این مطلبو تو یه سایت دیدم میذارم شما هم بخونید بسیار زیباست
***********************************************************
رضا شاه، خودش نظامی بود،
به خیالش هر کسی بخواهد آدم شود،
باید نظامیگری کند؛
آن هم زورکی!
خدمت سربازی را اجباری کردند
تا ملت، ٢ سال در کار نظامی در آیند
و -به زعم حضرت اشرف- آدم شوند.
*
حالا حکومت آقایان علماست.
باز جای شکرش باقی است که ایشان همهی ملت را مجبور نکردهاند
بروند و مثلا ٢ سال درس حوزه بخوانند که آدم شوند!
هر چند، تا آن جا که زورشان رسیده،
تعلیمات مزبور را زورچپان کردهاند.
در دروس دانشگاه.
در طول دوران خدمت مزخرف سربازی و...
غافل از آنکه
نه ارتش ِدرست و حسابی را میتوان زورکی درست کرد،
نه ایمان مردم و جوانان را.
*
فکر کنید روزگاری،
حمالها به قدرت برسند.
دو سال خدمت مقدس حمالی را اضافه خواهند کرد.
پس از آنها، روزگاری بگذرد
و کشاورزان (اهالی فلاحت) قیام کنند و به حکومت برسند.
دو سال خدمت مقدس فلّاحی را اضافه خواهند کرد.
و پس از آنها، رانندگان تاکسی.
و ...
گفتم که.
جای شکرش باقیاست که علما،
کارشان -اگر به آن مشتغل باشند- خواندن و نوشتن است،
و به همین چند فقره کلاس عقیدتی سیاسی در سربازی
و کلاسهای تحمیلی ِعمومی در مقطع لیسانس بسنده کردهاند!
*
البته جناب رضا شاه، احتمالا اهداف دیگری را نیز دنبال میکرد.
میدانیم که در زمان او،
عشایر -چه از نظر کثرت جمعیت و چه از نظر قدرت نظامی- با حالا قابل قیاس نبودند.
بلکه قدرت اول دفاعی و نظامی در سرتاسر ایران بودند.
عمدهی خاطراتی که از زمانهای اخیر،
در مورد دلاوری و رشادت و ایستادگی در برابر دشمن خارجی وجود دارد،
مربوط به رئوس و سران عشایر است.
ای بسا، «استبداد صغیر» را هم همین عشایر بودند که با فتح تهران پایان دادند.
رضا شاه، به خوبی از قدرت نظامی عشایر با خبر بود.
و میتوان احتمال داد که طرح اسکان عشایر،
***** یا اعدام یا ... برخی سران و متنفذین عشایر،
و نیز طرح ارتش واحد و سربازی اجباری،
پروژهای بود که برای مهار قدرت عشایر، و تثبیت دیکتاتوری رضا شاه اجرا شد.
شاید هم هدف اصلی همان ادعاهای قابل قبول بوده باشد.
ولی به هر حال، نتیجه همان است.
«مهار عشایر و تثبیت دیکتاتوری»
*
حالا مرده ریگ آن شاه تیرهبخت،
گریبان جوانان این سرزمین را رها نمیکند.
*
دلیل از این سست تر وجود ندارد که چون پدران ما رفتند،
چون برخی رفتند،
ما بقی هم بروند.
همه،
گذاشتند حقشان خورده شود،
به عمرشان تجاوز شود،
رفتند زیر دست یک مشت الدنگ+ بیسواد، بله قربانگویی کردند،
بهترین سالهای عمرشان را تلف کردند،
بهترین ساعتهای عمرشان را که بالاترین بازده علمی و عملی را میتوانست داشته باشد،
به باد فنای تکبر و نخوت و بیشعوری فرماندهان ظالم دادند،
پس شما هم بروید، عمرتان را تلف کنید.
شما هم بگذارید بهتان ظلم شود.
شما هم تایید کنندهی این ظلم آشکار باشید.
استدلال از این سست تر،
لااقل در منطق قرآن یافت نمیشود.
