• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اعزامی های فرماندهی هوایی شهید خضرایی بیان اینجا

mediacenter

Registered User
تاریخ عضویت
25 مارس 2011
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
0
باید به این دژبان ها زیاد توجه نکنید اینا تا زمانی که اون لباس ها تنتونه همین جوری باهاتون برخورد می کنن (سربازین دیگه..اونم آموزشی!) باهاشون دهن به دهن نشین ،چیزی گفتن که فکر می کنین مناسب نیست یه راست برین بازرسی ،دیگه بازرسی می دونه و اونا......... .
دوما نزارید ازتون بیگاری بکشن.تا میتونید بپیچونید.هیچ کاری نمی تونن با شما بکنن ،نه تجدبد دوره می شین نه اضافه.. نهایتش 10 تا شنا سوئدیه یا خیلی بخوان حالتون رو بگیرن یه شب نگهبانید.
 

zxcvmohsen

Registered User
تاریخ عضویت
9 جولای 2007
نوشته‌ها
1,033
لایک‌ها
25
مهراداد خدا بگم چکارت کنه..
پس تو برگه ها رو به ترتیب چیده بودی که من که اول فامیلم ب بود تا آخر دنبال برگه ام می گشتم

آخرسر کلی علاف شدم تا یافتم

حالا منم توضیح مفصل می دم

فعلا همین بس که منم گردان یک هستم
 

zxcvmohsen

Registered User
تاریخ عضویت
9 جولای 2007
نوشته‌ها
1,033
لایک‌ها
25
راستی من رو شاید دیده باشید

آخه برگه های اعلام وضعیت و اونیکی رو من خوندم و تحویل می دادم (البته فامیل الف تا ث و همچنین یکی دیگه که فک کنم ع و این حرفا بود)
(از بس خودشون مث ماست می خوندن)
 

H A M E D

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
14 ژوئن 2011
نوشته‌ها
26
لایک‌ها
4
اگه من که ساکن تهرانم یک هفته مرخصی دادن گفتن 11 ام بیا اون شهرستانی ها هم که اونجا هستن نباید ازشون کار بکشن چه فرقی بین ما و اونها داره. واقعا که :thumbsdow

به همه تا 11 ام مرخصی دادند و به اجبار فرستادند خونه.
از شهرستانی ها فوق لیسانس به بالا را انداختند گردان1(10-15 نفر می شدند).شما ها رو هم با توجه به مدرکتون تقسیم بندی کردند یا همه رفتید گردان 1؟

حامد جان خوب یه حرفی میزدن، چیزی ... همین جوری گفتن باشه و تمیز کردن! ما تو خونه خوابیدیم شهرستانی های بیچاره تمیز کردن اونجارو این عین بی عدالتی هستش، اون یارو دژبان جلوی در هم یه حرفی زد من خیلی ناراحت شدم یارو سیکلم نداره ها میگه شهرستانی ها پارن فلان بیسار ! شما حال کنید بچه تهران هستین آخه اردک این چیه که تو میگی سرباز سربازه دیگه
بچه های ساده ای بودند.فقط شانسشون بگه که گیر آدم خرده شیشه دار نیافتند.
دژبان جلوی در هم فکر کنم بدونم کدومشون رو میگی.همونی که سعی میکرد تهرانی حرف بزنه و موقع ورود میپرسید بچه تهرونی؟{عین طلب کارا نگاه میکرد!زیر دست اون یکی دژبان بود و ازش حساب میبرد}
نگفتی کدوم گردان افتادید؟

راستی وسایلی که به شما دادند موارد زیر بود یا اینم فرق میکرد؟!
کوله-2 جفت جوراب-1 دست لباس نظامی-پوتین-کلاه-کمربند و سگک- زیرپوش-دمپایی +آرم(به قیمت یکو پونصد)
 

mehrdad_sh

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2011
نوشته‌ها
392
لایک‌ها
52,239
محل سکونت
TEHRAN
مهراداد خدا بگم چکارت کنه..
پس تو برگه ها رو به ترتیب چیده بودی که من که اول فامیلم ب بود تا آخر دنبال برگه ام می گشتم

آخرسر کلی علاف شدم تا یافتم

حالا منم توضیح مفصل می دم

فعلا همین بس که منم گردان یک هستم

:D
نه محسن جان

ما همه برگه ها رو مرتب کردیم بعدا دیدم موقع خوندم کاملا ترتیب عوض شده از اینجا من فهمیدم که دوباره قاطی شون کردن که من برگه خودم رو توی قسمت (شین) رو گذاشته بودم که دیدم موقع خوندن برگه من جز آخرینها بود.

