• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

پیش به سوی اسکار با اصغر فرهادی

Chamoshan

Registered User
تاریخ عضویت
10 آپریل 2009
نوشته‌ها
50
لایک‌ها
26
محل سکونت
Front Line
آخ ببخشید منظورم تهیه کننده بود ! تهیه کننده هم نقشی نداره در این مورد ؟

ببین برادر انقلابی و مومن و متعهد به آرمان های امام راحل.

من شوما رو روشنت می کنم.

امتیاز و حق و حقوق جهانی این فیلم تمام و کمال متعلق به شرکت سونی پیکچرز ه.

Sony Pictures Entertainment - Wikipedia, the free encyclopedia

یعنی هرجا که دلش بخواد فیلم رو اکران می کنه، هرجا نخواد نمی کنه. چون تمام حق پخش جهانیش رو خریده.

//

این مطلب هم جالبه:


امان از اين جدايي


«اصغر فرهادي» که کار حرف‌هاي خود را با نوشتن فيلم‌نامه «ارتفاع پست» براي ابراهيم حاتمي‌کيا آغاز کرد، با ساخت اولين فيلم سينمايي خود يعني «رقص در غبار» بلافاصله توجه منتقدان داخلي را به خود جلب کرد. «شهر زيبا» هم نظر مثبت منتقدان را به همراه داشت. اما اين دو فيلم، موفقيت چنداني در عرصه اکران نداشتند تا اين‌که «چهارشنبه‌سوري» رسما او را به‌عنوان يکي از بهترين و صاحب سبک‌ترين کارگردان‌هاي سينماي ايران تثبيت کرد. فيلمي که با وجود حذف عامل قهرمان، جابه‌جايي نقاط عطف فيلم‌نامه، عدم تحول شخصيت‌ها و فاقد حادثه بودن، هم‌چنان گيرا و درگير کننده بود و خبر از نوع جديدي از سينما مي‌داد که «مسعود فراستي» چاره‌اي جز شعبده خواندن آن نداشت. «درباره الي» موفقيت فيلم قبلي فرهادي را در مقياسي چند برابر تکرار کرد. اين فيلم که چيزي نمانده بود به خاطر مشکلات مربوط به «گلشيفته فراهاني» به کلي از جشنواره کنار گذاشته شود با وساطت مشاور امور هنري رئيس‌جمهور راهي جشنواره شد و سيمرغ بلورين بهترين کارگرداني، بهترين فيلم از نگاه تماشاگران و بهترين صدابرداري را از آن خود کرد، ولي موفقيت اين فيلم به مرزهاي سرزميني محدود نشد و در ميان شگفتي همه، «خرس نقره‌اي» بهترين کارگرداني جشنواره برلين را هم به دست آورد و در کشورهاي اسپانيا، فرانسه، هلند، آمريکا، ژاپن و... به اکران عمومي درآمد.

اصغر فرهادي که طبق اظهارات خودش مي‌ترسيد در پي اين موفقيت، دچار وسواس و تکرار و در نتيجه افت شود، بلافاصله پروژه بعدي خود را کليد زد. چيزي حدود 20 درصد از فيلم‌برداري کار انجام شده بود که سخنان او در جشن خانه سينما برايش مشکل‌ساز شد. «جواد شمقدري» اين صحبت‌ها را نامناسب خواند و با دستور مستقيم «عليرضا سجادپور»، پروانه ساخت فيلم لغو شد. فرهادي اظهار کرد که از صحبت‌هايش مفاهيمي بيرون کشيده شده که به هيچ‌وجه مقصود او نبوده است و سوء تعبير شده است. نهايتا سجادپور هم پروانه ساخت را تجديد کرد و اجازه ساخت فيلمي داده شد که به معناي واقعي کلمه ترکاند. ابتدا در جشنواره 29ام فيلم فجر برنده سيمرغ بلورين بهترين فيلم از نگاه تماشاگران، بهترين فيلم‌نامه، بهترين کارگرداني و بهترين فيلم‌برداري شد. سپس «خرس طلا»ي بهترين فيلم سال و «خرس نقره» بهترين گروه بازيگري زن و مرد را از جشنواره فيلم برلين دريافت کرد. رکورد تعداد تماشاگر يک فيلم ايراني در فرانسه را شکست و به فروشي معادل 6 ميليون و 100 هزار دلار در اين کشور دست يافت که باعث شد 2 فيلم قبلي او نيز مجددا در اين کشور به نمايش عمومي در بيايند. فيلم در هلند، اسپانيا، انگلستان، بلژيک، ايتاليا، ترکيه، سوئد، يونان، لهستان، کره جنوبي، فنلاند، آرژانتين، روسيه، دانمارک و به صورت محدود در آمريکا اکران شده است و با در اختيار داشتن 6 سالن در اين کشور در عرض 2 هفته به فروش 322 هزار دلاري رسيده است. فيلم از ديدگاه منتقدان در سايت «متاکريتيک» به‌عنوان بهترين فيلم سال 2011 بالاتر از آثار فيلم‌سازاني چون «اسپيلبرگ»، «وودي آلن» و «مارتين اسکورسيزي» قرار گرفته و در سايت IMDB هم صاحب رتبه 94 بهترين فيلم‌هاي تاريخ سينما شده است. اين فيلم با دريافت «گوي طلا»ي بهترين فيلم خارجي‌زبان «گلدن گلاب»، مجموع جوايز بين‌المللي خود را به عدد 39 رساند. حالا فکر کنيد که اين فيلم ممکن بود اصلا ساخته نشود؟!

http://www.khorasannews.com/News.aspx?id=1421875&type=6&year=1390&month=10&day=29
 

Snow

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
16 مارس 2007
نوشته‌ها
380
لایک‌ها
215
محل سکونت
Music Forum
پیام تبرک استاد شجریان به اصغر فرهادی برای دریافت اسکار:

جناب اصغر فرهادی


در این زمانه استعدادکش هنرستیزی که همه درها به روی هنرمندان و نویسندگان و سینماگران آزاداندیش جز یک در بسته است شما و همکارانتان با دست خالی شیرین کاشتید و شگفتی آفریدید و جایزه ارزنده اسکار فیلم زیبای جدایی نادر از سیمین را در سال ۲۰۱۲ با همه رقابتهای تنگاتنگ سینماگران جهان برای مردم خود به ارمغان آوردید.
جناب فرهادی شما با کارگردانی و تهیه این فیلم، وجدان و شرف طبقه تنگدست مردم نجیب ایران را به جهانیان شناساندید که به مراتب از دریافت جایزه اسکار مفیدتر بود.
درود به شرفت درود به پشتکار و شهامتت. مفتخرم به یکایک همکاران شما و بازیگران که شگفتی آفریدند، سرکارخانم لیلا حاتمی، ساره بیات، سارینا فرهادی و جنابان پیمان معادی، شهاب حسینی و شهبازی و فیلم بردار آقای محمود کلاری آفرین و تبریک بگویم.


سرفراز و برقرار باشید

دست‌خط استاد
 

khabaloo

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
28 مارس 2007
نوشته‌ها
2,419
لایک‌ها
603
محل سکونت
My location
دیگه زیادی رمانتیکش کرده بود!

بعید میدونم مشکلات مردم اسرائیل از جنس مشکلات مردم ما باشه...کلا اکثر مردم اونجا در رفاه هستن...چون اسرائیل برای اومدن یهودی ها در شهرک های یهودی نشین کلی امکانات و اینا بهشون میده..

بعدشم اون پایین که یکیشون گفته برای ما هنر بفرستید نه موشک! همینو میشه به خودشونم گفت! که هنر بفرستید برای مردم غزه و فلسطین! نه بولدوزر! یه جوری حرف میزنن انگار خودشون بی گناه ترین کشور دنیا هستن.

:D

ولی در کل جالب بود ..میتونه به تنش زدایی حداقل بین ملت ها کمک کنه.

آره منم از اون آخر حرفاش خوشم نیومد ،بی ربط بود ، زد مودمونو حراب کرد :D
 

Paranoid Android

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 مارس 2010
نوشته‌ها
121
لایک‌ها
164
واكش جالب سعيد راد به اسكار جدايي نادر از سيمين: به احترام فرهادي كلاه از سر بر مي دارم اما ما يك مشت مرده خور بيش نيستيم

