• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

ツ ツ لــبخنـــد بـــرای ثانیــــه ای . . . ^_^

YosefFaraji

Registered User
تاریخ عضویت
26 فوریه 2012
نوشته‌ها
2,862
لایک‌ها
1,434
محل سکونت
کردستان - سقز
ﯾﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﯿﺎﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ
ﺗﻬﺮﻭﻧﯿﻪ
ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺝ ﻣﯿﻼﺩ ﭼﻘﺪﺭ
ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺳﺎﺧﺘﯿﻥ
ﺗﻬﺮﻭﻧﯿﻪ ﻣﯿﮕﻪ ...5 ﺳﺎﻝ
ﺍﻣﺮﯾﮑﺎﯾﻪ ﻣﯿﮕﻪ
ﺍﮔﻪ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺗﻮ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﻣﯽ
ﺳﺎﺧﺘﯿﻤﺶ ،ﺑﻌﺩ
ﺍﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﻣﯿﺮﻩﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺍﺯ
ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ ﺳﯽ ﻭ ﺳﻪ
ﭘﻞ ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺧﺘﯿﻦ
ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯿﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮ 6 ﺳﺎﻝ
ﺍﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﻣﯿﮕﻪ
ﺍﮔﻪ ﻣﺎﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﻮ 3 ﺳﺎﻝ ﻣﯽ
ﺳﺎﺧﺘﯿﻤﺶ
ﺧﻼﺻﻪ ﭼﻨﺪ ﺟﺎ ﻣﯿﺮﻩ
ﻫﻤﯿﻦ ﺳﻮﺍﻝﺭﻭ ﻣﭙﺮﺳﻪ
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺮﻩ ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺁﺑﺎﺩﻧﯿﻪ
ﻣﯿﮕﻪ
ﭘﻼﯾﺸﮕﺎﻩ ﭼﻘﺪﺭ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻩ
ﺳﺎﺧﺘﯿﻦ؟
ﺁﺑﺎﺩﻧﯿﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﮐﺪﻭﻡ ﭘﺎﻻﯾﺸﮕﺎﻩ ؟
ﺍﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯿﻪﻣﯿﮕﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ
ﺳﺮ ﺷﻤﺎﺳﺖ
ﺁﺑﺎﺩﻧﯿﻪ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻪ :
ﺟﻟﻞ ﺍﻟﺨﺎﻟﻖ
ﻭﺍﻻ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ
ﺩﺍﺷﺘُﻢ ﻣﯽ ﺭﻓﺘُﻢ ﻧﻮﻥ ﺑﮕﯿﺮُﻡ
ﻧِﺒﻮﺩِﺵ،ﺣﺘﻤﺎ ﺍﻻﻥ ﺳﺎﺧﺘﻨﺶ
 

YosefFaraji

Registered User
تاریخ عضویت
26 فوریه 2012
نوشته‌ها
2,862
لایک‌ها
1,434
محل سکونت
کردستان - سقز
بخون خيلی جالبه تحت تاثير قرار ميگيری

ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﺷﺪ ﻭ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺑﻪ
ﻃﺮﻑ ﺑﻘﺎﻝ
ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﯿﺴﺖ
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﺪﯼ،
ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﭘﻮﻟﺶ .
ﺑﻘﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻟﯿﺴﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ
ﺩﺭ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﺍ
ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺩ، ﺑﻌﺪ
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﭼﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ
ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﺩﯼ،
ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﺷﮑﻼﺕ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ
ﺟﺎﯾﺰﻩ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ .
ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺍﺯ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﮑﻮﻥ
ﻧﺨﻮﺭﺩ، ﻣﺮﺩ
ﺑﻘﺎﻝ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﺑﺮﺍﯼ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﺷﮑﻼﺕ
ﻫﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯽ ﮐﺸﻪ ﮔﻔﺖ : "ﺩﺧﺘﺮﻡ ! ﺧﺠﺎﻟﺖ
ﻧﮑﺶ، ﺑﯿﺎ
ﺟﻠﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﺷﮑﻼﺗﻬﺎﺗﻮ ﺑﺮﺩﺍﺭ "
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : "ﻋﻤﻮ ! ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺧﻮﺩﻡ
ﺷﮑﻼﺗﻬﺎ ﺭﻭ
ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ، ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﻢ ﺑﺪﯾﻦ؟ "
ﺑﻘﺎﻝ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﭼﺮﺍ ﺩﺧﺘﺮﻡ؟ ﻣﮕﻪ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ؟
ﻭ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﮔﻔﺖ : ﺁﺧﻪ
ﻣﺸﺖ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ
ﻣﺸﺖ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻩ !
ﺑﻘﺎﻝ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻫﻮﺵ ﻭ ﺫﮐﺎﻭﺕ ﺩﺧﺘﺮﮎ
ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ

ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭘﺲ ﮔﺮﺩﻧﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺮﺩ .
 

YosefFaraji

Registered User
تاریخ عضویت
26 فوریه 2012
نوشته‌ها
2,862
لایک‌ها
1,434
محل سکونت
کردستان - سقز
یارو سوار قطار میشه
خواب بوده کفشاشو در میاره
دو نفر هم کوپه ایش میخواستن اینو اسکل کنن میرینن تو کفشش
بعد بیدارش میکنن میگن برو چای بگیر بیار بخوریم
میره چای میاره ولی هیچی به روش نمیاره
میگیره میخوابه دوباره میرینن تو کفشش
بعد بیدارش میکنن میگن برو چای بیار بخوریم
بازم میره میاره به روش نمیاره
اینا نا امید میشن
بعد فک میکنن میگن یه کم حرف بزنیم طرفو بزاریم سر کار
شروع میکنن در مورد جنگ عراق وآمریکا بحث میکنن بعد به یارو میگن نظر تو چیه؟
.
.
.
میگه :آره دنیا خیلی نا امن شده
عراق ایران رو میزنه......آمریکا عراق رو میزنه .....اسرائیل فلسطین رو میزنه
شما میرینین تو کفش من.........من می شاشم میدم شما میخورین!!!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
ﺩﯾــﺮﻭﺯ ﮔﻮﺷﯿـﻢ ﺷﺎﺭﮊ ﻧـﺪﺍﺷـﺖ ﮔﻮﺷﯽ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻡ :

ﺳــﻼﻡ ﻋـﺸـﻘــﻢ ﺧـﺴــﺘـﻪ ﻧـﺒـﺎﺷــﯽ
ﺑـﺎﺑـﺎﻡ : ﺳــﻼﻡ ،ﺑـﻪ ﺑــﻪ ﭼــﻪ ﻋـﺠـﺐ ﺍﺯ ﺍﯾــﻦ ﺣـﺮﻓـﺎ ﺯﺩﯼ
ﺷــﻤــﺎ ﻫــﻢ ﺧـﺴـﺘـﻪ ﻧـﺒـﺎﺷـﯽ ﺧـﺎﻧـﻮﻣ !
ﻣـﻨــﻢ ﮐـﻪ ﺩﯾــﺪﻡ ﺑـﺎ ﻣـﺎﻣـﺎﻧـﻢ ﺍﺷـﺘـﺒـﺎﻩ ﮔـﺮﻓـﺘـﻪ جواب ﺩﺍﺩﻡ :
ﺇﻭﻭﻭﻭﻭﻭﺍ ﺭﺿـــﺎ ﺟــﻮﻧـــﻢ ؟ﻣـﮕــﻪ ﻣــﺎ ﭼـﯿـﻤــﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﯾـﻦ ﺟــﻮﻭﻧـﺎ ﮐـﻤـﺘـﺮﻩ عزیزم،قلبوﻥ ﮐـﻠـﻪ ﮐـﭽـﻠـﺖ ﺑـﺸـﻢ ﺧـﺐ ﺩﻟـﻢ ﺗـﻨـﮕـﯿـﺪﻩ ﻭﺍﺳـﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧـﻮﺵ

ﻧـﺎﻣـﺰﺩﯾـﻤــﻮﻥ
ﺑـﺎﺑـﺎﻡ : ﻭﺍﻻ ﻫـﯿـﭽــﯿـﻤـﻮﻥ ، ﺟــﻮﻭﻧــﺎﯼ ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﮐـﻪ ﺟـﻮﻭﻥ ﻧـﯿـﺴـﺘـﻦ ﯾـﻪ ﻣـﺸـﺖ ﺣـﯿـﻒ ﻧــﻮﻥ ﻣــﺚ مهدی خوﺩﻣـﻮﻧـﻦ دیگه.
ﻣــﻦ: ﺭﺿــﺎ ﺟـﻮﻧــﻢ؟ ﺍﻣــﺮﻭﺯ ﻫــﻮﺍ ﺩﻭﻧـﻔــﺮﻩ ﺱ بریم بیرون ؟
ﺑـﺎﺑـﺎﻡ : ﺑـﺎﺷﻪ ﺑـﺮﯾـﻢ ﻋـﺰﯾـﺰﻡ ﻓـﻘـﻂ ﺣـﻮﺍﺳـﺖ ﺑـﺎﺷـﻪ ﭘـﯿـﺎﻣـﻬـﺎ ﺭﻭ ﭘـﺎﮎ کنی این مهدی میبینه آبروریزی می ﮐـﻨـﻪ ، ﺧـﻮﺩﺕ ﮐـﻪ ﻣـﯽ ﺩﻭﻧـﯽ ﭼـﻘـﺪ

ﺑـﯿـﺸـﻮﺭﻩ!
ﻣـﻦ: ﺧـﯿـﺎﻟـﺖ ﺭﺍﺣــﺖ ﺭﺿـﺎ جونم بین ﺧـﻮﺩﻣـﻮﻥ ﻣـﯽﻣـﻮﻧـﻪ ﺷـﻬـﺮﯾـﻪ ﺩﺍﻧـﺸـﮕـﺎﻡ 900ﺗـﻮﻣـﺎﻥ ﺷـﺪﻩ ،ﺷـﻬـﺮﯾـﻪﺭﻭ ﺑـﺮﯾـﺰ ﺗـﺎ ﺑـﯿـﻦ ﺧـﻮﺩﻣـﻮﻥ ﺑـﻤـﻮﻧـﻪ !
ﺑـﺎﺑـﺎﻡ: مهدی به جان خودم اومدم خونه ﭘـﺮﺗـﺖ ﻣـﯿـﮑـﻨـﻢ ﺑـﯿـﺮﻭﻥ،ﺧـﻮﺩﺕ ﺗـﺎ ﺷـﺐ ﻭﺳـﺎﯾـﻠـﺖ ﺭﻭ ﺟـﻤـﻊ ﮐـﻦ
ﮔــﻮﺭﺗـﻮ ﮔـﻢ ﮐـﻦ ﺗــﺎ ﮐـﺘـﮏ ﻧـﺨـﻮﺭﺩﯼ!
ﻣـﻨـﻢ جواب ﺩﺍﺩﻡ : ﭘــﺪﺭﻡ ﺟـﺎﺩﻭﮔـﺮ ﺑــﻮﺩ، ﻣــﺮﺍ ﺑــﺎ ﮐـﻤـﺮﺑـﻨـﺪ ﺳـفــﯿـﺪ ﺳـﯿـﺎﻩ ﻣـﯿـﮑـﺮﺩ
ﺑﺎﺑﺎﻡ : ﺧـﻔـﻪ ﺷـﻮ ﺯﺭ ﻧـﺰﻥ گوساله ﻓـﻘـﻂ ﺟﺮﺃﺕ ﺩﺍﺭﯼ ﻭﺍﯾـﺴـﺎ ﺧـﻮﻧـﻪ

===========
به دختره ﻣﯿﮕم ﭼﺮﺍ ﺍﻳﻨﻘﺪ
ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻱ.
.
.
....
میگه: ﺧﻮ ﻻﻣﺼﺐ ﺍﮔﻪ
ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺗﻮ ﺑﻴﺎ ﻣﻨﻮ ﺑﮕﻴﺮ
جدای از اینکه کاملا قانع شدم فهمیدم کمبود شوهر موج می زنه!!!