تازه بهمون گفتم دسته اول : الف ب پ ت ث رو باهم روی هم بزارین. با اون تعداد جمعیت معلومه که تعداد این دسته بسیار زیاد خواهد شد.

یا رو می خواست حروف الفبا رو روی کاغذ بنویسه از من می پرسید می گفت بلد نیستم.

پس شما هم گردان یکم افتادین . خوبه پس خضرایی شدین (نمی رین اسلامشهر) منم همین گردانم. :happy:
 

mehrdad_sh

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2011
نوشته‌ها
392
لایک‌ها
52,239
محل سکونت
TEHRAN
راستی من رو شاید دیده باشید

آخه برگه های اعلام وضعیت و اونیکی رو من خوندم و تحویل می دادم (البته فامیل الف تا ث و همچنین یکی دیگه که فک کنم ع و این حرفا بود)
(از بس خودشون مث ماست می خوندن)

آره فکر کنم دیدمت :)

پیرهنت اگه اشتباه نکنم راه راه سفید و صورتی داشت؟ :D در سته ؟ :happy:
 

mehrdad_sh

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2011
نوشته‌ها
392
لایک‌ها
52,239
محل سکونت
TEHRAN
به همه تا 11 ام مرخصی دادند و به اجبار فرستادند خونه.
از شهرستانی ها فوق لیسانس به بالا را انداختند گردان1(10-15 نفر می شدند).شما ها رو هم با توجه به مدرکتون تقسیم بندی کردند یا همه رفتید گردان 1؟


بچه های ساده ای بودند.فقط شانسشون بگه که گیر آدم خرده شیشه دار نیافتند.
دژبان جلوی در هم فکر کنم بدونم کدومشون رو میگی.همونی که سعی میکرد تهرانی حرف بزنه و موقع ورود میپرسید بچه تهرونی؟{عین طلب کارا نگاه میکرد!زیر دست اون یکی دژبان بود و ازش حساب میبرد}
نگفتی کدوم گردان افتادید؟

راستی وسایلی که به شما دادند موارد زیر بود یا اینم فرق میکرد؟!
کوله-2 جفت جوراب-1 دست لباس نظامی-پوتین-کلاه-کمربند و سگک- زیرپوش-دمپایی +آرم(به قیمت یکو پونصد)

والا قبل از دادن لباس اومدن برگه مرخصی موقت به همه دادن بعد گفت اونی که می گم توش بنویسید بعد گفت قسمت رو بنویسید گردان یکم و فرمانده هم " سرهنگ ترکاشوند " .

نه اصلا بر اساس مدرک تحصیلی نبود تا اونجایی که من می دونم.

آره اون وسایل هم به ما دادن و فرقی نداره.
 

olip

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 می 2011
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
0
بچه های ساده ای بودند.فقط شانسشون بگه که گیر آدم خرده شیشه دار نیافتند.
دژبان جلوی در هم فکر کنم بدونم کدومشون رو میگی.همونی که سعی میکرد تهرانی حرف بزنه و موقع ورود میپرسید بچه تهرونی؟{عین طلب کارا نگاه میکرد!زیر دست اون یکی دژبان بود و ازش حساب میبرد}
نگفتی کدوم گردان افتادید؟

راستی وسایلی که به شما دادند موارد زیر بود یا اینم فرق میکرد؟!
کوله-2 جفت جوراب-1 دست لباس نظامی-پوتین-کلاه-کمربند و سگک- زیرپوش-دمپایی +آرم(به قیمت یکو پونصد)

والا به ما که چیزی نگفتن فقط تو برگه مرخصی نوشتن گردان 3 ، اما فکر کنم این فقط برای مرخصی بود و گردان ها 11 دهم مشخص می شه چون اونجور که می گفتن فوق دیپلم ها باید برن اسلام شهر و این حرفا پس الان نمیتونن گردان ها رو مشخص کنن و با این سرعت لیسانس و فوق دیپ و لیس رو از هم جدا کنن و گرداناشونو مشخص از اونایی که من دیدم خیلی خیلی بعید هست.

