شما زحمت شعر بعدی رو بکشیدآره منم موافقم شعر خیییلی سختیه، آخه شعرای سهراب سختن تازه ماهیچ مانگاه که دیگه سخت تر
ایشالا
دشمنتون شرمنده
پس کی زحمت شعر بعدی رو بکشه ؟
کلا الان سلیقه شعریم نم کشیده
شما شعر رو بنویسید شاید چراغ منم روشن شد
سپاس
شما زحمت شعر بعدی رو بکشیدآره منم موافقم شعر خیییلی سختیه، آخه شعرای سهراب سختن تازه ماهیچ مانگاه که دیگه سخت تر
ایشالا
دشمنتون شرمنده
پس کی زحمت شعر بعدی رو بکشه ؟
من یه تاپیک باز کردم قبلا، که ندای عزیز زحمت پایین آوردن کرکشو کشیداز اونجا که شعرای سهراب سختن و اکثرا مخاطبین سهراب هر بار در هر مقطع زمانی ممکنه با چند مصرع از شعرای سهراب بیشتر گرم بگیرن، پیشنهادم این بود که هر بار در مورد یکی دو مصرع نهایتا چند مصرع به جای یک شعر کامل گفتگو کنیم .
خب این پیشنهاد من بودهم ساده تره هم با احساس تر.
منم با چند مصرع موافقم .
در مورد تاپیک قبلیتون یه توضیح بدم ، جامعه مجازی طوریه که آدم یه مدت فعالیت میکنه یه مدت شاید اصلا همه چیو فراموش کنه و به هرحال گذر زمان خیلی چیزها رو عوض میکنه وقتی یه تاپیک مرجع مورد استفاده قرار بگیره
هرکس هر زمانی که بیاد و بخواد فعالیت کنه از همین تاپیک مرجع استفاده میکنه و گذشت زمان باعث فراموشی و بی استفاده بودن اون تاپیک نمیشه ، خیلی از تاپیک هایی که فقط چندتا پست خوردن و عمر مفیدشون تموم
شده و مجبور شدیم بایگانی کنیم!
اما سهراب سپهری همیشه طرفدار داره و اگر چند سال دیگه هم کسی بخواد فعالیت کنه به راحتی میتونه از اینجا استفاده کنه.
به هرحال عذرخواهی میکنم از دوستانی که مجبور شدم تاپیک هاشون و پاک کنم یا منتقل کنم، ولی اینطوری هم برای نظم اینجا و هم برای خودشون بهتر بوده.
شرمنده من قانون تاپیک رو نمیدونم ولی این شعر رو خیلی دوست دارم :
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدم ها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هردم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم
قطره ای کو که به دریا ریزم
صخره ای کو که بدان آویزم
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است