• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

آشنايي مختصر با دوره آموزشي خدمت سربازي

samanjan

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 اکتبر 2006
نوشته‌ها
246
لایک‌ها
1
با سلام اگر کسی در تهران زدگی می کنه و خواست بره **** وظیفه یک اطلاعی بدهد
 

samanjan

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 اکتبر 2006
نوشته‌ها
246
لایک‌ها
1
آقایان کسی با این شرایط تا حالا اجازه خروج از کشور را گرفته برای یکی می خواهم

دانشجو هستش سنش 19 هست و وثیقعه هم خانه می تواند بذارد ارزش خانه 80 به بالا است

می خواد بره لندن برای کاری بعد بررده 1 ماه اونجا باشه بعدش بیاید ایران

کسی می داند بهش اجازه خروج می دهند آیا نه
 

samanjan

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 اکتبر 2006
نوشته‌ها
246
لایک‌ها
1
من معافی نمیتونم برات ردیف کنم
اما کسی را میشناسم که اگر باهاش معاملت سر بگیره فقط هفته ای 1 روز میری خدمت !
حالا اگه خواستی از طریق pm جزئیات بیشترشو برات میگم


من منتظر pm شما هستم
 

rezasamini

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
21 دسامبر 2008
نوشته‌ها
18
لایک‌ها
0
بچه ها کسی واسه امریه گرفتن اشنا داره ؟ لیسانس عمران 1 اسفند اعزامم .
 

samanjan

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 اکتبر 2006
نوشته‌ها
246
لایک‌ها
1
با سلام و عرض خسته نباشی خدمت همه دوستان


کاربران عزیز اگر کسی را می شناسد و دوست دارند به ما هم کمکی بکند

برای گرفتن معافیت و مشورت در گرفتن معافیت ما را کمک کنه

به من معرفی کنه

اگر دوست داره از طریق پیغام شخصی

با تشکر
 

Rammstein

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
21 آگوست 2006
نوشته‌ها
189
لایک‌ها
56
محل سکونت
شیراز
من هم رفتم آموزشي و اومدم (پادگان شهيد اديبي ناجا- مرزن آباد چالوس)
تا قبل از اين كه برم وقتي ليست وسائل همراه كه تو صفحه اول اين تاپيك اومده رو ميخوندم به نظرم مسخره ميومد و به خاطر اين كه بارم سبك باشه خيلي از اين وسائل رو نبردم اما وقتي رفتم به شدت پشيمون شدم
پيشنهاد ميكنم تا ميتونيد مجهز بريد (به خصوص از لحاظ خوردني) چون بايد 60 روز تمام رو يه جا سر كنيد و شايد مثل من حتي يك ساعت رو هم نتونيد از پادگان بيرون بيايد (البته به استثناي مرخصي ميان دوره كه بگير و نگير داره)
 

im_zero2000

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
4 جولای 2008
نوشته‌ها
99
لایک‌ها
0
من هم رفتم آموزشي و اومدم (پادگان شهيد اديبي ناجا- مرزن آباد چالوس)
تا قبل از اين كه برم وقتي ليست وسائل همراه كه تو صفحه اول اين تاپيك اومده رو ميخوندم به نظرم مسخره ميومد و به خاطر اين كه بارم سبك باشه خيلي از اين وسائل رو نبردم اما وقتي رفتم به شدت پشيمون شدم
پيشنهاد ميكنم تا ميتونيد مجهز بريد (به خصوص از لحاظ خوردني) چون بايد 60 روز تمام رو يه جا سر كنيد و شايد مثل من حتي يك ساعت رو هم نتونيد از پادگان بيرون بيايد (البته به استثناي مرخصي ميان دوره كه بگير و نگير داره)

خسته نباشی :D به سلامتی

خوب چطور بود برادر
من هم قراره 20 بهمن برم البته امیدوارم فقط آموزشی رو برم و بتونم حقمو بگیرم و معاف بشم به هر حال فعلا که باید حداقل آموزشی رو برم

وضع بهداشتی چطور بود ؟ برای حمام رفتن محدودیت که نبود ؟ وضع غذا چطور بود ؟

مرخصی میان دوره چند روز بود ؟

آموزشی رو که می گن 2 هفته مرخصی داره میشه یه ماه و نیم شما چطور 2 ماه بوده ؟؟
 

-HONDA

Registered User
تاریخ عضویت
7 نوامبر 2008
نوشته‌ها
341
لایک‌ها
17
محل سکونت
کرج گوهر دشت
خدارو شكر كه براي ما تموم شده...
ولي هركي ميخواد بره نگران نباشه چشم بهم بزنه تموم ميشه:D:D
 

sokOoooot

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
26 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,254
لایک‌ها
77
محل سکونت
این بود تمام ماجرای من و او
آقا من بازگشتم به مدت 4 روز بهم مرخصی دادن