آره همین وسایل رو به ما هم تحویل دادن
 

zxcvmohsen

Registered User
تاریخ عضویت
9 جولای 2007
نوشته‌ها
1,033
لایک‌ها
25
آره فکر کنم دیدمت :)

پیرهنت اگه اشتباه نکنم راه راه سفید و صورتی داشت؟ :D در سته ؟ :happy:

نه اون پسره رو منم دیدم
نه اون نیستم :دی

راستی وسایل شما از نظر اندازه چطور بود؟ من و اون حدودا 15 نفری که با هم رفتیم واسه لباس هممون لباسهایی با سایز 2 و 3 داشتیم که من سایز 1 بهم می خورد و نتونستم با کسی عوض کنم
آخر سر هم دم در لباس ها و پوتین رو عوض کردم 14 تومن سر دادم، آرم و نوار شلوار و کلاه و ساق و کش و شلوار کردی هم خریدم 8 تومن هنوز شلوارم کوتاهه
شماره ی یارو رو گرفتم که اگه سایز 1 گیرش اومد برم ازش بگیرم
حوصله ندارم برم گمرک
 

olip

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 می 2011
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
0

آخر سر هم دم در لباس ها و پوتین رو عوض کردم 14 تومن سر دادم، آرم و نوار شلوار و کلاه و ساق و کش و شلوار کردی هم خریدم 8 تومن هنوز شلوارم کوتاهه
شماره ی یارو رو گرفتم که اگه سایز 1 گیرش اومد برم ازش بگیرم
حوصله ندارم برم گمرک

لباس های من تقریبا اندازه بود ولی پاره پوره است یعتی از در زهاش شکاف داره !!! باید برم کلا یه دست بخرم:( چنده ؟
 

mehrdad_sh

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2011
نوشته‌ها
392
لایک‌ها
52,239
محل سکونت
TEHRAN
نه اون پسره رو منم دیدم
نه اون نیستم :دی

راستی وسایل شما از نظر اندازه چطور بود؟ من و اون حدودا 15 نفری که با هم رفتیم واسه لباس هممون لباسهایی با سایز 2 و 3 داشتیم که من سایز 1 بهم می خورد و نتونستم با کسی عوض کنم
آخر سر هم دم در لباس ها و پوتین رو عوض کردم 14 تومن سر دادم، آرم و نوار شلوار و کلاه و ساق و کش و شلوار کردی هم خریدم 8 تومن هنوز شلوارم کوتاهه
شماره ی یارو رو گرفتم که اگه سایز 1 گیرش اومد برم ازش بگیرم
حوصله ندارم برم گمرک

برای من پوتین 2 سایز کوچیک و شلوار 3 سایز بزرگ بود همه رو با خودم بردم امام حسین عوض کردم یارو بهم لباس مدل ژاپنی داد :blink: رنگش کمی سیرتره گفتم ایراد نمی گیرن گفت نه خیالت راحت.

دادم خیاط تمام آرم وعلایم ش هم دوخت.


راستی اسم رو الان که نباید به لباس بدوزیم ؟؟؟؟؟؟؟؟ 11 ام بریم اونجا درست می کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

actros

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
29 اکتبر 2006
نوشته‌ها
3,662
لایک‌ها
3,474
محل سکونت
Tehran
والا قبل از دادن لباس اومدن برگه مرخصی موقت به همه دادن بعد گفت اونی که می گم توش بنویسید بعد گفت قسمت رو بنویسید گردان یکم و فرمانده هم " سرهنگ ترکاشوند " .

نه اصلا بر اساس مدرک تحصیلی نبود تا اونجایی که من می دونم.

آره اون وسایل هم به ما دادن و فرقی نداره.

فرمانده گردان 1 قبلا سروان نادربیگی بود.خیلی فیلم بود.
یه بار اومده بود کمدها رو بازدید کنه تو کمد من خیار پیدا کرده بود می خواست پنج شنبه جمعه بازداشتم کنه (نباید چیز اضافه ای تو کمدت باشه).سر صف داد میزد :
"نفر دیده شده تو کمدش خیار پیدا شده "
خدائیش کرکره خنده بود.تیکه سال شده بود :lol:

این سرهنگ ترکاشوند آرومترین سرهنگی که تو کل پادگان پیدا میشه.تو اردوگاه تو یه چادر میخوابیدیم (سوپروایزر بودم تو اردو هم پیششون بودم :دی)


والا به ما که چیزی نگفتن فقط تو برگه مرخصی نوشتن گردان 3 ، اما فکر کنم این فقط برای مرخصی بود و گردان ها 11 دهم مشخص می شه چون اونجور که می گفتن فوق دیپلم ها باید برن اسلام شهر و این حرفا پس الان نمیتونن گردان ها رو مشخص کنن و با این سرعت لیسانس و فوق دیپ و لیس رو از هم جدا کنن و گرداناشونو مشخص از اونایی که من دیدم خیلی خیلی بعید هست.

