• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اخبار ورزشی

saeedkkk

Registered User
تاریخ عضویت
29 جولای 2009
نوشته‌ها
44
لایک‌ها
0
مزخرفتریییین قانونی بود که تا حالا دیدم...
یعنی چی...
نه ست شماری...نه بازی مقابل
زاپن گه رفت ما نه...اههه
بد شانسی هم حدی داره....
داشتیم میبردیم ها...
سر درد گرفتم اساسی
 
Last edited:

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
36
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴
ایران همون بازی اول حذف شده بود. اینکه دیگه مسابقات اسیایی نیست که حالا بازی اول باختیم بیخیال. از اول هم روی بازی با ایتالیا کسی حسابی باز نمیکرد اصل بازی اول بود که باید یه کاری میکرد که گند زد.
 

sinnaa

Registered User
تاریخ عضویت
27 جولای 2010
نوشته‌ها
6,537
لایک‌ها
3,555
محل سکونت
بر بال خوش خیالی
"مراد محمدي" از دنياي قهرماني كشتي خداحافظي كرد

مراد محمدي پرافتخار ترين كشتي گير حال حاضر ايران در اقدامي غير منتظره از دنياي قهرماني خداحافظي كرد.

به گزارش ايسنا، مراد محمدي دارنده چهار مدال طلا و برنز جهان و المپيك و قهرمان آسيا و بازي‌هاي آسيايي با ارسال نامه اي به خبرگزاري دانشجويان ايران خداحافظي خود از كشتي را اعلام كرد.

متن اين نامه به شرح زير است:

بسم الله الرحمن الرحيم

با استعانت از ذات اقدس باريتعالي، به محضر مردمي كه ولي نعمت قهرمانان ورزشي هستند عرض مي‌دارم، بدواً امتنان و سپاس خود را به سبب دعاي خير و احساسات پاكشان در طول دوراني كه به مثابه يك سرباز، با هدف اعتلاي نام پرافتخار كشورم و به اهتزار درآوردن پرچم سه رنگ وطن اداي دين نموده‌ام، اعلام مي‌دارم و متعاقبا از محضر مردم پهلوان پرور رخصت مي‌طلبم تا در عرصه‌اي ديگر، اگر توفيق خدمتگذاري ميسر شود، انجام وظيفه نمايم.

بدين وسيله اعلام مي‌دارم با عنايت به اينكه پس از مسابقات قهرماني جهان، ادامه مسير قهرماني به دلايل عديده‌اي كه فعلا قابل بازگو كردن نيست برايم سخت و دشوار شده، با توجه به منويات دروني و احساس ديني كه به مردم داشته و در جهت كمك به جوانان شايسته كشتي كشور، در اردوهاي آماده‌سازي تيم ملي براي بازي‌هاي آسيايي گوانگجو حضور به هم رسانيدم ولي اكنون زمان خداحافظي از عرصه قهرماني كه لحظه‌اي تلخ براي قهرمانان مي‌باشد فرا رسيده است. اميدوارم با اتكا به خداوند منان، توفيق انتقال تجارب و داشته‌هاي فني‌ام را در كسوت مقدس مربيگري به جوانان اين مرز و بوم داشته باشم.

ارادتمند و خدمتگزار شما

"سيد مراد محمدي"

مهم‌ترين عناوين و افتخارات مراد محمدي در دوران قهرماني به ترتيب زير است:

- قهرمان جهان در سال 2006

- برنده مدال برنز المپيك در سال 2008

- برنده مدال برنز جهان در سال 2005

- برنده مدال برنز جهان در سال 2009

- قهرمان بازي هاي آسيايي در سال 2006

- قهرمان آسيا در سال 2003

- قهرمان آسيا در سال 2005

- برنده مدال نقره آسيا در سال 2004

- برنده مدال نقره آسيا در سال 2006

- برنده مدال برنز آسيا در سال 2008
 

raxtastar

"کاربرفعال ورزش""کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 ژوئن 2005
نوشته‌ها
1,959
لایک‌ها
672
سن
39
پایان تلخ فوق ستاره وزنه برداری ایران:محرومیت ابدی برای سعید علی حسینی
فدراسیون جهانی وزنه برداری پس از یکسال رای به محرومیت ابدی سعید علی حسینی داد.


ستاره 22 ساله سنگین وزن ایران که قهرمانی جوانان جهان را در بازی های سال 2009 به دست آورده بود ، در بازی های جهانی این سال در کره جنوبی از شرکت در مسابقات محروم شد. ابتدا مصدومیت دلیل این انصراف ناگهانی اعلام شد و بعد از مدتی افشا شد قبل از مسابقه فدراسیون جهانی او را به دلیل مثبت اعلام شدن نمونه آزمایش دوپینگش ، محروم کرده است.


خبری که با اعلامش وزنه برداری ایران وارد بحرانی بزرگ شد. حسین رضازاده ، سرمربی وقت تیم ملی در صف اول متهمین قرار گرفت . علی حسینی و چند وزنه بردار سنگین وزن دیگر ایران که همزمان با سعید محروم شده بودند کادرفنی تیم ملی را مقصر می دانستند و آمپول های تزریق شده به ورزشکاران در طول اردوها را دلیل این اتفاق می دانستند. فدراسیون سابق حتی پروژه محرومیت مادام العمر رضازاده را در دستور کار قرار داد اما چندی بعد ، این مربی با حکم رئیس سازمان ورزش توانست سرپرست فدراسیون وزنه برداری شود.



رضازاده هیچ گاه این اتهام را که در دوپینگ علی حسینی و دیگران نقشی داشته باشند را نپذیرفت . او این بهانه که می ترسیده رکوردش توسط سعید شکسته شود را خنده دار می خواند. با روی کار آمدن رضازاده ، فدراسیون وزنه برداری در دو مرحله پرونده سعید را در دادگاه استیناف فدراسیون جهانی طرح کرد. جلساتی که روزهای 25 خرداد و 13 شهریورماه گذشته برگزار شدند تا شاید فدراسیون جهانی از در نظر گرفتن مجازات محرومیت مادام العمر علی حسینی منصرف شود. جلساتی که البته دفاعیات هیات ایرانی در آنها اثربخش نیفتاد و حکم محرومیت مادام العمر سعید به دلیل ارتکاب دوپینگ برای دومین بار ، صادر شد. علی حسینی در سال 2006 هم همراه همه اعضای تیم ملی ایران به دلیل استفاده از مواد نیروزا ، دوپینگی شده بود.


حکم محرومیت وزنه بردار ایرانی ، به فدراسیون وزنه برداری جمعه گذشته به ایران رسیده اما به دلیل تعطیلات آخر هفته اروپا هنوز از طریق فدراسیون جهانی اعلام رسمی نشده است. به همین دلیل اعضای فدراسیون ارسال چنین حکمی را تکذیب می کنند و می گویند :« هنوز این حکم به دست ما نرسیده اما احتمالا همین روزها ، حکم پرونده صادر می شود.»
 

sasan s

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,842
لایک‌ها
3,123
سن
50
محل سکونت
تهران
اختصاصی مهر /عضو تیم ملی جودو ایران پناهنده شد/ سرلک: سرمربی تیم ملی پول می‌گیرد!

عضو پیشین تیم ملی جودو کشورمان که برای حضور در تیم ملی با مشکلاتی از سوی کادر فنی مواجه شده بود، پس از همراهی یک تیم باشگاهی آلمان، از این کشور تقاضای پناهندگی و تاکید کرد دیگر به ایران برنمی گردد و از این پس برای تیم ملی آلمان به میدان خواهد رفت.

به گزارش خبرنگار مهر، وحید سرلک اسفندماه گذشته برای تمرین و حضور در تمرینات یک تیم آلمانی راهی این کشور شد و پس از گذشت سه ماه به تهران بازگشت و در تمرینات تیم ملی کشورمان شرکت کرد اما مجددا به آلمان بازگشت.
در حالی که مسئولان تیم ملی و فدراسیون جودو اصرار بر حضور سرلک در ایران و شرکت در رقابتهای انتخابی داشتند، وی از بازگشت به ایران خودداری و بارها اعلام کرد می تواند تیم را در مسابقات مختلف همراهی کند ولی به دلیل انجام امور اقامت نمی تواند به ایران بیاید.

این درخواست سرلک با مخالفت مسئولان فدراسیون مواجه شد و در نهایت هم سرلک که از زمان رقابتهای جهانی 2009 رتردام پیشنهاد حضور در تیم ملی آلمان را داشت، به این پیشنهاد ژرمن ها پاسخ مثبت داد و با ارائه درخواست پناهندگی به آلمان ها مقدمات حضور خود در تیم ملی این کشور را نیز فراهم آورد.

وحید سرلک در گفتگو با خبرنگار مهر ضمن تایید خبر پناهندگی اش به آلمان گفت: سالها برای رسیدن به تیم ملی زحمت کشیدم، درآمد دیگری جز ورزش و تیم ملی نداشتم و زمانی که به نفر اول وزن خود در تیم ملی تبدیل شدم خیلی راحت زحمات من نادیده گرفته شد.


وی افزود: شاید این داستان تکراری باشد که من سال 2005 با وعده مسئولان فدراسیون و شخص امینی و برای جلوگیری از محرومیت فدراسیون جودو مصلحتی به نماینده آذربایجان باختم تا دور بعد به نماینده اسرائیل برخورد نکنم چرا که اگر من با اسرائیلی بازی نمی کردم فدراسیون محروم می شد. در همان مسابقه می توانستم به مدال برنز برسم ولی با این تدبیر موفق به این کار نشدم و وقتی هم به ایران برگشتم همه قولهای خانه و ماشین فراموش شد.

سرلک در بخش دیگری از گفتگویش با خبرنگار مهر خاطرنشان کرد: زمانی که تیم ملی جودو نتیجه می گرفت نمی دانم چه اتفاقی می افتاد که فقط وضع مالی رئیس فدراسیون و سرمربی تیم بهتر می شد! ما چند ماه به چند ماه حقوق نمی گرفتیم ولی سرمربی تیم ملی ماشین مدل بالا و جدید می خرید، اینکه کسی از ما به عنوان بازیکنان تیم ملی سئوال نمی کرد که دردتان چیست خود نیز بحث دیگری است.

این ملی پوش سابق جودو گفت: مشکلات جودو ایران یکی دو تا نیست. چرا کسی سئوال نمی کند که دلیل تغییرات مداوم ترکیب چیست؟ من می دانم؛ چون به چشم خود دیده ام که سرمربی تیم ملی برای دعوت بازیکنان و حمایت در تیم ملی از جودوکاران پول می گیرد. جودوکاران شهرستانی که نمی خواهم نام ببرم عسل و پول نقد به سرمربی تیم ملی می دهد تا بی دلیل و بدون هیچ پشتوانه فنی و حتی یک قهرمانی کشور به تیم ملی دعوت شود.

وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: من را تحت فشار قراردادند که بیایم ایران و در رقابتهای انتخابی شرکت کنم. ولی یک جودوکار ناشناس را از ژاپن در مسابقات جهانی شرکت دادند؟ کسی از داخل فدراسیون بارها و بارها دردلهای مرا که حتی یکبار هم در خبرگزاری مهر منتشر شد گوش نکرد! وقتی دیدم فدراسیون به من نیازی ندارد تصمیم گرفتم آینده خود را درخارج از ایران دنبال کنم.

سرلک در پایان گفت: از سیاست های غلط فدراسیون خسته شدم و دیگر به ایران بازنخواهم گشت. درخواست پناهندگی خود را داده ام از این پس برای تیم ملی آلمان بازی خواهم کرد. یک ایرانی هستم و به ایرانی بودن خود افتخار می کنم ولی از این سیاست های غلط خسته شده و می خواهم آینده ورزشی خود را با تیم ملی آلمان که فقط مرا برای خودم می خواهد نه چاپلوسی مبارزه کنم. احسان رجبی هم که به آمریکا رفته همین وضعیت را دارد و بزودی برای تیم ملی آمریکا مبارزه خواهد کرد.

منبع:خبرگزاری مهر
 

Meis@M

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 نوامبر 2009
نوشته‌ها
89
لایک‌ها
29
محل سکونت
Damghan
لژيونرها وارد پتروشيمي تبريز مي‌شوند
نفرات برتر و قوي ترين ركابزنان در تور بين المللي لانكاوي مالزي در سال 2011 تيم پتروشيمي براي ارتقا از مقام خود در اين دوره از رقابت ها شركت مي‌كنند.



به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران، حسين عسگري و قادر ميزباني دو ركابزن ايراني در خط استارت مسابقات تور بين المللي لانكاوي مالزي در سال 2000 بودند كه جزء 10 دوچرخه سوار برتر قرار گرفتند.

بنابراين گزارش، عسگري 35 ساله كه شناخت بسيار زيادي از اين تور دارد در قالب تيم پتروشيمي تبريز در مراحل گذشته تور لانكاوي شركت كرده اما بدون شك بهترين عملكرد او در سال 2010 بود كه توانست تنها با زمان 2 دقيقه و 39 ثانيه اختلاف نسبت به برنده پيراهن طلايي در رده سوم مجموع انفرادي قرار گيرد.

همچنين، يكبار ديگر عسگري با همراهي قادر ميزباني ديگر ركابزنان تيم پتروشيمي تبريز، در اين دوره از تور لانكاوي در كانون توجهات قرار دارند، تا در دو مسير سربالايي پي در پي كمرون هايلندز و گنتينگ هايلندز عملكرد خوبي داشته باشند.

براساس اين گزارش، قادر ميزباني ديگر ركابزن 35 ساله ايراني كه در مسيرهاي سربالايي تبحر دارد، در طول دوران حرفه اي دوچرخه سواري خود از سال 1999، 46 بار مقام قهرماني را در كارنامه ورزشي خود ثبت كرده است. ميزباني كه در رده بندي نهايي تور لانكاوي در سال 2010 در جايگاه نهم قرار گرفت، كانديداي كسب پيراهن سلطان كوهستان نيز شد.

اين گزارش مي‌افزايد، در تور لانكاوي 2010 كاظم خاتون آبادي سرپرست تيم پتروشيمي تبريز، مهدي سهرابي را به عنوان ركابزن سرعتي پايان خط در تركيب تيمش قرار دارد. در مراحل جاده هاي كفي (سطح صاف و بدون شيب) تور لانكاوي در سال 2011 تماشاگران منتظر تماشاي عملكرد فوق العاده سهرابي در خط پايان هستند.

شايان ذكر است، اين ركابزن سريع با كسب 66/466 امتياز عنوان مرد برتر تورهاي آسيايي در سال 2010 را از آن خود كرد.

وي همچنين در مسابقات قهرماني آسيا سال 2010 و مسابقات قهرماني کشور ايران نيز به مدال طلا دست يافت.
بنابراين گزارش، مارکوس آيبگر رکابزن سابق تيم فوتون سوره تو، بوريس شپيلفسکي دوچرخه سوار سابق تيم هاي فوجي سروه و تيم کانتينال کانوشا و بالاخره توپياس ارسر آلماني که سال گذشته را نيز در تيم پتروشيمي تبريز گذراند، سه رکابزن اروپايي تيم پتروشيمي هستند.
براساس اين گزارش، توانايي هاي آيبگر قابل تقدير است، اين رکابزن 26 ساله که از ژودنبورگ اتريش مي آيد، توانايي هاي خود را با قرار گرفتن در جايگاه ششم تور لانکاوي در سال 2010 در قالب تيم فوتون سروه تو به اثبات رساند.
وي همچنين سابقه حضور در جيرود ايتاليا را نيز در کارنامه خود دارد و علاوه بر کسب شش عنوان قهرماني در کارنامه اش عنوان قهرماني اتريش در سال 2009 را نيز به دست آورده است.
اين گزارش حاکيست، بوريس شپيلفسکي رکابزن 28 ساله روس نيز در طول مدت ورزش حرفه اي اش 24 عنوان قهرماني مختلف را به نام خود ثبت کرده است، وي از سال 2007 با تيم پره ني مانگي ها فعاليت حرفه اي خود را در رشته دوچرخه سواري آغاز کرد.
اين رکابزن متولد مسکو پيش از اين در سال 2009 در تيم فوجي سروه تو در سال 2010 در تيم کانتينتال کاتوشا رکاب زده است، پيشليفسکي در کارنامه خود قهرماني در مسابقات جيرودل فريولي، فله چه دوسود را نيز دارد.
بنابراين گزارش، توبياس ارسه 31 ساله که پيش از اين معلم نيز بوده است با قرار گرفتن در رده پنجم مجموع خطوط اسپريست تور لانکاوري در سال 2010 براي خود نامي دست و پا کرد.
مسئول برگزاري تور لانکاوي معتقد است که تيم پتروشيمي تبريز بار ديگر تيم هاي شرکت کننده را به نبرد خواهد خواند.
گفتني است، سال گذشته تيم پتروشيمي تبريز با به دست آوردن مقام اول مجموع تيمي، تمام تيم ها به خصوص تيم حرفه اي فوتون سروه تو اسپانيا، تيم 15D-Neri ايتاليا را شوکه کرد. حضور اين تيم در مالزي با ترکيبي از رکابزنان ايراني، آلماني، روس و اتريشي بسيار ديدني خواهد بود./ص
 

sasan s

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,842
لایک‌ها
3,123
سن
50
محل سکونت
تهران
سلام خدمت دوستان
جمعه پیش رو چهل و سومین سالگرد درگذشت جهان پهلوان تختی هست. جای دیگه ای رو بهتر از اینجا پیدا نکردم که این متن رو بگذارم.

چهل و سومين سالگرد درگذشت جهان پهلوان ايران
" نه رستم بود و نه پورياي ولي، او غلامرضا تختي بود"



جمعه 17 دي چهل‌وسومين سالگرد درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختي است. انساني كه پهلواني را معنا كرد. خيلي ها به او لقب پورياي ولي زمانه يا رستم دستان شاهنامه را دادند اما شايد بتوان گفت" او نه رستم بود و نه پورياي ولي. او غلامرضا تختي بود."

« هيچ چيز نمي‌تواند مرا خوشحال كند؛ پول، مدال طلا، عشق و حتي عشق...
نسبت به اين مردمي كه به فرودگاه آمده‌اند، احساس شرمندگي مي‌كنم. راستي چقدر محبت بدهكارم!؟ من چرا بايد كشتي بگيرم؟ چرا بايد همراه تيم مسافرت كنم، تا سبب اين همه مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به اين پرسش را مي‌دانستم، من هم مي‌توانستم ادعا كنم چون ديگران هستم ... وقتي كسي نداند چه عاملي سبب خوشحالي‌اش خواهد شد، بي‌ترديد نخواهد توانست بگويد چرا كشتي مي‌گيرد و چرا همراه تيم مسافرت مي‌كند.»

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، اين بود آخرين گفتار جهان پهلوان غلامرضا تختي در هنگام عزيمت به آخرين سفر خود، در ميان خيل عظيم مردمي كه براي بدرقه‌ي او و همراهانش آمده بودند.

*** آن روز که تختي در ابن بابويه آرام گرفت

......... آن روز خورشيد خنديد. آسمان اشک شوق ريخت. زمين به خود باليد. لاله سربرآورد. شقايق شکفت. آن روز پهلوان نه بر توسن افتخار و مردانگي که بر ابرها سوار شد. دنياي قهرماني را دور زد. از مرز پهلواني گذشت و بزرگواري و جوانمردي را تفسير کرد.

پهلواني كه مدال طلاي جهان و المپيک را نخواست تا جوانمردي را معنا کند. آن روز ستاره ها به پيشباز پهلوان آمدند. آن روز پهلوان از آسمان معرفت ستاره هاي مهر و محبت و عاطفه چيد. آن روز پهلوان عشق را به اين ستاره پيوند زد و آن را به مردمي که دوستشان مي داشت هديه کرد.

آن روز پهلوان گريست. اشک پهلوان موج شد و پيش آمد. دامنه آن موج به ناصر خسرو، پاچنار و سبزه ميدون محدود نشد. همه جا را در نور ديد. صخره هاي سنگدلي و بي تفاوتي را خرد کرد و در يک نقطه متمرکز شد" بويين زهرا". بويين زهرا در آن زمستان سرد، سبز شد و آن روز آن تابلوي سبز بر شناسنامه پهلوان مهر سبز جاودانگي زد. آن روز خورشيد خاموش ماند. آن روز آسمان اشک حسرت ريخت. زمين لرزيد . لاله لب فرو بست و شقايق فسرد.

آن روز خورشيد به تماشاي آخرين تابوت مردانگي نشست و از خجالت سربلند نکرد. آن روز آسمان مرگ مردترين مرد ورزش را به چشم ديد و گريست. آن روز تختي نه بر دوش هزاران مشتاق سينه سوخته که بر بال ملائک به ابديت پرواز کرد و در ابن بابويه آرام گرفت.

*** او به ما آموخت كه مي شود قهرمان شد ولي پهلوان ماند.

تاريخ ايران زمين، تاريخ پهلواني است و آيين آن خردورزي، رادي و فتوت ، راستي و مردم داري و البته ولايت و محبت پيامبر خدا. ابعاد شخصيتي جهان پهلوان تختي تنها به ميدان ورزش و تشك كشتي محدود نمي شد. رفتارهاي بجاي مانده از او، در اردو، محله، زورخانه، بازار و اجتماع هر يك حكايت هاي روح بزرگي است كه پرداختن به آنها داراي ارزش هاي خاص خود است. تختي همانگونه كه در ورزش استثنائيست در زندگي و پاسداري از ارزشهايش كم نظير است. تختي قبل از آنكه در روي تشك با حريفان دست و پنجه نرم كند، با نفس خود به مبارزه پرداخته بود. تختي، قهرمان مردم است، مردم چرا قهرمان خود را دوست دارند! در طول ساليان دراز مردم ما، قهرمان المپيك و جهان و آسيا بسيار ديدند، اما چرا تختي را جهان پهلوان مي نامند؟

او را رستم ايران نام نهادند، او را شير دليران ناميدند. براستي كه او شير دليران نبرد با خود، با منِ من است. او عملا به همه ياد داد و آموخت كه اگر مي خواهي زندگي كني ابتدا بايد حريم هاي زندگي خود و ديگران و اجتماع را بشناسي و سپس گام برداري. او به ما آموخت كه مي شود قهرمان شد ولي پهلوان ماند.

پهلوان ما در همه عرصه هاي زندگي هماني بود كه بر روي تشك كشتي مي ديدي. او اول پهلوان زندگي بود و سپس قهرمان جهان و المپيك شد. حضور در عرصه هاي مختلف زندگي و خدمت خلق را همچون يك وظيفه و تكليف بر روي دوش خود حس كرد. خدمت به خلق را مسئوليتي بر روي دوش خود حس كرد و پذيرفت و پس از آن بر روي دوش مردم پذيرفته شد.

چون او پهلوان بود و منش پهلواني را سيره رفتارش كرده بود، براي مردم، شكست و پيروزيش مساوي بود و حتي اگر او از يك ميدان نبرد با شكست برمي گشت، به استقبال پرشكوه تر از او مي پرداختند.

*** تختي هنوز براي ما شناخته نشده؟

تختي هنوز براي ما شناخته نشده، آري، ما مردم عادت كرديم هر سال و سالي يكبار چند ساعتي فكرمان، ذهن مان را به او مشغول و تعدادي هم وقت شان را در حد چند ساعت براي او در سال گشت نبودنش گذرانده و به كنار مزار او به احساسات پاك خود پاسخ داده و ديگر ... .

سعي كنيم او را افسانه اي نكرده و بخشي از رفتارهاي او را تدوين و گردآوري كرده و با تعمق بيشتر بر روي هر حكايت، تلاش نمائيم به عنوان مربي، مدير و ورزشكار حداقل به آن رفتارها نزديك شويم.

در ادامه چند خاطره و نقل قول در مورد جهان پهلوان تختي مي‌آيد كه نشان مي‌دهد او اول پهلوان زندگي بود و سپس قهرمان جهان و المپيك. بهتر است سعي كنيم از مسير زندگي تختي درس‌هايي بگيريم و تلاش كنيم به آن نزديك شويم.