«این اسکار را به آقای فرهادی و عوامل فیلمش تبریک می گویم، که فیلم بزرگی ساختند و این جایزه حقشان بود. اما تهش که چی؟! باور کنید معنای این همه دادار دودور و شادی های این روزها را نمی فهمم. ما سینمایمان باید از بهترین های دنیا باشد و با کارگردانان جهانیِ بسیار، به جایگاهی دست یابیم که همه به احتراممان از جای برخیزند، نه این که با یک جایزه، این چنین از خود بی خود شویم و کل مملکت از هیجان به هوا برود. این اسکار چه سودی به حال سینمای ما خواهد داشت؟ قرار است از این به بعد فیلم هایمان بهتر شود؟ کارگردان مان سطحشان بالا می رود یا مشکلات مدیریتی و ساختاری مان حل خواهد شد؟ هیچ اتفاقی نمی افتد و گویا همه دور هم جمع شده ایم و داریم به بی خیالی خودمان می خندیم. ما یک مشت مرده خوری بیش نیستیم! هرچند سال یک بار یکی می رود جایزه ای چیزی می گیرد و ما هم عین گشنه ها می ریزیم وسط سفره و تا می توانیم از کنارش می خوریم! سرانجام مان هم همین است که می بینید. چه داریم؟ صد تا مجله! چهارصد تا روزنامه! هزار تا کلاس بازیگری! اما دریغ از یک روزنامه و مجله و بازیگر درست حسابی! من آدم مطلوبی نیستم برای تبریک گفتن ها. راستش از خوشحالی شخصِ آقای فرهادی خوشحال شدم و ایشان این قدر برایم عزیز است که به احترامش کلاه از سر بر می دارم و دوست دارم هرساله چنین افتخاراتی نصیبش شود، اما نمی توانم خودم را به نفهمی بزنم و شادیِ خودفریبانه بکنم. این وسط سینمای ما چه سودی خواهد برد؟ جوانِ مملکت ماهی 400 هزار تومان پول زبان بسته را می دهد می رود کلاس بازیگری، آخرش هم هیچ چیزی ازش در نمی آید. آقای مدیر موسسه پول مردم را می خورد و گردن کلفت تر می کند. چه تبریکی بگویم؟ ما همه چیزمان دزدی است، حرام است. تلویزیون هم کارش شده تبلیغ از همین دزدهایی که به دروغ لباس فرهنگ بر تن کرده اند و خون این مردم را می مکند. ما در سال چند فیلم خوب داریم؟ چند فیلمساز بزرگ جهانی داریم؟ فیلمسازان مطرح و کارکشته ی کشور ما ما الان کجا هستند؟ این وضع سینمای ما است. طرف به گاو می گوید تخم مرغ! حالا دارد برای ما تصمیم هم می گیرد که باید فلان کار بکنیم و فلان کار نکنیم!؟ تبریک می خواهید؟ باشد! خیلی خیلی تبریک می گویم به آقای فرهادی! و در پوست خود نمی گنجم چون دیگر با این جایزه ای که ایشان گرفت همه مشکلات داشته و نداشته مان حل شد و همه چیزمان دیگر به مراد خواهد بود! خوش باشید. خدانگهدار.»
ـ
در جواب حسام؛
همین جا عذرخواهی می‌کنم اگه لحن پست من به نظر کسی توهین‌آمیز اومد. باور کنید این نظر صادقانه‌ی من بوده و بارها هم قبل از این مطرح کرده بودم و فکر هم نکردم یه آدم گوشه گیری هستم که حالا بهم برخورده و صبرم لبریز شده! بهم برنخورده چون سینمای ایران اون‌قدرها برام جدی نیست که حالا کار ضعیف'ش بخواد به شعور من توهین کنه. ولی به نظرم به شعور مخاطب توهین کرده. به هر حال قصد توهینی پشت'ش نبود و صرفا روی صحبتم با اون شخص خاص بود. همینجا عذرخواهی می‌کنم.
ـ
- در مورد دشمن فرضی صحبت کردی و صحبت های کاربر دیگه. خب ! تو هم دقیقا داری همین کاری رو میکنی که ! الان تقریبا 90 درصد آدم های درست و حسابی سینما از فراستی خوششون نمیاد، فراستی رو تهدیدی برای خودشون میدونن ؟ اصلا کی فراستی رو قبول داره که بخواد بخاطر حرفهاش مثلا از دیدن کار فلان کارگردان منصرف بشه ؟ فراستی از بهمن فرمان آرا بیشتر سواد داره ؟ از بیضایی بیشتر سواد داره ؟ از مهرجویی بیشتر سواد داره ؟
بله من معتقدم در زمینه‌ی نقد فیلم، فراستی از مهرجویی بیشتر سواد داره. فراستی منتقد سینماست و کارش نقد و تحلیل و فیلم‌دیدن و درک تاریخ سینماست. مطمئن باش اطلاعات و سواد سینمایی'ش خیلی بیشتر از یک کارگردان سینماست.
این روند انتقاد و نقد ، برای خیلی از فیلمسازها تهدید محسوب می‌شه چون تا حالا کسی نیومده این آدما رو زیر سؤال ببره و سی ساله همه‌ش تعریف و تمجید شنیدن. بعد از مدت‌ها تریبون دست کسی افتاده که به هیچ‌کدوم اینا باج نمی‌ده. این همه مدت تمام رسانه‌ها و روزنامه‌ها و مجله‌های ما دست این آدم‌ها بود و دیدیدم نتیجه‌ش چی شد و چقدر سینمای ما رشد کرد. حالا دو ساله تریبون دست یه آدمی مثل فراستی افتاده و می‌بینیم تو همین دو سال از شر کمدی‌های مبتذل و سطحی راحت شدیم و الآن دیگه - به نسبت دو سال پیش - خیلی کمتر خبری از این‌جور فیلم‌ها می‌بینیم. این به نظرم نشون می‌ده که برنامه فراستی تأثیر مثبت خودش رو گذاشته.
شما چرا فکر میکنید این جایزه اسکار برای سینمای ما سم هست ؟ چرا بخش خوبش رو در نظر نمیگیریم که امکان داره از این به بعد کمپانی های پخش بیان و بیشتر به سینمای ایران توجه کنن. چرا این رو در نظر نمیگیری که این جایزه شاید حتی باعث بشه از محدودیت های فیلمسازی در ایران حتی کاسته بشه ؟ چرا اینجوری فکر نمیکنیم که سینمای ما بالاخره برای اولین در تاریخ اسکار بهترین فیلم رو برد در روزهایی که همه سینمایی ها دارن تک به تک از سینما میرن و شاید این جایزه یک انگیزه مضاعفی به همه اونها بده ؟
آخه خیلی خوش‌بین باید باشیم اگه فکر کنیم این جایزه روند فیلمسازی'مون رو تغییر می‌ده. وقتی از ترس اعلام خبر اسکار دو برنامه پرطرفدار تلوزیون پخش نمی‌شه، چرا فکر می‌کنی محدودیت‌ها کاسته خواهد شد؟ الآن محدودیت‌ها از همیشه بیشتر شده، خانه سینما اون بلا سرش میاد، ممیزی هم که بیشتر از همیشه شده، چطور ممکنه محدودیت‌ها کاسته بشه؟ بله در خارج از ایران این جایزه به نفع ماست. بله پخش‌کننده‌ها ممکنه علاقه‌مند بشن فیلم‌های ایرانی رو پخش کنن. ولی این روند فیلمسازی ما رو که تغییر نمی‌ده. این باعث نمی‌شه سیستم خراب سینمای ما تعمیر بشه. باعث نمی‌شه فیلم‌های خارجی بدون ممیزی در کشور اکران بشن، که فیلمسازها با سینمای با کیفیت آشنا بشن و مجبور بشن با استانداردهای اونا رقابت کنن. باعث نمی‌شه دست از فیلم‌های فلسفی و روشنفکری ساختن بردارن. باعث نمی‌شه امکانات سینمای ما افزایش پیدا کنه. باعث نمی‌شه مدرسه فیلم داشته باشیم. همین‌جوری سال به سال داریم پسرفت می‌کنیم و فیلم‌هامون ضعیف‌تر می‌شه.
- من خیلی دوست دارم جواب دقیقی بگیرم درباره اینکه چرا این فیلم داره دروغ میگه یا سیاه نمایی هست یا فیلم خوبی نیست !
عزیز من به حرف گوش نمی‌دی. من کی گفتم فیلم سیاه نمایی کرده؟ من می‌گم اقا فیلم باید بتونه اغراق کنه، باید ده برابر بدتر از واقعیت رو حتا نشون بده. ولی به زیباترین و هنرمندانه‌ترین شکل ممکن. وقتی این زیبایی و این ساختار درست وجود نداره، تو حتا واقعی‌ترین و عمیق‌ترین مفاهیم فلسفی و سیاسی و اجتماعی رو می‌تونی تبدیل به مضحکه کنی.
برام از مهم بودن موضوع طلاق در جامعه صحبت کردی و اینکه چقدر سخته با چنین مشکلاتی زندگی کردن. ما هم یه بخشی از این مشکلات رو دور و بر خودمون دیدیم. منم نمی‌گم مشکلات وجود نداره یا از این بدتر نیست. صحبتم اینه که میشه این موضوع رو با دقت نظر و حساسیت هنرمندانه بهش پرداخت، یا میشه یه اثر سطحی ازش درآورد که درنهایت همه‌ی اون عقاید رو زیر سوال ببره.
ما وقتی از کیفیت فیلم‌ها حرف می‌زنیم، تقریبا در اکثر موارد کاری با ارزش مضمون و موضوع فیلم نداریم. شما می‌تونی یک فیلم درمورد یک موضوع پیش پا افتاده بسازی که از فیلم‌هایی که درمورد مسائل عمیق حرف می‌زنن، هم فیلم جدی‌تر و بهتری دربیاد. این دفاع از فیلم نیست که بگیم داره واقعیت رو نشون می‌ده. با چه ساختاری؟ با چه کیفیتی؟
ولی شما عصبانی هستی و دلیلش هم این هست که تا الان اینجوری علیه حرفت جبهه گیری نشده بود. طبیعت بخش سینما همین هست، همه ما هم در چنین بحث هایی هم قبلا بودیم و البته در 70-80 درصدش هم عصبانیتی پیش نیومد که بخواد توهینی بشه.
شوخی می‌کنی دیگه؟ علیه ما که زیاد جبهه‌گیری کردن و همیشه سعی کردیم منطقی باهاش برخورد کنیم. من مشکلی با جبهه‌گیری ندارم، چیزی که نمی‌فهمم توهین‌هاست.
حالا خدایی اگر بچه های آسمان اسکار رو می برد بیشتر آبروریزی بود یا جدایی نادر از سیمین.
بچه‌های آسمان فیلم شاهکاری بود و از هر نظر از هر چیزی که فرهادی تا حالا ساخته یه سر و گردن بالا تره. همین‌قدر بگم که فیلمی بود که هنوز که هنوزه داره تو فیلم اسکول‌های اروپایی تحلیل می‌شه. همون بهتر که اون شاهکار اسکار رو نبرد، که اینجوری بیشتر جاودانه شد.
 

