![]()
![]()
![]()
یه دونه واقعا کم بود
هی گایز چه خبره اینجا ظاهرا آرام مارو تنها پیدا کردین هر چند که من به آرام عزیز کاملا اطمینان دارمو
عزیزم ایشالا مامان زودتر خوب بشه
حالا چی میخوای بپزی
یه بار دیگه پستت رو بخون بعدش واسمون ترجمه کن![]()
چیشو نفهمیدی .تو که باهوش بودی ؟
حالا چی میخوای بپزی
من که فهمیدم واسه فرزاد و محمود گفتم :دی
سه تا هم کمه! بذار یه سه تا هم من اضافه کنم!
هی گایز چه خبره اینجا ظاهرا آرام مارو تنها پیدا کردین هر چند که من به آرام عزیز کاملا اطمینان دارم .
عزیزم ایشالا مامان زودتر خوب بشه
حالا چی میخوای بپزی
چیشو نفهمیدی .تو که باهوش بودی ؟
ای بابا آرام به داداشت بگو نمیتونستی زودتر اینکارو بکنی که حداقل فکر تو مشغو.ل نشه :دی
این سیدو تو پاشو بگیر دستاشو میبندیم به تخت من کف پاشو قلقلک میدم .تا نتونه حرف بزنه دیگه
قلقلکی نباشه چی؟![]()
تو همینشم بلد نیستیمشاهده پیوست 145420
از قضا من انواع و اقسام غذا ها رو بلدمبه جان خودم :دی کلا آدم شکمویی هستم
![]()
اوه چ روحیه ی خشنیسید قلقکی هستی آیا ؟
هستش فکر کنم. نبود 1 راه دیگه پیدا میکنیم با ترکه های آلبالو میزنیم کف پاش سیاه و کبود بشه
از قضا من انواع و اقسام غذا ها رو بلدمبه جان خودم :دی کلا آدم شکمویی هستم
![]()
جدا پسرها بهتر از دختران
جدا پسرها بهتر از دختران من برادرم تمام غذاهارو بلده بپزه البته یه چند سالی خارج از کشور زندگی کرده همه چی بلده حتی کشک بادمجون اونوقت من اصلا بلدنیستم البته نه که بلد نباشم ولی خوب وقت نمیکنم واقعا قبلا که درس بود بعدم از ترم آخر رفتم سر کار
بعدم بابام من کار کنم ناراحت میشه .:دی .میگه به این بچم کار نگین مامانم هم بیچاره خیلی احساس مسولیت میکنه همیشه خودش میپزه .ولی یکی 2 بار آشپزی کردم 1 بار آش شله قلمکار پختم چون عاشق آشم یه بار هم الان اسمش یادم رفته خرما وگردو و آردداره چی بود؟عالی شده بود .
حالا همش سرکوفت داداشم رو سر منه
منم از روی اجبار یه چیزایی رو یاد گرفتم که گشنه نمونمهمش هم تقصیر خاله هامه هی مادرم رو به یه بهانه ای میبرن این ور اونور من میمونم و شکمم
برای اینکه از گشنگی نمیرم یه چیزایی درست میکنم اسمشم میزارم غذا
:دی خودم هم تنهایی میشینم میخورم میگم به به![]()
فکر کنم براونی رو میگی مادرم یه بار درست کرد
فکر کنم براونی رو میگی مادرم یه بار درست کرد