در مورد آموزشی احمد بن موسی شیراز

از همه چی بدتر اینکه الان که من افتادم اونجا به شدت هوا سرده و بعد اینکه نماز اجباری هست و حتما باید بری و به جماعت برگزار کنی و نمیشه نماز صبح رو مثلا توی خابگاه خودت تنها بخونی برای همین وقتی ساعت 5 صبح پا میشی بری بیرون روز اول اگه سرما نخوردی دومی خوردی ما گردانمون 200 نفره که 100 نفرش هم فوق دیپلم هستن که از ما جدان ولی خوب ما کلا همون سرما رو خوردیم

هیچ امکاناتی نداره این پادگان بخصوص در زمینه نظافت و وسایل بهداشتی

حمام رو باید حتما ساعت 4 صبح پاشی بری وگرنه باید دو ساعت دو صف وایسی و بعد آبم یخ میشه دستشویی هم به اصطلاح به ما عزت گذاشتن دستشویی اختصاصی دادن که 4 تا دستشویی هست برای 200 تا ادم که این یه روز در میون یکیش یه چیزیش میشه و نمیشه استفاده کرد

چند روز قبل هم کلا اب قطع شد مریضم اگه بشی هر مرگیت که بزنه همون قرص سرما خوردگی معمولی اگه دیگه داشتی میمردی سوزن می زنن

از نظر آموزشی هم هیچی هتل کاری به کارت ندارند غذا هم زیاد هرچی بخوری

مرخصی بد می دند ولی خوب صحبتش هست که 5 شنبه و جمعه رو می دن ولی خوب ما که تا الان ندیدیم

خلاصه اگه می رید اونجا زیاد سخت نیست خیلی سریع عادت می کنید ولی باید برای دستشویی و حموم بجنبید و نماز رو هم بخونید

سخت ترین قسمتش نماز صبح هست بقیش کشکه
 

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
سلام sokOoooot جان

آقا خسته نباشی ممنون که تجربیاتت رو در اختیار ما گذاشتی;)
من هم تقریبا دو ماه دیگه باید روانه این دوران شوم و تجربیات شما و دوستان واقعا به آدم کمک میکنه:rolleyes:
 

-HONDA

Registered User
تاریخ عضویت
7 نوامبر 2008
نوشته‌ها
341
لایک‌ها
17
محل سکونت
کرج گوهر دشت
آقا من بازگشتم به مدت 4 روز بهم مرخصی دادن

در مورد آموزشی احمد بن موسی شیراز

از همه چی بدتر اینکه الان که من افتادم اونجا به شدت هوا سرده و بعد اینکه نماز اجباری هست و حتما باید بری و به جماعت برگزار کنی و نمیشه نماز صبح رو مثلا توی خابگاه خودت تنها بخونی برای همین وقتی ساعت 5 صبح پا میشی بری بیرون روز اول اگه سرما نخوردی دومی خوردی ما گردانمون 200 نفره که 100 نفرش هم فوق دیپلم هستن که از ما جدان ولی خوب ما کلا همون سرما رو خوردیم

هیچ امکاناتی نداره این پادگان بخصوص در زمینه نظافت و وسایل بهداشتی

حمام رو باید حتما ساعت 4 صبح پاشی بری وگرنه باید دو ساعت دو صف وایسی و بعد آبم یخ میشه دستشویی هم به اصطلاح به ما عزت گذاشتن دستشویی اختصاصی دادن که 4 تا دستشویی هست برای 200 تا ادم که این یه روز در میون یکیش یه چیزیش میشه و نمیشه استفاده کرد

چند روز قبل هم کلا اب قطع شد مریضم اگه بشی هر مرگیت که بزنه همون قرص سرما خوردگی معمولی اگه دیگه داشتی میمردی سوزن می زنن

از نظر آموزشی هم هیچی هتل کاری به کارت ندارند غذا هم زیاد هرچی بخوری

مرخصی بد می دند ولی خوب صحبتش هست که 5 شنبه و جمعه رو می دن ولی خوب ما که تا الان ندیدیم

خلاصه اگه می رید اونجا زیاد سخت نیست خیلی سریع عادت می کنید ولی باید برای دستشویی و حموم بجنبید و نماز رو هم بخونید

سخت ترین قسمتش نماز صبح هست بقیش کشکه


خدارو صد هزار مرتبه شكر كه خدمت ما تموم شد:D
 

slimon

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 می 2007
نوشته‌ها
18
لایک‌ها
0
یعنی چی ؟
یعنی هواش خیلی گرمه ؟
امنیتش چطوره ؟

مگه تو این فصل هم اونجا هوا خیلی گرم و طاقت فرسا هست ؟
بابا من فردا اعزام میشم (نترسونید تو رو خدا) :eek: به احتمال خیلی قوی اهواز هست .