kapitan-ali

Registered User
تاریخ عضویت
26 آپریل 2010
نوشته‌ها
3,346
لایک‌ها
7,240
محل سکونت
تهران
من نمی‌فهمم مفهوم نقد مثبت چیه؟ نقد چطور می‌تونه مثبت باشه؟ نقد قراره ضعف‌های ما رو بهمون نشون بده، نه قوت‌هایی که فکر می‌کنیم داریم. اگه این اسکار یه ضرر بزرگ برای اصغر فرهادی داشته باشه، اون اینه که از اینی که الآن هست هم مغرورتر و متوهم‌تر خواهد شد. یعنی همین‌جوری نمی‌تونست ضعف‌های فرمی و فیلمنامه‌ای کارش رو تشخیص بده (قبول کردن پیشکش) حالا که آکادمی تأییدش کرده امکان نداره این ضعف‌ها رو ببینه یا حتا در صدد رفع‌ش بربیاد. برای همین حسابی ناراحتم براش، واقعا برای فیلم بعدی مطمئنم بازم پسرفت خواهد کرد. الآن اگه بخوام فیلم‌هاشو درجه‌بندی کنم، بهترین فیلمش همون فیلم اولش بود، رقص در غبار. (در حد 8 مثلا) بعد همین‌جوری فیلم‌هاش ضعیف‌تر شده و با هر فیلم چند قدم از اصالت سینما فاصله گرفته. (به جز چهارشنبه سوری که در حد 7 بود)
راجع به اینکه تو اینترنت هم از دست فراستی پشمک راحت نیستید، فقط می‌تونم بگم تو اینترنت همه‌چیز هست جز نقد فراستی. همه دارن خوشحالی می‌کنن، جشن می‌گیرن، از جایزه‌ی اسکار لذت می‌برن، بدون اینکه بفهمن این فیلم چه توهینی هست به شعور یک انسان اهل تفکر، و چقدر فیلم بهشون دروغ می‌گه و ساده گیرشون آورده. به نظرم اینجا اتفاقا بد نیست واسه چند ثانیه هم به حرف یه کارشناس گوش بدیم. شما هم که به قول خودتون از این اصطلاحات سردرنمیارید، فکر می‌کنم بهتره یا برید مطالعه کنید و مفهوم این اصطلاحات رو بفهمید، یا به حرف کسی که این اصطلاحات رو می‌فهمه گوش بدید.
یه موضوع دیگه هم این اشتباهی که ما الآن داریم می‌کنیم. فکر می‌کنیم چون خارجی‌ها دارن از فیلم تعریف می‌کنن یا بهش جایزه می‌دن، به این مفهومه که فیلم‌مون یه شاهکار هنری بوده و دیگه سینما از این جلوتر نخواهد رفت. درحالیکه به نظرم درک یک ایرانی که تو این کشور داره زندگی می‌کنه و مفهوم تک تک دیالوگ‌ها براش مشخصه با یک خارجی که با زیرنویس داره فیلم رو نگاه می‌کنه و کوچکترین تصویری از کشور ما نداره و فکر می‌کنه این تصویر اغراق‌آمیز دقیقا تصویر درست مردم ایرانه و صادقانه و واقعی‌یه، خیلی فرق می‌کنه. خارجی‌ها گول پیچیدگی فیلمنامه و سبک فیلمبرداری مثلا واقع‌گرایانه و بازی‌های تئاتری فیلم رو می‌خورن و ضعف‌های فیلم رو نمی‌بینن. اساسا اعضای آکادمی اون‌قدر توی هر فیلم دقیق نمی‌شن که بخوان این ضعف‌ها رو متوجه بشن. در حد یک بار دیدن فیلم براشون کفایت می‌کنه و مهر تأییدشون هم به نظرم هیچ اعتباری به لحاظ هنری و کیفی نداره. فقط یه جور تبلیغه برای سینمای ایران و این فیلم، که از این به بعد اگه مثلا بلوری فیلم ریلیز بشه، به عنوان Academy Award Winner ازش یاد می‌شه و خیلی‌ها ترغیب می‌شن فیلم رو ببینن. ولی وقتی داریم صحبت از کیفیت سینمایی و هنری فیلم می‌کنیم، نمی‌تونیم بگیم چون این فیلم اسکار رو برده تو نمی‌تونی نقدش کنی. اتفاقا به نظرم فیلم‌هایی که اسکار می‌برن رو خیلی بیشتر باید نقد کرد تا فیلم‌های که نبردن. پس لطفا با اطلاعات حرف بزنید نه با شنیده‌ها. اگر فقط یک کتاب سینمایی تا حالا خوندید (نوشتن پیشکش) بیاید نظری درمقابل حرف فراستی بدید که ما از شما یاد بگیریم.
پ.ن: این پست به نظرم لازم بود. منم از گرفتن اسکار برای ایران خوشحالم. ولی یه سری ضعف‌های فیلم رو نمیشه نادیده گرفت. خواستم اینو بگم که یه وقت متوهم نشیم که اسکار گرفتیم و این اسکار به نفع سینمای ماست. شاید به لحاظ تبلیغاتی به نفع سینمای ما باشه، ولی به لحاظ کیفی کاملا این جایزه سمّی‌یه. یعنی هم فرهادی دیگه خودش رو خدای سینما می‌دونه، هم مقلدین فرهادی در داخل ایران فکر می‌کنن اگه اینجوری فیلم بسازن، اسکار می‌گیرن و از این به بعد سعی می‌کنن فیلم‌های شبیه یک جدایی تولید کنن. و بازم ما درس نمی‌گیریم و همه‌چیز رو ساده می‌خوایم و سراغ تکنیک نخواهیم رفت. این دقیقا به ضرر ماست. اگه فیلمسازهامون اون‌قدر استقلال فکری داشتن که تحت تأثیر این جوایز، سبک فیلمسازی‌شون رو تعیین نمی‌کردن، بحثی نبود. ولی بدبختی فیلمسازای ما هیچ استقلالی هم ندارن و اصلا فقط با تقلید می‌تونن فیلم بسازن.

نظرت برای خودت محترمه . برای خودت نگهش دار. من سینمایی نیستم ادعایی هم ندارم اما شما میگی برای سینمای ایران نفعی نداره اما من میگم ما در خیلی از زمینهای دیگر جدا از سینما به نفعمون تموم شده. که امثال آدمایی مثل شما که تو چارچوب خونتون نشستین میگید فقط من. نمیفهمن . این همه ایرانی خارج از کشور با هزار جور بدبختی سعی میکنن چهره دیگری از ایران نشون بدن...................... خیلی ناراحت شدم.................................................................................................................................قلبم درد گرفت
 
Last edited:

Fearless

کاربر فعال سینما
کاربر فعال
تاریخ عضویت
2 جولای 2007
نوشته‌ها
193
لایک‌ها
39
محل سکونت
Tehran
یه نقدی تو کافه سینما خوندم که به نظرم تا حالا بهترین نقد نوشته شده بر فیلم جدایی نادر از سیمین است. جالبه بعضی وقت ها نویسندگان گمنام در قالب کامنت نقدهایی می نویسند که از هر نظر بهتر از یادداشت ها و مطالب منتقدان معروف کشور هست. این نقد در جواب نقد امیر قادری درباره فیلم جدایی نادر از سیمین است که با نثری روان و منطقی حرفه ای توسط روزبه جعفری نگاشته شده. دوستانی که نقد امیر قادری رو نخوندند پیشنهاد میکنم اول نقد ایشون رو مطالعه بفرمایند بعد در ادامه همین پست یادداشت روزبه جعفری رو بخوانند.


امیر قادری: (یک توضیح پیش از خواندن این مطلب: بعد از یادداشت‌های مختصر جشنواره‌ای، بسیاری از دوستان موافق و مخالف فیلم و مخاطبان کافه سینما، ازم می‌خواستند تا دلایل‌ام برای دوست نداشتن این فیلم بسیار تحسین شده را مفصل‌تر بنویسم. این‌ها9تا دلیل من‌اند که چرا این فیلم فرهادی بر خلاف فیلم قبلی‌اش مورد علاقه‌ام نیست. طبق معمول کافه، این فرصتی است برای بحث و گفتگوی بیش‌تر با شما در این باره در بخش کامنت‌ها. و البته به توجه به بحث این روزها این نکته را هم خوب است بگویم که با وجود این دلایل برای مخالفت با فیلم، باز آن را بهترین گزینه برای انتخاب به عنوان نماینده ایران به اسکار می‌دانم. گیرم که اسکاری‌ها «شخصیت»‌های قصه‌ها را بیش‌تر از «ماجرا‌»‌ها دوست داشته باشند!)