آره همین وسایل رو به ما هم تحویل دادن

گردانها همونه که تو برگه مرخصیت نوشتن.
جدا کردنش کاری نداره.در واقع همون روز اول جداتون کردن :دی

برای من پوتین 2 سایز کوچیک و شلوار 3 سایز بزرگ بود همه رو با خودم بردم امام حسین عوض کردم یارو بهم لباس مدل ژاپنی داد :blink: رنگش کمی سیرتره گفتم ایراد نمی گیرن گفت نه خیالت راحت.
دادم خیاط تمام آرم وعلایم ش هم دوخت.
راستی اسم رو الان که نباید به لباس بدوزیم ؟؟؟؟؟؟؟؟ 11 ام بریم اونجا درست می کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1000 بار گفتم کلی مغازه و خیاطی جلو پادگان برای تعویض و سایز کردن هست اونوقت رفتی امام حسین.
شلوار و پیرهن منم بزرگ بود.دادم خیاطی هم فیت تنم کرد هم نوار و علائم رو دوخت.
1000 تومن دادیم واحد بغلیش اسمامونو رو پارچه نوشت.(دادیم خیاط زد رو لباس)
کلهم شد 7 تومن.
اسم هم هر چی زودتر بزنید بهتره.رو کاغذ تایپ کن بزن.
 
Last edited:

zxcvmohsen

Registered User
تاریخ عضویت
9 جولای 2007
نوشته‌ها
1,033
لایک‌ها
25
عمو هادی عزیز و مدیا سنتر جان یه زحمت می کشید و از پست اولی که روزبه زحمت کشیده و چیزایی که نیاز هست ببریم پادگان، اونایی که می خواد و نیاز می بینید که واجب تره رو کپی کنید و اونایی که فکر می کنید نمی ذارن ببریم تو بگید؟

یه نمونه بگم، با دژبانه (اصفهانی بود و همون موقع بش اعلام کردن افتادی اصفهان کلی خر کیف بود) داشتیم صحبت می کردیم می گفت پسته نیارید؛ اما نه، بیارید که ما ازتون بگیریم!! نمی ذاریم ببرین تو!!

ممنون می شم
اینم لینکش
کپی پیست کنید راحت تر باشه کارتون


http://forum.persiantools.com/showpost.php?p=1331710&postcount=1
 

mehrdad_sh

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2011
نوشته‌ها
392
لایک‌ها
52,239
محل سکونت
TEHRAN
فرمانده گردان 1 قبلا سروان نادربیگی بود.خیلی فیلم بود.
یه بار اومده بود کمدها رو بازدید کنه تو کمد من خیار پیدا کرده بود می خواست پنج شنبه جمعه بازداشتم کنه (نباید چیز اضافه ای تو کمدت باشه).سر صف داد میزد :
"نفر دیده شده تو کمدش خیار پیدا شده "
خدائیش کرکره خنده بود.تیکه سال شده بود :lol:

این سرهنگ ترکاشوند آرومترین سرهنگی که تو کل پادگان پیدا میشه.تو اردوگاه تو یه چادر میخوابیدیم (سوپروایزر بودم تو اردو هم پیششون بودم :دی)




گردانها همونه که تو برگه مرخصیت نوشتن.
جدا کردنش کاری نداره.در واقع همون روز اول جداتون کردن :دی



1000 بار گفتم کلی مغازه و خیاطی جلو پادگان برای تعویض و سایز کردن هست اونوقت رفتی امام حسین.
شلوار و پیرهن منم بزرگ بود.دادم خیاطی هم فیت تنم کرد هم نوار و علائم رو دوخت.
1000 تومن دادیم واحد بغلیش اسمامونو رو پارچه نوشت.(دادیم خیاط زد رو لباس)
کلهم شد 7 تومن.
اسم هم هر چی زودتر بزنید بهتره.رو کاغذ تایپ کن بزن.

ببخشید دادا جون

آره اون مغازه های نزدیک پادگان رو دیدم.

منتها دیگه روز اول که فرستادن بریم خونه منم ندادم اونجا گفتم بعدا میارم. بعد دیروز دیدم حسش نیست تا اونجا برم همون دادم امام حسین درست کنن.