سوال دوم هم اگر ممکنه جواب بدید .

بالاخره برای ما تموم شد رفتیم و با یک چشم بهم زدن از اهواز برگشتیم .
 

shahi boobooli

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 ژانویه 2008
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
0
محل سکونت
Esfahan
سلام
آقا نبود یک ماه دیگه؟
الان اومدم میان دوره
از یکشنبه ساعت 5 از پادگان اومدم بیرون یکشنبه هفته بعد ساعت 6 باید اونجا باشم

قبلا گفته بودم افتادم اردکان یزد پادگان ولی عصر (عج)
واقعا تا حالاش برامون هتل بوده
زیاد ازیتمون نکردند

برنامه سینمون (همون برنامه روزمره مون) اینطوریه که
صبح ساعت 5 بیدار باش پا میشیم میریم نماز بعد از اون میریم صبحانه رو میزنیم تو رگ
صبحانه چی میدند؟ کره مربا ، نون و پنیر و خیار ، گاهی عدسی ، گاهی آش ، حلوا ارده ، و...
بعد از صبحانه باید بریم میدون صبح گاه که اونم کاری نداره فقط باید بریم پرچم رو ببریم بالا
البته دوشنبه ها صبحگاه مشترک هست که پدر آدم در میاد از بس باید همینطوری تو سرما وایسیم
ولی در کل صبح گاه مشترکشون خیلی قشنگ برگذار میشه گروه موسیقی دارند با بوق و طبل و این چیزا ، سرود ملی ، سرود پاسداران بعد هم رژه میرفتند (ما که

نمیرفتیم چون هنوز آموزش رژه ندیدیم)
بعد هم میرفتیم سر کلاس تا ساعت 11:45 سر کلاس هستیم (هر کلاس 45 دقیقه و 15 دقیقه استراحت تا کلاس بعدی)
بعد هم میریم نماز و بعد هم نهار ،نهارشون هم بعضی روزا خوبه بعضی روزا هم خوب نیست ولی در مقایسه با بعضی جاها عالیه
بعد از نهار کمی استراحت تا ساعت 2:30 که باز دو تا کلاس داریم تا ساعت 4 بعد هم میریم شامگاه پرچم رو میاریم پایین (تو همون میدون صبحگاه که پرچم رو

بردیم بالا)
بعدش هم نماز و بعد هم شام بعد هم ساعت 9:30 خواموشی البته محرم خواموشی رو کردند ساعت 10
خلاصه اینکه اونجا حال میکنیم شاید در هفته یک یا دو روز این برنامه ها تغیر کنه که یکم ازیت میکنند
مثلا یک رو گروهان ما روز خدماتش بود یک سری رو بردند بیگاری یک سری رو هم زیر نور خورشید 2 ساعت تو گرما نگه داشته بودند من بدبخت بدشانس هم

بردند برای بنایی البته یکم سنگ چسبوندیم به دیوار داشتند یک کتابخونه میساختند خلاصه تا ساعت 2 بیگاری بودیم پدرم در اومد اون روز بعد با ماشین اومدند

برامون نهار رو آوردند

یک روز هم پیاده روی داشتیم یک ساعت تو گرما پیاده روی کردیم بعد رسیدیم به کوه ها یک ربع استراحت کردیم خوابیدیم رو کوه ها بعد هم از همون راه برگشتیم

(اونجا گاهی خیلی گرم میشه مثلا زمستونه) البته گاهی هم سوز میاد و هوا هم که ابری باشه سرد میشه
جمعه گذشته هم بردنمون عوارض زمینی: یک ساعت پیاده روی به طرف کوه ها تارسیدیم به یک تپه بزرگ که شیبهای باحالی داشت اون بالا هم با دوشیکا وایساده

بودند که ما رو بکشند خلاصه فرار از دست دشمن فرضی بود بردندمون روی یک شیب خفن تپه که بالاش دشمن بود گفتند بخوابید یعنی پناه بگیرید با صدای سوت

برید بالا تا سوت رو زدند پدر سگا دوشیکا رو گذاشتند رو رگبار چند بار نزدیک بود لیز بخورم بد شیبی داشت دوشیکا هم بد صدایی داشت ولی حال داد
حالا رسیدیم بالای تپه دیگه کار تمومه ولی باید بری پایین شیب پایین رفتن بدتر هم بود ولی با موفقیت رسیدیم پایین شانس مزخرفمون اون روز هم هوا گرم بود ولی

عصرش سرد شد کلا شانس نداشتیم.
کل این عملیات تا برگشتیم به پادگان 2 ساعت و نیم طول کشید