1- مشکل اصلی در نقطه نخست خلق داستان است. جایی که حادثه از شخصیت‌ها مهم‌تر می‌شود. چون ابتدا طرح داستانی به وجود آمده و بعد، شخصیت‌ها. این هم البته یک نوع‌اش است. (هر چند سلیقه من در میان آثار سینمایی محبوب‌ام نباشد)، اما فرهادی در مرحله بعد از بنا کردن ساختار داستان، نمی‌تواند شخصیت‌های کاملی خلق کند. چرا؟ چون در ذهن او این شخصیت‌ها باید به پیش‌رفت مسیر پیچیده ساختمان قصه کمک کنند و نه برعکس. پس هویت و شخصیتی در کار نیست. احتمال هر واکنش و اتفاقی در ادامه داستان از آدم‌ها هست. گره‌ها و پیچ‌های مسیر قصه به آسانی اتفاق می‌افتند، چون احتمال بروز هر احساسی را از این آدم‌های فاقد هویت می‌دهیم. داستان می‌توانست چند دقیقه دیگر ادامه پیدا کند و مثلا به وجود رابطه‌ای دیگر میان نادر و راضیه پی ببریم، بی این که با توجه به شناخت ما از شخصیت‌ها، به اتفاقی غیر قابل باور (یا فرقی نمی‌کند، قابل پیش بینی) بدل شود. این جا پیچیدگی در روند داستان است و نه در مسیر شکل گرفتن شخصیت‌ها.

2- این تلقی از داستان در فیلم‌های فرهادی (جدا از مورد استثنایی و بسیار جذاب و احترام برانگیز شخصیت سپیده در فیلم درباره الی...)، از آن جا می‌آید که انگار آقای فیلمساز، ایمان و اعتقاد چندانی به انسان‌ها ندارد. از نگاه او، این «جامعه» است که باید درست شود، نه «انسان»‌هایی که خوب یا بد بودن‌شان، بستگی به مسیر و فضایی دارد که قدرت و جامعه برای‌شان ساخته است. به همین خاطر است که شخصیت مثبت فیلم، سیمین اعتقاد دارد با جا به جایی مکانی دخترش، او را نجات خواهد داد. شخصیت انسانی محکمی وجود ندارد، پس در مسیر داستان، انتظار هر جور واکنشی از طرف هر کدام از شخصیت‌ها می‌رود.

3- این است که ساختار ظاهرا باز فیلم، زیر نگاه آمرانه و عمیقا قضاوت‌گرانه فیلمساز، اتفاقا به خلق جهانی بسته منجر می‌شود. فرهادی در جدایی نادر از سیمین، موقعیت داستانی و تصویری مرکزی خودش در اغلب آثارش (باز به جز مورد سپیده درباره الی...) را می‌سازد: قاضی/هنرمند دربرابر شهروندان گناهکار/شخصیت‌های داستان. پلاکاردها و بنرهای تبلیغاتی فیلم در سطح شهر هم، همین صف آدم‌های گناهکار داستان را در محضر مفتش بزرگ، نشان‌مان می‌دهد. (گیرم که چون "چاره دیگری نداشته‌اند"، سازنده اثر کم و بیش به‌شان حق می‌دهد.) قبول دارم، نویسنده، داستان‌اش را از زوایای مختلفی روایت می‌کند، اما وقتی تماشای ماجرا، از همه این زوایا چنین نتیجه نازلی دارد، چه فایده؟ شخصیتی که ساخته نمی‌شود. آدم‌ها را تنها در معرض قضاوت‌های اخلاقی گوناگون می‌بینیم. آن چه فرهادی در داستان‌اش پنهان می‌کند تا بعد آشکار کند، بیش‌تر به درد پیچیده ساختن و رد گم کردن و بالاخره پنهان کردن همین دیدگاه قاهرانه‌ای می‌خورد که آدم‌های گناهکار داستان‌اش را چنین بازیچه تقدیر، زیر فشار سنگین سرنوشت می‌بیند. داستان و شخصیت‌ها را از چند زاویه می‌بینیم، اما تنها توهمی از شناخت به ما می‌رسد. همان طور که توهمی از برخورد با یک ذهن باز، در برابر واقعیت مواجهه با یک ذهن بسته. این می‌شود که پایان ظاهرا باز فیلم، اتفاقا به نظرم بسیار بسته و جابرانه از آب درمی‌آید، و نگاه نویسنده از چند زاویه به زندگی آدم‌های داستان، محدود و قابل پیش بینی. داستان پیش می‌رود، اما تلقی ما از شخصیت‌های حقیر گناهکار داستان، تغییر چندانی نمی‌کند. شناخت تازه‌ای در کار نیست، اتهام‌های تازه‌ای در راه است.

4- به این ترتیب، بر خلاف تجربه‌ام به عنوان تماشاگر درباره الی... که دفعه چهارم تماشای آن، تازه نشانه‌هایی برای درک جهان پیچیده فیلم دست‌ام آمد، این بار و در همان دفعه اول تماشا، دست فیلمساز را خوانده بودم و پایان‌اش را می‌دانستم. چه فرقی می‌کرد که صحنه‌ای دیگر از داستان بیاید و شاهد یک پیچ داستانی دیگر در مسیر زندگی آدم‌هایی باشیم که هر احتمالی درباره‌شان می‌دهیم، چون اعتقاد فیلمساز درباره همه‌شان یکی است. نمای نهایی فیلمساز در چهارشنبه سوری و دایره زنگی یادتان هست؟ از بالا، منتقم و حساب کش، شهری را می‌بینیم با شهروندانی عموما در طول داستان قضاوت شده و گناه‌کار، که در طول داستان متوجه شده‌ایم هیچ توانی برای تغییر سرنوشتی که از آن‌ها موجوداتی چنین زبون و تحقیر شده و دست و پا بسته ساخته است، ندارند. این جوری است که مسیر داستان تغییر می‌کند و شخصیت آدم‌ها نه. (جز دختر نوجوانی که معصومیت‌اش را از دست می‌دهد و متوجه می‌شود راهی به جز تبدیل شدن به یکی از آدم‌های اطراف‌اش ندارد، مگر آن که وارد حوزه قدرت دیگری شود.) همین است که نسبی گرایی فیلمساز، به این معنا که آدم‌ها ساخته شرایط اطراف‌شان هستند، اتفاقا برایم بسیار محدود کننده جلوه می‌کند. جدایی نادر از سیمین، اتفاقا فیلم ضد مدرنی است که مولف به عنوان قادر مطلق، توهم آزادی را برای مخاطب‌اش ایجاد می‌کند. از دقیقه شصت داستان، نشسته بودم روی صندلی سینما و با خودم می‌گفتم حالا چه فرقی می‌کند که چند دقیقه دیگر، از زاویه‌ای تازه، متوجه شوم این شهروندان گناهکار، چطور اسیر سرنوشت‌شان هستند.

5- همه این‌ها بحث‌ها در فیلم، در شرایطی اتفاق می‌افتد که نخبه جامعه ما نیز، در این برهه زمانی، همین را انگار از فیلمساز می‌خواهد. می‌خواهد احساس گناه‌ و سرنوشت شوم‌ را به این ترتیب درمان کند. دنبال محصولی می‌گردد تا خیال‌ خودش را راحت کند که تلاش‌اش هیچ فایده‌ای نخواهد داشت. که همه چیز به بیرون برمی‌گردد تا درون. بیرونی که نمی‌شود تغییرش داد و درونی که اگر ناجور و نافرم است، تقصیر خودش نیست، شرایط این طور اقتضا می‌کند. نگاهی ظاهرا نسبی‌گرایانه که از این مسیر اتفاقا برای تماشاگر حکم صادر کند. یک جور راحت‌ باش. روشنفکری ایرانی یک بار دیگر مسیر تاریخی‌اش را دنبال می‌کند. در لحظه تحول، بازگشت به نقطه صفر را می‌خواهد. به قدرت و شکوه انسان در تغییر سرنوشت‌اش وقتی باور نداشته باشی، از هر طرف که نگاه کنی، باز به بن بست و محدودیت می‌رسی. سال‌هاست که دیگر گول این ترکیب «نسبی گرایی» به بهانه قرار گرفتن آدم‌ها در شرایط مختلف، را نمی‌خوریم. در فیلم‌های فرهادی، از جمله جدایی نادر از سیمین، آدم‌ها دروغ می‌گویند و محکوم می‌شوند، در درباره الی... سپیده دروغ می‌گوید و می‌برد و تطهیر می‌شود. تفاوت همین جاست. همین است که نقطه خلق فیلمنامه حادثه می‌شود و نه شخصیت‌....

6- ارزش فیلم‌ها را از همین چیزها می‌شود فهمید. مثلا ببینید که هم در درباره الی... و هم در جدایی نادر از سیمین، یکی از اتفاق‌های اصلی داستان، یعنی غرق شدن الی و تصادف راضیه، از چشم بیننده پنهان می‌شوند. اما در درباره الی... این حذف، به خلق «راز» منجر می‌شود، و در جدایی نادر از سیمین، به ایجاد یک «نعلیق پیش پا افتاده». تفاوت سطح کارکرد میان دو حذف، تفاوت سطح دو فیلم هم هست.

7- به این اضافه کنید سبک تصویری غیر سبک پردازی شده فیلم را، که سازنده‌اش معمولی شدن را با واقع‌گرا بودن اشتباه گرفته است. تصویر خاصی در ذهن‌مان نمانده، جز آدم‌هایی در لباس‌های تیره، که در زمینه‌هایی با پس زمینه خاکستری، هیکل نحیف‌شان را از سویی به سوی دیگر می‌کشند. درباره تمرکز داستان (برخلاف توهمی که از آزادی و چند سویگی به دست می‌دهد)، صحبت کردم، حالا همین تمرکز را ببینید در ساختار بصری فیلم. بی نمای دور، بدون تنوع بصری.