یعنی
تبعیت از آباء الاولین، که به جهل رفتهاند.
*
جهاد هم در دوران جنگ در حکومت امیرالمومنین، اختیاری بود.
شاهدش این همه ناله و شکوه از بیهمتی یاران و کوفیان.
آقایان در روزگار صلح هم دست از سر جوانان شوربخت این سرزمین،
بر نمیدارند.
*
چه کسی گفته اگر کسی برود زیر دست یک سرهنگ یا سردار،
-کسی شبیه به همین مردکی که امروز در راس ادارهی تحصیلی **** وظیفه نشسته-
کمترین پیشرفتی در دانش و بینشاش ایجاد خواهد شد؟
برخی از این حضرات،
از فهم بدیهیات عاجزند.
تصویر ِیادداشت پیشین+ را ندیدید؟
ایمیل و چت، دام دشمناند؟
تازه اینها، باسوادها و حفاظت اطلاعاتیهای **** وظیفه هستند.
شما ببین بقیه چی هستند.
وانگهی،
اگر این آقایان دانش و بینشی برای آموختن به دیگران نیز داشتند،
چه کسی به ایشان حق داده که -به زور- چیزهای مفید به دیگران بیاموزند؟
بهشت ِشما، مال خودتان. ما نمیخواهیم برویم به این بهشت شما!
ما نمیخواهیم ما را هدایت کنید و درس یادمان دهید.
زور است؟
*
خیلی ها هستند که به آن ضرب المثل ِ لغو ِامریکایی معتقدند.
-با عرض پوزش بسیار-
«که اگر در یک کوچهی خلوت ِبنبست، گیر ِیک متجاوز افتادی و راه فراری نداشتی،
مقاومت را بیخیال شو،
و لااقل سعی کن از همان لحظه لذت ببری!
(If Rape Is Inevitable, Relax And Enjoy It)»
بسیاری از این جهت به سربازی رفتهاند.
و بالاخره خودشان را در طول خدمت، حلق آویز نکردهاند.
تجاوزی بوده که -به هر حال- به عمرشان شده.
نمیشده که عین آن دو سال را عصبانی ماند و روزگار را بر خود تلخ کرد.
بالاخره دوستانی پیدا کردهاند،
و گذران عمر کردهاند.
و سر آخر هم ممکن است چهارتا چیز یاد گرفته باشند.
و خاطراتی داشته باشند.
بالاخره کیست که از دو سال الواطی و علافی،
خاطرات خوش نداشته باشد.
خصوصا که ماهیت سربازی در این مملکت،
بر «اصل اصیل علافی» استوار است.
طی دو سال به شما حالی میشود،
و با برترین متدلوژیهای آموزشی تا مغز استخوان در وجود شما نهادینه میشود
که
«عمر ِشما، وقت ِشما، به پشیزی نمیارزد.
و لذا خود شما نیز.»
*
جسارت نباشد!
در مملکتی که وقت دانشجوی ارشد و دکتری+ زیر ِدست ِاستاد فرهیخته، ارزش ندارد؛
توقع دارید «وقت ِسرباز ِبیدفاع» زیر دست «سردار ِلندهور+» ارزشی داشته باشد؟
***
چه بسیار جوانان بیکاری که اگر سربازی نروند،
به علافی و مردم آزاری و دختربازی و .. مشغولند.
رفتن سربازی -داوطلبانه- برای این جماعت، میتواند مفید باشد.
لذت بخش باشد.
اصلا کلی احساس مفید بودن در اجتماع به ایشان بدهد.
برای آدمهای منزوی نیز میتواند محملی برای حضور در اجتماع باشد
و ایشان را راضی کند.
برای کسانی که محرومیت مادی شدیدی را متحمل بودهاند نیز،
امکانات افتضاح سربازی ممکن است بسیار شاهانه به نظر آید،
و غذای مزخرف پادگان،
بهترین غذاهایی باشد که طرف تا به حال نوش جان کرده!
