حتما ايراني ها شعورشون اين قدر بوده كه بدونن معماري چي هست. اون stone henge اي ها هم تازه داشتن دنبال سنگي كلوخي مي گشتن خودشون رو پاك كنن :lol: . يه سنگي تو سر شكاري بزنن و.....
2. شعور ايرانيها اين قدر بوده كه خيلي زودتر از بقيه به فكر ساخت پارلمان افتادن يا بعد از انقلاب فرانسه سريعتر از بقيه دوزاريشون افتاده. البته پارلمان به معناي جديدش. فكر كنم حتي جزو 5 كشور اول باشه. حالا اين بماند كه چرا اين قدر اوضاع دموكراسي خرابه. اصل قضيه رو داشته باشين. عربها به معناي واقعي احمقن. البته عرباي عربستان و حاشيه رو مي گم. قبول ندارين يه توك پا برين اونجا بياين اينجا تعريف كنين.
ولي كسي كه برق شريف رفته رتبه كنكورش زير 80 شده. وقتي براي المپياديها و شريفيها ارزشي قايل نشدن ديگه دانشگاههاي ديگه مثل اصفهان و ..... جاي خود دارن. شناسايي استعدادها بد نيست ولي به كسي كه تو المپياد جهاني امتحان خودش رو پس داده اندازه يه ماشين حساب ارزش نداره شما كه ديگه جاي خود داريد. هر وقت به اونا چيزي دادن شما هم بگين ما هم مي خوايم. ولي مطمئن باشين تا اول به اونا چيزي ندن به شما هيچي نمي دن.
بر منکرش لعنت به چشمای خودمون که اعتماد داریم!
 

30rus

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
4 جولای 2005
نوشته‌ها
56
لایک‌ها
0
تو کل تاریخ این مملکت سه نفر بودن که تونستن دو بار مدال طلای جهانی المپیاد ریاضی بگیرن. خوب فکر کنم اینا باهوشترین آدمای چند سال اخیر باشن چون ایقده خفن بودن که سال دوم دبیرستان هم مدال گرفتن. تو این 4 – 5 سال هم یک نفر بیشتر نتونسته مدال طلای ریاضی بگیره. اونا آمریکان و یکیشون هم همین الانا می خواد بره.
من خودم شاهد رد شدن طرحاش و سنگ انداختن تو کاراش بودم. آدمایی که سرشون به اونجاشون پنالتی می زنه و باید راجع به طرحای ایشون نظر می دادن به معنای واقعی کلمه ریدن تو برنامه های ایشون. ایشون هم نامردی نکرد و با نفرت زیاد مملکت خودش رو به قیمت خیلی ناچیزی فکرکنم پنج هزار دلار به ازای هر سال فروخت و رفت. چرا نفرت؟ ماشین حسابی که ارزشی نداره و تو سرشون بخوره که بهش ندادن هیچی تو کاراش که می خواست خودش انجام بده هم سنگ انداختن. این که میگن حمایت از فعالیتهای نخبگان همش کشکه دیگه وای به حاله فعالیتهای بقیه.

آره داداش! برای فردای این مملکت هم برنامه ای نیست چه برسه به 4 سال دیگه. اون آدمایی که سرشون به اونجاشون پنالتی می زنه قراره راجع به طرحها نظر بدن و اونا رو قبول یا رد کنن.