راستی اسم و فامیل فقط باید نوشته بشه دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟ به غیر از این چیزی دیگه ای نمی خواد ؟

2 تا باید بنویسم ؟ یکی برای سمت چپ و یکی راست. چون 2 تا ست دیگه ؟؟؟؟؟؟
 

actros

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
29 اکتبر 2006
نوشته‌ها
3,662
لایک‌ها
3,474
محل سکونت
Tehran
عمو هادی عزیز و مدیا سنتر جان یه زحمت می کشید و از پست اولی که روزبه زحمت کشیده و چیزایی که نیاز هست ببریم پادگان، اونایی که می خواد و نیاز می بینید که واجب تره رو کپی کنید و اونایی که فکر می کنید نمی ذارن ببریم تو بگید؟

یه نمونه بگم، با دژبانه (اصفهانی بود و همون موقع بش اعلام کردن افتادی اصفهان کلی خر کیف بود) داشتیم صحبت می کردیم می گفت پسته نیارید؛ اما نه، بیارید که ما ازتون بگیریم!! نمی ذاریم ببرین تو!!

ممنون می شم
اینم لینکش
کپی پیست کنید راحت تر باشه کارتون


http://forum.persiantools.com/showpost.php?p=1331710&postcount=1
پست دوم رو آپدیت کردم.

ببخشید دادا جون
آره اون مغازه های نزدیک پادگان رو دیدم.
منتها دیگه روز اول که فرستادن بریم خونه منم ندادم اونجا گفتم بعدا میارم. بعد دیروز دیدم حسش نیست تا اونجا برم همون دادم امام حسین درست کنن.
راستی اسم و فامیل فقط باید نوشته بشه دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟ به غیر از این چیزی دیگه ای نمی خواد ؟
2 تا باید بنویسم ؟ یکی برای سمت چپ و یکی راست. چون 2 تا ست دیگه ؟؟؟؟؟؟

یه سمت اسم فامیل میزنی یه سمت گردان-گروهان
از هر کدوم دو تا میزنی چون یه دست لباس دیگه هم بهتون مید
 

mbx

Registered User
تاریخ عضویت
23 دسامبر 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
سلام هم خدمتی ها
منم اعزام 1/4/90 هستم یعنی بودم
صبح4 شنبه ساعت 6 رفتم میدان ****.فقط برای اینکه یک تکه کاغذ مسخره بدن بهمون که امروز برید فردا بیایید!!!
فردا ساعت 8:30 ایستگاه فرودگاه دوشان تپه از بی ار تی پریدم پایین و اومدم سمت پادگان. کلی جوان هم سن و سال که 60 درصد کچل تشریف داشتند تو اطراف درب اصلی ورودی بودند.

رفتیم داخل بعد از مدتی شهرستانی رو از تهرانی جدا کردند. دیپلم و زیر دیپلم هم از فوق دیپلم به بالا.

ما کارشناسی داشتیم رفتیم داخل سالن. نشستیم و چند دقیقه بعد یه بنده خدایی با ماتحت رفت تو شیشه و شیشه شکست!! 190 نفر از مسئولین پادگان از دژبان گرفته تا ارشد و فرمانده!!! ریختن اونجا انگار که بمب گذاری شده بود. بنده خدا رو ورداشتن بردن و اونم رفت دنبال شیشه بُر و اندازه کردن شیشه و بعد از چند دقیقه با شیشه و خاک بتونه اومد تو صحنه. حالا جالبیش این بود تا یک ساعت بعد از شکستن شیشه این عزیزان داشتند شیشه از زمین جمع میکردن. حالا در نظر بگیرید چطوری میخوان 500 نفر سرباز رو ساماندهی کنن و ...

خلاصه تا 10:30 تو سالن بودیم. دو سه تا فرم پر کردیم. با دو سه نفر آشنا شدیم. یه دژبانی هم بود خیلی خوش صحبت و خندان بود همش چرت و پرت گفتیم باهاش و خندیدیم. یکی دیگه شونم بود شبیه ساسی مانکن!! بود خلاصه نقش انبساط خاطر خوبی داشتند.

خلاصه کلی داشتیم از تکریم ارباب رجوع لذت میبردیم و کف میکردیم که دو ساعته دارن چیکار میکنن این عزیزان که گفتن همه بریزید تو حیاط!!! رفتیم تو حیاط طرف اینطوری تقسیم بندی میکنهک

الف ب ج دال اینجا بشینن!!

ر ز لام میم ی!!! بشینن اینجا! یعنی فکر کن طرف الفبا بلد نبود شده بود درجه دار اون خراب شده!!

دوباره کلی زدن تو سر و مغز هم بشین و پاشو بیا و برو و اینور ج چ ح خ بشینه اونور الف ب پ ت ث!! و...

