• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اصطلاحات و ضرب المثل های رایج انگلیسی (قوانین در پست اول)

linhu

Registered User
تاریخ عضویت
27 نوامبر 2006
نوشته‌ها
227
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
پس كم كم داره به يه مبارزه تبديل ميشه
براي من خيلي فرق نميكنه چون در آخر خودم رو ملزم ميكنم حفظش كنم ولي حداقل اگه ميخوايي اينجوري باشه يه مثال بزن آخه وقتي تاحالا نشنيدم چه جوري بگم؟
نه..مبارزه که نه....خوب بذار بقیه دوستان هم فکر کنن...بد نتونستن چشم ..حتما..
ممنون بابت آواتر..خوب حقیقتش گفتم کمی تنوع بشه..دوباره یه نوع دیگشو شایدم خودشو بذام..
 

Behnaz60t

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
245
لایک‌ها
0
نه..مبارزه که نه....خوب بذار بقیه دوستان هم فکر کنن...بد نتونستن چشم ..حتما..
ممنون بابت آواتر..خوب حقیقتش گفتم کمی تنوع بشه..دوباره یه نوع دیگشو شایدم خودشو بذام..

لينهو ار آنجا که دل من کوچیکه و تحمل صبر رو نداشتم همین امروز دیگه دست به گریبان تقلب شدم و .... :rolleyes: جواب را یافتم ....


وکیلم که بگم : جواب بلادی خیلی نزدیک به درسته ؟ ! وکیلم ؟ :cool:
 

linhu

Registered User
تاریخ عضویت
27 نوامبر 2006
نوشته‌ها
227
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
وکیلم که بگم : جواب بلادی خیلی نزدیک به درسته ؟ ! وکیلم ؟

والله حقیر کسی نیستم که بخوام که وکیلتون کنم...بهنار جان....ولی تقلب؟؟آخه چرا؟؟حالا که انقدر شورو شوق داری بگو دیگه..چه حالی میده اشتباه باشه..:p
 

Behnaz60t

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
245
لایک‌ها
0
خب اینم اصل مدرک یافت شده :

walk the walk :

to show that something is true through your actions.

اين اصطلاح زمانی به کار میره که بخوای حقیقت چیزی رو با توجه به عملی که انجام میدی یا که دادی نشون بدي
اینم مثالش :


He says the team will be just as good without Groncki as they were with him, but we'll have to see if the team can walk the walk.

اون میگه که تیم بدون گروکی هم مثل سابق خوب خواهد بود ...اما باید ببینه که تیم میتونه مثل سابق عمل کنه ...



Usage notes: sometimes used in the full form talk the talk and walk the walk to say something that appears to be real or true and show it is real or true through your actions:

Most of these guys say they have religious beliefs, but only a few of them can talk the talk and walk the walk.
بیشتر اینا میگن که عقاید مذهبی دارن ..اما فقط اندک شمار در عمل ثابت کردند که اینطوریند .
 

pilot

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
30 مارس 2005
نوشته‌ها
6,601
لایک‌ها
1,253
محل سکونت
Internet
خیر...نمیشه..خدایی بدون تقلب بهتر تو ذهنتون نمیهر..در آخر نتونست کسی تحقیقو انجام بدین..خوب اینطوری هر اصطلاحی رو هر کی بذاره میشه پرسید و معنیشو پیدا کرد..
حریف ؟؟؟:p:lol:

127fs4573872.gif


خو اگه تحقیق انجام ندیم از کجا باید حدس بزنیم ؟
1436.gif
ما که اونجا زندگی نمیکنیم که
255.gif
 

linhu

Registered User
تاریخ عضویت
27 نوامبر 2006
نوشته‌ها
227
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
خو اگه تحقیق انجام ندیم از کجا باید حدس بزنیم ؟ ما که اونجا زندگی نمیکنیم که
خوب صدالبته بهمن جان..اما اونطوری هم نیست که نشه حدسی زد..البته من اگر مثال میزدم بهتر بود...که با مثال کسی نتونست بگه تحقیقاتشو شروع کنه..
خب اینم اصل مدرک یافت شده
دقیقا...ممنون بهناز جان..توضیحات بسیار جامع و کامل بود..
 

bloody

کاربر فعال علم و دانش
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,256
لایک‌ها
17
محل سکونت
IRAN
لينهو جان با اجازه من اصطلاح بعدي رو ميگم البته دوستان همچنان راجع به اصطلاح لينهو توضيح بدن و مثال بزنن تا قشنگ جا بيفته
the tail wagging the dog
 

pilot

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
30 مارس 2005
نوشته‌ها
6,601
لایک‌ها
1,253
محل سکونت
Internet
I exercise every day, but I can't get rid of these love handles.

guess what?
rolls of fat around my stomach
 

3tareh

Registered User
تاریخ عضویت
9 فوریه 2006
نوشته‌ها
124
لایک‌ها
2
The tail wagging the dog یعنی یه شرایطی که یه قسمت از چیزی با اهمیت کمتر ، تاثیر زیادی(بیش از حد لازم) روی قسمت مهم تر بگذاره.
برای مثال:
Steve thinks we should buy an orange carpet to match the lampshade but I think that would be a case of the tail wagging the dog.