خلاصه یه نیرویی نامرئی تو همه جای این مملکت وجود داره که جلوی انجام هر کاری رو می گیره, سنگ میندازه و در نتیجه هر کاری تو چند برابر زمانش انجام میشه. یه جکی هم هست راجع به قیف و قیر که همه از من استادترین.
این نیروی نامرئی همه جا هست. شما وقتی از دانشگاه می یاین بیرون پر از انرژی هستین و کلی مثبت فکر میکنین. بعدش توسط این نیروها یه کم گوشمالی می شین و برنامه هاتون یه کم بهم می خوره. سپس خودتون دونسته یا ندونسته جزئی از این سیستم می شین و آشی درست می شه که هیچ کاری از دست کسی بر نمی یاد. شما حتی فرداتون رو نمی تونین الان پیش بینی کنین.
نتایج این نیروی نامرئی اینا هست: گشادی همه, بی برنامگی مفرط در همه جا, داشتن دید منفی و ....
کارهای بزرگ تو اینجا به دست آدمای کوچیک داده شده شما هم برین بالا بیاین پایین عوض نمی شه. شاید فکر کنین کاری دارین و دارین کاری انجام میدین. خیلی هم موفقین. ولی وقتی یه بار برین و درسته این کار رو تو یه کشور دیگه ببینین به کار خودتون می خندین.

فقط یه چیزی: فقط ایرانیا می تونین درک کنن اینجا چرا این جوریه. و گرنه از دید سایر کشورها ایران یه سرزمین ثروتمندیه. خیلی غیرطبیعیه چون با پول میشه همه کار کرد و واقعا معلوم نیست چرا نمی تونن حتی یه کار رو به نتیجه برسونن.

البته در شرایط خرتوخر ماهی بهتر میشه گرفت. پس اینجا برای کسایی که چشاشون برق می زنه بهتره. ولی اینا مجازیه چون تا چند سال دیگه قول می دم افغانستان از ایران جلو بزنه.
 

