Khepele Sibilo
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 2 ژانویه 2008
- نوشتهها
- 1,693
- لایکها
- 16
- سن
- 44
فرق بين حرف منطقي و حماقت ( بر خلاف خيلي چيز هاي ديگه كه معمولا مي گن خيلي كمه !) خيلي زباده،در عجبم از اصرار بر انجام همون حماقت !
شايد چون پارسا جان توو پست قبلي از اينكه توو اشاره ها اسمشون رو نمي بريم ناراحت ميشن، اين هست كه به طور مستقيم مي گم روي صحبتم با پارسا هست
از اينكه علاقه خاصي توو پافشاري بر موضوعات عجيب غريب داره كه اولا به طور مستقيم معمولا توهين به طرف مقابل هست دوما خوراك تفرقه،در عجبم. شايد من در رابطه با خودم اين صبر رو داشته باشم كه نتنها پيگير قضيه نشم بلكه سعي كنم اون حرف رو يكجوري ماست مالي كنم كه به جمع آسيبي نرسه، اما لااقل اين كار رو در برابر توهيني كه به بقيه مي شه نمي تونم تحمل كنم .
در عجبم از بقيه كه در چنين مواردي پشتيباني هم مي كنن ...
بگذريم
مجتبي جان اميدوارم كارها به خوبي پيش بره، مي دوني كه مدتهاست در خلاف جهت كردم و اومدم ساكن تبريز شدم و نمي تونم كمكي كنم، راستش اين 6-7 سال آخر هم كه به زوري سالي 2 هفته حوصله كنم بيام تهران، وگر نه خيلي خوشحال مي شدم بتونم كمكي كنم، يادمه روزي كه پيشنهاد داده بودم براي حفظ جمع و ساختارش تا وقتي كه بتونه سر پا بايسته، با همين وضع ( همين مديرها و .. ) منتقل شيم اونجا، خيلي واضح گفته بودي كار داري و در نهايت به زور به درخواست بقيه قبول كرده بودي فعلا عنوان رو بگيري،تا اگر روزي سرت خلوت شد بياي.
من همون روز اول كه اومدم اينجا ،اوضاع اومد دستم و ياد گرفتم روو خيلي چيزها حساب نكنم،لااقل از شما هم كه سني از تون گذشته اين انتظار رو داشتم، اميدوارم بعضي حرفها رو از اين گوش بگيرين و اونقدر بي ارزش هستن كه از اون يكي گوش بيرون بدين، كاري كه بارها و بارها من انجام دادم.
راستي مجتبي جان بسته با شرايط پيش اومده اين خواسته من شايد خيلي خيلي زياد باشه اما مي خواستم خواهش كنم اگر بشه به خاطر من اصلا بحث رو ادامه ندين:blush:
شايد چون پارسا جان توو پست قبلي از اينكه توو اشاره ها اسمشون رو نمي بريم ناراحت ميشن، اين هست كه به طور مستقيم مي گم روي صحبتم با پارسا هست
از اينكه علاقه خاصي توو پافشاري بر موضوعات عجيب غريب داره كه اولا به طور مستقيم معمولا توهين به طرف مقابل هست دوما خوراك تفرقه،در عجبم. شايد من در رابطه با خودم اين صبر رو داشته باشم كه نتنها پيگير قضيه نشم بلكه سعي كنم اون حرف رو يكجوري ماست مالي كنم كه به جمع آسيبي نرسه، اما لااقل اين كار رو در برابر توهيني كه به بقيه مي شه نمي تونم تحمل كنم .
در عجبم از بقيه كه در چنين مواردي پشتيباني هم مي كنن ...
بگذريم
مجتبي جان اميدوارم كارها به خوبي پيش بره، مي دوني كه مدتهاست در خلاف جهت كردم و اومدم ساكن تبريز شدم و نمي تونم كمكي كنم، راستش اين 6-7 سال آخر هم كه به زوري سالي 2 هفته حوصله كنم بيام تهران، وگر نه خيلي خوشحال مي شدم بتونم كمكي كنم، يادمه روزي كه پيشنهاد داده بودم براي حفظ جمع و ساختارش تا وقتي كه بتونه سر پا بايسته، با همين وضع ( همين مديرها و .. ) منتقل شيم اونجا، خيلي واضح گفته بودي كار داري و در نهايت به زور به درخواست بقيه قبول كرده بودي فعلا عنوان رو بگيري،تا اگر روزي سرت خلوت شد بياي.
من همون روز اول كه اومدم اينجا ،اوضاع اومد دستم و ياد گرفتم روو خيلي چيزها حساب نكنم،لااقل از شما هم كه سني از تون گذشته اين انتظار رو داشتم، اميدوارم بعضي حرفها رو از اين گوش بگيرين و اونقدر بي ارزش هستن كه از اون يكي گوش بيرون بدين، كاري كه بارها و بارها من انجام دادم.
راستي مجتبي جان بسته با شرايط پيش اومده اين خواسته من شايد خيلي خيلي زياد باشه اما مي خواستم خواهش كنم اگر بشه به خاطر من اصلا بحث رو ادامه ندين:blush: