• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

ツ ツ لــبخنـــد بـــرای ثانیــــه ای . . . ^_^

Denay

Registered User
تاریخ عضویت
29 دسامبر 2012
نوشته‌ها
612
لایک‌ها
2,885
محل سکونت
Tehran
دوست دارم الان یکی بغلم کنه بگه:
چته دیوونه بیا این یه نخ سیگارو بکش!!
منم بگم پاشو بروگمشوکصافت آشغال ناباب
خیلی صحنه آموزنده و ملودرامی میشه!
-----------------
من نمیدونـم بعضی دخترا چرا اِنقـدِ حسّاسن …!!!
اسمشو به جایِ مریم ، مهسا صدا کردم …
قهـر کرد رفت … !!!


Sent from my iPhone 5s  using Tapatalk
 

M@nsour

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
4 جولای 2014
نوشته‌ها
15
لایک‌ها
37
مورد داشتیم طرف فردای عروسی ادعا کرده شام بهش نرسیده
.
.
.
.
.
.
.
.
داماد تقاضای ویدیو چک کرده!!!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
استاد بهم گفت چرا نیومدی سرکلاس؟

گفتم استاد کلاستون با خوابم تداخل داشت

نتونستم بیام
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
معلمِ پدرشاگردش رو احضار میکنه مدرسه
فرداش پدره میاد میگه چی شده؟مشکل چیه؟
معلمِ میگه بچه ی شما خیلی خنگه..!

پدر:یعنی چی؟

معلم:الان بهتون میگم..نگاه کنید به شاگردش میگه برو ببین من تو حیاط مدرسه ام؟
پسره میره و میادمیگه نه خانم معلم؛ توحیاط نبودید..
معلم میگه شایدتودفترمدیر ام برو اونجا رو ببین
پسره دوباره میره ومیاد میگه نه خانم اونجا هم نبودید...
معلم به پدرپسره میگه ببینید..ببینیدچقدر بچتون خنگه...
پدر میگه: خب شاید رفتین مرخصی!!!

خخ
 
Last edited:

garshasp dragon

Registered User
تاریخ عضویت
6 جولای 2014
نوشته‌ها
6,040
لایک‌ها
11,062
سن
34
تو یه روز سرد پیجامه گرمت رو می پوشی و می پری تو تختت
بالشت رو درست می کنی، پتو رو می کشی رو خودت
خودت رو اینور و اونور می کنی، یکمم خودت رو می کشی
حسابی که گرم شدی چشاتو می بندی که بخوابی …
یه دفعه می بینی چراغ اتاق رو یادت رفته خاموش کنی! :general208:
 

garshasp dragon

Registered User
تاریخ عضویت
6 جولای 2014
نوشته‌ها
6,040
لایک‌ها
11,062
سن
34
انـدی مـیـگـه : دخـتـر ایـرونـی مـثـل گـلـه چـه رنـگـو رویـی داره
یکی نیست بهش بگه
آخـه کثافطططط مـگـه داری تـبـلیـغ رب گـوجـه مـی کـنـی !؟ :general210:
 

garshasp dragon

Registered User
تاریخ عضویت
6 جولای 2014
نوشته‌ها
6,040
لایک‌ها
11,062
سن
34
دختره نوشته : خلقت پسرا
اصلاً شوخیه جالبی نبود…!
پسره اومده جواب داده گذاشته:
ولی خـلـقـت دخـتـرا خیلی باحال بود
مردیم از خنده :general304:
 

garshasp dragon

Registered User
تاریخ عضویت
6 جولای 2014
نوشته‌ها
6,040
لایک‌ها
11,062
سن
34
ایرانی جماعت یه جور از جمعه و بعد از ظهراش آه و ناله میکنه
انگار باقی روزای هفته تو سواحل هاوایی در حال خوش گذرونین!o_O
 

garshasp dragon

Registered User
تاریخ عضویت
6 جولای 2014
نوشته‌ها
6,040
لایک‌ها
11,062
سن
34
شب خواب دیدم مازراتی خریدم
بیرونش مازراتی بود توش اما مثل ۲۰۶ بود!
ناخودآگاهم از داخل مازراتی ایده ای نداشت
تصویر ۲۰۶ پخش می کرد :D
 