Saeedm

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 آپریل 2005
نوشته‌ها
95
لایک‌ها
0
اول بگم من مغز نيستم!
حد اقل الان نيستم!!!!
من 8-9 سال پيش از شريف فارق شدم... از دانشگاه كه اومدم بيرون رفتم يه مركز تحقيقاتي خصوصي با پايه حقوق 40 تومن كار كردم (اين از درآمد تدريس خصوصي كه دوران دانشجويي داشتم خيلي كمتر بود!!!)صبح ساعت 7 پا ميشدم تا 7-8 شب اونجا كار ميكردم... دلم خوش بود دارم چيز ياد ميگيرم... انصافا هم برام خيلي خوب بود يعني بيشتر از دانشگاه چيز ياد گرفتم. بعد خرج خانواده افتاد گردنم... دنبال كار ميگشتم. يه كار تو يه جا كه درآمدش بيشتر باشه. يه همسايه داشتيم كه يه پسر هم سن من داشتن.. اون موقع ها كه من شاگرد اول بودم اون هميشه كتك خور معلم بود اون موقع كه ما كنكور ميداديم فكر دختر بازي بود... آخرش به زور معلم خصوصي و .... ديپلم گرفت و با پارتي و دوز و كلك حسابدارب آزاد قبول شد (يه سال هم پشت كنكور موند!)
اين همسايه ما اونموقع كه من تو مركز تحقيقاتيه كار ميكردم به واسطه دايي جانشون ميره ايرانخودرو استخدام ميشه! مادر ايشون كه با مادر بنده دوست بودن ميگفتم پسرشون ماهي 200-250 تومن ميگيره (اون موقع خيلي بود!) اي ..ون ما ميسوخت! اين پسره مزخرف! بره ايرانخوردو كار كنه اونوقت كارگزيني اونجا حتي منو راه ندادن كه فرم كارگزيني رو پر كنم..
القصه به واسطه آشنايي كه تو محل كارم با مدير يكي از شركتهاي دولتي پيدا كردم (دقت كنيد ... آشنايي !!!) رفتم
شهرستان و تو اون شركت شدم كارشناس فني يه بخش...
چند ماهي گذشت يهو مديراي اين شركت كله پا شدن و به عرف ساير جاهاي دولتي مدير جديد با يه اتوبوس آدم اومد رو كار!
و مدير ما شد يكي از آدماي تو اتوبوش كه خودش كلي فك و فاميل بيكار داشت!
بعد به جرم اينكه چرا من با دلايل فني با يكي از طرح هاي ايشون مخالفت كردم (يه فارق التحصيل نساجي يه طرح براي واحد ريخته گري داده بود انتظار داشت چشم بسته قبول كنيم!) ما رو اخراج كردن....
8 ماه تو تهران در بدري كشيدم كه كار پيدا كنم.... 2 سال سابقه تو معتبرترين شركت تحقيقاتي تو رشته خودم با مدرك شريف رو كولم بود ولي تازه بعد 8 ماه تونستم تو يه شركت در پيت بازرسي بشم تكنسين كنترل كيفي!!!!!!
با حقوق ماهي 80 تومن!
تو اين حين با توسل به يه آشنا تونستم يه طرحم رو كه از زمان تحصيل تو مغزم بود تو قسمت فني شركت سايپا به تصويب برسونم و با مديريت اونجا يه قرارداد آبكي بستيم! با اين اميد كه پولدار ميشيم! طرحم تغير متريال يه قطعه بود كه ساليانه حدود 10-20 ميلياردي صرفه جويي داشت براي... براي تصويب طرحم يه ميليوني خرج (رشوه پول شيريني يا هر چيز ديگه!!! ) كردم!!! كار رو شروع كردم... روزا سر كار خودم بودم و بعد از ظهرها در بدر دنبال طرحم... صبح و شب نداشتم با يه كارگاهي تو پشت زندان قزل حصار كرج قرارداد بستم... كه اونجا كار كنم...
يه دستگاه بايد ميساختيم كه اگه ديگران قرار بود بسازن 20-30 ميليوني ميگرفتن... با يكي از بچه ها (بدبخت تر از خودم اونم شريفي!)شريك شدم و دستگاه رو با 3-4 ميليون ساختيم.. نمونه اوليه مون رو با دستگاه داديم بيرون و بعد كلي سعي و خطا و آزمايش جواب گرفتيم!(بيشتر از يه سال كار شبانه روزي)
قرار شده بود وقتي اين كار جواب گرفت اون قطعه رو كه از خارج وارد ميشد رو ما توليد كنيم.. طبق حساب كتابمون تو چند ماه اول تمام خرج و قرض و قوله هامون در ميومد كه هيچ بعد يه سال مي تونستيم اون كارگاه رو هم بخريم!
به سايپا اعلام كرديم كه آقا نمونه هاي ما آمادس!
كلي سنگ اندازي كردن اولش كه بايد اين مراحل رو بگذرونه و ... كه همه رو گذروند! (4-5 ماه مراحل اداري!)
اونم با بيشترين سنگ اندازيها...
طبق استاندارد آخرين تست اين قطعه تست جاده بود! بايد اين قطعه رو تو چند ماشين كار ميزاشتن و 20000 كيلومتر تست جاده داشته باشه و ....
انقدر مديراي سايپا بيشرف بودن كه ميگفتن بايد خرج تست جاده رو شما بدين! (تو قرارداد اوليه قرار بود تمام پروژه با خرج سايپا باشه! كه يك قرون هم نداده بودن تا اون موقع!) 2 تا جون فلك زده پولشون كجا بود كه چند تا پرايد بخرند
پول دمنتاژ و مونتاژ اون قطعات رو بدن و يه پول قلمبه بدن به يه شركت بازرسي مورد اعتماد سايپا كه بياد اين ماشينها رو تست كنه!
گفتيم نداريم.... گفتند پس پروژه كنسل! افتاديم به التماس كار به دفتر وزير صنايع كشيد....
رئيس دفتر وزير صنايع كه رفيق مدير فني سايپا بود بهشزنگ ميزنه كه كار ما رو راه بندازه (آخر اسلوب كاري!!!)
اون تلفن كار ما رو راه انداخت! يعني ما فكر ميكرديم كارمون راه افتاده!
اون آقاي مدير ما رو دعوت كرد و قرارداد جديد گذاشت جلومون! جلوي 2 تا جون احمق و ساده كه تنها چيزي كه بلد نبودن كاري حقوقي بود! طبق قرار داد تست جاده رو سايپا تقبل مي كرد! اگه تست جاده جواب ميگرفت ما بايد روش ساخت و كارگاهمون رو ميداديم به يه شركت بازرسي كه مورد تائيد سايپا باشه و بعد از تائيد اونا با ما قرارداد ساخت ميبستند!
بعد كلي پيگيري تست جاده انجام شد و موفقيت آميز هم بود!
حالا نوبت بازرسي روش كار و كارگاهمون بود!
يه گروهي اومدن كارگاه ما رو بازديد كردن تمامي فرمهاي كاري روش ساخت و ... رو گرفتن و بردن كه تائيد كنند!
ما اوايل هر روز زنگ ميزديم كه چي شد!
2 ماه اول كه هي ميگفتن داره بررسي ميشه!
بعد 2 ماه ميگفتم هفته بعد زنگ بزن جواب بگير و .... 6-7 ماه گذشت تا باز شانس ما مديريت ساپا كله پا شد و باز جريان اتوبوس كزايي و يه سري جديد اومدن رو كار!
ما رفتيم با مدير فني جديده صحبت كنيم! يك ماه طول كشيد كه وقت داد بهمون!
بعد كه داستان رو بهشون گفتيم گفت بريد پيش فلاني پيگيري كنه!
آقاي فلاني يه چيزي بهمون گفت كه هر 2 مون تقريبا تا 2-3 هفته رفتيم تو لك!
يه شركت از يه ماه قبل با ما قرارداد بسته و داره اين قطعه رو ميزنه! شركت بازرسي هم شما رو تائيد نكرده!
زورمون به كجا ميرسيد؟؟؟؟
كلي اين در اوندر زديم اون شركت كذايي رو پيدا كرديم!
مدير توليدش يكي از اون بازرسايي بود كه اومده بود مراحل كاري شركت ما رو تائيد كنه!
بعد چند وقت هم فهميديم مدير بركنار شده فني سايپا سهامدار اصلي اون شركته!
خواستيم شكايت كنيم... رفتيم پيش وكيل... بعد كلي بررسي وكيله گفت شما 1- مداركتون دادگاه پسند نيست! 2- نميتونيد با اين كله گنده ها طرف شيد... 3- بريد يه جا كارمند شيد سرتوننم بندازيد پايين تا سر جاش بمونه!