اینقدر طول کشید که رفتیم دلستر طالبی و هلو خریدیم از اون بوفه. جالبه بوفه هاشون آب معدنی نداشت. صدای همه رو درآورده بود. حتی دلستر لیمو هم نداشت. فقط طالبی و هلو!!

خلاصه بعد از دو ساعتی اسم مارو خوندن و یه برگه سفید که دیروز گرفته بودن تو میدون **** رو نصف کردن دادن به ما. رفتیم تو یه صفی که دور تا دور سالنه پیچ خورده بود. این روند یک ساعتی طول کشید. فکرشو بکنید فقط یه مهر و اثر انگشت میخواستن بزنن رو برگه!! اصلا انگار از قصد اسلو موشن بودن که طول بکشه. هی تهدید میکردن منظم نباشید کارتون تا 8 شب طول میکشه و این حرفا.

بعد از اون دوباره رفتیم تو حیاط اینبار تو صف دوباره. اینم یک ساعتی طول کشید دیگه ساعت نزدیکای 1 ظهر بود. آفتاب وحشتناک داغ و سوزان. جوری که حس میکردی داری تبخیر میشی. تمام پوست سرم سوخته الان و قرمز شده!! کلاه بدبختی یادم رفت ببرم. فکر میکردم صبح همون اول لوازم رو تقسیم میکنن و مثل میدون **** چند دقیقه ای کار تموم میشه.

خلاصه نشستیم میدون ساختمون آسایشگاهها. جالب بود بند رخت زده بودن شورت و لباس زیر سربازهای قبلی آویزون بود به طرز مسخره و ناخوشایندی.

یه دقتی کردم دیدم ظاهرا آسایشگاههای کولر ندران و با پنکه سقفی خنک میشن. که یکم برای گرمای وحشتناک تهران تو تیر و مرداد و اون جمعیت داخل آسایشگاه ضایع هست فکر کنم. البته ساختمونهایی هم بودن که کولر ابی داشتن ولی بعید میدونم به ما از اونها بدن.

خلاصه یه ارشد بد اخلاقی اومد تهدید کرد مارو . هی صف میبستیم. هی صف رو بهم میزد میگفت 9 تاییش کن! 10 تاییش کن. خلاصه نشستیم و یه فرم دادن به اسم فرم a3 و یه سری اطلاعات گرفتن باز رو یه برگه ی دیگه. از صبح این اطلاعات رو 5 بار نوشته بودیم. جالبتر اینکه اینارو از قبل هم بازم رو برگه هاشون نوشته بودیم. که من برگشتم گفتم به روش زمان قاجاریه هست همه چیزشون هنوز!! که کلی ملت خندیدن.

نسیم دلپذیر توالت ساختمون هم کل حیاط رو گرفته بود چطوری!!

برای هر دسته هم یه سلف داره زیر ساختمون. ساختمونها هم قدیمی و مستهلک هست شدیدا.

خلاصه فرم هارو پر کردیم. بعد از کلی تهدید و برو بیا و زیر آفتاب نشستن یه آقایی فرمانده یی اخمو اومد گفت هرکس نظم رو رعایت نکرد تا ساعت 9 شب بذارینش زیر تیغ آفتاب!!! حالا من نمیدونم چطوری تو خضرائی تا ساعت 9 شب هنوز آفتاب غروب نمیکنه تازه غروب نمیکنه که هیچ!! حتی تیغ آفتاب هم داره. یعنی مثل آفتاب ساعت 2 بعد از ظهر میمونه حتما؟!!!!

بعد رفتیم تو صف گرفتن تجهیزات . اونم چه تجهیزاتی. دو سه بار صف رو بهم زدن و به ترتیب کردن و بعد کوله ها کم اومد. دو نفر رو بردن دوباره تجهیزات از انبار پشت بیارن که بریزن اون وسط و بچه ها خودشون تقسیم میکردن. تجهیزات شامل:

کوله + لباس + پوتین + شورت و زیرپوش + دمپایی + کلاه + جوراب + یه چیز مزخرفی که گویا کمربند بود!!

جالبه که واکس و حوله و مسواک و شامپو و ... خبری نبود ازش. ظاهرا باید شورت و زیرپوش و جوراب 2 تا میدادن که یکی دادن.