8- یک نکته مثبت را گذاشتم برای آخر نقد، و آن هم استعداد و سلیقه امروزین و یکه فرهادی در امر بازی گرفتن از بازیگرهاست. این امتیاز اصلی فیلم در حضور تماشاگر هم هست. فرهادی با سطح بالای بازی‌های فیلم‌اش، یقه تماشاگر را می‌چسبد و بخشی از فقدان ناشی از خلق شخصیت‌های محکم و عمیق را جبران می‌کند.

9- تو همان طوری داستان تعریف می‌کنی که به دنیا نگاه می‌کنی. خب، در مقابل، اگر بخواهم برای‌تان تعریف‌ کنم چی دوست دارم، باید بگویم مثلا آثار محبوب‌ام تارانتینو. که خودش عنوان می‌کند نوشتن داستان‌هایش را با خلق شخصیت‌هایش شروع می‌کند. بعد همان طور که شخصیت‌ها پیش می‌روند، باید و نباید‌ها و قضاوت‌های اخلاقی را کنار می‌گذارد و همراه با شخصیت‌های داستان‌اش حرکت می‌کند. حالا با داستانی رو به رو هستیم که تشکیل شده از «واقعیت‌»‌ای که این «افراد» می‌سازند، و نه برعکس. تارانتینو می‌گوید که به عنوان مولف اثرش، نمی‌داند این شخصیت‌ها کجا می‌روند، اما اژدهای ذهن‌اش را چنان برای آدم‌های داستان‌اش آزاد می‌گذارد؛ که شاید بزنند و تاریخ را عوض کنند و خود آدولف هیتلر را هم در یک سالن سینما بسوزانند. چه رسد که بخواهند وسط خیابان تصادف کنند و این قدر حقیر باشند، که حتی همین تصادف را هم از تماشاگر پنهان کنند. این شکلی می‌شود که پایان ظاهرا قطعی فیلمی از تارانتینو، مثلا حرامزاده‌های بی‌شرف، چنین «باز» و نامحدود جلوه می‌کند، و پایان ظاهر باز جدایی نادر از سیمین، کاملا بسته. محدود. قابل پیش بینی. و بدون راه در رو
.

--

روزبه جعفری


تفاوت دو نگاه :

تفاوت اصلي " درباره الي ... " با " جدايي نادر از سيمين " در يك نكته بسيار مهم نهفته است . پيام اصلي فيلم قبلي فيلمساز اين بود كه ، شخصيت های مختلف ، با هر مشخصات و مختصاتي كه دارند ؛ وقتي با يك حادثه ( واقعيت ) رو به رو ميشوند . ( كه به احتمال زياد با حقيقت يكسان نيست و تحريف شده است ) با توجه به شخصيت خود و درونيات خويش ، آن واقعه را تفسير و هدايت ميكنند . يعني اين افراد يك جامعه هستند كه با توجه به عقايد و روحيات خويش ، وقايع را جلو مي برند . چنان چه در واقعه گم شدن الي در آن سفر ، هر يك از شخصيت هاي فيلم ، با توجه به شناختي كه از آنها در فصل اول روايت داشتيم ، دست به انتخاب زده و موضع گيري كردند . پس بنابر همين اصل ابتدا شخصيت ها به طور كامل معرفي شدند ؛ و سپس آن واقعه - كه همان گم شدن الي است - اتفاق افتاد . اما اين نگرش فيلمساز به جامعه در فيلمي بعدي او كاملا عوض مي شود . چنان كه او در اين فيلم ميگويد ، اين حوادث هستند كه شخصيت واقعي هركس را در وهله اول به خود و در مرحله آخر و نهايي به ديگران نشان ميدهند . بگذاريد مثالي بزنم . به طور مثال ما شخصي را كاملا درستكار و صادق ميشناسيم . اين شناخت ما از اين شخصيت ، تنها يك توهم است . اين توهم زماني به حقيقت تبديل مي شود كه در يك شب خلوت ، آن فرد مورد اعتماد ، وقتي مثلا ۲۰ ميليون تومان را از روي زمين پيدا كرد ، ببرد و آن را به صاحب پول برگرداند . اين حادثه يك امتحان است . و در اين امتحان است كه آن فرد مورد نظر ما ، شخصيت اصلي اش نمايان شده ، و تصور ما به حقيقت تبديل مي شود . به همين دليل و با اين تغير نگرش ، كاملا منطقي است كه فيلمساز ، ابتدا گره هاي داستاني ايجاد كرده و حوادث را پديد بياورد و سپس شخصيت ها را در هنگامي كه با اين حوادث روبه رو ميشوند معرفي نمايد . كه اين روش ، يك سبك رايج فيلمسازي است . حال اگر مورد علاقه و سليقه جنابعالي نباشد . به هر حال از اين نظر نميتوان ايرادي به فيلم گرفت . بنابر اين توضيح ، بنده بر خلاف عقيده آقاي " قادري " ، معتقدم شناختي كه مخاطب از شخصيت هاي داستان به دست مي آورد ؛ كاملا حقيقي است و به هيچ وجه نميتوان آن را " توهم " ناميد . " نادر " در طول فيلم يك شخصيت كاملا اصولگرا معرفي ميشود . اما بعد وقتي با مشكلات و حوادث گوناگون مواجه ميشود ، گاهي در اين رويارويي اصول خود را كاملا زير پا ميگذارد . اين نكته اوج معناگرايي و زيبايي فيلم است . كه حتي با كمال تعجب آقاي " فراستي " هم آن را جزو اشكالات فيلم دانسته اند . درحالي كه اين عامل به هيچ وجه نشانه ضعف شخصيت سازي در فيلم نيست . بلكه پيام فيلم اين است كه حتي شخضيت هاي اصولگرايي مانند نادر هم - مانند ديگر اقشار جامعه - گاهي در برابر مشكلات گوناگون ، اصول خود را زير پا گذاشته و به بهانه هاي مختلف دروغ ميگويند . اين شخصيت ها به هيچ وجه " بي هويت " نيستند . بلكه آنها در جدال با دورن خويش و جامعه خود ، به خويشتن مي بازند . به همين دليل است كه در هر لحظه از فيلم ، انتظار هرگونه رفتاري را از آنها داريم . چون به ثبات شخصيتي در زندگي خود نرسيده اند . و اين جدل ماحصلش همين چيزي است كه فيلم به ما نشان ميدهد . حال سوال اساسي در اينجا مطرح ميشود كه مقصر اصلي كيست ؟ جامعه يا خود افراد ؟ فرهادي اين سوال را جواب نميدهد . چون به هيچ وجه در طول فيلم در جايگاه قاضي نمينشيند . بنابراين جواب اين سوال را هركس بايد با توجه به دركي كه از فيلم داشته پاسخ بدهد . به عقيده من در اين جدل خود انسان ها مقصر هستند . جامعه يعني چه ؟ جامعه يعني تعدادي از افراد كه در يك مكان به صورت جمعي زندگي ميكنند . بنابراين جامعه با شركت افراد تشكيل ميشود . بنابر همين منطق ، اگر اشكالي در جامعه وجود داشته باشد ، مستقيما به افراد حاضر در آن جامعه برميگردد . پس مقصر اصلي اين جدل كسي جز خود انسان نيست . مشكل اصلي اينجاست كه نسل نادر ، سيمين ، راضيه و حجت ( كه هر كدام نماينده يك نسل و قشري هستند ) نتوانسته اند درونيات خويش ـ يعني همان شخصيت خويش ـ را در جامعه به اثبات برسانند . بنابراين در مواجه با مشكلات برخورد هاي متفاوتي دارند كه منجر به چند وجه بدون شخصيت آدمي در عصر مدرنيته دارد . نادر يك زمان براي منافع شخصي خويش دروغ ميگويد ، ولي وقتي معصوميت نسل جديدي را مي بيند كه از او دليل اين چند وجهي بودن را به شكل بسيار ساده اي ميپرسد ، راستش را ميگويد . يك جايي مطابق اصولش است و در مكاني ديگر درست بر ضد اصولش . يا حجت و راضيه اي كه به عقيده بنده ، در سنت و مدرنيته دست و پا ميزنند ، يك زماني سنت را فراموش كرده ( ناديده گرفتن مذهب . كه در جامعه سنتي قبل بسيار پر رنگ بوده ولي در جامعه مدرن امروزي بسيار نقش مذهب كمرنگ تر است ) و دروغ ميگويند . مانند دروغ هاي راضيه . و يا خود حجت . و معلمي كه درست نماينده جامعه مدرن امروزي است و از دورغ گفتن هم ابايي ندارد . يعني ديگر اثري از تمايلات مذهبي در او ديده نميشود . و كاملا مطابق جامعه امروزي شده . ميبينيد ؟ اين چند وجهي بودن شخصيت ها را ميبينيد ؟ اين نشان از يك ضعف بزرگ است . كه به عقيده فرهادي ، تمامي مشكلات جامعه كنوني ، و نسل جديد ( ترمه ) بر سر همين دوگانگي دروني در هنگام تقابل با مشكلات و حوادث مختلف است . حال اين ضعف بزرگ چيست ؟ به عقيده من اين ضعف بزرگ همان از بين رفتن مذهب در جامعه تجدد گرايي امروزي است . مذهب يك عامل بازدارنده اي است كه اين جدال بزرگ دروني و اين دوگانگي ها را ميتواند حل كند . چنان چه با تمام اين بحث ها ، در آخر راضيه به خاطر تمايلات مذهبي اش ، دست از دروغ گفتن بر ميدارد و حاضر نميشود كه پول حرام ، در دهان بچه هايش بگذارد . ( مسئله تصادف ) خوب اين يك نقطه عطف خيلي خوبي است . ( كساني كه به فيلم تهمت سياه نمايي ميزنند ، بهتر است دوباره چند جمله قبل را بخوانند ) يك پنجره اي است رو به روشنايي . پس امير قادري عزيز ، نه تنها فيلمساز نقش انسان ها را از بين نميبرد ، بلكه تنها راه حل اين مشكل عظيم اجتماعي را ، خود انسان ها ميداند . بنابراين اين حرف تو كه نوشتي " همه چیز به بیرون برمی‌گردد تا درون " كاملا غلط است . كه علت اين غلط بودن را هم به تفضيل در بالا توضيح دادم . تمام اين مشكلات در رابطه با درون آدمي است و جبر اجتماعي هم نميتواند مانع انسان بشود . اين تفكر كاملا غلطي است كه جبر اجتماعي = سلب اراده آدمي . اما بحثي كه وجود دارد اين است كه " جبر " به دنبال خود ترسي را هم به همراه دارد . و اين ترس يك عامل بازدارنده بزرگي است . اما موجب نميشود كه ما بگوييم : " جامعه قابل تغير نيست و بايد به جاي تغير ، از آن فرار كرد " . بنابر آن چيز هايي كه نوشتم ، اين سخن ، سخن گزافي بيش نيست . اما در اين ميان نقش سيمين چيست ؟ بايد گفت سيمين نماد يك زن كاملا اصولگراست . بلكه اصولگرا تر از نادر و امثال او . به نظر من سيمين وقتي آن تناقضاتي را كه در قسمت هاي قبلي به آنها اشاره كردم را ميبيند ، به جاي تثبيت وجود جاويدان خويش ، احساس ميكند كه جامعه با اين وضع تا سالها قابل تغير نيست . ( منظورم از اين وضع ، همان جبر ، جهل، ترس و دوگانگي و چند وجهي شخصيت هاست كه همراه آن ميايد است ) بنابراين تصميم ميگرد اصول خود را در جامعه اي ديگر دنبال كند . يعني به جاي تغير جامعه ، آن را ترك ميكند . اين نشان از ضعف شخصيت سيمين است . او به جاي ايستادن ، آگاهي دادن و تغير دادن جامعه ، فرار ميكند . در واقع به عقيده سيمين ، افراد جامعه كنوني تقصيري ندارند بلكه ، جامعه تقصير دارد كه آنها اينگونه اند .

