سلام به همهی دوستان و مخصوصاً دوست جدیدمون: ستوده
1- در مورد CAMBRIDGE Dictionary كه معرّفی شده بود و اینكه گفتن:
2- در مورد ایكه پرسیدین:
"یه موضوع دیگه هم اگر ممکن هست نظرتون رو درباره روشهای آموزشی موسسه های بیرون بنویسید ممنون میشم.(که شامل استادها و کتابهاشون و خود موسسه میشه)"
لطفاً متنو دوباره دقیق بخونین؛ همونجا نظر شخصیمو گفتم. اگه چیز بیشتری منظورتونه دقیق بگین تا اگه بلد بودم جواب بدم.
3- در مورد اینكه گفتین:
"من یکی از بهترین چیزهای که تو این کلاس های زبان یاد گرفتم این بود که خجالت نکشم از اینکه اشتباه کردن و اون چیزی که خودم می دونم درسته رو بگم.چون بهتره هر چی که بلد نیستیم رو زودتر یاد بگیریم."
باید بگم احسنت به اون شیری كه تو را خورد!
4- در مورد اشكالات متن انگلیسیتون (البتّه متن فارسی شما هم جای دقّت داره؛ درسته كه محاورهای مینویسیم ولی به فعل و فاعل هم نباید بیاحترامی بشه. میدونین كه توی بعضی كشورها اگه یه سؤالی رو كه از نظر دستوری غلطه ازشون بپرسین، اصلاً جوابتونو نمیدن؟! یعنی اینقدر روی زبان خودشون تعصّب دارن.
) خوب بُزگریم:
اوّلین اشكال اینكه چون English یك "اسم خاص" است باید با یك Capital Letter شروع بشه؛ پس english غلطه.
دومین مسئلهای كه باید به آن توجّه بشه اینه Thanks معادل است با Thank you، پس Thanks you یا Thanks those غلطه.
سوماً اینكه، برفرض كه اشكال دوم هم نمیبود؛ بهجای Thanks for those باید میگفتین: Thanks those for یعنی اوّل نام یا ضمیر كسی كه میخواهین تشكّر كنین باید ذكر بشه.
در اینجا بد نیست به یه مسئلهی بسیار بسیار مهم هم اشاره كنم. آيا دوستان میدونین اشكالاتی از قبیل اشكال سوم این دوست جدیدمون به چه دلیل پیش میاد و ریشهی اصلی اونا چیه؟ آیا تا بهحال، اصطلاح "گرته برداری" به گوشتون خورده؟
خوب برای اونایی كه نمیدونن، میگم كه: یكی از اشكالاتی كه برای هر كسی كه میخواد یه زبانی غیر از زبان مادری خودش رو یاد بگیره پیشمیاد اینه كه ناخودآگاه ذهنش سعی میكنه الگوهای زبانی و قالبهای ساخت جملات در زبان مادری رو در زبان دوم پیاده بكنه؛ یعنی مثلاً اگه میخواد با یه انگلیسیزبان صحبت بكنه، اوّل توی ذهنش اون جمله رو كه میخواد بگه از فارسی (به صورت كلمه به كلمه) به انگلیسی ترجمه میكنه (Compilation) و بعد جملهی انگلیسیشو به زبون میاره و مشكل اصلی هم همینجاست كه پیش میاد و ممكنه حتّی هزار جور اشتباه خندهدار و یا آبروبر بكنه (چرا كه گرتهبرداری كرده) البتّه این مشكل راه حل هم داره. لابد میپرسید: اه، زودتر بگو كه حوصلمونو سربردی اینقدر ورّاجی میكنی.
من با ترس و لرز
میگم: خیله خوب بابا/مامان! راه حلّش اینه كه اگه خواستین همین جمله كه: "حوصلمون سررفت" رو به انگلیسی ترجمه كنین چیكار میكنین؟ اگه میرین دنبال اینكه كلماتِ "حوصله" و "سر" و "رفت" رو به هم بچسبونین دارین "گرتهبرداری" میكنین و میگین: Our patience's head went! و یارو نمیفهمه چی میگین و یا بهتون میخنده و یا دوتا میزنه تو سرتون(كه البتّه دراینصورت همهی بچههای این فروم میریم سر چهارراه پدرشو درمیاریم تا روش زیاد نشه) در حالیكه باید بگین: We lost our patience. یا We got bored. یا We got impatient. اگه بخواین "ورّاجی كردن" و "ترس و لرز" را هم همینجوری ترجمه كنین كه اصلاً دیپورت میشین!
