AMD 99
Registered User
یکی از روزای عید سال 91 بود. ساعت تقریبا حول و حوش 4 عصر بود که از خونه دوستم داشتم میومدم خونه. سوار تاکسی بودم. یخورده مونده بود برسیم به 4 راهی که میخواستم پیاده شم یهو از دور دیدم که یه ماشین - الان یادم نیست دقیقا چی بود - داره خلاف میاد بره اون ور که همون موقع یه موتور سوار هم داشت مسیر خودش و میرفت که فقط در کسری از ثانیه بهم خوردن و وقتی رسیدیم و از کنارشون رد شدیم موتور سوار ضربه مغزی شده بود و فوت شده بود. هر کی این صحنه رو میدید به راننده که ترسیده بود فحش میداد و زنش که همراهش بود داشت گریه میکرد. من از تاکسی پیدا شدم و رفتم نزدیک طوری که فاصله من تا میت ده قدم بیشتر نبود و فقط یه چیزی به راننده گفتم که آقا برو اونجا بشین وایستادی بد و دو سه نفری دیگه بودن که یارو با زنش و بردن اون ور خیابون تا مامور و آمبولانس بیاد. بعد سریعا رفتم صدقه دادم. حالم خیلی بد شده بود :general702: خدا بیامرزتش