*** پرچم‌داري المپيک را به سلماسي داد

جعفر سلماسي اولين مدال آور ايران در تاريخ المپيك اينچنين بيان مي‌كند: " در روز افتتاح بازي هاي المپيك كه در سال 1960 در رم برگزار شد، رئيس تربيت بدني وقت، پرچم ايران را براي رژه رفتن در پيشاپيش ورزشكاران ايراني در استاديوم به دست تختي داد ولي او به طرف من آمد و گفت كه برداشتن پرچم ايران حق شما است چون كه اولين قهرمان المپيك ايران هستي. من هر چه معذرت خواستم و از آن روح ورزشي بسيار بلند و از خودگذشتگي بي مانند او تشكر و سپاسگزاري نمودم، منصرف نشد و من هم به ناچار خواسته او را اجابت كردم و پرچم ايران را گرفته و براي رژه رفتن آماده شدم. به جرأت مي توانم بگويم كه اين از خودگذشتگي نه تنها در ايران بلكه در جهان بي سابقه است و تا زنده هستم مدنظرم خواهد ماند."

*** ماجراي كشتي تختي و مدويد

الكساندر مدويد بي شك بزرگترين كشتي گير قرن بيستم و يكي از بهترين هاي تمام دوران ورزش است. ظهور و اوج گرفتن الكساندر مدويد با سال هاي پاياني دوران غلامرضا تختي همزمان بود. در حالي كه مدويد، جوان، نيرومند، سراسر انگيزه و جوياي نام بود. تختي از ديرپاترين قهرمانان عصر به حساب مي آمد و كم كم به آخر دوران قهرمانيش نزديك مي شد.

با اين حال اين فاصله باعث نشد تا بين آنها جدا از رقابت بر روي تشك، دوستي عميق خارج از آن شكل نگيرد. مدويد در مورد تختي مي گويد:

" آشنايي با تختي براي من افتخار بزرگي به حساب مي آيد. آشنايي ما از سال 1961 در جريان مسابقات قهرماني جهان در يوكوهاما آغاز شد. در آن ميدان بزرگ تختي برنده مدال طلاي وزن هفتم شد و من درفوق سنگين مدال برنز گرفتم. اين نخستين حضور من در مسابقات جهاني بود. در همين جا بود كه تختي را شناختم و از نزديك به قدرت و بزرگي اش پي بردم. او هميشه مرا دوست مي داشت. ملت خودش را هم دوست داشت.

به هنگام مسابقات جهاني توليدو زانوي من ضرب خوردگي پيدا كرد. پزشك تيم باند زانو را باز كرده و مشغول تزريق مسكن بود، در همين لحظه تختي كه از آنجا مي‌گذشت همه چيز را ديد. يكي از مربيان به من گفت: بيا! او متوجه شده و در مسابقه به پاي مصدوم تو خواهد پيچيد. اما تختي اصلاً به پاي مجروحم دست نزد. هر دو خسته شده بوديم و بايد اذعان كنم، با اينكه او هفت سال از من پيرتر بود ولي بيش از من جنبش و تحرك داشت. آن واقعه را تا آخر عمر به ياد خواهم داشت. او هرگز به حيله و نيرنگ متوسل نشد."

*** احترام به پيشكسوتان، داستان پهلوان وفادار و تختي

احترام به پيشكسوت در فرهنگ ورزش و بخصوص در كشتي كه ورزشي پهلواني است يك سنت بسيار مهم و خدشه ناپذير است كه باعث تشويق جوانان و دلگرمي بزرگان مي شود.

احمد وفادار از پهلوانان نامي ايران بود كه قبل از تختي سابقه بستن بازوبند پهلواني ايران را داشت. او درمسابقات جهاني كشتي هم سابقه شركت دارد. او در گفته هايش نمي تواند خوشحالي خود را از رعايت سلسله مراتب كسوت توسط جهان پهلوان تختي پنهان كند:

" او يك انسان واقعي بود و احترام به بزرگان و پيشكسوتان را هميشه رعايت مي كرد. يادم نمي رود شبي را كه همراه وي به يكي از زورخانه هاي تهران رفتيم به او پيشنهاد دادند كه تخته شنا را وسط گود بگذارد و ميانداري كند ولي او قبول نكرد و گفت: جايي كه وفادار هست من اين كار را نخواهم كرد. در پايان مراسم كه قرار شد جوايز گروهي از قهرمانان كشتي اهدا شود او باز هم قبول نكرد و اين كار را به من واگذار كرد. او احترام خاصي براي سنت هاي خوب ورزش قهرماني قائل بود. وقتي تختي به مشهد مي آمد خيلي ها دوست داشتند او را به طرف خود بكشانند. خيلي از دست اندركاران و مسئولين هم از او دعوت مي كردند، اما تختي دعوت هيچكس را قبول نمي كرد و فقط به خانه من مي آمد و مي گفت: آبگوشت خانه پهلوان وفادار را به سفره هاي رنگين ديگران ترجيح مي دهم."

*** من به مردم تعظيم مي كنم!

المپيك 1964 توكيو آخرين المپيكي بود كه تختي در آن شركت كرد و تختي با وجود شرايط بسيار نامساعد روحي و بدني كه برايش ايجاد كرده بودند سه كشتي اولش را با پيروزي پشت سر گذاشت. تختي بايد در دو جبهه مي‌جنگيد در خارج از تشك با حسودان، بدطينتان و ناجوانمرداني كه آرزوي شكست او را در دل مي پروراندند و نيز در روي تشك با حريفان طراز اول جهاني اش. بعد از پيروزي بر كشتي گير ژاپني كه سومين حريفش بود عطاءالله بهمنش سراغ تختي رفت تا با او مصاحبه كند او مي گويد:

" كاوانا ژاپني حريف سوم جهان پهلوان بود كه به راحتي ضربه شد. همين كه تختي نفس زنان از تشك پايين آمد و ما را مست شادي كرد و معاندين را ناراحت، ميكروفون ضبط صوت را جلوي او گرفتم و گفتم: نظر شما را براي فردا مي خواستم سؤال كنم!... او نفس را در سينه برآمده و ريه هاي بزرگ خود فرو برد و با شتاب گفت: فردا حريفان بزرگي پيش رو دارم، ترك و روسي و بلغار باقي مانده اند. چه مي شود گفت؟ گفتم: اين درست ولي مي دانيد كه در تهران مردم در انتظارند و مشتاق هستند صداي شما را بشنوند. يك كلمه و يك جمله كافي است، آنها از شما پيروزي نمي خواهند پيام شما را مي خواهند. پيام مرد هميشه قهرمان زندگي مردم را مي خواهند. تختي گفت: من به مردم تعظيم مي كنم!"

بعدها عطاءالله بهمنش در اين باره نوشت:

" خواستم شما را با خودم هماهنگ سازم تا بفهميد كه تختي در شرايط خسته بودن، تشتت فكر داشتن، را از ياد نمي برد. خمير مايه اي مخصوص مي خواهد، استخوان بندي انديشه لازم دارد. طراحي خالصانه او از محيطي كه در آن نشو و نما كرده بود و درسي كه از وقايع و حوادث دور و بر خود گرفته بود او را در قالبي قرار داده بود كه ديگران قادر نبودند چنان پوسته اي را بشكافند و به ژرفاي آن داخل شوند."

*** عشق به مادر

غلامرضا تختي فوق العاده به مادرش علاقه مند بود و به او احترام مي گذاشت و تمام موفقيت هاي خود را نتيجه دعاي مادرش مي دانست. در اين رابطه عطاءالله بهمنش روزنامه نگار، مفسّر و كارشناس معروف در كتاب مي نويسد: « قهرمان المپيك ملبورن فرا رسيد. 1956 سال اوج گيري و كسب اولين مدال طلاي المپيك توسط تختي است. او در اين مسابقات با چنان آمادگي و صلابتي ظاهر شد كه همه حريفان را از دم تيغ گذراند. هنگام سفر او از زير قرآن و آئينه مادر رد شده بود و دعاي خالصانه مادر را بدرقه راه داشت. مادر از او خواسته بود با موفقيت به ميهن برگردد. مادر تختي همه چيز او بود، لذا غلامرضا تنها به قهرماني و طلا مي انديشيد. هنگامي كه تختي هنوز در ابتداي راه كشتي بود با وجود علاقه زياد به كشتي مجبور شد كه براي تامين معاش خانواده اش تلاش كند و به اين منظور با استخدام در شركت نفت به مسجد سليمان رفت. پس از چند ماه تختي كه شديداً دلش براي مادرش تنگ شده بود و نمي توانست دوري او را تحمل كند درخواست مرخصي يك ماهه كرد. ولي با اين درخواست موافقت نشد. لذا استعفاي خود را تقديم شركت كرد كه عشق و علاقه به مادرش كاملاً در آن مشهود است : " بسيار متأسفم از اينكه مقام رياست كارگزيني اداره شركت نفت مسجدسليمان با مرخصي يك ماهه اينجانب موافقت نفرموده‌اند. از نظر آن كه من براي مادر خودم ارزش فراواني قائل هستم و او از من خواسته است كه به ديدارش بروم و چار هاي جز اطاعت امر او نمي‌بينم و با مرخصي من نيز موافقت نشده است، خواهشمند است با استعفاي من موافقت فرماييد."

البته در مقابل مادرش هم او را بسيار دوست داشت. تختي خود در مصاحبه اش با كيهان ورزشي به اين نكته اذعان مي كند: من هر وقت از منزل مي‌آيم بيرون، مادرم براي من آيه‌الكرسي مي‌خواند و اسپند و كندر برايم دود مي‌كند. همه‌اش سفارش مي‌كند كه نزد اشخاص ناباب نروم و خود را از چشم بد حفظ كنم. يك دقيقه هم كه از وقت معمول ديرتر به منزل بروم مادرم هر چه دعا بلد است مي‌خواند و به من فوت مي‌كند و خدا را شكر مي‌گذارد. مادرم آنقدر مرا دوست دارد كه براي من از حد يك مادر عادي خيلي تجاوز كرده است. مي‌توان گفت كه در راه من خودش را فراموش كرده.

*** اعتقادات مذهبي

غلامرضا تختي در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود و همواره در طول زندگيش به ارزش هاي اسلامي پايبند ماند و تا لحظه مرگش از اعتقاداتش دست نكشيد. علي دلالباشي كه از خدمتگزاران سالن هاي كشتي بود در اين باره گفت:

" او به محض اينكه تمرين تمام مي‌شد نماز را شروع مي‌كرد و ما هم با او به نماز مي‌ايستاديم كه البته در آن روزگار با نگاه مخصوص ديگران مواجه بوديم. ولي تختي توجهي به اين مسائل نداشت. ظهر پس از تمرين با او به مسجد هدايت مي‌رفتيم و نماز مي‌خوانديم و پاي صحبت آيت‌الله طالقاني مي‌نشستيم. پدر تختي به علت عشق و علاقه اي كه به امام رضا داشت اسم او را ناميد كه تختي خود در اين زمينه مي گويد: « غلامرضا » نه تنها به علت اينكه اسمم غلامرضاست، غلام حضرت رضا هستم بلكه غلام همه ائمه اطهارم و از خدا مي خواهم كه تا پايان عمر توفيق انجام فرايض مذهبي را داشته و يك مسلمان واقعي باشم. تختي پيش از هر مسابقه به زيارت امام رضا مي رفت و در بازگشت از مسابقات نيز مجدداً به پاي بوسي آن امام عزيز مي رفت. تختي در آخرين باري كه امام رضا را زيارت كرد خطاب به امام عرض كرده يا امام رضا، من غلامرضا، غلام تو هستم، هر چه دارم از تو دارم، به من روحيه و توان بده تا بتوانم همچنان در خدمت مردم باشم. عشق به اهل بيت در غلامرضا آنقدر بود كه پس از شكست در مسابقات 1954 توكيو به اتفاق ساير كشتي گيران شكست خورده از توكيو رهسپار كربلا شد تا غم شكستش را فراموش كند و در ميادين بعدي پاك تر و سالم تر حاضر شود.

در اين سفر تختي شبها به صحن مطهر حرم امام حسين، حضرت ابوالفضل و امام حسين مي رفت و زيارتنامه ها را با صداي زيبا براي همراهان مي خواند و آنها را صبح زود براي نماز بيدار مي كرد. تختي پس از كسب مدال طلاي المپيك ملبورن در پاسخ به سؤال خبرنگار كيهان ورزشي كه پرسيد: آيا شما از اعتقادات مذهبي چيزي همراه خود به ملبورن برده بوديد؟ پاسخ داد: بله من هميشه قرآن كريم را در جيب دارم و هيچ‌وقت خدا را فراموش نمي كنم.

*** پشتكار و پايمردي

تختي: آنقدر از كشتي‌گيران ديگر زمين خوردم كه پشتم بوي تشك گرفت!

غلامرضا تختي با اينكه بسيار دير پاي به دنياي قهرماني گذاشت ولي در دنياي كشتي استمرار عجيبي داشت. او با كسب 7 مدال از مسابقه هاي جهاني و المپيك هنوز پر مدال ترين كشتي گير در تاريخ ايران است و بعد از گذشت 40 سال هنوز كسي نتوانسته است به اين ركورد دست يابد. او مردي خود ساخته بود كه از فقر به فخر و از گمنامي به شهرت و خوشنامي رسيد، تا آخرين مسابقه اش براي سربلندي ايران تلاش كرد. تختي خود در مصاحبه اي با كيهان ورزشي پرده از سختي عميقي كه در راه قهرماني كشيده است برمي دارد:

" در سرما و گرما در روي تشكي كه حتي حيوانات هم حاضر نمي‌شدند بر روي آن تمرين كنند فعاليت خود را آغاز كردم. شايد شما هيچ باور نكنيد، اما اين حقيقت محض است كه من و امثال من در شرايط بسيار سختي تمرين مي‌كرديم. و اين ادعاي مرا اهالي خيابان شاهپور كه هميشه در ساعت معيني مثلاً دو بعدازظهر مرا مشاهده مي‌كردند، تصديق مي‌كنند. اما پس از يك سال تمرين كوچكترين موفقيتي به دست نياوردم و علاوه بر اينكه گل نكردم حتي ضعيف‌تر هم شدم. در اينجا و در همين موقع بود كه باران استهزا بر سرم باريدن گرفت و همه به من مي‌گفتند تو خود را بي‌سبب شكنجه مي‌دهي، برو دنبال كارت تو اصلاً به درد كشتي نمي‌خوري ... جواني مأيوس و دل شكسته بودم، ديگر هيچ كس وجود نداشت كه قلب مرا از آن همه استهزا پاك كند. هيچ كس حاضر نبود مرا به كارم تشويق كند. همه مرا با ديده ترحم مي‌نگريستند و مي‌گفتند: " اينو ببين كه لخت ميشه و تمرين مي‌كند."

اما روزگار بازي ديگري را براي تختي رقم مي زند او بعد از يك سال وقفه در زمان خدمت سربازي تمريناتش را از سر مي گيرد. او در اين باره مي گويد: " من در آن زمان هيچ چيز نداشتم فقط اميدوار بودم و خودم را دلداري مي‌دادم و مي‌گفتم كه اگر اين كار را دنبال كنم سرانجام به جايي خواهم رسيد. همه كساني كه به جايي رسيده اند فقط از پشتكار است.

من هم با تمرين زياد بالاخره با فنون كشتي آشنا خواهم شد. تجربه‌ام زياد گشته و كار كشته خواهم گشت.

تختي سرانجام با تلاش و كوشش و اميدواري در وزن ششم قهرمان كشور شد و تلاش هايش به ثمر نشست. پس از چند روز از اين موفقيت، او خود را آماده شركت در مسابقات پهلواني كشور نمود. اما در همان دور اول با ضربه فني مغلوب شد. تختي در مورد دليل اين شكست و درسي كه از آن گرفت گفت: خودم را قانع كردم كه اگر شكست خورد ه ام حق داشته‌ام، مغرور شده بودم و به خودم غره گشتم و مي‌گفتم كه پيروز خواهم شد. اين درس بزرگي بود كه من هيچ وقت اين درس را فراموش نكرده‌ام."

اين قسمت سرآغازي براي پيروزي هاي بزرگ تختي در ميادين جهاني و المپيك شد و او كه به قول خودش در سال هاي شروع كشتي در هر دقيقه چند بار از رقيبانش زمين مي خورد و نيز گفته بود: "آنقدر از كشتي‌گيران ديگر زمين خوردم كه پشتم بوي تشك گرفت."

با استقامت و پايداري قهرمان جهان و المپيك شد و كارش به جايي رسيد كه در سال 1378 از سوي كميته بين المللي المپيك به عنوان يكي از برترين قهرمانان قرن بيستم شناخته شد.

تختي خطاب به جوانان:

" براي آن دسته از جواناني كه از كوچكترين شكست يأس و نااميدي در رگ و ريشه خود جايگزين مي‌سازند موضوعي را در ميان مي‌گذارم... در برابر مصائب زندگي استقامت كنيد و از وسوسه‌هاي بي‌جا و خانمان برانداز دور باشيد. بياييد اين افكاري كه در خود جمع كرده‌ايد مثل يأس و نااميدي و ترس از شكست را دور بريزيد، فقط تلاش كنيد تا مفيد به حال خويش و جامعه خود باشيد. من اگر در كار خودم استقامت نشان نمي‌دادم بدون ترديد امروز نمي‌توانستم به مقام قهرماني برسم. تنها در عالم ورزش چنين قانوني حاكم نيست، در همه امور زندگاني چنين است.

*** قهرمان شدم اما بر مغزم اضافه نشد

جهان پهلوان تختي از مسابقات جهاني 1951 هلسينكي الي 1956 هميشه نايب قهرمان مي شد و پايين تر از قهرمانان شوروي قرار مي گرفت. بنابراين خيلي دوست داشت كه عنوان قهرماني را نيز به دست آورد. تختي مي گفت:

" از سال 1951 الي 1956 من در طرف راست كرسي در آنجا كه مدال نقره تقسيم مي كنند و با خط سياه لاتين رقم دو بر روي آن نوشته شده است قرار داشتم در حالي كه شوروي هميشه نيم متر بلندتر از من مي ايستادند و موقعي كه از آن بالا مي خواستند مدال خود را دريافت دارند كاملاً قوز مي كردند من هميشه در فكر اين بودم، آيا ممكن است روزي براي گرفتن مدال طلا آنقدر خم شوم تا آقاي رئيس بتواند نوار را بگردنم بياويزد؟ من دائم گمان مي بردم آنهايي قادرند

قهرمان جهان شوند كه قبلاً قمر مصنوعي پرتاب كرده اند!! من تا اين حد قهرمان جهان شدن را مشكل مي پنداشتم. اما در ملبورن جاي من و مدال من با « كولايف » شوروي ها عوض شد و من هم مثل اما همين كه براي گرفتن طلا كاملاً از كرسي « دولا شدم » ، پايين پريدم و پس از اينكه چند نفر بر صورتم بوسه زدند و پس از اندكي تحمل و خيره شدن به چشمان ديگران متوجه شدم كوچكترين تفاوتي نكرده ام، نه به وزنم چيزي اضافه شده و نه بر مغزم، نه مي خنديدم و نه اشك مي ريختم. در ادامه مطلب، تختي هدف خود را از قهرمان شدن اين طور بيان مي كند: "من فقط براي اين قهرمان شده بودم كه عده‌اي از هموطنانم جشن بگيرند و شادي كنند وگرنه من چه فرقي كردم؟ تنها تفاوتي كه در روحيه من پديدار گشت اين بود كه من ديگر خود را حقير نمي‌شمردم، آن حقارتي كه چند سال قوز آن را به دوش مي‌كشيدم از وجودم رخت بربسته بود.

حبيب الله بلور مربي تيم ملي بعد از مرگ جهان پهلوان در مصاحبه هاي تلويزيوني خاطره بسيار جالبي از قهرماني تختي در المپيك ملبورن تعريف مي كند. بلور گفت: " تختي وقتي كه براي اولين بار در مسابقات المپيك ملبورن استراليا بر كرسي افتخار قرار گرفت و سمت چپ و راستش قهرمان منتخب اتحاد جماهير شوروي و آمريكا بود من خودم را به او نزديك كردم و گفتم تختي چپ و راستت را نگاه كن ببين چه كساني هستند؟ تختي ضمن اينكه زير لب سرود ايران را مي خواند به من گفت از آن عمده تر اينكه به بالاي سرمان نگاه كنيم. وقتي من نگاه كردم ديدم پرچم ايران خيلي بالاتر از پرچم آمريكا و شوروي در حال بالا رفتن است و به اهتزاز درآمد. تختي بلافاصله گفت: بلور قهرماني المپيك حائز اهميت نيست ولي آنچه كه اهميت دارد رسيدن اين خبر به گوش مردم است و شادي و خوشحالي آنها براي من يك احساس غرورآميز است. اين حائز اهميت است."

گفته هاي بالا به خوبي نشان مي دهد كه تختي هدف از قهرماني را فقط شاد كردن دل مردم مي داند و البته مردم هم واقعاً تختي را دوست داشتند و بر تلاشش ارج مي نهادند. به همين خاطر بود كه در همان معدود دفعاتي هم كه با شكست به كشور برگشت براي استقبال از او سنگ تمام گذاشتند.

*** كاپيتان تختي

با آن كه كشتي يك ورزش انفرادي است اما به اذعان تمام كساني كه در اين ورزش دستي بر آستين دارند، صميميت و اتحاد و يكدستي اعضاي تيم با هم مي تواند شانس موفقيت همه را بالا ببرد و نقش كاپيتان تيم در اين ميان بسيار كليدي است. تختي سال ها كاپيتان تيم ملي بود كه به خوبي از پس اين وظيفه برمي آمد. ابراهيم سيف پور قهرمان نامدار المپيك در اين رابطه مي گويد:

"‌در مدت هشت، نه سال در كنار تختي در اردودها بودم. از ايشان خيلي چيزها ياد گرفتم. اخلاق و كردار نيكوي او همه را تحت تأثير قرار مي داد. راستي راستي در تيم براي همه بچه ها حكم يك سردار و پرچم دار را داشت. هر تيم ورزشي اگر فاقد يك سردار با ويژگي هاي اخلاقي باشد آن تيم موفق نخواهد بود و تختي از وقتي پايش به تيم ملي باز شد حكم سردار تيم را داشت. تختي در واقع كاپيتاني بود كه هيچگاه خود را كاپيتان معرفي نمي كرد او چنان مقدم تازه واردها را گرامي مي داشت كه حد و وصفي نداشت."

پرويز عرب كه در تيم سازمان برنامه با تختي هم تيمي بود خاطره اي تعريف مي كند كه به خوبي تفكر تيمي تختي را نشان مي دهد او مي گويد:

" تيمي در ايران بود با نام سازمان برنامه كه من و قهرماناني مانند تختي، توفيق و فردين و حبيبي عضو آن بوديم. مديرعامل تيم كه علاقه زيادي به تختي داشت مبلغي به طور اختصاصي به وي داد كه غلامرضا آن را بين همه تقسيم كرد و حتي مديرعامل سازمان برنامه به ايشان گفت من اين مبلغ را به طور اختصاصي به خود شما دادم، اما تختي گفت: ما همه در يك تيم هستيم و فرقي هم نداريم... كه من خودم اعتقادم به او چندين برابر شد. "

عبدالله خدابنده از قهرمانان به نام كشتي خاطره اي تعريف مي كند كه تعهد تختي را به تيم نشان مي دهد او مي گويد:

" بعد از المپيك 1956 ملبورن نفري پنجاه هزار تومان به دارندگان مدال طلاي المپيك (تختي و حبيبي) و نفري سي هزار تومان به نفرات دوم (خجسته پور و يعقوبي) پرداخت كردند. تختي بعد از بازگشت تيم از ملبورن پنهاني بدون آن كه كسي خبر داشته باشد سه نفر از كشتي گيران را كه نتوانستند در المپيك ملبورن مدال كسب كنند به يك چلوكبابي دعوت نمود و نفري 5 هزار تومان به آنها پرداخت كرد و به آنها گفته بود: " شما هم براي تيم زحمت كشيده ايد و اين پول حق شماست."

محمدعلي صنعتكاران از قهرمانان جهان و از هم تيمي هاي تختي تأثير رهبري و كاپيتاني او را در تيم بسيار مؤثر مي داند او مي گويد:

" تيم كشتي ايران در سال 1961 در يوكوهاما به مقام قهرماني جهان دست يافت. اگر بخواهم حقيقتش را بگويم اين وجود تختي بود كه تيم را قهرمان جهان كرد. وقتي تختي همراه تيم بود همه تلاش مي كردند تا به قهرماني يا حداقل به مدال نقره برسند. او اعضاي تيم را اعضاي بدن خودش مي دانست و دوست داشت همه بچه ها روي سكو بروند و مدال بگيرند و مدام از

اين تشك به آن تشك مي رفت و سفارش هاي لازم را به اعضاي تيم مي كرد و در اين مورد خيلي حساسيت به خرج مي داد و با تعصب تمام كشتي هاي خودش و مبارزات ما را دنبال مي كرد.