اگه دقّت كنین میبینین كه در ترجمهی از انگلیسی به فارسی هم دقیقاً همین اشكال ممكنه رخ بده (درست میگم یا نه؟) و این مسئله دلیل اصلی وجود كتابهای بیمصرفِ ترجمه شدهی كامپیوتری در بازار ایرانه كه 90%شون دوزارم نمیارزن؛ ویا مثلاً اصطلاحات "خسته نباشی" و یا "دماغت چاقه" و یا "موی دماغ شدن" و یا " باد تو دماغش افتاده" و یا "دماغت سوخت" ممكنه یا اصلاً معادل نداشته باشن و یا اینكه خیلی فرق داشته باشه و یا اینكه مجبور باشیم برای یك اصطلاح ساده یه جملهی طولانی معادل بیاریم كه دیگه لوس میشه (یكی نیست بگه چرا گیر دادی به دماغ؛ من میگم برای اینكه غیرمستقیم به این جوونا بگم كه دستاتونو از تو دماغاتون درارین! تا بهشون برنخوره
)؛ الكی نیست "مترجمی زبان" تبدیل یه رشتهی دانشگاهی مستقل شده.
خوب راهحل چیه؟ خوب طبیعیه كه یه ایرانی كه مثلاً زبان انگلیسیو توی یه كشور انگلیسیزبان و در تعامل با محیط یاد گرفته اصلاً این مشكلاتو نداره؛ هرچند اگه بهصورت علمی و از روی كتاب زبانو یاد نگرفته باشه و دیگه نمیپرسه كه اینجا "to" بیارم یا نه؟ امّا برای ماها كه دور از محیط زبان انگلیسی هستیم، راه اصلی اینه كه این محیط رو به صورت مجازی برای خودمون ایجادكنیم مگر نه نباید ادّعا داشته باشیم زبانه درست و حسابی بلدیم و اصولاً باید بریم غاز بچّرونیم(اگه گفتین معادل انگلیسیش چی میشه؟
) لابد میپرسین: این Virtual World یا Virtual Reality رو چهجوری درست كنیم؟ من میگم: اوّلاً تا میتونیم از دیكشنریهای دو زبانه (فارسی به انگلسیش and vice versa ) استفاده نكنیم؛ مگر برای مواقعی كه میخوایم مثلاً ببینیم معادل "چكّش" چی میشه. ثانیاً تا میتونیم با تداوم و مأنوس شدن با زبان و به قول یارو گفتنی، خركاری ، این محیط رو به صورت مصنوعی برای خودمون ایجاد كنیم. این تدواوم كه گفتم خیلی مهمتر از خركاری و فشرده كاریه؛ یعنی اگه یكی باخودش عهد كنه كه حتماً اگه سرم هم بره باید شبی نیمساعت داستان یا مقالهی انگلیسی بخونم
، خیلی بهتره از كسیه كه یك هفته ورور پشت سرهم زبان بخونه و بعد، یه سال ولش كنه. البتّه ایدهآل اینیه كه علاوه بر تداوم و استمرار، مقدار ساعات مأنوس بودن با زبان هم بیشتر بشه تا به اون محیط مجازی كه گفتم نزدیكتر بشیم.
خوب حالا اگه این محیط برای آدم بهصورت مجازی یا واقعی ایجاد بشه، نتیجش چیه؟ نتیجش اینه كه بعد از یه مدّتی اون مرحلهی "ترجمه" در ذهن، از فارسی به انگلیسی و برعكس، برداشته میشه؛ یعنی چی؟ یعنی دیگه "زبانِ ذهنتون انگلیسی میشه"؛ هماینكه به انگلیسی فكر میكنین و هم انگلیسی رو بدون ترجمهی ذهنی به فارسی درك میكنین؛ حتّی ممكنه خواب به زبان انگلیسی هم ببینین! البتّه این آخری خیلی كار میبره و كشكی بدست نمیاد؛ زحمت میخواد. من یه معلّم زبان دلسوزی در دبیرستان داشتم، كه هرچی در زبان بلدم از اونه، میگفت من بعد از هفت سال! كار مداوم و اساسی، اون مرحلهی Compilation از ذهنم برداشته شد و حتّی گاهی اوقات، خوندن متن انگلیسی برام آسونتر میشد (ضمناً اهل خالیبندی هم نبود).
خوب بعد از این همه حرف باید اعتراف كنم كه در غیاب آزالیای عزیز، طولدادنِ این سوماً خیلی حال داد؛ نه؟
چهارم اینكه فعلاً خسته شدم
بقیهی اشكالات باشه طلب این دوست عزیزمون، آقا بقيّه هم كمك كنن دگه. من ايام امتحانام هست نميتونم زياد بنويسم.
دستش هم درد نكنه خیلی زحمت كشیده؛ بازم معرفت این جدیدیها! امّیدوارم كه تا اینجا كمكی بهشون شده باشه.
BYE