==========

مورد داشتیم دختره رفته امتحان رانندگی
ازش سوال کردن گاز کجاست
.
.
.
.
.
.
.
گفته کنار یخچال!!!!
میگن سرهنگ آموزشگاه خودشو تحویل گروهک داعش داده
 

tehranstar.ir

Registered User
تاریخ عضویت
4 دسامبر 2013
نوشته‌ها
1,264
لایک‌ها
875
محل سکونت
تهران
یه بار کلاس سوم که بودم یادمه زنگ فارسی معلم اومد سر کلاس
خیلی محترمانه و با صدای بلند گفت :بچه ها کتابها را بگشایید
ما هم همه باهم کتابارو باز کردیم و یکصدا گفتیم :گشاااااادیم
 

tehranstar.ir

Registered User
تاریخ عضویت
4 دسامبر 2013
نوشته‌ها
1,264
لایک‌ها
875
محل سکونت
تهران
ﻣﺎ 2 ﻫﻔﺘﺲ ﺁﺑﮕﺮﻡ ﻛﻨﻤﻮﻥ ﺧﺮﺍﺑﻪ!! ﻫﺮﺑﺎﺭ
ﻣﻴﺮﻳﻢ ﺣﻤﻮﻡ، ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺗﻮﻣﺎﺗﻴﻚ ﺑﻪ
ﭼﺎﻟﺶِ ﺁﺏ ﻳﺦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻴﺸﻴﻢ
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
يه بارم هوس غذاي چيني کردم
قورمه سبزيرو ريختم تو دو تا پياله
با ته قاشق به علت کمبود امکانات در زمان هوس کردن غذاي چيني خوردم
و اونجا بود که متوجه شدم ما و چيني ها چقدر ملل نزديکي بهم هستيم حداقل غذاهامون که يه طعمو ميده:p
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
بــه پســر دايـيـم ميـگم :اگــه يــه عــآلمــه پــول داشتــي چيــکار مي کــردي؟
ميــگه يــه مــودم خيــلي گنــده ميخــريدم ميــزاشتــم ســر بــرج ميــلاد کــه کــل کشــور
از واي فــاي رايــگان بهــره ببرن …
معرفتو دارین؟؟؟
DD.GIF

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
من ميگم به جاى اينکه انقدر فيس بوکو و توئيتر و... رو فيلتر ميکنن
بيان فتوشاپو نابود کنن اونموقع همه با ديدن قيافه بقيه از فيس بوک و توئيتر فرار ميکنن :p


++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
آقای مجری: چه کارِ خوبی انجام دادید تو این ایام؟
فامیل دور: یه فرش 9 متری رو خشک کردم.
آقای مجری: حالا بگید چه کارایِ بدی انجام دادید تا بهتون شیرینی بدم.
فامیل دور: یه فرش 9 متری رو با سشوار خشک کردم.
tuzki-bunny-emoticon-007.gif
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ

مــورد داشـتیـم مـادر دخـتره زنـگ زده دانشـگاه...

اجـازه دخـترشـو بـگیـره واس مسـافرت...

از دست ایـن تـرم اولـی ها...

2LJ6NNA.GIF

++++++++++++++++++++++++
مورد داشتیم تو کافی نت دختره مموری آورده میگه لطفا برام آهنگ پیشواز بریزید!!!
میگن سرویس آهنگ پیشواز از شدت خنده همونجا اتصالی کرده!


167429V.GIF

++++++++++++++++++++++++++++++++++++
دقت کردین تو روزنامه هایی که تو سبزی فروشی دور سبزی میبندن
پر از داستانهای جنایی و مهیج که تیکه آخر داستانش هم پاره شده
ولی اگر بری روزنامه مخصوص حوادث هم بگیری دریغ از یه داستان به درد بخور
23emu.gif

 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تو خیابون یه تصادف شده بود. همه جمع شده بودن. منم برای اینکه صحنه رو از نزدیک ببینم از اون ور داد زدم گفتم «برید کنار، برید کنار من پدرشم» وقتی که رسیدم دیدم اونی که تو خیابون افتاده الاغه!

----------------------------

بچه دار شدن آرايشگر

در شهري در آمريكا، آرايشگري زندگي مي‌كرد كه سالها بچه‌دار نمي‌شد.
او قصد كرد كه اگر بچه‌دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان اصلاح كند.
بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد!

روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد.
پس از پايان كار، هنگامي كه قناد خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت.
فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه‌اش را باز كند،
يك
جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر از طرف قناد دم در بود.

روز دوم يك گل فروش به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند،

آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه‌اش را باز كند،
يك دسته گل بزرگ و يك كارت تبريك و تشكر از طرف گل فروش دم در بود.

روز سوم يك مهندس ايراني به او مراجعه كرد.
در پايان آرايشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد.

حدس بزنيد فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه‌اش را باز كند،
با چه منظره‌اي روبرو شد؟

فكركنيد. شما هم يك ايراني هستيد.

چهل تا ايراني، همه سوار بر ماشین آخرين مدل، دم در سلماني صف كشيده

بودند و غر مي‌زدند كه پس چرا اين مردك حمال الاغ مغازه‌اش را باز نميكنه!!!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
طنز واقعی از خدمات مشاوره مایکروسافت
مطالبی که می خونید مکالمات تلفنی واقعی ضبط شده در مراکز خدمات مشاوره مایکروسافت در انگلستان هست.
***
مرکز مشاوره : چه نوع کامپیوتری دارید؟
مشتری : یک کامپیوتر سفید…
***
مشتری : سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
مشتری : آره، ولی اون واقعاً گیر کرده
مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم…
مشتری : نه … صبر کن … من هنوز نذاشتمش تو درایو … هنوز روی میزمه .. ببخشید …
***
مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟
***
مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : سلام … من نمی تونم پرینت کنم.
مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و …
مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!
***
مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اما کامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه…
***
مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم…
مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
مشتری : نه.
***
مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
مشتری : یه خرس Teddy که دوست پسرم از سوپرمارکت برام خریده.
***

بقیه در ادامه مطلب …
مرکز : و الآن F8 رو بزنین.
مشتری : کار نمی کنه.
مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟
مشتری : من کلید F رو ۸ بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته…
***

مشتری
: کیبورد من دیگه کار نمی کنه.
مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مرکز : کیبوردتون رو بردارید و ۱۰ قدم به عقب برید.
مشتری : باشه.
مرکز : کیبورد با شما اومد؟
مشتری : بله
مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟
مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه … اون یکی کار می کنه!
***
مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد ۷ هست.
مشتری : اون ۷ هم با حروف بزرگه؟
***
یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه…
مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.
مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
مشتری : پنج تا ستاره.
***
مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
مشتری : Netscape
مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست.
مشتری : اوه، ببخشید… Internet Explorer
***
مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!
***
مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از ۴ ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از ۴ ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟
***
مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم.
مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
متن خوشامد گویی جدید در هواپیمایی جمهوری اسلامی

با سلام و صلوات بر روح تمام مسافرین عزیز
و با درود به وزیر محترم راه و ترابری
ورود شما را به پروازلایتناهی هواپیمایی جمهوری اسلامی خوشامد می گوییم

خداوندا مشیت خودت را در رسیدن و لقا بخود برما قرار داده و سرعت آن افزون كن.

مقصد ما به احتمال 99%بهشت موعود و احتمالا 1%مقصدی كه بر روی بلیط درج شده می باشد.

خلبان پرواز مرحوم شهید كاپیتان بهشت زاده و گروه پروازی ؛سفری خوش برای شما آرزومند است.

لطفا به علامت نكشیدن سیگار اصلا توجه ننموده و آخرین سیگار زندگیتان را به خوشی دود نمایید.

بستن كمربندها اصلا ضروری نیست و كاملا بدرد نخور است.

در صورت بروز اشكال درسیستم هوای كابین ماسكهایی از بالای سر شما آویزان خواهند شد كه شما قبل از آن رایحه ی خوش ملائك را احساس خواهید كرد.

این هواپیما مربوط به هزاره دوم میلادی بوده و دارای دو درب اضطراری در جلو ،دو در در كنارین و یك در عقب می باشد كه چندین سال است اهرم های آن كار نمی كند.

ارتفاع پرواز به احتمال قریب به یقین تا آسمان هفتم بوده و هوای بهشت بسیار عالی می باشد.