فرهادي تمام اين شخصيت ها را در طول فيلم به ما معرفي ميكند ؛ ولي هيچ گاه دست به قضاوت نميزند . به همين خاطر فيلم ارزش زيادي دارد . زيرا هر بيننده ، تصور و درك خود را از فيلم دارد . هر كس بنابر اطلاعات ، سليقه و ميزان دركش از شخضيت ها و حوادث فيلم ، آن را ميفهمد . البته در اين ميان با يك حرف تو موافقم . و آن هم اين است كه فيلم به هيچ وجه پايان بازي ندارد ! البته اين حرف من بدين معنا نيست كه كارگردان با قضاوت هاي خويش ، پايان را بسته است . بلكه هر مخاطب با دركش از فيلم ، به نوعي خودش پايان بندي را تصور ميكند . بنابراين چون هر فرد پايان مخصوص به خودش را در ذهن خويش ميسازد ، مفهومي به عنوان پايان باز وجود ندارد ! با تمام احترامي كه به سليقه ات قائل هستم ؛ بايد بگويم به عقيده من در پايان ترمه به همراه مادرش - سيمين - از ايران مي رود . دليل اين سخن هم تنها در يك سكانس نهفته است . آن جايي كه نادر به ترمه ميگويد : " اگه فكر ميكني من مقصر هستم ، به مادرت بگو بياد بالا تا پول اونا رو بديم و برن " كه ترمه از خانه خارج شده و در مقابل بازي فوق العاده " پيمان معادي " سوار ماشين سيمين شده و مي رود . اين سكانس دو مفهوم عميق را با خود همراه كرده . اول اينكه ترمه پدرش را مقصر نميداند . حال دليل اين مقصر ندانستن چيست ؟ ترمه نماينده نسلي است كه از جامعه مدرن امروزي بيرون آمده . او با شناختي كه از پدر خود دارد ، نميتواند او را به عنوان يك دروغگو ، مقصر بداند . بلكه ميفهمد پدرش به خاطر حوادث گوناگون زندگي ( و به خاطر چند وجهي بودن دروني ) دروغ ميگويد . او پدرش را مقصر نميداند . حال تنها قرباني اين ماجرا از نظر ترمه جامعه است . بنابراين به طور حتم همراه مادرش از كشور ميرود . كه بنده به طور قاطع با اين تفكر سيمين و ترمه ، مخالف هستم و عقيده دارم مقصر افراد هستند و راه هم فرار نست بلكه تقويت مذهب در جامعه ، بالا بردن آگاهي مردم ، كه در نهايت به تغير يك جامعه مي انجامد . اين ها تمام پيام فيلم جدايي نادر از سيمين بود .

امير عزيز ! در جايي از نقدت ، به مقايسه اين فيلم با " درباره الي ... " پرداخته اي . همان طور كه در اول اين يادداشت اشاره كردم ، مقايسه اين دو فيلم تنها ميتواند از جهت پيام هاي كلي شان صورت پذيرد . ( كاري كه من هم در اين يادداشت انجام دادم ) اما به هيچ وجه نميتوان شخصيت هاي دو فيلم را با يكديگر مقايسه كرد . زيرا دنياي هر فيلم با ديگري كاملا متفاوت است و اين مقايسه هايت ، كاملا قياس مع الفارق هستند . مثلا در جايي از نقدت نوشته اي : " شخصيت هاي فيلم جدايي .. دروغ گفته و متهم ميشوند . ولي سپيده " درباره الي ... " دروغ ميگويد و تطهير ميشود " سوال من اينجاست كه چگونه سپيده در فيلم تطهير ميشود ؟ سپيده با تمام ادعا هايي مبني بر با وجدان بودن دارد ، در نهايت در جهت منافع شخصي خويش ، و دوستانش ، به صابر ابر دروغ ميگويد . بنابراين سپيده به هيچ عنوان قهرمان نيست . بلكه او شخصي است كه با تمام اعتقاداتش ، باز هم در نتيجه منافع جمعي جامعه كوچك خود ، مجبور به دروغ گفتن - يعني بر ضد عقايد خود شدن - ميشود . كه به نظرم اين سكانس فيلم " درباره الي ... " به طور حتم جرقه اي بوده براي خلق فيلم " جدايي نادر از سيمين " .



پ.ن: امتیاز من به نقد روزبه جعفری: 10/10
 
Last edited:

pirate123

Registered User
تاریخ عضویت
16 اکتبر 2005
نوشته‌ها
480
لایک‌ها
58
محل سکونت
کارائیب
بچه‌های آسمان فیلم شاهکاری بود و از هر نظر از هر چیزی که فرهادی تا حالا ساخته یه سر و گردن بالا تره. همین‌قدر بگم که فیلمی بود که هنوز که هنوزه داره تو فیلم اسکول‌های اروپایی تحلیل می‌شه. همون بهتر که اون شاهکار اسکار رو نبرد، که اینجوری بیشتر جاودانه شد.

از کجا معلوم تا 14 سال دیگه جدایی نادر از سیمین بیشتر از توجهی که الان به بچه های آسمان میشه، مورد توجه قرار نگیره. بلاخره اگر از جنبه فیلمنامه ضعیف بود جزو 5 فیلمنامه نمی شد.
حالا اصلا کاری به جنبه تکنیکیش نداریم. مسلما وقتی یک فیلم هم گلدن گلوب رو می بره و هم اسکار بهترین فیلم خارجی و هم 8.6 توی IMDb می گیره، همه دنیا کنجکاو میشن فیلم رو ببینند. همینکه الان یه آمریکایی پیش خودش میگه بابا عجب پس تو ایران به جای شتر، سوار ماشین میشن بهتره یا فکر کنن همه ایران در به در دنبال یک جفت کفشن؟ در پایان تو این مورد با شما موافقم که خوب شد که بچه های آسمان اسکار رو نبرد.
 

H-C

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 مارس 2008
نوشته‌ها
4,734
لایک‌ها
414
سن
34
محل سکونت
Tehran
بله من معتقدم در زمینه‌ی نقد فیلم، فراستی از مهرجویی بیشتر سواد داره. فراستی منتقد سینماست و کارش نقد و تحلیل و فیلم‌دیدن و درک تاریخ سینماست. مطمئن باش اطلاعات و سواد سینمایی'ش خیلی بیشتر از یک کارگردان سینماست.
این روند انتقاد و نقد ، برای خیلی از فیلمسازها تهدید محسوب می‌شه چون تا حالا کسی نیومده این آدما رو زیر سؤال ببره و سی ساله همه‌ش تعریف و تمجید شنیدن. بعد از مدت‌ها تریبون دست کسی افتاده که به هیچ‌کدوم اینا باج نمی‌ده. این همه مدت تمام رسانه‌ها و روزنامه‌ها و مجله‌های ما دست این آدم‌ها بود و دیدیدم نتیجه‌ش چی شد و چقدر سینمای ما رشد کرد. حالا دو ساله تریبون دست یه آدمی مثل فراستی افتاده و می‌بینیم تو همین دو سال از شر کمدی‌های مبتذل و سطحی راحت شدیم و الآن دیگه - به نسبت دو سال پیش - خیلی کمتر خبری از این‌جور فیلم‌ها می‌بینیم. این به نظرم نشون می‌ده که برنامه فراستی تأثیر مثبت خودش رو گذاشته.

