بچشو دیدم !@$4نم گرفت!!!
امیر حسین پژمان
اين روزها رضا جاوداني سخت مشغله كاري دارد، اجراي برنامه «يك جهان، يك جام» و همچنين وكالت... وي موكلين زيادي دارد، از اين رو بايد نظم خاصي به زندگياش بدهد، از آنجا كه او مرد اول روزها و شبهاي جامجهاني است، تصميم گرفتيم با اين كارشناس ارشد حقوق و همسرش كه وي كارشناس ارشد مردمشناسي، مدرس دانشگاه و عضو هيات علمي ميباشد به گفتگو بنشينيم، با تمام مشغلههاي كاري كه اين خانواده دانشگاهي داشتند، ميزبان ما در خانهشان بودند، جا دارد از آنها تشكر ويژهاي به عمل آوريم، گزارشي از اين خانواده تهيه كردهايم كه در ادامه خواهيد خواند.
بچه مشهد، فارغالتحصيل حقوق
رضا جاوداني در سال 1348 به دنيا آمد و كارشناس ارشد حقوق جزا و جرمشناسي است،
" البته ليسانسم در رشته حقوق است كه در مشهد گرفتم،" . او ميگويد: من معتقدم حقوق با همه پديدههاي اجتماعي در ارتباط است، پاياننامهاي هم كه نوشته بودم در رابطه با مسئوليتهاي كيفري ناشي از عمليات ورزشي (يعني دوپينگ) بود، ولي شايد ارتباط عنوان تحصيلي من با اين حرفه كمي دور از ذهن باشد، من اول وارد اين كار شدم، بعد در دانشگاه ادامه تحصيل دادم.
رضا جاوداني متولد مشهد و بزرگ شده آنجاست، اما چه شد كه وارد حيطه اجرا شد؟ من سال 1368 وارد صدا و سيماي مركز مشهد شدم و تا سال 1376 در آنجا بودم، پس از آن براي فوقليسانس در تهران قبول شدم و همزمان با آمدنم به تهران، همكاريام را با شبكه سه سيما آغاز كردم و اولين كار تصويريام، 18 شهريورماه سال 1376 با برنامه «جنگ ورزش» بود.
آغاز كــــار
جاوداني ميگويد: «من مجري برنامههاي ورزشي هستم، برايم فرقي نميكند فوتبال باشد يا كشتي، اما بايد اطلاعات لازم در آن زمينه را داشته باشم. من كارم را با مصاحبههاي ورزشي آغاز كردم، اما بيشترين فعاليتم به دليل علاقهام، روي فوتبال متمركز بود...»
او از جمله مجريهاي محبوب برنامههاي ورزشي است. «اين نظر لطف مردم است، من فكر ميكنم شايد يكي از دلايل آن داشتن صداقت با مخاطب است و دوم جذب اطمينان مردم. گاهي اوقات گفتن كلمه «نميدانم» خيلي بهتر است تا اينكه آدم بيجهت بخواهد عدم آگاهي خود را توجيه كند. وقتي آدم از جريانات روز عقب باشد و بدون مطالعه جلوي دوربين برود، پشت سر هم اشتباه ميكند، در كل يادم نميآيد سوتي پررنگي داده باشم.»
او از جمله مجرياني است كه در چند برنامه به خوبي در اذهان مردم مانده است، از جمله برنامه «دايره طلايي» كه به بحث كشتي ميپرداخت و همچنين «مردان آهنين» كه از سال 80، هر سال پخش ميشود و در ايام تعطيلات مهمان خانههاي ماست.
خواستگاري
خانم سالاري همسر رضا جاوداني، كارشناس ارشد مردمشناسي و عضو هيات علمي دانشگاه است. او و رضا جاوداني سال 1378 با يكديگر ازدواج كردند، 9 ماه بعد از جامجهاني 1998...