*** آخرين مسابقه تختي

امروزه در بين ورزشكاران خداحافظي در اوج يك ارزش محسوب مي شود زيرا فكر مي كنند در صورتي كه شكست بخورند اعتبار گذشته شان را هم از دست مي دهند و قهرماني هاي قبلي شان خدشه دار مي شود و به اصطلاح به فكر آبروي ورزشي خود هستند. جهان پهلوان تختي بعد از المپيك 1964 توكيو و با وجود توصيه بعضي از دوستانش كه او را از حضور مجدد در ميادين براي حفظ اعتبارش منع مي كردند براي شركت در مسابقات 1966 توليدو به ميادين برگشت. به راستي چرا؟ آيا تختي مي خواست به مدال هايش اضافه كند؟ آيا او تشنه افتخاري ديگر بود؟

گفته‌هاي مرحوم نبي سروري كه خود از دلاوران كشتي و هم تيمي تختي بود در پاسخ به اين سؤالات راهگشا و ارزشمند است. سروري مي‌گويد: " در آستانه سفر به توليدو آمريكا ( 1966 ) قرار داشتيم كه مهدي تختي ا ز وضع غلامرضا از من پرسيد، در پاسخش گفتم: تختي در سن و سالي نيست كه بتوان انتظارات گذشته را از او داشت. ولي اگر قرعه چنان باشد كه در دوره مقدماتي به آئيك و مدويد برخورد نكند مي توان انتظاراتي از او داشت... گويا اين اظهارنظر من به گوش خدابيامرز رسيده بود. زماني كه از هياهوي بدرقه‌كنندگان فاصله گرفتيم و در داخل هواپيما مستقر شديم من رو به اسم صدا كرد و خواهش كرد كنارش بنشينم. وقتي در كنارش قرار گرفتم بدون مقدمه گفت: سروري! الان كه مي‌بيني آمدم كشتي بگيريم براي خودم محرز است كه هيچي نمي‌شم ولي چه كنم كه نمي‌توانم روي خواست مردم ايستادگي كنم، مي‌دانم غرورم در مقابل حريفان جوان شكسته خواهد شد ولي شاد هستم كه مي‌توانم اسباب رضايت آنهايي را كه به من هستي و اعتبار بخشيدند جلب كنم. جوابي نداشتم كه به او بدهم، از بد حادثه تختي در آخرين ميدان از نقطه نظر قرعه با خوش اقبالي مواجه نشد... ابتدا حريف مجاري را كه سا لهاي بعد در كشتي آزاد و فرنگي صاحب مدا لهاي متعددي شد شكست داد و بعد از اينكه مقابل احمد آئيك ترك مغلوب شد براي آخرين كشتي به ديدار قو يترين حريفش الكساندر مدويد رفت. وقت اول تمام شد، هنگام استراحت به من گفت :سروري! هيچ جا را نمي‌بينم. به او گفتم اگر واقعاً نمي‌تواني كشتي بگيري ادامه نده. سري تكان داد و گفت: من اينجا آمده‌ام كه كشتي بگيرم، حرفش را هم نزن. به واقع در آخرين كشتي تختي با همه مشكلات مرد و مردانه جنگيد و با مسابقات قهرماني وداع كرد.

*** نوجوان قالپاق دزد

در شب هاي ماه رمضان تختي معمولاً به زورخانه مي رفت. تختي شبي به زورخانه رفت و اتومبيلش را در خيابان پارك كرد. يكي از فرصت استفاده كرد و مشغول دزديدن قالپاق اتومبيل تختي شد كه افسر گشت منطقه او را ديد و دستبند زد و به چفت در زورخانه قفل كرد. بعد به سراغ تختي در داخل زروخانه رفت و ماجرا را گفت، تختي با او بيرون آمد و گفت دست هايش را باز كن، افسر شهرباني گفت ممكن است فرار كند، اما تختي گفت: نه، باز كن. افسر دست هاي جوان را باز كرد و تختي او را به زورخانه برد و در گوشه اي مشغول صحبت شد و پرسيد چرا مرتكب دزدي مي شود، جوان، فقر و گرسنگي را عنوان كرد. تختي مي گويد كه فكر سرنوشت چنين عملي را بكند كه بالاخره گرفتار مي شود و خلاصه آنقدر با آن جوان صحبت كرد كه او از عمل خود ابراز ندامت كرد و حاضر شد هر چه جهان پهلوان بگويد قبول كند و تختي او را به يكي از دوستانش كه صاحب حرفه اي بود معرفي و ضمانت او را هم خودش كرد. آن جوان چندي بعد با آن شغل، مردي صاحب زندگي و خانواده شد.

*** زلزله بوئين زهرا

به جرأت مي توان گفت كه نام زلزله بوئين زهرا با نام تختي عجين شده است و شايد اولين كلمه اي كه بعد از زلزله بوئين زهرا به ذهن متبادر مي شود نام جهان پهلوان تختي باشد. زيرا تختي با كاري كه انجام داد به تمام ورزشكاران فهماند كه آنها خارج از ميادين مسابقه هم در قبال مردم و اجتماع خويش مسئولند و بايد هر آنچه كه مي توانند براي مردم در ايام هجوم مصائب و بلايا انجام دهند.

ناصر ايراني در قصه تختي « داستاني كه نوشته نشد » در مورد تصميم براي كمك به زلزله زدگان به نكات جالبي اشاره مي كند. او مي نويسد: " چند روز پس از زلزله اي كه بوئين زهرا را ويران كرد، پهلوان و چند نفر از دوستانش ايستاده بودند در ميدان مجسمه و روزنامه كيهان را كه پر بود از عكس هاي خانه هاي ويران شده و انسان هاي مصيبت زده دست به دست مي گرداندند و از بلايي كه پيش آمده بود حرف مي زدند. صبحت به همدردي با زلزله زدگان كشيد. يك نفر گفت: روزگار بدي شده، مردم از بدبختي ديگران كك شان نمي گزد. پهلوان پرسيد: چي؟ جواب داد: تو محله ما يك مركز جمع آوري اعانه درست كرده اند. امروز چند دفعه از جلوش رد شدم. جز دو سه نفر شندره پوش هيچكس را نديدم كه كمكي بكند. پهلوان گفت: خيال مي كني تقصير مردم است؟

- آره ديگه، وقتي اين جور مصيبت ها پيش مي آيد، آدم انتظار دارد كه مردم، هيچي هم كه نباشد، به اندازه يك پتو كهنه فداكاري بكنند. يك نفر اعتراض كنان گفت: مردم ما اگر هيچ خوبي ديگر نداشته باشند اين يك خوبي را دارند كه ديگران را وقت مصيبت تنها نمي گذارند. يك نفر ديگر اضافه كرد: با تمام دل و جان نفر اولي پقي زد زير خنده و گفت: نمون هاش همين كه من امروز ديدم. پهلوان جواب داد :عيب از آنهايي است كه خودشان را انداخته اند وسط معركه، مردم بهشان اعتماد ندارند، اصلاً ميانه خوشي باهاشان ندارند.

- اين حرف ها بهانه است، پهلوان.

- بهانه نيست. نمي خواهند معركه گيرها سياهشان بكنند، مي دانند كه آنها براي بازار گرمي خودشان است كه اين كار را مي‌كنند.

- به خدا اين مردم بي رحمي كه من مي شناسم، اگر پسر علي هم ازشان تقاضا بكند، سر كيسه شان را شل نمي كنند.

پهلوان با قاطعيت گفت: نه! و به فكر فرو رفت. ديگران ملامت كنان، چشم انداختند تو چشم نفر اولي. خيال مي كردند كه حرف او پهلوان را دلخور كرده، كه نكرده بود. يعني دليلي نداشت كه بكند. او نظر خودش را گفته بود و پهلوان هم ناگهان به ذهنش رسيده بود فكر مي كرد:

- خودم مي افتم وسط.

و در ميان تعجب ديگران كه منظورش را نفهميده بودند، رو كرد به نفر اولي و گفت: نه براي اينكه بهت ثابت كنم كه اشتباه مي كني، بلكه براي اين كه بالاخره يك نفر بايد بيفتد وسط و سبب خير شود. اينچنين بود كه غلامرضا تختي كه از دستگاه هاي دولتي براي كمك به مردم نااميد شده بود، آستين همت را بالا زد. تختي و همراهان براي جمع آوري كمك هاي مردم از خيابان وليعصر و دو راهي يوسف آباد در حالي كه چند وانت هم پشت سر آنها براي جمع آوري كمك هاي جنسي مردم حركت مي كرد، پياده تا ايستگاه راه آهن آمدند و مردم كه دهان به دهان از حركت تختي خبردار شده بودند از دور و نزديك خودشان را براي كمك به تختي رساندند و كمك هاي بسيار خوبي به زلزله زدگان كردند. مردم چون از اين مسئله مطمئن بودند كه كمك هايشان حتماً به دست زلزله زده ها مي رسد هر چه در توانشان بود به تختي مي دادند.

در اين بين وقايع جالبي هم به وجود آمد كه ذكر آنها مي تواند جايگاه جهان پهلوان تختي را در ميان مردم بيشتر بنماياند. عطاءالله بهمنش ازكارشناسان معروف كشتي در اين مورد مي گويد: " نزديك ظهر بود كه تختي به خيابان استانبول رسيد و به مغازه اي مراجعه كرد ،صاحبش گفت: من از اين پول ها به كسي نمي دهم ولي به تو پهلوان ايمان دارم. آن دخل را بردار و برو! مطمئن هستم در محل درستي مصرف خواهد شد.

نقل قول از هم دوره‌اي هاي تختي:

" توي خيابان منيريه مردي كه متوجه جمع آوري پول براي زلزله زدگان بوئين زهرا شده بود به طرف تختي آمد و كتش را از تنش درآورد و آن را به دست تختي داد و گفت: اختيار دارد كه تمام موجودي جيب هايش را بردارد، تختي هم با تعارف و حياي تمام بالاخره خودش را راضي كرد كه دست توي جيب هاي كت مرد بكند. موجودي جيب هاي او حدود پانزده هزار تومان بود كه تختي باز هم از آن آقا اجازه گرفت و با اطمينان خاطر از رضايت كامل او، پول ها را داخل ساك انداخت.

اما حكايت پيرزني كه چادرش را به تختي داد عمق علاقه و اعتماد مردم به تختي را كاملاً نشان مي دهد. ناصر ايراني در اين مورد مي نويسد: پيرزن رفت جلو، چادرش را داد به پهلوان، دست گذاشت رو شانه اش و پيشانيش را بوسيد و گفت: پسرم، خدا عمرت بدهد كه به فكر مصيبت زده ها هستي، خدا عزتت را بيشتر از اينها بكند كه غصه خانه خراب ها را مي خوري. من خجالت زده ام كه چيز ديگري ندارم. پهلوان چشم هايش را كه از اشك برق مي زد با پشت دست پاك كرد. آن وقت در حالي كه سعي مي كرد چادر را به پيرزن پس بدهد گفت: مادر، ممنونم، از مرحمتتان متشكريم. اما لطف كنيد و چادرتان را بگيريد. پيرزن چادر را از پهلوان گرفت و انداخت روي تل هدايا. بعد گره لچكي را كه به سرش بسته بود سفت تر كرد و گفت: خدا از سر تقصيراتم مي گذرد كه اين جوري ايستاده ام جلوي اين همه نامحرم.