بله شما معتقدی. ولی مساله اینجاست که تقریبا فقط شما معتقدی ! این چیزی که گفتی خیلی تئوری پیش پا افتاده ای هست. من از بیرون میتونم خیلی حرفها بزنم، ولی اگر برم داخل گود حداکثر یک "شارلاتان" بسازم. پس من اعتقاد دارم کسی که چندتا از شاهکارهای این سینما رو ساخته مسلما سوادش از آدمی که بیرون گود هست بیشتره.

مساله دوم هم باز یک تئوری ساده هست که ما فکر کنیم بخاطر این چنین حرفهایی از سوی یک منتقد چنین اتفاقاتی در سینما افتاده. دلیلش نمیتونه افزایش کیفیت سلیقه مخاطب باشه ؟
این که فیلمهای بهتری ساخته شدند که سطح سلیقه مخاطب رو بالا بردن (مثل درباره الی) و البته موضوعات خنده دار هم اینقدر تکرار شدن که دیگه مردم خسته شدن ؟
واقعا فکر میکنی تأثیر حرفهای فراستی هست ؟ من این رو کاملا رد نمیکنم، چون روی کاغذ با توجه به زمان میشه چنین استنباطی کرد، ولی ما ایرانی ها واقعا فکر میکنی بخاطر حرف یک نفر که تمام فیلمهای خوب و بد روی سینما رو میکوبه جهت فکریمون رو عوض میکنیم ؟!

آخه خیلی خوش‌بین باید باشیم اگه فکر کنیم این جایزه روند فیلمسازی'مون رو تغییر می‌ده. وقتی از ترس اعلام خبر اسکار دو برنامه پرطرفدار تلوزیون پخش نمی‌شه، چرا فکر می‌کنی محدودیت‌ها کاسته خواهد شد؟ الآن محدودیت‌ها از همیشه بیشتر شده، خانه سینما اون بلا سرش میاد، ممیزی هم که بیشتر از همیشه شده، چطور ممکنه محدودیت‌ها کاسته بشه؟ بله در خارج از ایران این جایزه به نفع ماست. بله پخش‌کننده‌ها ممکنه علاقه‌مند بشن فیلم‌های ایرانی رو پخش کنن. ولی این روند فیلمسازی ما رو که تغییر نمی‌ده. این باعث نمی‌شه سیستم خراب سینمای ما تعمیر بشه. باعث نمی‌شه فیلم‌های خارجی بدون ممیزی در کشور اکران بشن، که فیلمسازها با سینمای با کیفیت آشنا بشن و مجبور بشن با استانداردهای اونا رقابت کنن. باعث نمی‌شه دست از فیلم‌های فلسفی و روشنفکری ساختن بردارن. باعث نمی‌شه امکانات سینمای ما افزایش پیدا کنه. باعث نمی‌شه مدرسه فیلم داشته باشیم. همین‌جوری سال به سال داریم پسرفت می‌کنیم و فیلم‌هامون ضعیف‌تر می‌شه.

خب من هم گفتم، تو همش درباره نتایج بد صحبت میکنی، من گفتم چرا فکر نکنیم که میتونه چنین اتفاقاتی هم بیفته ؟
ضمنا این چیزهایی که شما گفتی روال عادی ای هست که داره طی میشه، پس این وسط اسکار سمی نداره که بخواد این روند رو سرعت بده.

حالا بیا از این زاویه نگاه کنیم : سینمای ما لحظه به لحظه داره شرایط بدتری پیدا میکنه، به قول خودت خانه سینما رو میبندن و ... و هزاران اتفاق بد میفته. این وسط یک اتفاق خوب برای جامعه سینمای ما رخ میده و این یک اتفاق بد محسوب خواهد شد ؟

تلویزیون از جایزه گرفتن فیلم فرهادی هراس نداره. تمام جبهه گیری هایی هم که توسط رسانه های دولتی علیه این فیلم بوجود اومد بخاطر خود ما مردم عادی بود که زمان اکران اخراجی ها اومدیم این فیلم رو قرار دادیم جلوی اون و گفتیم جنبش سبز از این فیلم حمایت میکنه و .... و همین شد که اخراجی شد فیلم برتر تاریخ سینمای ایران و غربی ها و هالیوود هم تلاش کردن فیلم آقای ده نمکی رو خراب کنن !!! و در عوض فیلم آقای فرهادی رو خوب جلوه بدن.

مشکل "جوگیر" بودن ماها بود که به هر چی دستمون رسید چنگ زدیم و چویش رو یکی دیگه خورد !

به این نکته هم توجه کن که معمولا با عوض شدن دولت در کشور ما از یک آبدارچی گرفته تا سیستمها کلان مدیریت کشور همگی با هم عوض بشه، شاید یکی یادش موند ما یک جایزه اسکار هم گرفتیم، نه ؟


عزیز من به حرف گوش نمی‌دی. من کی گفتم فیلم سیاه نمایی کرده؟ من می‌گم اقا فیلم باید بتونه اغراق کنه، باید ده برابر بدتر از واقعیت رو حتا نشون بده. ولی به زیباترین و هنرمندانه‌ترین شکل ممکن. وقتی این زیبایی و این ساختار درست وجود نداره، تو حتا واقعی‌ترین و عمیق‌ترین مفاهیم فلسفی و سیاسی و اجتماعی رو می‌تونی تبدیل به مضحکه کنی.
برام از مهم بودن موضوع طلاق در جامعه صحبت کردی و اینکه چقدر سخته با چنین مشکلاتی زندگی کردن. ما هم یه بخشی از این مشکلات رو دور و بر خودمون دیدیم. منم نمی‌گم مشکلات وجود نداره یا از این بدتر نیست. صحبتم اینه که میشه این موضوع رو با دقت نظر و حساسیت هنرمندانه بهش پرداخت، یا میشه یه اثر سطحی ازش درآورد که درنهایت همه‌ی اون عقاید رو زیر سوال ببره.
ما وقتی از کیفیت فیلم‌ها حرف می‌زنیم، تقریبا در اکثر موارد کاری با ارزش مضمون و موضوع فیلم نداریم. شما می‌تونی یک فیلم درمورد یک موضوع پیش پا افتاده بسازی که از فیلم‌هایی که درمورد مسائل عمیق حرف می‌زنن، هم فیلم جدی‌تر و بهتری دربیاد. این دفاع از فیلم نیست که بگیم داره واقعیت رو نشون می‌ده. با چه ساختاری؟ با چه کیفیتی؟

خیلی خب !

کیفیت فیلم رو ولی کی قرار هست تعیین کنه ؟ شما ؟ چه معیارهایی برای تعیین کیفیت خوب، متوسط و یا ضعیف یک فیلم وجود داره ؟ شما روی چه حسابی میگی این اثر سطحی هست ؟ ساده حرف زدن نشان دهنده کیفیت نازل هست ؟ حتما باید مثل فیلمهای کیمیایی شخصیت ها برای یک دیالوگ ساده ده تا استعاره بکار ببرن یا همیشه باید این وسط یه سرکی هم به فلسفه زده بشه ؟

ساختار و کیفیت مناسب از نظر تو چی هست ؟

بیا تحلیل کنیم. یک فیلمی قرار هست زندگی دو نفر رو نشون بده که همدیگه رو دوست دارن، ولی بعلت اینکه یکیشون میخواد در خارج از کشور زندگی کنه برای اینکه بچش در آینده زندگی بهتری داشته باشه و اون یکی بخاطر اینکه میخواد از پدرش در روزهای آخر عمرش و در زمان بیماری مراقبت کنه راضی به این اتفاق نیست. جالب اینجاست که هیچکدوم از این دو نفر این تصمیم رو بخاطر خودشون نگرفتن و دقیقا یکی برای تأمین آینده شخص دیگه، و یکی برای سپری کردن بهتر آخرین رورزهای زندگی یکی دیگه دو تصمیم مختلف میگیرن که همین منجر به بروز مشکل میشه.

حالا در طول داستان یک سری اتفاقات برای این 2 تا آدم در طی این روزهای بحرانی از زندگیشون رخ میده و یکی فقط بخاطر اینکه به دخترش ثابت کنه من گناهکار نیستم همه کار میکنه و حتی آخر فیلم میگه بگید دخترم بیاد و به زنی که مقابل هست میگه این پول مال شما و من کاری ندارم، فقط دست روی قرآن بذارید و بگید که من این کار رو کردم.

تمام فیلم به هم وصل هست، تمام فیلم رابطه آدمها هست، اون وقت شما چطور میگی این فیلم سطحی و با کیفیت نازلی ساخته شده ؟ خب چجوری میشد این کیفیت رو ارتقا داد ؟!

شوخی می‌کنی دیگه؟ علیه ما که زیاد جبهه‌گیری کردن و همیشه سعی کردیم منطقی باهاش برخورد کنیم. من مشکلی با جبهه‌گیری ندارم، چیزی که نمی‌فهمم توهین‌هاست.

