حالا سوال اینجاس در بزرگی جنایت هیچ کدام شکی نیست اما چرا اعراب؟!
سوال خوبی است، از نظر من به چند دلیل اساسی:
هیچ ملتی مانند آنچه عرب با فرهنگ و چیستی ایرانی کرد را پیش و پس از آن نکرده بود. شدت و حدت آن بی مانند و گستردگی آن غیر قابل تصور است، نابودی هرآنچه ایرانی داشت، هیچگاه اینطور روی نداده، خوبی مغولان این بود که کسی را مجبور نمی کردند که مانند مغولان زندگی بکند. ولی اینکه چرا اکنون به این مسئله می پردازیم، دلیلش اینست که تازه امروز پس از هزار و سیصد و اندی سال از رخ دادن آن آگاه شده ایم ، اکنون توانسته ایم تاریخ خود را بدور از تعصب و جعل بخوانیم و به آنچه می توانستیم باشیم و نگذاشتند، به آنچه داشتیم و از ما گرفتند پی ببریم.
تداوم دست اندازی:
اثرات آن ستم و حتی موجودیت کلی آنها همچنان ادامه دارد، هنوز عربها دست به دزدیدن تاریخ و فرهنگ ما می زنند و هنوز هم ایرانی را به زبونی یاد می کنند و هنوز هم ناموس ایرانی را به بردگی جنسی می کشند، فقط در قالبهای مدرن، این درخت تنومند نفرت هرچند ریشه در تاریخ دارد، ولی سرشاخه های آن تازه جوانه زده، آیا درحالی که یک میلیون جوان برومند این سرزمین در جنگ هشت ساله توسط دستگاه کشتار عربی به کام مرگ رفتند
و ما از تمامی کشورهای عربی بدون حتی یک استثنا(حتی پلستین)اسیر جنگی داشتیم، اصلا پرسیدن اینکه "چرا عرب" موضوعیتی دارد؟ برای ملت ایران روزگاری آن جنگ "مسلمان حقیقی و **** کفر" بود، جنگ "حسینی و یزیدی" بود، ولی جوان نسل سوم امروز که از منظرگاه شاهراه های آزاد اطلاعاتی به گذشته نگاه می کند نه کربلا، که قادسیه را می بیند. تاریخ را که نگاه می کند،
می بیند این جمال عبدالناصر بود که در سخنرانی خود می گفت "صبحانه در اورشلیم، نهار در تهران"، نه موشه دایان. می بینید از یک سو امروز اسناد کمک نظامی اسرائیل به ایران برپاد صدام در آمریکا منتشر می شود، از سوی دیگر "ملت مظلوم" پلستین بر لاشه ی صدام حسین گریه و زاری می کنند.
استفراغ فرهنگی:
نگاهی به پروژه ی "فرهنگ زدایی" سی سال گذشته بیندازید، تمام شخصیت منفی و "از خدا بی خبر" سریالها نامشان داریوش، جمشید، مازیار، کامران، رامین و.. است و تمامی شخصیتهای مثبت ، علی، حسن، جواد، مرتضی، ناصر و... ایران پیش از تهاجم عرب، ایران بد و طاغوت و زشت است، ایرانی بودن به جز در هنگام انتخابات و شعارهای تبلیغاتی جایی در سیاست عمده ی "مردم ایران" ندارد، به جای آن تا دلتان بخواهد عناصر عربی وجود دارد.
از نوروز ایرانی می کاهند، با نشان دادن دست بریده و چشم سوخته مردم را دعوت به شرکت نکردن در جشن باستانی سوری می کنند، از آنطرف یک جشن عربی را بدون هماهنگی قبلی سه روز تعطیل می کنند و مملکت را از حرکت بازمی دارند ! گنجایشهای انباشته شده ی شنیدن دروغ و مزخرف، باعث شده مردم ایران، به خصوص نسل جوان و فرهیخته، تمام این جعلیات و خوراک ایران ستیزی را پس بزند. همانطورکه زمان شاه جامعه، ایران گرایی که ابزار ***** آزادی شده بود پس زد، مدرنیسم را پس زد و "غربی بودن" که در حقیقت رسیدن به درجات متعالی از آزادی اجتماعی بازشناسی می شود برایش یک ناسزا و دشنام سیاسی شد، با این تفاوت این یکی ریشه های بسیار ژرف تاریخی و فرهنگی هم دارد !
حافظه تاریخی:
چیزی هست بنام "حافظه ی تاریخی ملتها"، به نظر من تمام برداشت یا دستکم همه ی پیشفرضهای عمومی یک ملت پیرامون موجودیات دنیا را همین حافظه ی تاریخی شکل می دهد، من سال گذشته در آتن بودم آنجا برداشت مردم از ایران ، چیزی به جز داریوش و خشایارشا نبود، ایران برای یونانی ها یک پرسپولیس بزرگ بود، برداشت ذهنی ایشان نسبت به ایرانی همین است، با آنکه صدها سال گذشته است و چهره ی ایران امروز اینقدر تخریب شده. نمی دانم با تاجیکها برخورد داشته اید یا نه، برای آنها هم ایران و ایرانی نماد فرهنگ و شعر و ادبیات است، سرزمین فردوسی و حافظ و مولوی است، نه چیزی بیشتر و نه کمتر . برای ایرانی هم عرب به جز عمر و سعد و عبدالناصر مدفون نیست.