حتم دارم، خودش مي داند كه در راه خودش است. پهلوان چادر را برداشت و ملتمسانه از پيرزن خواهش كرد كه آن را قبول كند، بعد گفت: همان مرحمتتان كافيست مادر، پيرزن دوباره چادر را گرفت، دوباره آن را انداخت روي تل هدايا و با لحن مادري كه از حرف گوش نكردن

فرزندش بي حوصله شده گفت: مرحمت خشك و خالي كه فايده اي ندارد پسرم... البته ما... اما پيرزن خشمگينانه حرف پهلوان را قطع كرد و گفت، يعني ما فقير بيچاره ها حق نداريم...؟

صورت پهلوان يك دفعه رنگ برداشت و رنگ گذاشت و شد مثل شاه توت و گفت: شما را به خدا اين حرف ها را نزنيد. شما از هر ثروتمندي ثروتمندتريد، حق دارتريد چون كه بلند نظرتر و با گذشت تريد. پيرزن همين كه سرخ شدن صورت پهلوان را ديد، افتاد به هق هق، اما چشمهايش را تندي با گوشه لچكش پوشاند و عقب عقب خودش را از جمع مردم كشاند بيرون و رفت. البته ساواك كه از اين مسئله مطلع شده بود خواست تا جلوي تختي را بگيرد اما نتوانست و تختي تا انتهاي مسير تعيين شده به راه خود ادامه داد. پس از جمع آوري كمك ها تختي كه مي دانست مردم به سازمان هاي دولتي براي توزيع اعتماد ندارند درخواست مؤسسه دولتي اعانات رد كرد و با كمك و راهنمايي دوستان خود و ورزشكاران قزوين به بوئين زهرا رفت و كمك ها را مستقيماً به دست مردم رساند.

تختي پس از اين كه در مسابقات جهاني كشتي آزاد 1951 و المپيك 1952 مدال نقره گرفته بود، در سال هاي 1956 در المپيك ملبورن و همچنين مسابقات جهاني 1959 تهران قهرمان شده بود و در حالي در المپيك 1960 رم دوم شد كه مردم چند سال شكست او را نديده بودند ولي با اين حال استقبال با شكوهي از او كردند.

تختي سال بعد در مسابقات جهاني 1961 يوكوماها بار ديگر قهرمان جهان شد. وي در مسابقات جهاني 1962 مدال نقره گرفت و در المپيك 1964 توكيو به رغم سن بالا(34 سالگي) و آمادگي كم، به خواست مردم به ميدان رفت و بدون توجه به شكست احتمالي با رقيبان جوان و نامدارش مانند الكساندر مدويد و احمد آئيك نبرد كرد و در نهايت در رده چهارم المپيك قرار گرفت.

تختي از لحاظ تعداد مدال جهاني و المپيك (7 مدال) و استمرار مدال آوري ( 11 سال) در تاريخ ورزش ايران ركورددار است.

منبع: ایسنا
 

sasan s

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,842
لایک‌ها
3,123
سن
50
محل سکونت
تهران
پهلوان‌های کشتی ایران،کنج بیمارستان /سوخته‌سرایی و ******* بستری شدند

دو قهرمان و پهلوان کشتی ایران در بیمارستان مهراد تهران بستری شدند.

مردم ایران با رضا سوخته سرایی و علیرضا ******* خاطره‌های بسیاری دارند، دو قهرمان سنگین وزن کشتی ایران که علاوه بر قهرمانی، پهلوان کشور هم بوده اند اما حالا چرخ زمانه باعث شده این دو چهره فراموش نشدنی ورزش ایران هر دو در یک بیمارستان بستری شوند. دو رفیق و رقیبی که سال‌ها در کنار یکدیگر بوده‌اند حالا یک طبقه با هم فاصله دارند اما فقط می‌توانند تلفنی از حال هم با خبر شوند. البته تا کنون هیچ مسئول ورزشی هم به عیادت آنها نرفته تا این دو قهرمان و پهلوان از این مسئله دلگیر شوند.


******* در حال حاضر به دلیل بیماری دیابت و تاثیر آن بر روی پایش در بیمارستان بستری شده و باید دو هفته را تحت نظر پزشک بگذراند و سوخته‌سرایی نیز که همه چهره‌ای خندان از او سراغ دارند، به دلیل فشار خون بالا و ناراحتی قلبی در بخش ICU بیمارستان مهراد بستری است.
امید است این دو قهرمان و پهلوان ورزش ایران بار دیگر سلامتی خود را به دست آورند.


*** سوخته‌سرایی صاحب دو مدال نقره مسابقات جهانی کشتی در سنگین وزن است. او به خاطر کسب سه مدال طلای بازی‌های آسیایی از رکوردداران تاریخ ورزش ایران در بازی‌های آسیایی به شمار می‌رود.

*** پیروزی علیرضا ******* در فینال مسابقات جهانی 1989 مارتینی مقابل بروس بومگارتنر آمریکایی نیز هیچ‌گاه از اذهان پاک نمی‌شود. تنها سنگین وزن طلایی تاریخ کشتی ایران در جهان، در فینال مسابقات جهانی مارتینی، کشتی‌گیر افسانه‌ای آمریکا که صاحب 13 مدال جهان و المپیک بود را از پای درآورد و قهرمان جهان شد. ******* در آسیا هم بی رقیب بود و چهار بار قهرمان آسیا و بازی‌های آسیایی شد. وی دارای شش بازوبند پهلوانی کشور است که به عنوان"پهلوان‌باشی" ملقب شده است.

منبع:خبرآنلاین
 

managermd

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
28 می 2005
نوشته‌ها
1,364
لایک‌ها
232
سن
47
محل سکونت
آگهی
مراسم اهدای جوایز بازی جوانمردانه ورزش جهان در لوزان سوئیس برگزار شد و جایزه اول (پیردوکوپرتن) به امین متوسل‌زاده مهاجم تیم فوتبال راه‌آهن اهدا شد.

به گزارش سرویس ورزشی تابناک ؛ در مراسمی که پنجشنبه شب در لوزان سوئیس برگزار شد امین متوسل‌زاده به عنوان نفر اول بازی جوانمردانه معرفی شد و یک ورزشکار در رشته دوومیدانی از کشور لیتوانی و کشتی‌گیری از کشور چین به عنوان نفرات دوم و سوم معرفی شدند و به سه ورزشکار دیگر نیز دیپلم افتخار اهدا شد.


وی که به واسطه رفتار جوانمردانه‌اش دربازی فصل گذشته تیم‌های مقاومت‌سپاسی و استیل‌آذین کاندیدای دریافت جایزه بازی جوانمردانه سال 2010 جهان شده‌ بود این جایزه را دریافت کرد.


اظهارات امین متوسل زاده برنده جایزه جوانمردانه سال ۲۰۱۰ جهان

"در فرهنگ ماایرانیان جوانمردی بسیار مهم است. ما معتقدیم که انجام کاری با رعایت اصول پهلوانی مهم تر است تا به هدف رسیدن و یا برنده شدن مدال. بعد از بازی هیچ کس با من عصبانی نبود."

در این مراسم نماینده سازمان جهانی یونسکو، نمایندگان فدراسیون‌های بین‌المللی فوتبال، والیبال، بسکتبال، دوومیدانی، کشتی، راگبی جهان، رئیس انجمن ورزشی نویسان جهان، تمامی روسای انجمن ورزشی نویسان کشورهای مختلف، نماینده شورای علوم ورزشی و تربیت بدنی جهان حضور داشتند. جایزه اول از سوی کمیته بین‌المللی بازی جوانمردانه به امین متوسل‌زاده اختصاص یافت.

امين متوسل‌زاده به همراه عبدالحميد احمدي و منوچهر زندي رئيس و دبير انجمن ورزشي نويسان ايران راهي لوزان سوئيس شده است،

گفتنی ست سال گذشته امین متوسل‌زاده بازیکن آن زمان فجرسپاسی در جریان بازی پس از اطلاع از مصدومیت بازیکن استیل‌آذین، و در حالی که براحتی میتوانست دروازه حریف را باز کند توپ را به بیرون زد.... این اقدام تحسین برانگیز امین بود که سرانجام جوانمرد ترین بازیکن جهان شد .

منبع : http://newsiran.info/farsi/news.php?cat.4
 

managermd

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
28 می 2005
نوشته‌ها
1,364
لایک‌ها
232
سن
47
محل سکونت
آگهی
چند ماه پس از آنکه سامان طهماسبی، فرنگی‌کار مدال‌آور ایرانی با تغییر تابعیت به تیم کشتی جمهوری آذربایجان پیوست، اکنون برای نخستین به عنوان عضو این تیم در جام «وهبی امره» ترکیه در مقابل کشتی‌گیران ایرانی ظاهر خواهد شد.

رقابت‌های بین‌المللی کشتی فرنگی جام وهبی امره ترکیه روزهای ۹ و ۱۰ بهمن ماه برگزار می‌شود و تیم ایران با ۱۰ کشتی‌گیر در این رقابت‌ها حضور خواهد داشت.

در این می‌ان، ایران در وزن ۸۴ کلیوگرم، وزنی که سامان طهماسبی در آن برای جمهوری آذربایجان کشتی خواهد گرفت، دو کشتی‌گیر معرفی کرده است و داود عابدین‌زاده و محسن نعمت‌پور حریفان بالقوه ایرانی طهماسبی در این وزن خواهند بود.

سامان طهماسبی دارنده دو مدال برنز قهرمانی جهان، اهل سنندج و کرد زبان است و اولین فرنگی‌کار ایرانی است که در وزن ۸۴ کیلوگرم موفق به کسب مدال جهانی برای ایران شد.

علاوه بر مدال برنز مسابقات جهانی گوانگ ژو و مدال برنز مسابقات جهانی باکو در دو سال پیاپی، طهماسبی مدال طلای آسیا را نیز در سال ۲۰۰۷ از آن خود کرده است.

با این حال این کشتی‌گیر ایرانی در مسابقات جهانی ۲۰۱۰ مسکو با لباس دوبنده تیم ملی جمهوری آذربایجان به روی تشک رفت و در مسابقات ترکیه نیز با همین پرچم کشتی خواهد گرفت.

تیم ملی آذربایجان قرار است با ۱۲ کشتی‌گیر در مسابقات ترکیه حاضر شود. ایران نیز ابتدا قرار بود با همین تعداد فرنگی‌کار در این مسابقات شرکت کند که در آخرین فهرستی که از فرنگی‌کاران اعزامی ایران به این مسابقات منتشر شد، تنها نام ۱۰ کشتی‌گیر به چشم می‌خورد.

آن طور که خبرگزاری مهر گزارش کرده است، مشکل خروج پنج کشتی‌گیری که می‌توانست به طور بالقوه جزو نفرات اعزامی باشند، دلیل این تغییر در ترکیب تیم ایران است.

بر اساس همین گزارش اسامی نفرات اعزامی تیم کشتی فرنگی به شرح زیر است:

۵۵ کیلوگرم: محمد فقیری
۶۰ کیلوگرم: مجید یعقوبی و عبدالمحمد پاپی
۶۶ کیلوگرم: علی محمدی
۸۴ کیلوگرم: داود عابدین‌زاده و محسن نعمت‌پور
۹۶ کیلوگرم: مهدی عسگری‌زاده و داود گیل نیرنگ
۱۲۰ کیلوگرم: بشیر باباجان‌زاده و امیر قاسمی منجزی

این نفرات به سرمربی‌گری محمد بنا و مربی‌گری جمشید خیرآبادی، حمیدرضا اسماعیل‌نژاد و محمدعلی چمیانی در رقابت‌های ترکیه برای ایران کشتی خواهند گرفت.

در میان کشتی‌گیران ایرانی، به تازگی محمدرضا آذرشکیب نیز در مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جمهوری آذربایجان موفق به کسب رتبه اول شد تا احتمال تغییر تابعیت و حضور وی در ترکیب تیم کشتی آزاد این کشور تقویت شود.

منبع: نیوز ایران www.Newsiran.info
 

googlefa

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
20 جولای 2010
نوشته‌ها
93
لایک‌ها
2
خبرگزاری مهر - گروه ورزشی: پیگیری مرحله یک شانزدهم نهایی رقابت‌های فوتبال لیگ اروپا و ادامه رقابت ورزشکاران در بیست و یکمین دوره مسابقات بدمینتون بین‏المللی دهه فجر از مهمترین رویدادهای ورزشی امروز است.

به گزارش ‌خبرنگار مهر، امروز پنجشنبه بیست و هشتم بهمن سال 1389 هجری شمسی مصادف است با سیزدهم ربیع الاول سال 1432 هجری قمری و برابر است با هفدهم فوریه سال 2011 میلادی.