نه کاملا جدی گفتم، نمیدونم شاید هم اشتباه میکنم، ولی بهرحال توهینی وجود نداشت از این طرف !


Chamoshan
در مورد اين بحث فرسايشى منتقد و منتقدين و الى ماشالله كه در گرفته يه جمله اى شنيدم كه شايد راهگشا باشه:

"منتقد مادر به خ*ط*ا*ي*ى است كه نتوانسته كارگردان شود."

این هم حرف اشتباهی هست البته !
 

Dr.Freeman

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2010
نوشته‌ها
83
لایک‌ها
13
حرف های دوستان رو خوندم . من هم میخواستم دو نکته رو خدمتتون عرض کنم .

1. (( جدایی )) فیلمی قابل ستایشی هست و همه ی جوایزی هم که گرفته گویای این نکته هست . اما شک نکنید که روابط سیاسی بین ایران و غرب در درخشش این فیلم در سطح بین المللی بی تاثیر نبوده . البته این تاثیر هیچ چیزی ارزش های این فیلم کم نمیکنه و شاهکار بودن این فیلم سر جای خودشه . به طور مثال شما فیلم (( یه حبه قند )) رو در نظر بگیرید . آیا این فیلم در حدی نبود که حداقل اسمی ازش در جشنواره های بین المللی برده بشه ؟؟؟ حتی در ایران هم خیلی مورد توجه عامه ی مردم قرار نگرفت . سینمای ایران ارزش این فیلم رو بعدها خواهد فهمید

2. با یه فیلم خوب و دریافت چند تا جایزه ی بین المللی ، سینمای یه کشور مورد توجه دنیا قرار نمیگیره . تاریخ سینما هم این موضوع رو به وضوح نشون داده . مثلا همه (( ونگ کار وای )) رو میشناسن و از اون به عنوان یه کارگردان موفق یاد می کنن . اما آیا پس از دریافت این همه جایزه از جشنواره های بین المللی ، الان سینمای هنگ کنگ بدون وونگ کار وای ، چیزی برای عرضه در سطح بین الملل داره داره ؟؟؟
چنین آرزویی مستلزم ت پیدایش یک موج قوی در سینمای یه کشور و ایجاد زنجیری از آثار برجسته و صاحب سبک در سینمای اون کشور هست . همون موجی که سینمای فرانسه ، ایتالیا و روسیه رو به دنیا معرفی کرد .
 

f@rzad

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
15 آگوست 2007
نوشته‌ها
8,501
لایک‌ها
18,797
محل سکونت
Tehran
خانم بخت‌آور چقدر چاق شدن!! این خانم بخت‌آور فوق‌العاده آدم بداخلاقیه موقع کار...

درسته ! البته فکر کنم اون عکس خوب نیفتاده این یکی برای 4 روز پیشه

(ax2ni2_blogfa_com)6.jpg
 

hyperstorm

Registered User
تاریخ عضویت
18 می 2011
نوشته‌ها
19
لایک‌ها
15
محل سکونت
Abay Land
دوستان در جریان نیستین که این اصغر آقا آمد... نیامد... چی شد بالاخره؟
 

f@rzad

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
15 آگوست 2007
نوشته‌ها
8,501
لایک‌ها
18,797
محل سکونت
Tehran
دوستان در جریان نیستین که این اصغر آقا آمد... نیامد... چی شد بالاخره؟

عنوان شده اواخر اسفند برمیگرده

نقل خبر از کافه سینما :

اصغر فرهادی هفته پایانی اسفند ماه پس از 80 روز سفر به دور دنیا به کشور باز می گردد تا در میان مردم ایران شادمانی کسب اسکار را جشن بگیرد. علی سرتیپی پخش کننده «جدایی نادر از سیمین» در گفت و گو با سینماپرس، با بیان این خبر افزود: هنوز روز قطعی بازگشت آقای فرهادی مشخص نیست اما هفته پایانی اسفند زمان تقریبی بازگشت ایشان به ایران است.

وی ادامه داد: این کارگردان پس از حدود هشتاد روز سفر به آمریکا، فرانسه و چندین کشور دیگر جهان و حضور در جشنواره های مختلف به همراه جوایز مختلف و معتبر جهانی به کشور بازمی گردد.

قرار است با بازگشت اصغر فرهادی طی مراسمی و با حضور سینماگران و مردم در سینما آزادی از این فیلمساز تقدیر شود. پیش از این نیز در سینما شکوفه از این کارگردان تجلیل شده بود.
 

e4lyas

Registered User
تاریخ عضویت
16 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
3,092
لایک‌ها
2,399
محل سکونت
دنیای رنگارنگ !
جایزه ی دیگه ای نبود بریم درو کنیم ؟ :)
تبریــــــــــــــــــــک !
هی میومدم چیزی بنویسم موقعیت نمی شد .!
عالی .
باید سپاس فراوان داشت !
 

f@rzad

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
15 آگوست 2007
نوشته‌ها
8,501
لایک‌ها
18,797
محل سکونت
Tehran
كماكان برخود ميباليم ..

* «جدايي نادر از سيمين» بهترين فيلم خارجي انجمن منتقدان دانمارك


430327_193104730798682_100173206758502_299665_1819014132_n.jpg

* مراسم اعطاي جوايز انجمن منتقدين فيلم دانمارك معروف به «بوديل» روز گذشته برگزار شد و فيلم «جدايي نادر از سيمين» ساخته‌ي اصغر فرهادي جايزه‌ي بهترين فيلم خارجي را دريافت كرد.
 

Fearless

کاربر فعال سینما
کاربر فعال
تاریخ عضویت
2 جولای 2007
نوشته‌ها
193
لایک‌ها
39
محل سکونت
Tehran
اما شک نکنید که روابط سیاسی بین ایران و غرب در درخشش این فیلم در سطح بین المللی بی تاثیر نبوده .
این موضوع رو خیلی ها بهش اشاره دارند اما هیچکس شفاف نمی گه منظورش از روابط سیاسی بین ایران و غرب چیه؟ اصولا سیاست چه تاثیری می تونه بر هنر و درخشش یه فیلم در سطح بین الملل داشته باشه؟ اصلا به نظرم این یه حرف بی معنی است.

به طور مثال شما فیلم (( یه حبه قند )) رو در نظر بگیرید . آیا این فیلم در حدی نبود که حداقل اسمی ازش در جشنواره های بین المللی برده بشه ؟؟؟ حتی در ایران هم خیلی مورد توجه عامه ی مردم قرار نگرفت . سینمای ایران ارزش این فیلم رو بعدها خواهد فهمید
عین همشهری کین بعدا می فهمن؟ :دی تو ایران مورد توجه قرار نگرفته پس دیگه نمی تونه شانسی تو خارج داشته باشه. و فیلمی هم که حتی تو ایران ازش استقبال نشه یعنی کاملا در حد هیچ جایزه ای نیست. میرکریمی یه زمانی کارگردان مورد علاقه ام بود اما داره یواش یواش نزول می کنه. البته من هنوز یه حبه قند رو ندیدم اما هر سایت و مجله ای رو خوندم از این فیلم بد گفته بودند. من حتی به همین سادگی میر کریمی رو هم در حده یه فیلم نمی دونم چه برسه به اینکه بخواد تو جشنواره فجر جایزه بگیره. به قول یکی از منتقدین: میرکریمی داره از جهان و سبک فیلمسازی اصیل خودش دور میشه و این به ضررش است.

2. با یه فیلم خوب و دریافت چند تا جایزه ی بین المللی ، سینمای یه کشور مورد توجه دنیا قرار نمیگیره . تاریخ سینما هم این موضوع رو به وضوح نشون داده . مثلا همه (( ونگ کار وای )) رو میشناسن و از اون به عنوان یه کارگردان موفق یاد می کنن . اما آیا پس از دریافت این همه جایزه از جشنواره های بین المللی ، الان سینمای هنگ کنگ بدون وونگ کار وای ، چیزی برای عرضه در سطح بین الملل داره داره ؟؟؟
چنین آرزویی مستلزم ت پیدایش یک موج قوی در سینمای یه کشور و ایجاد زنجیری از آثار برجسته و صاحب سبک در سینمای اون کشور هست . همون موجی که سینمای فرانسه ، ایتالیا و روسیه رو به دنیا معرفی کرد .
با کمال احترام به نظرتون باید عرض کنم که باهاتون مخالفم در این مورد. همین مساله رو در نظر بگیرین که اسم وونگ کار وای بر سر زبان شما و ما هست و اون و فیلم هاش رو تا حدی می شناسیم. همین که نام یه فیلم ساز مرز ها رو پشت سر بذاره و بیاد بشینه در مغز و ذهن ما و ازش یاد بکنیم آیا سینمای اون کشور پیشرفت نکرده و مورد توجه قرار نگرفته؟ همینکه نام اصغر فرهادی و سینمای ایران در جهان برده بشه و از سینمای ایران به نیکی یاد کنند برای این سینمای کشتی شکسته یه نعمت و غنیمت بزرگ ه و باید ازش به عنوان پلی به سوی تحول و نجات یاد کرد. درضمن سینمای هنگ کنگ بدون وونگ هم حرف های زیادی برای گفتن داره و اون استاد ژانگ ییمو است. البته سینمای چین و هنگ کنگ با ژانگ ییمو شناخته می شه. و برای پیدایش یک موج قوی همیشه این وسط یه استارت و شوک موجی قوی و تنها لازمه تا در نهایت به یک موج عظیم ختم بشه.
 
بالا