چه داستانی شد امروز برای ما !
سر خیابون پشت خط کشی عابر ایستاده بودم که یهو یه صدای مهیبی اومد و مشت برگ و گرد و خاک رفت تو حلقم !! یه چند ثانیه ای گیج و منگ مونده بودم که جریان چیه ، نگو یه شاخه بزرگ درخت کنار خیابون شکسته و افتاده رو ماشین !
هیچی دیگه ! اومدم اونور خیابون و یهو یادم افتاد عکس بگیرم ! شانس آوردم همینجور الکی پلکی خسارت نخوردم !
سر خیابون پشت خط کشی عابر ایستاده بودم که یهو یه صدای مهیبی اومد و مشت برگ و گرد و خاک رفت تو حلقم !! یه چند ثانیه ای گیج و منگ مونده بودم که جریان چیه ، نگو یه شاخه بزرگ درخت کنار خیابون شکسته و افتاده رو ماشین !
هیچی دیگه ! اومدم اونور خیابون و یهو یادم افتاد عکس بگیرم ! شانس آوردم همینجور الکی پلکی خسارت نخوردم !