اینم یه سری اطلاعات گفتم شاید به دردتون بخوره
راستی خشم شب هم هنوز نزدند دوره بعدی میزنند
راستی فرمانده ما آقای محمد ادبی هستش اونایی که دیدنش میدونند چه فرشته ایه خدا رو شکر از فرمانده شانس آوردیم.
در ضمن من دیپلم هستم (محض اطلاع)

چند تا سوال:
دوره دوم چه بلاهایی سرمون میارند؟ البته غیر از اردو

و سوال بعدی که خیلی من رو نگران کرده پدافند هستش. نکنه من پدافند بشم؟ چطوری برای پدافند انتخاب میکنند؟
و اینکه من پذیرش اصفهان هستم ولی یه سری میگند ممکنه بیفتی تهران یه سری میگند میفتی نجف آباد آخه مگه میشه؟
پس چرا من رو پذیرش کردند؟

سوال بعدی: طریقه پذیرش من با تست ورزش بود ولی یه سری دیگه از بچه ها که اونجا باهاشون دوست شدیم اصلا تست ورزش ازشون نگرفتند به جاش سوالهای

احکام ازشون پرسیدند و میگفت 40 نفر بودند 30 نفر رد شدند
به نظر شما اونها شانس افتادنشون تو اصفهان بیشتره یا ما که تست ورزش دادیم؟

سوالی بود در مورد پادگان ولی عصر در خدمتم
با تشکر از شما
 
Last edited:

web_doost

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 ژانویه 2006
نوشته‌ها
822
لایک‌ها
9
آقا من بازگشتم به مدت 4 روز بهم مرخصی دادن

در مورد آموزشی احمد بن موسی شیراز

از همه چی بدتر اینکه الان که من افتادم اونجا به شدت هوا سرده و بعد اینکه نماز اجباری هست و حتما باید بری و به جماعت برگزار کنی و نمیشه نماز صبح رو مثلا توی خابگاه خودت تنها بخونی برای همین وقتی ساعت 5 صبح پا میشی بری بیرون روز اول اگه سرما نخوردی دومی خوردی ما گردانمون 200 نفره که 100 نفرش هم فوق دیپلم هستن که از ما جدان ولی خوب ما کلا همون سرما رو خوردیم

هیچ امکاناتی نداره این پادگان بخصوص در زمینه نظافت و وسایل بهداشتی

حمام رو باید حتما ساعت 4 صبح پاشی بری وگرنه باید دو ساعت دو صف وایسی و بعد آبم یخ میشه دستشویی هم به اصطلاح به ما عزت گذاشتن دستشویی اختصاصی دادن که 4 تا دستشویی هست برای 200 تا ادم که این یه روز در میون یکیش یه چیزیش میشه و نمیشه استفاده کرد

چند روز قبل هم کلا اب قطع شد مریضم اگه بشی هر مرگیت که بزنه همون قرص سرما خوردگی معمولی اگه دیگه داشتی میمردی سوزن می زنن

از نظر آموزشی هم هیچی هتل کاری به کارت ندارند غذا هم زیاد هرچی بخوری

مرخصی بد می دند ولی خوب صحبتش هست که 5 شنبه و جمعه رو می دن ولی خوب ما که تا الان ندیدیم

خلاصه اگه می رید اونجا زیاد سخت نیست خیلی سریع عادت می کنید ولی باید برای دستشویی و حموم بجنبید و نماز رو هم بخونید

سخت ترین قسمتش نماز صبح هست بقیش کشکه

احمد بن موسی کجایی که یادت نه به خیر :D
 

slimon

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 می 2007
نوشته‌ها
18
لایک‌ها
0
سلام
آقا نبود یک ماه دیگه؟
الان اومدم میان دوره
از یکشنبه ساعت 5 از پادگان اومدم بیرون یکشنبه هفته بعد ساعت 6 باید اونجا باشم

قبلا گفته بودم افتادم اردکان یزد پادگان ولی عصر (عج)
واقعا تا حالاش برامون هتل بوده
زیاد ازیتمون نکردند

برنامه سینمون (همون برنامه روزمره مون) اینطوریه که
صبح ساعت 5 بیدار باش پا میشیم میریم نماز بعد از اون میریم صبحانه رو میزنیم تو رگ
صبحانه چی میدند؟ کره مربا ، نون و پنیر و خیار ، گاهی عدسی ، گاهی آش ، حلوا ارده ، و...
بعد از صبحانه باید بریم میدون صبح گاه که اونم کاری نداره فقط باید بریم پرچم رو ببریم بالا
البته دوشنبه ها صبحگاه مشترک هست که پدر آدم در میاد از بس باید همینطوری تو سرما وایسیم
ولی در کل صبح گاه مشترکشون خیلی قشنگ برگذار میشه گروه موسیقی دارند با بوق و طبل و این چیزا ، سرود ملی ، سرود پاسداران بعد هم رژه میرفتند (ما که