سفر خوشی را برای شما ارزو مندم.
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
به ۳۰ تا از شماره های موبایلم اس ام اس زدم
سلام خوبی؟
من گوشیمو عوض کردم شمارت پاک شده ،
میشه یه میس بندازی شماره ات رو سیو کنم ؟
تا الان ۲۷ میس کال دارم :|
ببینید با چه شتر مرغ هایی من دوستم !


+++++++++++++++++++++++++++++++++++++
اعتراف میکنم ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻐﺰ ﭘﺴﺘﻪ ﻫﺎﻣﻮ ﻣﻴﺪﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷم

ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﺍﺯش ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻮﺭ ﭘﺴﺘﻪ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻢ !

ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻳﺎﺩ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﮑﻞ ﺑﻮﺩﻧﻢ می اﻓﺘﻢ ﺍﺯ خداوند طلب آمرزش میکنم !

ولي من الان خيلي تغيير كردم ها
اون موقع بچه بووودم بچه ميفهمي؟؟؟
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
^_^
به سوسکه میگن آرزوت چیه؟

ﻣﻴﮕﻪ :
ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﺸﻴﻨﻴﻢ ﻣﺸﮑﻼﺗﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﺣﻞ
ﮐﻨﻴﻢ
ﺗﺎ ﮐﻰ ﺑﺎ ﺟﻴﻎ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﻣﭙﺎیی


++++++++++++++++++++++++++++++++++++

ﻣـــﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ...
ﺩﺧﺘـــﺮﻩ ﺭﻓـــﺘﻪ ﺑﺴـﺘﻨﯽ ﻓــﺮﻭﺷﯽ ،
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻪ : ﺗﻤﻮﻡ ﮐـﺮﺩﯾﻢ ...
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ : ﮐﯽ ﭘــُـﺨﺖ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
یه دوستی داشت واسم تعریف میکرد:p
رفتيم بيرون مامانم يه بره ديد بغلش کرد اينقدر ذوق زده شده بود که گفت کاش بجاي تو اين مال من بود
خداييش اينقدر من بدم :general208:
منم ازترس گفتم نمیدونم بجان تو
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
کتابخونه هم جاي بدي نيستا!!!

لامصب خواب دور همي يه مزه ديگه اي داره:p

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
چند شب پیش رفیقم یه فیلم ترسناک ایرانی گذاشت . . .
دم کار گردانش گرم مردیم از خنده!
 

tehranstar.ir

Registered User
تاریخ عضویت
4 دسامبر 2013
نوشته‌ها
1,264
لایک‌ها
875
محل سکونت
تهران
خانومه زنگ زده به تعمیرکار کولر برای تعمیرات
تعمیرکاره پرسیده : کولرتون آبیه
خانمه گفته : وا... فقط دوورش آبیه وسطاش سفیده
واقعاً تخصص خانمها در اینجور موارد بی نظیره
 

tehranstar.ir

Registered User
تاریخ عضویت
4 دسامبر 2013
نوشته‌ها
1,264
لایک‌ها
875
محل سکونت
تهران
داشتم وبگردی میکردم.یکی از وبلاگهارو بعداز اینکه مطالبش رو یه نگاهی کردم بستم...
از طرف مدیر وبلاگ برام پیغام اومد:
خداحافظ همین حالا.همین حالاکه من تنهام. خداحافظ به شرطی که ببینی ترشده چشام!!!
خداشاهده میدونستم انقدر ناراحت میشه صفحه رو نمی بستم...
تصویر چشمای ترش یه لحظه از نظرم رد نمیشه!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
پلیسه با موتور اومد از کنارم رد بشه،از گرما کلاه کاسکتشو گذاشته بود رو کیلومتر موتور…


به من نیگا کرد با اشاره گفت:


کمربند ؟؟


منم یه نگاه بهش کردم و با اشاره گفتم:


کلاه….


یارو نابود شد !



====


بابا گفتن ابــــروی کلفـــت مُده


نه اینکه کل پیشونی رو ور دارن موکـــت کنی!


والا با بعضی از این دخترا وقتی صحبت میکنم


یه لحظه فکر میکنم دارم با کیوی صحبت میکنم…


ابرو ساختن عرضش از اتوبان تهران کرج بیشتره لامصب :D
 
بالا