1- در مورد CAMBRIDGE Dictionary كه معرّفی شده بود و اینكه گفتن:
"من تمام امکاناتی که کمبیریج داره و شما اشاره کردین رو در آکسفورد دیدام.
از نظر کلی هم تفاوت آنچنانی فکر نکنم داشته باشن.فکر کنم فقط سلیقه شخصی شما باشه؟نمی دونم یا من یه جور دیگه برداشت کردم؟"
باید بگم شما دقیقاً درست میگین و اینكه من گفته بودم كار با آكسفورد سخته منظورم برای شخص خودم بود و اصولاً در اینكه انتخاب دیكشنری سلیقهایه شكّی نیست؛ امّا خوب اونایی كه میان تو میدون آموزش زبان باید با همهی این امكانات آشنا بشن. شما هم اگه تونستین این دیكشنری رو امتحان كنین؛ كی میدونه شاید مشتری شدین: "شنیدن كی بود مانند دیدن؟"
از نظر کلی هم تفاوت آنچنانی فکر نکنم داشته باشن.فکر کنم فقط سلیقه شخصی شما باشه؟نمی دونم یا من یه جور دیگه برداشت کردم؟"

2- در مورد ایكه پرسیدین:
"یه موضوع دیگه هم اگر ممکن هست نظرتون رو درباره روشهای آموزشی موسسه های بیرون بنویسید ممنون میشم.(که شامل استادها و کتابهاشون و خود موسسه میشه)"
لطفاً متنو دوباره دقیق بخونین؛ همونجا نظر شخصیمو گفتم. اگه چیز بیشتری منظورتونه دقیق بگین تا اگه بلد بودم جواب بدم.

3- در مورد اینكه گفتین:
"من یکی از بهترین چیزهای که تو این کلاس های زبان یاد گرفتم این بود که خجالت نکشم از اینکه اشتباه کردن و اون چیزی که خودم می دونم درسته رو بگم.چون بهتره هر چی که بلد نیستیم رو زودتر یاد بگیریم."
باید بگم احسنت به اون شیری كه تو را خورد!

4- در مورد اشكالات متن انگلیسیتون (البتّه متن فارسی شما هم جای دقّت داره؛ درسته كه محاورهای مینویسیم ولی به فعل و فاعل هم نباید بیاحترامی بشه. میدونین كه توی بعضی كشورها اگه یه سؤالی رو كه از نظر دستوری غلطه ازشون بپرسین، اصلاً جوابتونو نمیدن؟! یعنی اینقدر روی زبان خودشون تعصّب دارن.