نمیرفتیم چون هنوز آموزش رژه ندیدیم)
بعد هم میرفتیم سر کلاس تا ساعت 11:45 سر کلاس هستیم (هر کلاس 45 دقیقه و 15 دقیقه استراحت تا کلاس بعدی)
بعد هم میریم نماز و بعد هم نهار ،نهارشون هم بعضی روزا خوبه بعضی روزا هم خوب نیست ولی در مقایسه با بعضی جاها عالیه
بعد از نهار کمی استراحت تا ساعت 2:30 که باز دو تا کلاس داریم تا ساعت 4 بعد هم میریم شامگاه پرچم رو میاریم پایین (تو همون میدون صبحگاه که پرچم رو

بردیم بالا)
بعدش هم نماز و بعد هم شام بعد هم ساعت 9:30 خواموشی البته محرم خواموشی رو کردند ساعت 10
خلاصه اینکه اونجا حال میکنیم شاید در هفته یک یا دو روز این برنامه ها تغیر کنه که یکم ازیت میکنند
مثلا یک رو گروهان ما روز خدماتش بود یک سری رو بردند بیگاری یک سری رو هم زیر نور خورشید 2 ساعت تو گرما نگه داشته بودند من بدبخت بدشانس هم

بردند برای بنایی البته یکم سنگ چسبوندیم به دیوار داشتند یک کتابخونه میساختند خلاصه تا ساعت 2 بیگاری بودیم پدرم در اومد اون روز بعد با ماشین اومدند

برامون نهار رو آوردند

یک روز هم پیاده روی داشتیم یک ساعت تو گرما پیاده روی کردیم بعد رسیدیم به کوه ها یک ربع استراحت کردیم خوابیدیم رو کوه ها بعد هم از همون راه برگشتیم

(اونجا گاهی خیلی گرم میشه مثلا زمستونه) البته گاهی هم سوز میاد و هوا هم که ابری باشه سرد میشه
جمعه گذشته هم بردنمون عوارض زمینی: یک ساعت پیاده روی به طرف کوه ها تارسیدیم به یک تپه بزرگ که شیبهای باحالی داشت اون بالا هم با دوشیکا وایساده

بودند که ما رو بکشند خلاصه فرار از دست دشمن فرضی بود بردندمون روی یک شیب خفن تپه که بالاش دشمن بود گفتند بخوابید یعنی پناه بگیرید با صدای سوت

برید بالا تا سوت رو زدند پدر سگا دوشیکا رو گذاشتند رو رگبار چند بار نزدیک بود لیز بخورم بد شیبی داشت دوشیکا هم بد صدایی داشت ولی حال داد
حالا رسیدیم بالای تپه دیگه کار تمومه ولی باید بری پایین شیب پایین رفتن بدتر هم بود ولی با موفقیت رسیدیم پایین شانس مزخرفمون اون روز هم هوا گرم بود ولی

عصرش سرد شد کلا شانس نداشتیم.
کل این عملیات تا برگشتیم به پادگان 2 ساعت و نیم طول کشید

اینم یه سری اطلاعات گفتم شاید به دردتون بخوره
راستی خشم شب هم هنوز نزدند دوره بعدی میزنند
راستی فرمانده ما آقای محمد ادبی هستش اونایی که دیدنش میدونند چه فرشته ایه خدا رو شکر از فرمانده شانس آوردیم.
در ضمن من دیپلم هستم (محض اطلاع)

چند تا سوال:
دوره دوم چه بلاهایی سرمون میارند؟ البته غیر از اردو

و سوال بعدی که خیلی من رو نگران کرده پدافند هستش. نکنه من پدافند بشم؟ چطوری برای پدافند انتخاب میکنند؟
و اینکه من پذیرش اصفهان هستم ولی یه سری میگند ممکنه بیفتی تهران یه سری میگند میفتی نجف آباد آخه مگه میشه؟
پس چرا من رو پذیرش کردند؟

سوال بعدی: طریقه پذیرش من با تست ورزش بود ولی یه سری دیگه از بچه ها که اونجا باهاشون دوست شدیم اصلا تست ورزش ازشون نگرفتند به جاش سوالهای

احکام ازشون پرسیدند و میگفت 40 نفر بودند 30 نفر رد شدند
به نظر شما اونها شانس افتادنشون تو اصفهان بیشتره یا ما که تست ورزش دادیم؟

سوالی بود در مورد پادگان ولی عصر در خدمتم
با تشکر از شما

اگر برای شما هتله پس برای ما رو چی میگی . برای ما تو چله زمستون هوا تازه بهاری شده بود، فقط این اواخر یکم صبح هاش سوز پیدا کرده بود و شانسی که آوردیم این دوره سرما و گرما در حد معمولی بود .