جاوداني خاطره جالبي از آن روز دارد. «همه احتمال باخت تيم ايران را مقابل آلمان ميدادند و من هم كه جزء تازهواردان و مجري پخش آن برنامه بودم، جلوي دوربين رفتم كه تلخي آن باخت موجب شد، خيليها از جمله همسرم از من خاطره خوبي نداشته باشد!»
روزي كه به خواستگاري ايشان رفتم و قرار شد با هم صحبت كنيم، از آنجايي كه فكر نميكرد كه من همان مجري باشم گفت: «شما چقدر شبيه آن مجري هستيد كه... من از او به خاطر شكست ايران مقابل آلمان خاطره خوبي ندارم و...» خلاصه كلي با هم صحبت كرديم و بالاخره افتخار داد كه با من ازدواج كند و هميشه به خاطر اينكه سرنوشتمان را به هم گره خورد، خدا را شكر ميگويم. خانم سالاري، همسر جاوداني ميگويد: «رضا يك شوهر نمونه است كه فقط مشغلههاي كاري زيادي دارد. در كل واقعا از زندگيام راضي هستم. من فكر ميكنم همان خاطره خواستگاري يكي از بهترين و شيرينترين خاطرات مشترك ماست. من زياد برنامههاي ورزشي را دنبال نميكردم، اما چون آن روز ايران با آلمان بازي داشت، بيننده شبكه سه بودم...
طرفدار بازي خوب هستم
از او ميپرسيم، خيليها ميگويند كه شما طرفدار آلمان هستيد، همين طور است كه ميخندد و ميگويد: «من اصولا از بازي تيمهاي آلمان و آرژانتين خوشم ميآيد، بايد قبول كنيم كه آلمان و آرژانتين خوب بازي ميكنند، اما متاسفانه، هیچ کدام به فینال نرسیدند.»
شروين جاوداني: تنيس بازي ميكنم
شروين پسر خانواده جاودانی ها امسال به كلاس پنجم ميرود، اما از چنان قدرت كلامي برخوردار است كه در برخورد اول باعث تعجبمان شد. او از علاقههاي خود براي ما ميگويد: «من فوتبال را در حد نگاه كردن و پلياستيشن بازي كردن دوست دارم و همچنين به خاطر كري با بابا... برزيل تيم مورد علاقه من است و دوست داشتم قهرمان شود که ....که نشد!
اما رشتهاي كه به آن علاقه دارم و بازي ميكنم، تنيس است. يك ورزش سنگين كه علاقه زيادي به آن دارم، هفتهاي دو بار به تمرين تنيس ميپردازم.
از او ميپرسيم: مادرت طرفدار كدام تيم است كه ميگويد: «وا... مامان نميداند كه طرف كدام را بگيرد؟» رضا جاوداني ميگويد: مامان در واقع خنثي است (همگي ميخندند)... البته بابا بعضي موقعها طرفداري ميكند و وقتي به خانه ميآيد، بهش تذكر ميدهم... كه طرفداري نكن.
همسر جاوداني ميگويد: «البته كارشناسان و مهمانان برنامه به او ميگويند كه تو طرفدار آلماني يا آرژانتين... گرچه شروين راست ميگويد: من هم به عنوان بيننده هميشه به رضا ميگويم كه نبايد در تلويزيون بروز دهي كه طرفدار چه تيمي هستي؟!» رضا ميخندد و ميگويد: اما به نظر من اگر اين فرهنگ جا بيفتد خوب است، اينكه حرفهاي يكديگر را بشنويم و يا حتي طرفداريمان را بروز دهيم.
يك جهان، يك جام
از رضا جاوداني درباره اين برنامه پرسيديم تا كمي از حواشي جام بگويد: «من معمولا يك ساعت زودتر به استوديو 14 ميروم، البته تنها من نيستم، عوامل پشت صحنه زياد هستند، بالغ بر 40، 50 نفر در اين برنامه به تهيهكنندگي آقاي ذكايي فعاليت ميكنند، استوديوي 14، همان استوديوي برنامه 90 است، البته گزارشگران در پخش حضور دارند، آن لپتاپي هم كه جلوي من است، با وبلاگهاي معتبر و سايت فيفا به وسيله «اینترنت بيسيم» آنلاين است.
