آقا چه قدر باخت بدمزه است

طعمشو فراموش کرده بودیم

.
.
.
وقتی رقابت انقدر نزدیک و فشرده میشه برتری های کوچیکی مثل داشتن یه دروازه بان خیلی خوب میتونه برگ برنده تیم باشه. بدترین بازی ای بود که از بارسلونای پپ دیدم. البته شاید هم درست نباشه ازشون خورده بگیریم. یه مجموعه عوامل دست به دست هم دادن تا این باخت رقم بخوره. فشردگی بازیها، خستگی بازیکن ها، مصدومیت ها و ... باعث شدن که برتری متداول چند سال اخیرمونو جلوی رئال نداشته باشیم، و خوب وقتی جلوی رئال به تیمی معمولی تبدیل بشی مشخصه که کارت برای برد سخت میشه. البته رئال هم برتری خاصی به همین تیم بارسلونای بد نداشت و نتیجه تساوی عادلانه تر بود.
ولی چیزی که این وسط برای من شیرین بود و یه جوری باعث شد تلخی باختو فراموش کنم، همین تاثیر اتفاقات پیش بینی نشده توی سرنوشت یک فصل از بازیها بود. توپی که میشد تو میانه میدان حفظ بشه و احتمالا موقعیتی بشه برای به ثمر رسوندن گل برتری لو رفت و در اون طرف به گل رئال تبدیل شد. همین چند ثانیه سرنوشت کل فصلو رقم زد یه جورایی. صحنه پایانی خوشحالی رئالی ها بعد از چندین سال پیاپی توی نیوکمپ از نکات قابل توجه و جالب بازی بود. به نظر من از این بازی میشه درس های زیادی برای زندگی گرفت.
بگذریم. مشخصه که همه مون ناراحت شدیم از این باخت ولی من که میگم فدای سرشون. 3 تا لالیگا را پشت سر هم فتح کردیم و 4-5 ساله که داریم از یکی از بهترین بارسلوناهای تاریخ لذت می بریم. نمیدونم شاید یه تنوع لازم بود برای شیرین شدن پیروزی های که مسلما در راه خواهد بود، چون این بارسلونا حالا حالاها تموم نمیشه. ایشالا که از پس چلسی تو نیوکمپ بربیایم و امسالو بدون جام تموم نکنیم (کوپا که حساب نیست

)