ساعت 5 بیدار باش البته این اواخر تا ساعت 5:30 هم می خوابیدیم خود بچه های آسایشگاه میومدن بیدارمون میکردند، بعد میرفتیم برای نماز صبح که البته به نماز صبح نسبت به نماز ظهر و عصر زیاد گیر نمیدادن بعد نماز میرفتیم تو صبحگاه مشترک برای انجام ورزش صبحگاهی، ورزش صبحگاهی هم این بود که باید 5 دور دور میدان صبحگاه به صورت گروهانی ضرب چهار میزدیم یا بعضی روزها باید دور یه محدوده ای تو پادگان می دویدیم و بعدش میرفتیم برای انجام حرکات ورزشی که کلاً رو هم نیم ساعت الی 40 دقیقه ورزش صبحگاهی طول میکشید که هیچ کس درست حسابی انجام نمیداد بعدش میرفتیم به صورت نوبتی برای صرف صبحانه. صبحانه هم نون پنیر خرما، حلوا ارده، کره مربا، کره عسل بود چایی هم یه روز میدادن یه روز نمیدادن و موقع هایی هم میدادن سرش دعوا می شد .
بعد صبحانه تو صبحگاه گردانی به صورت گروهانی برای انجام مراسم صبحگاه به خط می شدیم که یه جوری سر همش میکردن میرفت و بعدش میرفتیم تا ساعت 11:45 سر کلاس بعدش نماز ظهر که اجباری بود و هرکی رو تو گردان می دیدن داره پرسه میزنه یا تذکر میدادن یا تنبیهش میکردند . بعد نماز آماده می شدیم برای صرف نهار. کلاً نهارهای خوب و دلچسبی بهمون میدادن البته ته دیگ هاش یه حال دیگه ای میداد و اگر اضاف می موند که البته به ندرت پیش میومد غذا اضافه بیاد چون طبق اندازه غذاها را پخش میکردند ولی اگر اضافه میموند میگفتند هر کی میخواد بیاد دوباره بگیره که باز اونجا هم سرش دعوا میشد بعد نهار یه استراحت نیم ساعت الی 15 دقیقه میکردیم و دوباره باید آماده میشدیم برای کلاس تا ساعت 16:30 بعد کلاس ساعت 17 شامگاه بود که باید تو صبحگاه مشترک به خط میشدیم یه تکبیر می گفتیم و پرچم رو پایین می آوردند . بعد دیگه در اختیار خودمون بودیم تا ساعت 8 شب برای آمار البته قبلاً ساعت 9 بود بعد یکم اعتراض کردیم و قرار براین شد که ساعت 8 شب آمار بگیرند که بچه ها زودتر بخوابند خلاصه ساعت 20:30 دیگه میخوابیدیم البته خاموشی ساعت 22 بود ولی دیگه اینقدر همه خسته می شدند ساعت 9 همه می خوابیدند .
فقط کمبود آب پادگان یکم اذیتمون میکرد ولی خلاصه کلاً زیاد بهمون سخت نگذشت .
صبحگاه مشترک روزهای شنبه و دوشنبه هر هفته برگزار میشد، که باید جلوی فرماندهی رژه می رفتیم که سر این رژه 2 ماه دهنمون سرویس شد تا تونستیم هماهنگ بشیم که بالاخره با کلی استرس تونسیتم روز اختتامیه بهترین رژه را به نمایش بگذاریم .
هفته آخر دو روز پشت سر هم اردوی مانور پایان دوره داشتیم که شب آخر مانور کلی بهمون حال داد کلی مواد منفجره برامون زدند و انگار فرض میکردیم که الان در میدان جنگ هستیم . همه این مراسم ها و میدان تیر و پیاده روی و ... کلاً همه تو خود پادگان انجام میشد و زیاد اسیر و کبیر نمیشیدیم .
خدا روشکر هفته آخر دیگه خبری از ورزش صبحگاهی نبود چون واقعاً دهنمون از دست این ورزش صبحگاهی تو اون سوز و سرما سرویس شده بود .
خشم شب هم نداشتیم .

اینکه من پذیرش اصفهان هستم ولی یه سری میگند ممکنه بیفتی تهران یه سری میگند میفتی نجف آباد آخه مگه میشه؟
پس چرا من رو پذیرش کردند؟

اگر پذیرشی که همون جایی که پذیرش شدی میو افتی . این نصیحت هم از من بشنو و طبق تجربه ای که تو این مدت کسب کردم سعی کن هیچ وقت به حرف این و اون بخصوص سربازان و فراگیران آموزشی تو پادگان به جز فرمانده ها گوش ندی چون چیزی جز شایعه و اراجیف چیزی توش پیدا نمیکنی .

موفق باشی
 
Last edited:

shahi boobooli

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 ژانویه 2008
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
0
محل سکونت
Esfahan
اگر برای شما هتله پس برای ما رو چی میگی . برای ما تو چله زمستون هوا تازه بهاری شده بود، فقط این اواخر یکم صبح هاش سوز پیدا کرده بود و شانسی که آوردیم این دوره سرما و گرما در حد معمولی بود .

