حیوون خونگی هم چندتا مرغ عشق همجنس باز دارم
من واقعا این روزا دارم پیر شدن خودمو روز به روز تو آینه میبینم
چن روز پیش رفتم واسه آزمایش خون، دکتره که ازم خون گرفت (تقریبا هم سن بودیم) همینجوری تصادفی نزدیک ۵ دقیقه با هم حرف زدیم یه حس گرمی بهم داد که تا حالا تجربه نکرده بودم، حالا یا از این بود که تا حالا این همه مدت با یه دختری حرف نزده بودم و یا کلا به خاطر این بود که تا حالا این همه مهربونی یه جا ندیده بودم و یا یه هوس زودگذر بود، هرچی که بود وقتی که داشتم میرفتم خونه چندبار به سرم زد به یه بهونه های مختلف دور بزنم برم دوباره اونجا ولی خجالت کشیدم باز که نکنه فکر بدی در موردم کنه
پ.ن: الان که فکر میکنم میبینم فقط همین یه بار بود که یه دختر دستمو لمس کرده
![Big grin :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)