من امسال ايدههاي خودم را از تفسير بازيكنان مشهوري كه درباره جامجهاني نظر ميدهند، ميگيرم. البته اگر تعريف از خودم نكنم، زبان انگليسيام بد نيست، ضمن اينكه «كامنت»هايي كه مردم در آن سايتها از سراسر جهان ميگذارند عالي است، اما وقتمون كمه... همان طور كه گفتم، تفسير بازيكنان گذشته جهان را براي بيننده بيان ميكنم.»
از او درباره بازيهاي قديمي كه در هر برنامه پخش ميشد، ميپرسيم، ميگويد: «يك كار تيمي است، اما بايد از آقاي صدر تشكر كنم كه يك آرشيو كامل فيلم از جامجهاني 1930 تاكنون دارد و اين منابع را در اختيار ما قرار داد... يك سري از بازيهاي آرشيوي هم كه متعلق به خود سازمان است.»
از او درباره خاطرات پشت صحنه هم ميپرسيم كه ميگويد: «ما معمولا در زمان پخش بازيها، كه در استوديو نشستهايم، با كارشناسان و داوران كري ميخوانيم، نظراتمان را درباره بازي ميگوييم كه به نظر من اگر يك دوربين بيايد، ميتواند برنامه جذابي را تهيه كند.
اما چيزي كه ميخواهم بگويم، اين است كه همه انسانها گرايش داريم و اگر اين گرايشها بروز پيدا ميكند، طرف مقابل و يا بيننده بايد اين ظرفيت را داشته باشد، تا گوش بدهد، همان طور كه اگر آنها حرف ميزنند، شما بايد گوش بدهيد. اين فرهنگ گوش دادن به هم و صحبت كردن با يكديگر به ويژه در رابطه با فوتبال، بايد بيشتر جا بيفتد، شايد در حوزههاي ديگر حوصله نداشته باشيم، اما دلم ميخواهد اين ظرفيت ديالوگها بالاتر برود.
جاوداني ميگويد: «من قبل از بازيها در اينترنت و سايتهاي معتبر هستم و اطلاعات جالب را جمعآوري ميكنم تا در فرصتي كه دارم آن اطلاعات را در اختيار بينندهها بگذارم.
وكالت
من سال 83 در كانون وكلا قبول شدم، سال 84 رسما پروانه وكالت گرفتم و كارم را آغاز كردم. در حال حاضربا يكي از دوستانم، دفتر وكالت داريم. تمركز بيشتر من در وكالت است، اما زماني مثل حالا كه يك ماه شما درگير جامجهاني هستيد، مجبورم كار وكالت را كم كنم.
جاوداني ميگويد: وكالتهاي خانوادگي را قبول نميكنم (ميخندد)... حوصله دعوا را ندارم. معمولا پروندههاي حقوقي قبول ميكنم.
از او ميپرسيم چندي پيش، وكالت يكي از همكارانت را قبول كردي كه خيلي خبرساز شد، ميگويد: «خانه يكي از اقوام خانمم مهماني بوديم، دوستي دارم به نام آقاي اصغري كه در «برنامه دايره طلايي» با يكديگر همكار بوديم. به من زنگ زد، كه شهرداري چاهي در خيابان كنده بود كه پر نكرد و بچهام در چاه افتاده است، به عادل زنگ زدم كه او هم به بيمارستان بيايد تا كارها سريعتر انجام گيرد، الحمدا... بچه نجات يافت، من وكيل آنها شدم و مقصرين به پرداخت ديه محكوم شدند.