- هفته بیست و سوم و پایانی مسابقات فوتسال لیگ برتر امروز با برگزاری دیدارهای زیر پیگیری می شود:
* صنایع گیتی پسند اصفهان - علم و ادب سایپای مشهد، ساعت 16، سالن پیروزی اصفهان
* شهید منصوری قرچک - پرسپولیس تهران، ساعت 16، سالن هفتم تیر قرچک
* راه ساری - لبنیات ارژن فارس، ساعت 16، سالن شهید سید رسول حسینی ساری
* گسترش فولاد تبریز - کیش ایرقم، ساعت 16، سالن شهید پورشریفی تبریز

- سی و یکمین دوره مسابقات دوچرخه سواری قهرمانی بزرگسالان آسیا و هجدهمین دوره مسابقات قهرمانی آسیا جوانان امروز هم در تایلند پیگیری می شود.

- بیست و یکمین دوره مسابقات بدمینتون بین‏المللی دهه فجر امروز هم در سالن فدراسیون بدمینتون پیگیری می‎شود.

- هفته هشتم رقابت‌های هندبال لیگ برتر باشگاه‌های کشور امروز با برگزاری دیدارهای زیر آغاز می‌شود:
* فولاد مبارکه سپاهان اصفهان - سنگ آهن بافق یزد
* تعاون ثامن الحجج سبزوار - هپکو اراک
* صنعت مس کرمان - شهرداری شهرکرد

- مرحله یک شانزدهم نهایی رقابت‌های فوتبال لیگ اروپا امروز با برگزاری دیدارهای زیر آغاز می‌شود:
* ناپولی ایتالیا - ویارئال اسپانیا
* گلاسکورنجرز اسکاتلند - اسپورتینگ لیسبون پرتغال
* اسپارتاپراگ جمهوری چک - لیورپول انگلستان
* اندرلشت بلژیک - آژاکس آمستردام هلند
* لخ پوزنان لهستان - براگای پرتغال
* بشیکتاش ترکیه - دیناموکی یف اوکراین
* باسل سوئیس - اسپارتاک مسکو روسیه
* یانگ بویز سوئیس - زنیت سنت پطرزبورگ روسیه
* پائوک سالونیکای یونان - زسکا مسکو روسیه
* سویا اسپانیا - پورتو پرتغال
* رابین کازان روسیه - توئنته هلند
* لیل فرانسه - آیندهوون هلند
* بنفیکای پرتغال - اشتوتگارت آلمان
* باته بوریسف بلاروس - پاریس سن ژرمن فرانسه
* متالیست اوکراین - بایرلورکوزن آلمان
 

mehrpress.com

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
13 جولای 2011
نوشته‌ها
13
لایک‌ها
0
می‌خواهم دینم را به هواداران استقلال ادا کنم/ کسی می‌تواند ادعا کند برای تیم ملی کم گذاشته‌‌ام؟
4390422.jpg


دروازه‌بان جديد تیم فوتبال استقلال در ابتدای صحبت‌های خود در کنفرانس خبری امروز گفت: 11سال است فوتبال بازی می‌کنم، نه از ستایش مغرور می‌شوم و نه از تحقیر مغموم.

به گزارش ايلنا، سيد مهدی رحمتی با بيان مطلب فوق اظهار داشت: دوران خوبی را در فجرسپاسی داشتم، به سپاهان رفتم و دو سال در استقلال بودم. دو سال خیلی خوبی را در استقلال نداشتم و امیدوارم بتوانم امسال که در بهترین شرایط هستم، دین خود را به هواداران ادا و دل آنها را شاد کنم. خیلی‌‌ها اعتقاد داشتند دیگر به استقلال بازنخواهم گشت اما در عمل دیدند که چنین نیست.

وی ادامه داد: هرگز در زندگی دنبال زیاده‌ خواهی نبودم. روزی همه دست خداست، همواره گفته‌ام دنبال حق خودم هستم، روزگاری با حقوق کارگری و زحمت پدرم روزگار می‌گذراندم و امروز هم دنبال چیزی بیشتر از حق و حقوق خود نیستم.

وي ادامه داد: در فجر سپاسی 37میلیون و در دو سالی که افتخار حضور در استقلال را داشتم تنها 17میلیون گرفتم. در مس کرمان هم به اندازه یک بازیکن معمولی حقوق گرفتم، واقعا نمی‌دانم گناه من چیست که اینقدر از همه طرف به من حمله می‌شود؟ آیا کسی می‌تواند ادعا کند برای تیم ملی کم گذاشته‌‌ام؟ نه قتل کرده‌ام و نه از دیوار کسی بالا رفته‌ام. نمی‌گویم بهترین بازیکن تیم ملی اما یکی از یازده نفر اصلی تیم ملی که بوده‌ام؟

گلر اول فوتبال ایران در مورد باشگاه سپاهان و شهر اصفهان گفت: باید تشکر صمیمانه‌ای از مردم اصفهان و هواداران سپاهان و مسئولان این باشگاه داشته باشم. از نیم فصل دوم لیگ دهم اعلام کرده بودم احتمال دارد سال آینده به دلیل مسائل شخصی نتوانم در اصفهان باشم. اصفهان شهر بسیار خوب با فرهنگی بالا و پرامکانات است اما چون من بچه تهران هستم و در اصفهان کسی را ندارم و فرزندم باید به مدرسه برود، ترجیح دادم خانواده‌ام را به تهران بیاورم.

شماره یک امسال استقلال افزود: برخلاف برخی از شایعات هیچگونه شرطی برای استقلال نگذاشتم و قبل از رفتن به اردوی اتریش اعلام کرده بودم به استقلال خواهم رفت. در مصاحبه‌ای گفته بودم هیچ پول یا چکی از استقلال نگرفتم اما هرگز نگفتم به استقلال نخواهم رفت. من نه در دفتر باشگاه پرسپولیس و نه در هیچ مکانی با کاشانی دیدار نکرده‌ام که بخواهم شروطی را مطرح کنم. پرسپولیس تیم بزرگی است ولی من دو سال بازیکن استقلال بودم و ترجیح دادم باز هم در این تیم و در کنار هواداران آن باشم.

رحمتی در مورد احضارش به سازمان لیگ گفت: هرگز به سازمان لیگ احضار نشده‌ام، سال‌هاست سردار محمدی را می‌شناسم و خودم چند بار به دیدن ایشان رفتم. با یکدیگر صحبت کردیم و هیچ مشکلی وجود ندارد و کپی تمام برگه‌های قراردادم هم در اختیار ایشان قرار دارد.

رحمتی در مورد جلال حسینی خاطرنشان کرد: هرگز در جایی نگفته‌ام شرط حضورم، حضور داشتن جلال حسینی است. حسینی بازیکن بزرگی است که خیلی از تیم‌‌ها خواهان وی هستند. مگر ایشان بدون تیم مانده که من برایش دنبال تیم باشم؟ آنهایی که این شایعات را مطرح می‌کردند حالا می‌بینند من به استقلال آمدم و حسینی در سپاهان ماندگار شده است.

دروازه‌بان آبی‌پوشان در مورد شایعه مصدومیتش تصریح کرد: سال گذشته در سه جام تنها در یک بازی، آن هم با نظر کادرفنی به میدان نرفتم. استقلال کادر پزشکی مجربی دارد که یقیقا بر امور پزشکی اشراف کامل دارند. در حال حاضر هیچ مشکلی ندارم و سه هفته استراحت لازم را هم برای دوران نقاهت آخرین مصدومیتم پشت سر گذاشته‌ام.

رحمتی پیرامون پیراهن شماره یک استقلال و مرحوم حجازی گفت: افتخار می‌کنم با پیراهن شماره یک که زمانی آن را ناصر حجازی می‌پوشید به میدان بروم. یکی از افتخارات زندگی من این است که ناصر حجازی گفته بود رحمتی مرا یاد جوانی‌ام می‌اندازد...

در پایان رحمتی پیرامون حاشیه‌های احتمالی گفت: در سپاهان هم حواشی فراوان بود، اما من تحمل می‌کردم. من پیش‌بینی همه مسائل را کرده‌ام و از اصحاب رسانه می‌خواهم نقل قول‌های من را فقط از سایت شخصی‌‌ام استخراج کنند.


 

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
سلام دوستان

گویا امسال عزرائیل رفته سراغ ورزشکاران :(
----------------

ششمين ورزشكار ايراني جان باخت
مرگ بانوي كوهنورد ايران در گاشربروم

14.jpg

يك بانوي كوهنورد ايراني هنگام بازگشت از سلسله جبال هيماليا جان خود را از دست داد.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، «ليلا اسفندياري» كه موفق شده بود قله «گاشربروم 2» از سلسله كوه‌هاي هيماليا در نپال را فتح كند، هنگام بازگشت از اين قله در فاصله كمپ 3 دچار حادثه شده و جان خود را از دست داد.

اسفندياري دو سال پيش در صعود به قله «نانگاپاربات» سرپرست تيم اعزامي بود كه در آن صعود سامان نعمتي يكي ديگر از كوهنوردان ايران دچار حادثه شد و جان خود را از دست داد.

اسفندياري از اعضاي تيم كوهنوردي «دماوند» است. وي به صورت مستقل اين صعود را انجام داد.

قله‌هاي «گاشربروم» همان قله‌هايي هستند كه مرحوم «محمد اوراز» جان خود را در آن از دست داد. مرحوم اوراز در «گاشربروم 1» جان به جان آفرين تسليم كرد.

مرحوم «ليلا اسفندياري» ششمين ورزشكار ايران است كه طي يك هفته گذشته جان خود را از دست داده است. پيش از اين «روح الله داداشي» (قويترين مرد ايران) ، «زهرا فرجي» (عضو تيم ملي قايقراني)، «رضا كريم پور» (عضو تيم تيراندازي)، «علي رضايي» (رييس هيات واليبال استان كرمان)، «صادق شيخ زاده» (قهرمان پرس سينه) در اتفاقهاي مختلف جان خود را از دست داده بودند.

پ.ن: می شه به لیست بالا نام ناصر حجازی رو هم اضافه کرد.
 

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
مرگ هفتمين ورزشكار در ده روز گذشته
کاراته‌کاي لرستاني در ديدار فينال جان باخت

963.jpg

کاراته‌کاي لرستاني سبک "کيو کشين کاراته" به علت ايست قلبي جان باخت.

به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) ـ منطقه لرستان، محمود رضا صادق نيا، کاراته‌کاي لرستاني در ديدار نهايي رقابتهاي قهرماني ايران که در تهران برگزار مي شد، به دليل ايست قلبي جان باخت.

اين کاراته‌کا هم سابقه عضويت در تيم ملي را داشته و هم مدرک مربي گري داشت.

مربي تيم کيو کشين‌کاراته‌ استان لرستان در اين باره گفت: «در مسابقات قهرماني کيوکشين‌کاراته قهرماني کشور که در تهران برگزار شد، محمودرضا صادق‌نيا - کاراته‌کاي با سابقه لرستاني در مسابقات وزن منهاي 90 کيلوگرم دچار ايست قلبي شد و درگذشت.»

سيد حبيب‌الله موسوي اظهار كرد: «مرحوم صادق‌نيا 18 سال سابقه ورزشي داشت و ظرف اين مدت 10 عنوان در مسابقات کشوري کسب کرده بود.»

وي افزود: «اين اتفاق عصر روز جمعه گذشته افتاد و پيکر اين قهرمان ارزنده لرستاني در خرم‌آباد به خاک سپرده شد.»
 

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
سلام دوستان

گویا امسال عزرائیل رفته سراغ ورزشکاران :(
----------------

ششمين ورزشكار ايراني جان باخت
مرگ بانوي كوهنورد ايران در گاشربروم

14.jpg

يك بانوي كوهنورد ايراني هنگام بازگشت از سلسله جبال هيماليا جان خود را از دست داد.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، «ليلا اسفندياري» كه موفق شده بود قله «گاشربروم 2» از سلسله كوه‌هاي هيماليا در نپال را فتح كند، هنگام بازگشت از اين قله در فاصله كمپ 3 دچار حادثه شده و جان خود را از دست داد.

اسفندياري دو سال پيش در صعود به قله «نانگاپاربات» سرپرست تيم اعزامي بود كه در آن صعود سامان نعمتي يكي ديگر از كوهنوردان ايران دچار حادثه شد و جان خود را از دست داد.

اسفندياري از اعضاي تيم كوهنوردي «دماوند» است. وي به صورت مستقل اين صعود را انجام داد.

قله‌هاي «گاشربروم» همان قله‌هايي هستند كه مرحوم «محمد اوراز» جان خود را در آن از دست داد. مرحوم اوراز در «گاشربروم 1» جان به جان آفرين تسليم كرد.