ساعت 5 بیدار باش البته این اواخر تا ساعت 5:30 هم می خوابیدیم خود بچه های آسایشگاه میومدن بیدارمون میکردند، بعد میرفتیم برای نماز صبح که البته به نماز صبح نسبت به نماز ظهر و عصر زیاد گیر نمیدادن بعد نماز میرفتیم تو صبحگاه مشترک برای انجام ورزش صبحگاهی، ورزش صبحگاهی هم این بود که باید 5 دور دور میدان صبحگاه به صورت گروهانی ضرب چهار میزدیم یا بعضی روزها باید دور یه محدوده ای تو پادگان می دویدیم و بعدش میرفتیم برای انجام حرکات ورزشی که کلاً رو هم نیم ساعت الی 40 دقیقه ورزش صبحگاهی طول میکشید که هیچ کس درست حسابی انجام نمیداد بعدش میرفتیم به صورت نوبتی برای صرف صبحانه. صبحانه هم نون پنیر خرما، حلوا ارده، کره مربا، کره عسل بود چایی هم یه روز میدادن یه روز نمیدادن و موقع هایی هم میدادن سرش دعوا می شد .
بعد صبحانه تو صبحگاه گردانی به صورت گروهانی برای انجام مراسم صبحگاه به خط می شدیم که یه جوری سر همش میکردن میرفت و بعدش میرفتیم تا ساعت 11:45 سر کلاس بعدش نماز ظهر که اجباری بود و هرکی رو تو گردان می دیدن داره پرسه میزنه یا تذکر میدادن یا تنبیهش میکردند . بعد نماز آماده می شدیم برای صرف نهار. کلاً نهارهای خوب و دلچسبی بهمون میدادن البته ته دیگ هاش یه حال دیگه ای میداد و اگر اضاف می موند که البته به ندرت پیش میومد غذا اضافه بیاد چون طبق اندازه غذاها را پخش میکردند ولی اگر اضافه میموند میگفتند هر کی میخواد بیاد دوباره بگیره که باز اونجا هم سرش دعوا میشد بعد نهار یه استراحت نیم ساعت الی 15 دقیقه میکردیم و دوباره باید آماده میشدیم برای کلاس تا ساعت 16:30 بعد کلاس ساعت 17 شامگاه بود که باید تو صبحگاه مشترک به خط میشدیم یه تکبیر می گفتیم و پرچم رو پایین می آوردند . بعد دیگه در اختیار خودمون بودیم تا ساعت 8 شب برای آمار البته قبلاً ساعت 9 بود بعد یکم اعتراض کردیم و قرار براین شد که ساعت 8 شب آمار بگیرند که بچه ها زودتر بخوابند خلاصه ساعت 20:30 دیگه میخوابیدیم البته خاموشی ساعت 22 بود ولی دیگه اینقدر همه خسته می شدند ساعت 9 همه می خوابیدند .
فقط کمبود آب پادگان یکم اذیتمون میکرد ولی خلاصه کلاً زیاد بهمون سخت نگذشت .
صبحگاه مشترک روزهای شنبه و دوشنبه هر هفته برگزار میشد، که باید جلوی فرماندهی رژه می رفتیم که سر این رژه 2 ماه دهنمون سرویس شد تا تونستیم هماهنگ بشیم که بالاخره با کلی استرس تونسیتم روز اختتامیه بهترین رژه را به نمایش بگذاریم .
هفته آخر دو روز پشت سر هم اردوی مانور پایان دوره داشتیم که شب آخر مانور کلی بهمون حال داد کلی مواد منفجره برامون زدند و انگار فرض میکردیم که الان در میدان جنگ هستیم . همه این مراسم ها و میدان تیر و پیاده روی و ... کلاً همه تو خود پادگان انجام میشد و زیاد اسیر و کبیر نمیشیدیم .
خدا روشکر هفته آخر دیگه خبری از ورزش صبحگاهی نبود چون واقعاً دهنمون از دست این ورزش صبحگاهی تو اون سوز و سرما سرویس شده بود .
خشم شب هم نداشتیم .



اگر پذیرشی که همون جایی که پذیرش شدی میو افتی . این نصیحت هم از من بشنو و طبق تجربه ای که تو این مدت کسب کردم سعی کن هیچ وقت به حرف این و اون بخصوص سربازان و فراگیران آموزشی تو پادگان به جز فرمانده ها گوش ندی چون چیزی جز شایعه و اراجیف چیزی توش پیدا نمیکنی .