وكالت و فوتبال
يك پروندهاي به من ارجاع شد، يكي از دوستان به من گفت كه يك فوتباليستي پول شخصي را نميدهد، شما بيا اين پرونده را قبول كن، اما قبول نكردم... همچنين به من پيشنهاد داده شد كه در كميتههاي انضباطي فعاليت كنم كه قبول نكردم... راستش را بخواهيد حوصله اين جور كارها را ندارم.
مدرس دانشگاه
رضا جاوداني ميگويد: وكالت شغل اصلي من است، اما چرخشي است. در اين يك ماه اجرا شغل اصليام است، خانم سالاري همسر رضا جاوداني ميگويد: «رضا انسان خوشاخلاقي است، با توجه به مشغلههاي كاري كه دارد، ولي زماني كه به خانه ميآيد، تمام مشغلهها را بيرون خانه ميگذارد و با كارش خداحافظي ميكند...»
سالاري عضو هيات علمي دانشگاه و مدرس دانشگاه آزاد رودهن ميباشد. «جامعهشناسي آموزش و پرورش، جامعهشناسي خانواده و گرايشهاي مردمشناسي را تدريس ميكنم، 4 روز در هفته در دانشگاه هستم و به خاطر شروين ديگر بيشتر نميرسم كه تدريس كنم... به هر حال خانوادهاي هستيم كه درگيري كاري زيادي دارد.»
از آشنايي او با جاوداني ميپرسيم، «دوست مشتركي كه دوست پدرم و دوست خانوادگي رضا بود، مرا به او معرفي كرد و بعد هم كه خواستگاري و ازدواج...» استاد سالاري ميگويد: «پس از 11 سال زندگي بايد بگويم كه رضا مرد جاوداني من است.»
او درباره پسرش ميگويد: شروين مثل پدرش اطلاعات خوبي درباره فوتبال دارد، پستها را ميشناسد و در كريخواني هم از بابایش كم نميآورد. او تمام بازيهاي برزيل را ميبيند، در اين مدت هم بيدار ميماند تا پدرش ساعت 30/2 شب به خانه بيايد.
اين استاد دانشگاه ميگويد: من قبل از ازدواج، علاقه چنداني به ورزش نداشتم، اما پس از ازدواج، ناخودآگاه اين علاقه در من به وجود آمد و ادامه ميدهد: «طي اين يك ماه، نظم خانه ما به هم ريخته، رضا وقتي كه شب به خانه ميآيد، خيلي خسته است، تا ظهر ميخوابد، ظهر هم كه از خواب بلند ميشود. بايد ناهار را بخورد،در روزهای اول که بازی ها ساعت 4 عصر بود سري به اينترنت ميزد و ساعت 3 بعدازظهر هم از خانه بيرون ميرفت ، اما حالا که بازیها در حال اتمام است اوضاع کمی بهتر است...»
امسال در مردان آهنين نيستم
من به عوامل مجموعه «مردان آهنين» گفتم كه به هزار و يك دليل در مسابقه «مردان آهنين» شركت نميكنم، به نظرم، ساختار برنامه بايد عوض شود و ديگر جذابيت گذشته را ندارد، مجري «مردان آهنين» هم اتفاقي صورت گرفت، يك روز به من گفتند برو «بروجرد» اين مسابقه را اجرا كن و از آن سال به بعد ديگر اين اجرا به من محول شد، اما امسال گفتم كه ديگر در خدمت دوستان نيستم... بدون من هم اين برنامه اجرا ميشود، گرچه معتقدم كه هويت يك برنامه به مجرياش است. در كشورهاي ديگر ميبينيم كه فردي 30 سال مجري يك برنامه است، اما در ايران به جاي اينكه به يك برنامه تنوع بدهند، مجرياش را عوض ميكنند و يا تماشاگراني كه براي ديدن «مردان آهنين» ميآيند، تشويقها روح ندارد، همان طور كه گفتم بايد تغييراتي در ساختار برنامه اتفاق بيفتد، ضمن اينكه 32 ورزشكار هم زياد است، البته من چند پيشنهاد براي جذاب شدن به آنها دادم.
