همیشه بد ترین چیز نه تنها در فوتبال بلکه در زندگی، از پا افتادن قدرتی است که زمانی بر همه فرمانروایی کرده است. این اتفاق در دنیای فوتبال چندین بار دیده شده است. تیم هایی که دوران قدرتشان تمام می شود و از آن موقع به بعد، فقط بازی می کنند تا اسمشان از ذهن ها فراموش نشود. توصیف حس و حال طرفداران چنین تیم هایی در این شرایط بسیار سخت است. طرفدارانی که روزی بردن برایشان یک امر طبیعی بود حالا آرزو دارند که تیمشان اگر هم می بازد با آبرو ببازد. شاید لیورپول مثال خوبی برای این وضعیت باشد. لک لک ها که روزی در 10 دقیقه قهرمانی اروپا را از حریف می گرفتند حالا از پس آسان ترین تیم های لیگ جزیره هم به سختی بر می آیند. آنها دو فصل پیش می توانستند از این موقعیت فرار کنند. اما در راه فرار همین کافی بود که پای استیون جرارد، اسطوره شان سر بخورد و جام از دست برود. اگر ناکامی های دورتموند و اینتر میلان ادامه پیدا می کرد، می شد این دو تیم را هم در کنار لیورپول قرار داد و یک دل سیر از بدبختی و بدشانسی گفت. اما این دو تیم تا حدودی به روز های خوب برگشته اند و در حال زیبا تر کردن جهان فوتبال هستند.
به جرات می توان گفت دورتموند در به وجود آمدن عشق فوتبال در خیلی ها نقش بسزایی داشت. ایستادن و جنگیدن با دست خالی در برابر غول های فوتبال جهان کاری کرد که حالا خود زنبور ها به عنوان یک غول شناخته شوند. حذف رئال مادرید از لیگ قهرمانان اروپا، رسیدن به فینال و جنگیدن با بایرن مونیخ و در آخر نایب قهرمانی در کمال شایستگی از اولین دستاوردهای دوران طلایی یورگن کلوپ و دورتموند بود. ولی روزی رسید که آسمان دورتموند هم تیره شد. روز هایی که یورگن کلوپ هر کار می کرد نمی توانست تیم حریف را شکست دهد. روز هایی که زنبور ها فقط گل می خوردند و خیلی خبری از برد نبود. اما همین جا بود که اهمیت کار کلوپ ثابت شد. او اجازه نداد روز های سخت، شگفتی هایی که تیمش آفرید را به دست فراموشی بسپارد. کلوپ صورت تیمش را با سیلی سرخ نگه داشت تا هیچکس فراموش نکند این همان تیمی است که در فصل 2011-12 فاتح جام حذفی و بوندس لیگا شده است. تا هیچکس فراموش نکند در این تیم یکی از مثلث های هجومی دوست داشتنی دنیای فوتبال توسط گوتزه، رویس و لواندوفسکی ساخته شد. تا هیچکس نایب قهرمانی اروپا در سال 2013 را فراموش نکند. حالا زنبور ها دیگر یورگن کلوپ دوست داشتنی را ندارند تا به تنهایی 80 هزار نفر در سیگنال ایدونا پارک را تهییج کند و انرژی زایدالوصف خود را بین این افراد تقسیم کند. ولی اثرات سال های حضور او در دورتموند همچنان باقی است. تیمی که هر سال یکی از ضلع های ان مثلث هجومی طوفانی را را به بایرن داد، حالا نه تنها در نبود کلوپ تضعیف نشده بلکه دوباره با قدرت به روز های اوج برگشته است. 5 بازی، 15 امتیاز، 18 گل زده و تنها 3 گل خورده، دورتموند را به صدر جدول چسبانده است. این روز ها چنین جمله ای در کشور آلمان زیاد شنیده می شود : « دورتموند برگشت » بازگشتی که حتی زیبایی فوتبال را بیشتر می کند. چرا که همه یادشان است روز های درخشش دورتموند، چقدر همه منتظر بودند تا این تیم بازی داشته باشد و از تماشای آن لذت ببرند.
آبی و سیاه های میلان داستان متفاوتی نسبت به دورتموند دارند. اگر زنبور ها بیشتر در خاطرات یک دهه اخیر طرفداران فوتبال نقش داشتند، اما بر عکس اینتر خیلی وقت است که برای عاشقان فوتبال خاطره می سازد. خاطره ای که چند وقت بود فقط اثری تلخ در ذهن طرفداران این تیم به جا می گذاشت. تیمی که روزی با قدرت از سد بایرن مونیخ گذشت و پس از 46 سال سومین قهرمانی خود در اروپا و البته 3 گانه را کسب کرد، در چند سال اخیر روز های پر فراز و نشیبی را سپری کرده است. شاید رفتن یک نسل طلایی مثل : خاویر زانتی، استانکویچ، کامبیاسو، میلیتو، ساموئل و خیلی های دیگر باعث این اتفاق شده باشد. اما حالا مانچینی به میلان برگشته است تا دوباره روز های خوب را بسازد. او تا اینجای کار موفق بوده و به نظر در ادامه هم بتواند کاری کند که دوباره نام اینتر لرزه به تن حریفان بیندازد. مار افعی فوتبال ایتالیا در 4 هفته ابتدایی سری آ 4 برد کسب کرده و بالا تر از سایر قدرت های سال های قبل به تنهایی در صدر جدول قرار گرفته است. این نوید یک بازگشت طلایی را به هواداران اینتر می دهد. البته اگر دست روزگار دوباره آن ها را اسیر بد شانسی های نکند و به آنها اجازه دهد با قدرت به راه خود ادامه دهند.
منبع: http://khabaronline.ir/detail/459706/sport/world-soccer