لباس که دو سایز برام کوچیکه حداقل. پوتین 42 هست ولی من 43 هست پام که هیچکس پوتین بالای 42 نداشت باهاش عوض کنم. دمپایی زده بود 44 زیرش!! ولی حداقل 40 بود سایزش!!! کلاه حتی از سرم پایین نمیرفت جالب اینکه بزرگترین سایر کلاه بود سایز 58 که البته هیچ فرقی از نظر ابعاد با سایز 54 نمیکرد فقط انگار برچسب سایز زده بودن توش الکی!!

بعدم برگه مرخصی که خودمون برای خودمون نوشته بودیم که تا ساعت 6 صبح 11 ام شنبه باید میرفتیم خونه. یعنی به نوعی 10 روز اول خدمت پیچید.

دوره ی قبل اولین بار بوده که 5 روز اردو داشتن و کلی پیاده روی در شب. ولی طول دوره کوتاه بوده یه چند روزی نسبت به پادگانهای دیگه. با توجه به ماه رمضون به نظر نمیرسه برای ما اردو بذارن.

ضمنا کاردانی هارو همه رو فرستادن اسلامشهر. اونجا پادگان راحتیه ولی خب یکمی دوره دیگه نسبت به این.

تو برگه مرخصی نوشته بود از تهران خارج نشین. من تو این دو سه روز اخیر یکسره تو جاده و سفر بودم. حتی ممکنه یه سفر شمال هم برم یکی دو روز دیگه از آخرین روزهای حیات در این دنیا لذت ببرم :)) دم پلیس راه پشت فرمون بودن میترسیدم بگیرن اویزونم کنن!!!

- یه سوال در مورد عابربانک سپه دارم. گفتن اونو باز کنید بعد ازش دو تا کپی بگیرید. از چی دقیقا دو تا کپی بگیریم؟

بچه ها خوشحالم که کنار شما میخوام این مدت کمتر از دو ماه رو سر کنم.
 

zxcvmohsen

Registered User
تاریخ عضویت
9 جولای 2007
نوشته‌ها
1,033
لایک‌ها
25
ام بی ایکس جان ممنون از این بیان قشنگت و تعریف روز پنجشنبه
دقیقا واسه من هم همین بود بجز اون بخش پذیرش که ملت تازه دور تا دور سالن رو پر کرده بودن که ما کارمون تموم شد ولی کلا علافی داشت..
واسه پر کردن اون برگه آ3 هم جالب بود!! یه سری ها رو زمین تو آفتاب نشسته بودن و مجبور بودن اونجوری مشخصات بنویسن! اما از شانس، ما رفتیم تو سلف خنک، با آبسرد کن نشستیم و راحت کارمون رو کردیم
فقط از بی حساب کتاب بودن وسایل تو ساک و اندازه نبودنش شاکیم هنو..
 

Emiliano Zapata

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2011
نوشته‌ها
2
لایک‌ها
0
سلام

آقا منم خضراییم. یک شونصد تا سوال!!

اول. شما کجا دادید کفش و این ها رو عوض کردید؟ جایی که من دادم همون مارک قبلی رو عینا بهم داد (2 سایز کوچیک تر) 3 تومن برا کفش گرفت 3 تومن برا لباس ها. آیا مارک بهتری از کفش هست که برم دنبالش؟

بعدش فقط 1 نوار برای پهلوی شلوار بهم داد + آرم تفنگ برای یقه لباس. آیا چیز دیگه ای لازمه؟ اسم رو بدیم کجا بنویسن؟ اگر آدرس حدودی (دور و بر همون خضرایی) دارین بگین لطفا من جایی پیدا نکردم :(

حالا یک سری سوال دیگه:دی

ریش تراش (موزر) می تونیم بیاریم؟ من ریشام خیلی ضایع در میاد! باید بزنم!
آیا درسته که آخر هفته اول نمی ذارن بریم خونه؟

بقیش رو یادم اومد می گم:دی :lol:
 

actros

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
29 اکتبر 2006
نوشته‌ها
3,662
لایک‌ها
3,474
محل سکونت
Tehran
سلام هم خدمتی ها
منم اعزام 1/4/90 هستم یعنی بودم
صبح4 شنبه ساعت 6 رفتم میدان ****.فقط برای اینکه یک تکه کاغذ مسخره بدن بهمون که امروز برید فردا بیایید!!!
فردا ساعت 8:30 ایستگاه فرودگاه دوشان تپه از بی ار تی پریدم پایین و اومدم سمت پادگان. کلی جوان هم سن و سال که 60 درصد کچل تشریف داشتند تو اطراف درب اصلی ورودی بودند.

بچه ها خوشحالم که کنار شما میخوام این مدت کمتر از دو ماه رو سر کنم.