اوّلین اشكال اینكه چون English یك "اسم خاص" است باید با یك Capital Letter شروع بشه؛ پس english غلطه.
دومین مسئلهای كه باید به آن توجّه بشه اینه Thanks معادل است با Thank you، پس Thanks you یا Thanks those غلطه.
سوماً اینكه، برفرض كه اشكال دوم هم نمیبود؛ بهجای Thanks for those باید میگفتین: Thanks those for یعنی اوّل نام یا ضمیر كسی كه میخواهین تشكّر كنین باید ذكر بشه.

در اینجا بد نیست به یه مسئلهی بسیار بسیار مهم هم اشاره كنم. آيا دوستان میدونین اشكالاتی از قبیل اشكال سوم این دوست جدیدمون به چه دلیل پیش میاد و ریشهی اصلی اونا چیه؟ آیا تا بهحال، اصطلاح "گرته برداری" به گوشتون خورده؟




اگه دقّت كنین میبینین كه در ترجمهی از انگلیسی به فارسی هم دقیقاً همین اشكال ممكنه رخ بده (درست میگم یا نه؟) و این مسئله دلیل اصلی وجود كتابهای بیمصرفِ ترجمه شدهی كامپیوتری در بازار ایرانه كه 90%شون دوزارم نمیارزن؛ ویا مثلاً اصطلاحات "خسته نباشی" و یا "دماغت چاقه" و یا "موی دماغ شدن" و یا " باد تو دماغش افتاده" و یا "دماغت سوخت" ممكنه یا اصلاً معادل نداشته باشن و یا اینكه خیلی فرق داشته باشه و یا اینكه مجبور باشیم برای یك اصطلاح ساده یه جملهی طولانی معادل بیاریم كه دیگه لوس میشه (یكی نیست بگه چرا گیر دادی به دماغ؛ من میگم برای اینكه غیرمستقیم به این جوونا بگم كه دستاتونو از تو دماغاتون درارین! تا بهشون برنخوره

خوب راهحل چیه؟ خوب طبیعیه كه یه ایرانی كه مثلاً زبان انگلیسیو توی یه كشور انگلیسیزبان و در تعامل با محیط یاد گرفته اصلاً این مشكلاتو نداره؛ هرچند اگه بهصورت علمی و از روی كتاب زبانو یاد نگرفته باشه و دیگه نمیپرسه كه اینجا "to" بیارم یا نه؟ امّا برای ماها كه دور از محیط زبان انگلیسی هستیم، راه اصلی اینه كه این محیط رو به صورت مجازی برای خودمون ایجادكنیم مگر نه نباید ادّعا داشته باشیم زبانه درست و حسابی بلدیم و اصولاً باید بریم غاز بچّرونیم(اگه گفتین معادل انگلیسیش چی میشه؟


خوب حالا اگه این محیط برای آدم بهصورت مجازی یا واقعی ایجاد بشه، نتیجش چیه؟ نتیجش اینه كه بعد از یه مدّتی اون مرحلهی "ترجمه" در ذهن، از فارسی به انگلیسی و برعكس، برداشته میشه؛ یعنی چی؟ یعنی دیگه "زبانِ ذهنتون انگلیسی میشه"؛ هماینكه به انگلیسی فكر میكنین و هم انگلیسی رو بدون ترجمهی ذهنی به فارسی درك میكنین؛ حتّی ممكنه خواب به زبان انگلیسی هم ببینین! البتّه این آخری خیلی كار میبره و كشكی بدست نمیاد؛ زحمت میخواد. من یه معلّم زبان دلسوزی در دبیرستان داشتم، كه هرچی در زبان بلدم از اونه، میگفت من بعد از هفت سال! كار مداوم و اساسی، اون مرحلهی Compilation از ذهنم برداشته شد و حتّی گاهی اوقات، خوندن متن انگلیسی برام آسونتر میشد (ضمناً اهل خالیبندی هم نبود).
خوب بعد از این همه حرف باید اعتراف كنم كه در غیاب آزالیای عزیز، طولدادنِ این سوماً خیلی حال داد؛ نه؟

چهارم اینكه فعلاً خسته شدم

دستش هم درد نكنه خیلی زحمت كشیده؛ بازم معرفت این جدیدیها! امّیدوارم كه تا اینجا كمكی بهشون شده باشه.
BYE