موفق باشی


سلام
ممنون از توضیحات مفیدتون

خوب خدا رو شکر ما چیز به نام ورزش صبحگاهی نداریم
صبحگاه مشترکمون هم هفته ای یک بار یعنی دوشنبه ها هست
در مورد چای هم ما تو سالن غذاخوری یه سری شیر مخصوصی آب جوش هست که همیشه سرش شلوغه ولی خوب راحت آب جوش گیرت میاد لیوان هم هم که خودت داری قند و چای نبتون هم خودشون بهت میدند به هر نفر یک بسته چای نبتون 50 تایی و یک بسته قند و یک بسته شکر دادند.
خلاصه روزی سه تا چای رو میخوردیم مگه اینکه گاهی آب جوش قطع باشه اون هم یک بار بیشتر پیش نیومد


ما آمار گیری هم نداشتیم خود ارشد هر شب میومد بچه ها رو شمارش میکرد نیم ساعت قبل از خواموشی کاری هم به ما نداشت خودش میشمورد و میرفت.


ما مشکل آب هم نداشتیم یه صغا خونه داریم که همیشه آب توشه البته فکر کنم توش لوله کشی شده باشه چون هیچ وقت تموم نمیشه خلاصه تو دستشویی ها هم آب خوردن هست کلا مشکل آب نداشتیم خدا رو شکر

امیدوارم حق با شما باشه و اصفهان بیفتم چون واقعا این مساله خیلی ناراحتم کرده و نگرانم

راستی شما کجا خدمت کردید؟
ممنون و موفق باشید
 

web_doost

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 ژانویه 2006
نوشته‌ها
822
لایک‌ها
9
سلام
ممنون از توضیحات مفیدتون

خوب خدا رو شکر ما چیز به نام ورزش صبحگاهی نداریم
صبحگاه مشترکمون هم هفته ای یک بار یعنی دوشنبه ها هست
در مورد چای هم ما تو سالن غذاخوری یه سری شیر مخصوصی آب جوش هست که همیشه سرش شلوغه ولی خوب راحت آب جوش گیرت میاد لیوان هم هم که خودت داری قند و چای نبتون هم خودشون بهت میدند به هر نفر یک بسته چای نبتون 50 تایی و یک بسته قند و یک بسته شکر دادند.
خلاصه روزی سه تا چای رو میخوردیم مگه اینکه گاهی آب جوش قطع باشه اون هم یک بار بیشتر پیش نیومد


ما آمار گیری هم نداشتیم خود ارشد هر شب میومد بچه ها رو شمارش میکرد نیم ساعت قبل از خواموشی کاری هم به ما نداشت خودش میشمورد و میرفت.


ما مشکل آب هم نداشتیم یه صغا خونه داریم که همیشه آب توشه البته فکر کنم توش لوله کشی شده باشه چون هیچ وقت تموم نمیشه خلاصه تو دستشویی ها هم آب خوردن هست کلا مشکل آب نداشتیم خدا رو شکر

امیدوارم حق با شما باشه و اصفهان بیفتم چون واقعا این مساله خیلی ناراحتم کرده و نگرانم

راستی شما کجا خدمت کردید؟
ممنون و موفق باشید
شما واقعا تو هتل بودین
سالن غذا خوری داشتین تو آموزشی :eek:
 

safoleslamy

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
سلام دوستان
من دوره آموزشی خودم رو توی مرکز 03 عجبشیر بودم(واقعا که خروس رو مجبور به تخم گذاری میکنند)

دوره کد تخصصی رو توی لشکر 77 مشهد بودم

و یگان خدمتی هم توی پسوه(جهنم سبز)کردستان بودم و اگه از هر نظامی بپرسین پسوه کجاست بهتون میگه (تبعیدگاه ارتش)
من با اجازه دوستای خودم و بزرگترای حاظر در اینجا دارم متنی رو براتون اماده میکنم که میدونم به دردتوت میخوره من اعزامی 18/12/85 و ترخیصی 21/6/87 هستم
 

Hamid2day

مدیر ارشد بازنشسته
تاریخ عضویت
1 مارس 2006
نوشته‌ها
21,301
لایک‌ها
20,176
محل سکونت
اوهایو - دیتون
سلام دوستان
من دوره آموزشی خودم رو توی مرکز 03 عجبشیر بودم(واقعا که خروس رو مجبور به تخم گذاری میکنند)

دوره کد تخصصی رو توی لشکر 77 مشهد بودم

و یگان خدمتی هم توی پسوه(جهنم سبز)کردستان بودم و اگه از هر نظامی بپرسین پسوه کجاست بهتون میگه (تبعیدگاه ارتش)
من با اجازه دوستای خودم و بزرگترای حاظر در اینجا دارم متنی رو براتون اماده میکنم که میدونم به دردتوت میخوره من اعزامی 18/12/85 و ترخیصی 21/6/87 هستم
خوب شروع کن....

سر کار.....
 
بالا