مرحوم «ليلا اسفندياري» ششمين ورزشكار ايران است كه طي يك هفته گذشته جان خود را از دست داده است. پيش از اين «روح الله داداشي» (قويترين مرد ايران) ، «زهرا فرجي» (عضو تيم ملي قايقراني)، «رضا كريم پور» (عضو تيم تيراندازي)، «علي رضايي» (رييس هيات واليبال استان كرمان)، «صادق شيخ زاده» (قهرمان پرس سينه) در اتفاقهاي مختلف جان خود را از دست داده بودند.

پ.ن: می شه به لیست بالا نام ناصر حجازی رو هم اضافه کرد.


اولين زن ايرانی بود که «نانگاپاربات ۸۱۲۶ متری» به عنوان دومين قله دشوار جهان را فتح کرد و در همان صعود، سرپرست گروهی بود که تمام اعضايش مردان زبده کوهنوردی ايران بودند.

باز به عنوان اولين زن ايرانی به انتهای غار پراو در کرمانشاه رسيد و صعودش به يخچال دره‌‌ يخار نيز موفقيت آميز بود.

برايش غار و صخره و کوه و يخچال تفاوتی نداشتند. قصد داشت پيمايش عميق‌ترين غار دنيا در سوچی روسيه را داشت اما پليس روسيه به ايرانی ها اجازه نمی داد وارد آبخازيا شوند.

در صعود به قله «کی دو» هم تا آستانه موفقيت کامل پيش رفت. قله هشت هزار متری گاشربروم۲ آخرين نقطه ای بود که او بر آن گام گذاشت. جايی که حتی زبده ترين کوهنوردان جهان، برای برداشتن هر قدم بايد پنج بار نفس بکشند.

عبدالعظيم برهمنی از کوهنوردان تيم ملی ايران، مقصر اصلی اين اتفاق تلخ را کارگر ارتفاع بالای ليلا می داند و می‌گويد: «کارگر ارتفاع بالای ليلا هيچ کمکی به او نمی کرد؛ به نحوی که وقتی من برای ليلا چای آماده کردم، کارگرش حتی در کنار چادر هم نبود، چه برسد به اين که در موقع لازم بتواند به ليلا اسفندياری کمک کند.»

ليلا ديسک کمر داشت و جراحی هم کرد. گويا ريسک اين عمل به قدری بالا بوده که خطر فلج شدن را هم در پی داشته اما ليلا با تمام مصائب مالی که او را در تنگنا قرار داده بود؛ نه تنها بر اين عارضه غلبه می کند، بلکه ارتفاعات هيماليا را هم زير پا می گذارد.

سيمای ليلا؛ آن روی ديگر

ليلا اسفندياری و ماجراهای حيرت انگيز صعودهای انفرادی اش به مرتفع ترين قلل جهان؛ فقط زمانی بر سر زبان ها افتاد که در بام جهان لغزيده و پايين افتاده بود.

همان جا که وصيت کرده بود اگر افتادم، بگذاريد بمانم. می خواهم «بام جهان» آرامگاه ابدی ام باشد.

زنی که به خاطر انجام يک مصاحبه بدون روسری، محبوبيتی نزد مقامات ورزش ايران و فدراسيون کوهنوردی نداشت. آن ها که موفقيت های بين المللی ورزشکاران ايرانی را مصادره می کنند، در تمام اين سال ها رغبتی به پوشش اخبار بانوی بی نظير کوهنوردی ايران نداشتند.

جستجويی در خبرگزاری های دولتی و آرشيو و سايت فدراسيون کوهنوردی جمهوری اسلامی ايران، گواه اين موضوع است.

جايی که حتی خبر صعودهای تفريحی و دسته جمعی به «اشترانکوه» نيز شرح داده شده اما درباره تنهايی ليلای ايران در کمپ K۲ و در ميان تيم های مجهز کوهنوردی اتريش، ايتاليا، آمريکا و کره جنوبی، چيزی نوشته نشده است!


در فيلمی که به تازگی از تلاش ليلا برای صعود به «کی دو» پخش شده نشان میدهد زن تنهای ايرانی در پاکستان، جايی که تيم های اروپايی، آمريکايی و آسيايی با تجهيزات و تدارکات کامل آمده اند؛ دوربين را به روی گام های نخستش بر ارتفاعات کی دو گرفته و نفس نفس زنان می گويد: «وقتی که شروع کردم کوله پشتی نداشتم. کفش و کيف کوهنوردی را قرض می گرفتم و لباس کوهنوردی را از تاناکورا (اجناس بنجل و دست چندم) خريدم.»

«گاهی که از صعودهايم برمی گشتم پول کافی برای تردد نداشتم و خيلی وقت ها پس از صعود، نمی توانستم يک فنجان چايی بخرم. اما نخواستم متوقف شوم. حالا من اينجا هستم. زيرا زن ايرانی می تواند.»

92474660244951820458.jpg

73657516778855591611.jpg

39647841509553232214.jpg



جوزپه پمپلی کوهنورد ایتالیائی که به همراه فابریزیو و ساموئل هنگام برگشت از قله گاشربروم 2 شاهد حادثه تلخ سقوط لیلا بود در ستایش او دراسکاردو اینطور می نویسد:

68372649229431971233.jpg


او یک زن زیبای ایرانی بود ، تصمیم گرفته بود که صعود کند حتی به تنهائی و در مقابل همه چیز ، برعلیه بروکراسی حاکم بر کشورش که جایگاهی برای کوهنوردان مستقل قائل نیست علی الخصوص وقتیکه فدراسیون قدرتمندی در رأس باشد. تابستان گذشته در k2 به من گفت که مجبور شده آپارتمانش در تهران را بفروشد و مجددا" با خانواده اش زندگی کند فقط برای اینکه به آرزویش جامه عمل بپوشاند و به آن اکسپدیشن پرهزینه بپیوندد ، متاسفانه هیچیک از ما سال گذشته موفق به صعود نشد و امسال لیلا بر روی گاشربروم 2 تلاش کرد. نمی دانم و ممکن که عامل اصلی سقوط او را هرگز ندانیم ، ناخوشی غیر مترقبه ، رهائی کارگاه ، خستگی ، ... ولی من فکر می کنم که چندان مهم نباشد که پی به عامل اصلی ببریم ، چیزی که مهم است فقدان یک شخص است ، یک دوست که تاهمین دیروز با مابود ، حالا هیچ چیز باقی نمانده جز خاطره ای برای کسانی که او را دوست داشتند. عمگین می شوم که می بینم تها زنی که بر گاشربروم 2 تلاش کرد از میان ما رفت ، در میان اینهمه کوهنورد مغرور لیلا تنها کسی بود که شایستگی آنرا داشت .باشد که سرآغازی باشد بر آزادی زنان سرزمین او .


سروها ایستاده می‌میرند
تقدیم به کسی‌ که ایستاده رفت....
و هیچوقت شکست را قبول نکرد...


77697489850960272458.jpg
 
Last edited:

Jimmy Jump

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 می 2011
نوشته‌ها
352
لایک‌ها
10
محل سکونت
@H\/@z
عجب خبر غم انگیزی ...
این گاشرگروم مثل کشوری که توش قرار داره فگور و منحوسه حالم از اسمشم به هم میخوره یه ایرانی آذری هم چندسال پیش توش جونشو از دست داد
ایتالیاییه هم چه پرروه میگه زیبا ...! یکی نیست بگه خودت مگه ناموس نداری ؟ :hmm:
...

روحش شاد :(
 

f@rzad

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
15 آگوست 2007
نوشته‌ها
8,501
لایک‌ها
18,797
محل سکونت
Tehran
بر خود میبالیم :cool:

پس از كسب نخستين قهرماني در آسيا
ايران در رده‌بندي جهاني پنج رتبه صعود كرد


791.JPG


تيم ملي واليبال ايران پس از قهرماني در رقابت‌هاي واليبال قهرماني مردان آسيا براي اولين بار با پنج پله صعود در جايگاه 14 رنكينگ فدراسيون جهاني قرار گرفت.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، بر اساس جديدترين رنكينگ اعلامي از سوي فدراسيون جهاني واليبال (FIVB) تيم ملي واليبال ايران با صعود پنج پله‌اي براي اولين بار در طول تاريخ به عنوان چهاردهمين تيم قهرمان جهان شناخته شد.

بر اساس اين جدول تيم چين نايب قهرمان آسيا با امتياز 108.5 در رتبه دهم قرار دارد و همچنان به عنوان بهترين تيم آسيا شناخته مي‌شود.

صعود پنج پله‌اي ايران در رنكينگ جهاني يك گام ديگر در جهت تحقق رييس فدراسيون واليبال مبني بر قرار گرفتن ايران بين 10 تيم قدرتمند جهان است.

تيم ملي بر اساس اين رده بندي به عنوان دومين تيم آسيا و بالاتر از قدرت‌هاي واليبال قاره كهن مانند ژاپن، كره جنوبي و استراليا قرار گرفته است.

در صورتي كه تيم ايران به موفقيت در جام جهاني واليبال دست يابد و بتواند سهميه المپيك را در اين رقابت‌ها به دست آورد، به احتمال شاهد حضور ايران در بين 10 تيم برتر واليبال جهان نيز خواهيم بود.

جدول رده بندي رنكينگ فدراسيون جهاني واليبال به شرح زير است:


1ـ برزيل 220 امتياز

2ـ روسيه 170 امتياز

3ـ ايتاليا 156 امتياز

4ـ آمريكا 147 امتياز (يك پله سقوط)

5ـ صربستان 142.5 امتياز (قهرمان اروپا)

6ـ كوبا 133.5 امتياز

7ـ بلغارستان 112.5 امتياز

8ـ لهستان 109.5 امتياز

9 ـ آرژانتين 108.5 امتياز

10ـ چين 102.5 امتياز

ايران در اين رنكينگ يكي از تيم‌هايي بود كه بيشترين صعود را در بين تيم‌هاي جهاني به دست آورد.
 

minister

Registered User
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2005
نوشته‌ها
238
لایک‌ها
3
مرگ هفتمين ورزشكار در ده روز گذشته
کاراته‌کاي لرستاني در ديدار فينال جان باخت

963.jpg

کاراته‌کاي لرستاني سبک "کيو کشين کاراته" به علت ايست قلبي جان باخت.

به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) ـ منطقه لرستان، محمود رضا صادق نيا، کاراته‌کاي لرستاني در ديدار نهايي رقابتهاي قهرماني ايران که در تهران برگزار مي شد، به دليل ايست قلبي جان باخت.

اين کاراته‌کا هم سابقه عضويت در تيم ملي را داشته و هم مدرک مربي گري داشت.

مربي تيم کيو کشين‌کاراته‌ استان لرستان در اين باره گفت: «در مسابقات قهرماني کيوکشين‌کاراته قهرماني کشور که در تهران برگزار شد، محمودرضا صادق‌نيا - کاراته‌کاي با سابقه لرستاني در مسابقات وزن منهاي 90 کيلوگرم دچار ايست قلبي شد و درگذشت.»

سيد حبيب‌الله موسوي اظهار كرد: «مرحوم صادق‌نيا 18 سال سابقه ورزشي داشت و ظرف اين مدت 10 عنوان در مسابقات کشوري کسب کرده بود.»

وي افزود: «اين اتفاق عصر روز جمعه گذشته افتاد و پيکر اين قهرمان ارزنده لرستاني در خرم‌آباد به خاک سپرده شد.»
روحش شاد ولی امدوارم دوپینگ نبوده باشه
 

ahmad34

Registered User
تاریخ عضویت
8 نوامبر 2011
نوشته‌ها
224
لایک‌ها
0
اریكسون سرمربی نامدار فوتبال جهان كه سرمربیگری تیم ملی فوتبال انگلیس را در كارنامه خود دارد برای مذاكره با مسوولان باشگاه پرسپولیس وارد كیش شد.

اریكسون از دبی وارد كیش شده است و پس از برگزاری جلسات اولیه از آنجا برای عقد قرارداد و مذاكرات نهایی به تهران سفر خواهد كرد.

در پی نتایج ضعیف حمید استیلی با پرسپولیس مسوولان این باشگاه پر هوادار مذاكرات خود را با مربیان مطرح دنیا از جمله اریكسون ودنیزلی آغاز كرده اند كه در حال حاضر اریكسون جدی ترین گزینه برای حضور بر روی نیمكت سرخپوشان محسوب می شود
 
بالا