برای کسانی که آدمهای درست و حسابی زیادی در زندگی ندیدهاند،
آن مردک ِفوقالذکر میتواند یک الگوی تمام عیار برای زندگی و آموختن باشد.
برای کسانی که با کتاب و با دانش میانهای ندارند،
سر و کله زدن با آن اراذل ِصاحب درجه، و مدعیان ِ بیسواد،
و تکنولوژی شناسان و دشمن شناسان حفاظت اطلاعات ناجا(!!)
و شرکت در کلاسهای عقیدتی سیاسی و آموزشی ِحضرات ِنوعا بیسواد،
میتواند لذتی معادل حضور در کلاسهای انیشتن در دانشگاه پرینستون را
در یک سرباز نگون بخت زنده کند.
*
چه کنیم که از هیچ یک از این گروهها نیستیم؟
و باور داریم که این حضرات را هیچ حقی
-تاکید می کنم: هیچ حقی-
بر سواری ِمفت گرفتن از جوانان مملکت نیست.
و به چشم خود میبینیم که
این حضرات را هیچ شایستگی برای این اسارت و بردگی ظالمانه کشیدن،
از جوانان این مملکت نیست.
و چنتهی خالی این حضرات از آموختنیها به جوانان، واضح است.
وانگهی،
اگر چنتهشان خالی هم نبود،
زور و جبر و ظلمی که در تجاوز به عمر جوانان این مملکت انجام میگیرد،
حق این حضرات نبود.
*
دردآور تر از همه،
آن است که -تازه- با این همه ظلم و جفا،
پشت ِچشم نازک کرده و به غمزه،
مرحمت ملوکانه کرده، بخشودگی عنایت میفرمایند.
عجبا که طرح مزبور به شورای نگهبان میرود و رد میشود!
برادر من!
اصلش هم ظلم و تجاوز آشکار به عمر و وقت ماست.
شما بر سر بخشودگیاش منت میگذارید و چانه میزنید؟
که حالا ٢۴ ماه نباشد و ١٨ ماه باشد؟
راستی،
مقام معظم ***** که این عفوها و تخفیف ها را میدهند،
آیا خودشان به خدمت مقدس سربازی تشریف بردهاند؟
فرزندان عزیزشان چه طور؟
یادم نبود!
همهی این سروران ارجمند، طلبه بودهاند و توفیق سربازی رفتن نداشتهاند؟
این مردم هستند که همهی توفیقات متعلق به آنهاست.
(جالب است بدانید طلبه های نگون بخت نیز باید تا 35 سالگی منتظر و لنگ در هوا بمانند،
بلکه بعد از 35 سالگی،
مشمول مراحم و عفو مقام معظم ***** قرار گرفتند و معاف شدند!)
**
من یک نفرم.
که مجبورم به سربازی بروم.
چون اگر نروم، از تمامی حقوق انسان بودنم محرومم.
حق ندارم مالک چیزی باشم یا بشوم.
حق ندارم پاسپورت کشور خودم را داشته باشم.
حق ندارم چیزی به کسی بفروشم یا ببخشم و در محضرخانه به نام کسی بکنم.
از همه بدتر، حق ندارم کار کنم و بیمه شوم.
زن و بچهی من باید از گرسنگی بمیرند،
مگر اینکه بروم دو سال زیر دست فلان سردار،
بله قربان بگویم و دو سال حماقت و بلاهت و اتلاف عمر را تحمل کنم،
تا بعدش حق حیات پیدا کنم،
و بتوانم به بدیهی ترین بدیهیات زندگی یک شهروند عادی
در هر مملکت دیگری
-جز معدود کشورهایی نظیر اسرائیل (کشور است؟) یا ....
که آن ها هم هیچ کدام محرومیت هایش شبیه به ایران نیست و بسیار سطحی تر است-
برسم.
وه که چه خوب مملکتی است.
گل و بلبل.
*
خدا لعنت کند باعث و بانیاش را که «رضا شاه» بود.
خدا کند از اذناب و اقتدا کنندگان به او نباشیم.