ما مونديم با كلي بدهي و .... ديديم اينجور نميشه يه روز كه اون پسر همسايمون (همئن حسابداري دانشگاه آزاديه)منو تو خيابون ديد گفت چرا نمياي ايران خودرو!!!!! انگاري بهم فحش داده باشن! گفتم رام نميدن فرم پركنم! تازه كارگزينيش ميگه استخدام نداريم! گفتت تو كارت نباشه!
اينطور شد كه بعد 2 ماه ما شديم كارشناس ايران خودرو ! (اون پسر همسايمون رئيس يه بخش شده بود با حقوق 4-5 برابر بنده!)


فكر ميكنيد بعد اين همه ماجرا مغزي براي آدم ميمونه!
الان ايران نيستم!
من خارج اومدنم رو قصه فرار مغزها نميدونم! چون مغزي برام نمونده!
اومدم جايي كار ميكنم( يه كار غير مربوط با رشتم!) كه دروغ و نيرنگ و حيله دور و برم نباشه همين...
شماها هم اگه مخي داريد يا طرحي داريد 2 دستي بچسبيد...
حتي شده بريد كشورهاي آفريقايي يا افغانستان بريد و اونجا طرحتون رو رو كنيد...
تو مملكتي كه از بالاش تا پايينش فساد باشه مخ بودن بي ارزشترين چيزه
 
بالا