al2

Registered User
تاریخ عضویت
26 نوامبر 2011
نوشته‌ها
4,120
لایک‌ها
3,254
محل سکونت
کرمان
ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﮐﻮﻓﺘﻪ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺭﻭﯼ ﺩﺭ
ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ " ﯾﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ
ﺍﺗﺎﻗﺖ ﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩﺍﺭ " ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﯾﺪﻡ
ﻧﻮﺷﺘﻪ " ﺳﺮﺕ ﮐﻼﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﭘﺸﺖ
ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯾﯿﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﺭ ﺑﻮﺩ " ﺭﻓﺘﻢ
ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﺩﺭﻭ ﮐﻨﺪﻡ ﭘﺸﺘﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ " ﯾﻪ
ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮﯾﺨﭽﺎﻟﻪ ﺯﯾﺮ ﻇﺮﻑ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ " ﻣﻨﻢ
ﺣﺮﺻﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﯾﻪ ﻧﯿﻤﺮﻭ
ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﻮﺭﺩﻡ ...
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮ ﻇﺮﻑ ﻣﯿﻮﻩ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﻡ
ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ " ﻣﺎ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ
ﺑﺮﺍﺕ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺗﻮ ﻓﺮ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﻪ ﻧﯿﻤﺮﻭ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﺩﯾﮕﻪ
ﭘﺮﺧﻮﺭﯼ ﻧﮑﻦ ﺑﺰﺍﺭ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﺎﻫﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ "
ﺧﺪﺍ ﻭﮐﯿﻠﯽ ﻣﻦ ﺳﺮﻣﻮ ﮐﺠﺎ ﺑﮑﻮﺑﻢ
 

al2

Registered User
تاریخ عضویت
26 نوامبر 2011
نوشته‌ها
4,120
لایک‌ها
3,254
محل سکونت
کرمان
ژاپني يه ايراني رو ميبره كنسرت خودشون، خواننده شروع كرد به خوندن: جي يونگ ماجينگ
ايراني از ژاپني ميپرسه اين چي ميگه؟ ژاپنيه ميگه: يعني زندگي زيباست..
او را دوست دارم...
ما بهم خواهيم رسيد..
آسمان زيباست..
ايرانيه ميگه اوووه اين همه حرفو تو دو كلمه گفت!!!
حالا ايرانيه ژاپني رو برد كنسرت شجريان، شروع به خوندن كرد:
آهاهاهاي آهاهاهاهاهاي
هاهاهاهاهاهاي هاها ها هاهاهاي
ژاپنيه ميپرسه اين چي ميگه؟ ايراني ميگه : هنوز چيزي نگفته...
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
بچه دو ساله تبلت داره و پو 42سالشه
من 8 سالم بود اسباب بازی می خواستم به بابام گفتم :
بابا :هفته دیگه برات می خرم منم گریه کردم مامانم گفت حالا که گریه کردی اصلا براش نخر تا دیگه چیزی که می خواد گریه نکنه واسش نسل سوخته ماییم
+++++++++++++++++++++++++++++
یادش بخیر یکی بهم گفت شبت شیک منم
بهش گفتم شب تو هم اُربیت
نمیدونم چرا بلاکم کرد شاید آدامس خرسی
دوست داشته خخخخخخ
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
من موندم این صدای پشه ها واقعا صدای بال زدنشونه ؟
دارن با دهنشون صدای هلیکوپتر در میارن !!
به قیافش نمیخوره این صداها !!!

++++++++++++++++++++++++++++
پسر خاله م دیروز بهم گفت
من پارسال یه روز روزه گرفتم
هنوز گشنمه!!!!
:general404:
نمیدونستم کجا برم
ههههههههههههههه
(خ)
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
یه زمانی آرزوم این بود پادشاه بشم به نوکرام بگم واسم تخمه بشکونن من بخورم ، تا اینکه مزمز با هزار تومن اومد گند زد تو آرزوم :general107:
+++++++++++++++++++++++++++++
تو بیمارستان بودم یه گودزیلا رو اورده بودنش امپول بزنه .......

پرستار گفت :
بخواب آمپولتو بزنم …
بچه گفت :
خوابم نمیاد …
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
یکی بود یکی‌نبووود
یه روز یه بچه ۸ ساله با یه بچه ۹ ساله میرن پیش مادر بزرگشون میگن مامی بزرگ؟؟
پدر مادرا چجوری بچه دار میشن؟
مادر بزرگه: !!!(ای تو روحتون من چی بگم ب شما آخه؟)
!!!!!!!!!
نگا کنید عسلای من...
فک‌کنید رو‌تیر چراغ برق یه کلاغ باشه
فردا یه کلاغ دیگه میاد پیشش میشن دوتا کلاغ
پس فرداش میشن ۳ تا!!!
۸ ساله هه یه نگاهی به ۹ ساله هه میکنه میگه:ب نظرت واقعیتو بهش بگیم یا بذاریم با همین طرز تفکر بمیره؟
21.gif
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بعضی شبا که خوابم نمیبره یجوری که مغزم بشنوه میگم خوووووب برم
یه کتابی بیارم بخونم...
هیچی دیگه اصن بیهوش میشم...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
یه بار یه راننده تاکسیه تعریف میکرد میگفت: یه بار یه خانومِ سوار تاکسی شد. همین که میخواست کرایه بده یدفه دیدم پولشو گذاشت تو یه لیوان آورد سمت من که دستمون به هم برخورد نکنه.منم نامردی نکردم زدم کنار از داشبورد یه انبر دست برداشتم پولُ با انبر دست از لیوان برداشتم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
استاد :در حرکت پرتابی با چه زاویه ای بیشترین برد را خواهیم داشت؟

دانشجو :۴۵درجه

استاد :افرین. چرا؟

دانشجو :چراشو نمیدونم استاد!توی انگری بردز اینطوریه !
 
بالا