2 تا کپی از شماره حساب باید ببری.
البته همش بیخوده.یه حساب جدا + عابر بانک براتون باز میکنن حقوقو تو اون میریزن.(البته تا الان که مال ما رو نریختن)

در مورد وضع ساختمونها:
درسته مال 40 سال پیشه ولی تر تمیزه.اومدی پادگان هتل اینترکانتینتال که نیومدی.اینجوری بخای به قضیه نگاه کنی اذیت میشی.خدمت باید به تخمت بگیری.
بالاخره روز اول میخان زهر چشم بگیرن.ولی به مرور زمان متوجه میشی چقدر انسان اند.کارتو درست انجام بدی زیر آقای دانشجو بهت نمیگن ;)

راستی آسایشگاه ها کولر داره

ام بی ایکس جان ممنون از این بیان قشنگت و تعریف روز پنجشنبه
دقیقا واسه من هم همین بود بجز اون بخش پذیرش که ملت تازه دور تا دور سالن رو پر کرده بودن که ما کارمون تموم شد ولی کلا علافی داشت..
واسه پر کردن اون برگه آ3 هم جالب بود!! یه سری ها رو زمین تو آفتاب نشسته بودن و مجبور بودن اونجوری مشخصات بنویسن! اما از شانس، ما رفتیم تو سلف خنک، با آبسرد کن نشستیم و راحت کارمون رو کردیم
فقط از بی حساب کتاب بودن وسایل تو ساک و اندازه نبودنش شاکیم هنو..

ترتیب قرارگیری افراد تو آسایشگاه همون ترتیب اسامی برگه A3 بید. چند روز طول میکشه تا منشی های پنجه طلا اسامی رو به ترتیب الفبا تایپ کنن :دی

باز شما همون روز اول کارتون راه افتاد ما که کارمون به روز دوم کشید چی بگیم؟

اردو شما رو اگه از لحاظ زمانی زودتر از ما نبرن یا کنسله یا 10 روزست (که بتونید روزه بگیرید)
دعا کنید امیر بیخیال شه.اگه بخاد ببره مقام عظمی هم جلودارش نیس.


یه توصیه برادانه و دوستانه بهتون بکنم:
ارشد تر هر چی گفت بگید چشم (حتی اگه ارشد هنر آموز متولد 70 بود).جوابشو ندید در هر صورت شما دست پائین رو دارید.این جواب ندادن نشونه توسری خور بودن نیست.
جواب دادن هیچ سودی نداره. تو هفته اول میخان به اسم نظامی گری شخصیتونو خورد کنن.بیخیال نباشید اذیت میشید.
خیالتون راحت از صبح 14 ام کلاساتون شروع میشه.سختیش یه صبحگاهه یه رژه عصر.
 

actros

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
29 اکتبر 2006
نوشته‌ها
3,662
لایک‌ها
3,474
محل سکونت
Tehran
سلام
آقا منم خضراییم. یک شونصد تا سوال!!
اول. شما کجا دادید کفش و این ها رو عوض کردید؟ جایی که من دادم همون مارک قبلی رو عینا بهم داد (2 سایز کوچیک تر) 3 تومن برا کفش گرفت 3 تومن برا لباس ها. آیا مارک بهتری از کفش هست که برم دنبالش؟
بعدش فقط 1 نوار برای پهلوی شلوار بهم داد + آرم تفنگ برای یقه لباس. آیا چیز دیگه ای لازمه؟ اسم رو بدیم کجا بنویسن؟ اگر آدرس حدودی (دور و بر همون خضرایی) دارین بگین لطفا من جایی پیدا نکردم :(
حالا یک سری سوال دیگه:دی
ریش تراش (موزر) می تونیم بیاریم؟ من ریشام خیلی ضایع در میاد! باید بزنم!
آیا درسته که آخر هفته اول نمی ذارن بریم خونه؟
بقیش رو یادم اومد می گم:دی :lol:

همون مغازه ها بگو پوتین نرم و سبک میخام.
برای اسم همون اول بلوار یه خیاطی طبقه دوم هست که واحد بغلش کارش اتیکته.بپرسی بهت میگن.
ریش تراشو نمیدونم ولی ژیلت میتونی ببری. (تیغ نه)
به ما هفته اول ما مرخصی دادن چون شنبش تعطیل بود.
اینجور که شنیدم دوره هائی که از شنبه شروع میشه هفته اولم مرخصی میدن.
زیاد به شایعات توجه نکنید. به قول دوستان چیزی که آدم تو خدمت میکشه شایعس
 
بالا