خیلی خوشم اومد از این اصطلاح :happy: معنی لفظیش هم اینه که عوض اینکه سگ دمشو تکون بده ، دم داره سگ رو تکون میده! :lol:
 

pilot

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
30 مارس 2005
نوشته‌ها
6,601
لایک‌ها
1,253
محل سکونت
Internet
The tail wagging the dog یعنی یه شرایطی که یه قسمت از چیزی با اهمیت کمتر ، تاثیر زیادی(بیش از حد لازم) روی قسمت مهم تر بگذاره.
برای مثال:
Steve thinks we should buy an orange carpet to match the lampshade but I think that would be a case of the tail wagging the dog.

خیلی خوشم اومد از این اصطلاح :happy: معنی لفظیش هم اینه که عوض اینکه سگ دمشو تکون بده ، دم داره سگ رو تکون میده! :lol:

جريان اون طرف كه يه دكمه پيدا ميكنه ميره خياطي ميگه ببخشيد ميشه براي اين دكمه يك كت بدوزيد:D
 

linhu

Registered User
تاریخ عضویت
27 نوامبر 2006
نوشته‌ها
227
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
لينهو جان با اجازه من اصطلاح بعدي رو ميگم البته دوستان همچنان راجع به اصطلاح لينهو توضيح بدن و مثال بزنن تا قشنگ جا بيفته
the tail wagging the dog

خوب بلودی جان با توضیحات بهناز جان دیگه ابهامی نمیمونه..ممنون..
خوب معنیه اینو هم که دوست خوبمون ستاره جان کامل توضیح د ادن....
 

bloody

کاربر فعال علم و دانش
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,256
لایک‌ها
17
محل سکونت
IRAN
The tail wagging the dog یعنی یه شرایطی که یه قسمت از چیزی با اهمیت کمتر ، تاثیر زیادی(بیش از حد لازم) روی قسمت مهم تر بگذاره.
برای مثال:
Steve thinks we should buy an orange carpet to match the lampshade but I think that would be a case of the tail wagging the dog.

خیلی خوشم اومد از این اصطلاح :happy: معنی لفظیش هم اینه که عوض اینکه سگ دمشو تکون بده ، دم داره سگ رو تکون میده! :lol:
درسته دقيق گفتي و ميتونيم تو فارسي معادل كار دنيا برعكس شده رو در نظر بگيريم;)




خوب بلودی جان با توضیحات بهناز جان دیگه ابهامی نمیمونه..ممنون..
خوب معنیه اینو هم که دوست خوبمون ستاره جان کامل توضیح د ادن....

مرسي ولي جاي چندتا مثال خاليه اگه حوصله كردي بدم نمياد بيشتر مثال ازش ببينم:blush:
 

bloody

کاربر فعال علم و دانش
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,256
لایک‌ها
17
محل سکونت
IRAN
البته با اين مثال بيشتر متوجه ميشيد منظورم از كار دنيا برعكس شده چيه:
She found herself explaining the new therapy to her doctor--a real case of the tail wagging the dog
 

Behnaz60t

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
245
لایک‌ها
0
خوب بلودی جان با توضیحات بهناز جان دیگه ابهامی نمیمونه..ممنون..
خوب معنیه اینو هم که دوست خوبمون ستاره جان کامل توضیح د ادن....


خلاصه كه ما نفهميدیم جرج كلوني چي گفته بود !!!:rolleyes:
 

Behnaz60t

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
245
لایک‌ها
0
اینم یه اصطلاح دیگه :



a wet blanket ....

everyone wanted the party to go on , but Ronnie , the wet blanket , decided to go home to bed
 

bloody

کاربر فعال علم و دانش
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,256
لایک‌ها
17
محل سکونت
IRAN
آدم ضد حال !!
We were all having a good time until bloody walked in and started acting like a wet blanket
جالبه اين كلمه رو كه ميخوايي سرچ كني فيلتر شده(شانس آوردم شنيده بودم:D)
 

linhu

Registered User
تاریخ عضویت
27 نوامبر 2006
نوشته‌ها
227
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
مرسي ولي جاي چندتا مثال خاليه اگه حوصله كردي بدم نمياد بيشتر مثال ازش ببينم
حتما..پیدا کنم میزنم....اینی که الان برا بهناز زدم خودش یه مثال عالی...
خلاصه كه ما نفهميدیم جرج كلوني چي گفته بود
خوب بهناز جان اینم متن و مثالی که از دهن جرج کلونی در رفته..
You just try to do the best you can to walk the walk as much as possible
 
بالا