از لابهلاي حرفها
آقاي بكتاشيان آن زمان سال 76 مدير گروه ورزش شبكه سه بود، در مشهد مرا ديد و به من پيشنهاد داد كه به صدا و سيماي مركز بيايم، اما آن زمان نتوانستم، چون كه برايم سخت بود. تا اينكه فوقليسانس در تهران قبول شدم. به ايشان زنگ زدم و او هم پذيرفت، اينگونه شد كه كارم را در تهران آغاز و ديگر در پايتخت ساكن شدم.
از نام و چهرهام هيچ وقت سوءاستفاده نميكنم، هميشه هم به موكلين ميگويم: گول ظاهرم را نخوريد، من نه آشنايي دارم، نه چيزي، من به كار سالم اعتقاد دارم، اين اعتقاد من است. به آنها ميگويم كه به من، به عنوان رضا جاوداني وكيل نگاه كنيد، نه مجري!
راستش را بخواهيد از 18 سالگي در كار اجرا بودم و يك وابستگي به اجرا دارم، البته اين وابستگي آن قدر نيست كه زندگيام را برايش بگذارم. يعني اگر همين فردا بگويند، ديگر نميخواهد كه شما اجرا كنيد و حالا نوبت كسي ديگر است، با كمال ميل ميپذيرم.
شروين جاوداني آمار را خوب حفظ است
«5 سال و سه ماهه بودم كه رفتم كلاس زبان و تا به امروز به پيشرفت قابل توجهي رسيدم و به زبان انگليسي هم مسلط هستم.»
شروين ميگويد: دوست دارم مهندس برق شوم، به مطالعه علاقه زيادي دارم، هميشه شاگرد ممتاز هستم، شبها قبل از خواب هميشه بايد مطالعه كنم و معمولا شبها بايد چند صفحه دائرةالمعارف بخوانم تا خوابم ببرد.
رضا جاوداني در مورد پسرش ميگويد: آينده پسرم دست خودش است، من تنها امكانات را براي او فراهم ميكنم همه چيز به تلاش و علاقه خودش بستگي دارد. من هيچ وقت مجبورش نميكنم، فقط راهنمايياش ميكنم.
شروين ميگويد: به كلاس شطرنج نزد احسان قائممقامي ميروم كه توانستم به پيشرفت خوبي برسم.
برنامه ای فاخرتر از گذشته ...
سعي كرديم برنامه «يك جهان يك جام» را فاخرتر اجرا كنيم، مردم كه مرا در كوچه و خيابان ميبينند، از اين برنامه راضي هستند.
هوشنگ نصيرزاده موجودي عجيب است و اطلاعات او درباره فوتبال زياد... خودش دوست دارد زياد درباره داوري صحبت نكند و بيشتر درباره مديريت در فوتبال بحث كند. خيلي هم با هم كري داريم، ميخواهيم یک بار دیگر درباره «توهم و توطئه» يك برنامه بگذاريم. برنامه اول راجع به این موضوع خیلی خوب از کار در آمد!
آقاي نصيرزاده معتقد است كه در بعضي از نتايج فوتبال، فيفا دست ميبرد، اما من و آقاي صدر چنين نظري نداريم... مثلا ميگفتند كه فرانسه بايد در جامجهاني 98، قهرمان ميشد، اما اگر يادتان باشد فرانسه در مرحله حذفي، در دقيقه 120، با گل «بلان»، پاراگوئه را شكست داد، اگر بازي به ضربات پنالتي كشيده ميشد، با حضور «چيلاورت» درون دروازه، پاراگوئه، فرانسه را شكست ميداد.
آن وقت فيفا چه كار ميتوانست بكند! من اين را قبول ندارم.