• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اولین روز دانشگاه چه حسی داشتید؟!

saeed74

Registered User
تاریخ عضویت
17 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,027
لایک‌ها
211
محل سکونت
شهرک غرب "مشهد"
سلام کسایی که دانشجو هستند میشه بگن اولین روز دانشگاه چقدر با اولین روزای دبیرستانو اینا فرق داره و اینکه همه نظر بدن لطفا اخه دانشگاه های دولتی و آزاد و غیر انتفاعی با هم فرق داره محیطش فک کنم...

Sent from my Nexus 7 using Tapatalk HD
 

ahrad

Registered User
تاریخ عضویت
23 جولای 2012
نوشته‌ها
3,843
لایک‌ها
4,010
بستگی به دانشگاه دولیتی وازاد داره
و دولتی هم بستگی داره کجا باشی
مثلا دولتی اون توپاش روزای اول میبرن اردو
آزاد یه 70 تومنی میگره بعضی جا تو امفی تاتر یه کی میاد یه کم حرف میزنه بعضی جاها هم پولو میگیره بدونن هیچ مراسمی
اما خودم
روز اول که ثبت نام کردم یه برگه دادن که فلان روز فلان ساعت دانشگاه باشید
ماهم رفتیم دانشگاه امفی تاتر یارو کلی حرف زد یه پکیجم دادن که توش قوانین دانشگاه و... بود
من تنها بودم وهیچ حسی هم نداشتم فقط( نکبت ها انقدر حرف زدن اما مهم ترین مسیله که برنامه کلاسی بود رو نگفتن ازکجا باید بگیرید واصلا یه همچین چیزی هست که باکلی پرس وجو کردن فهمیدم دی)
درکل اگه تنها باشی حال نمیده تو دانشگاه
 

k-boy

Registered User
تاریخ عضویت
7 فوریه 2012
نوشته‌ها
5,616
لایک‌ها
7,060
محل سکونت
جنگل آسفالت
تا بحال یه همچین حس بی تفاوتیو نسبت به هیچ مسئله ای تجربه نکرده بودم:rolleyes:
بقالی میرفتم هیجانش بیشتر بود :/
 

amin.khrz

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,511
لایک‌ها
193
محل سکونت
ahvaz
هیچی والا ما رفتیم کلاس تشکیل نشد دست از پا درازتر برگشتیم
 

ya30n

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
14 آپریل 2007
نوشته‌ها
5,200
لایک‌ها
5,471
محل سکونت
امارات متحده عربی
يادش بخير

اولين روز دانشگاه من سال 85 بود !

فقط ميدونم استاد نيومده بود و ما خودمون استاد شده بوديم
روز اول دانشگاه يه گروه 15 نفره شديم و با همه رفيق !!! ( سرعت دوستي رو داشتين )

خلاصه دانشگاه رو گزاشتيم رو سرمون كه ما استاد ميخوايم
بعد بيرونمون كردن
گفتن تا هفته آينده پاتونو نزارين اينجا ... از استاد خبري نيست!
 

maryam.mash

Registered User
تاریخ عضویت
26 جولای 2013
نوشته‌ها
98
لایک‌ها
114
یادمه روز اول دانشگاه شوق هیجان خوبی داشتم چون پسر ها با دخترها قاطی بودن و یادمه روز اول با یک پسر دوست شدم و داخل دانشگاه همه فهمیدند
 

A.M.I.R.

Registered User
تاریخ عضویت
31 جولای 2012
نوشته‌ها
1,038
لایک‌ها
1,143
محل سکونت
تهران
بستگی به دانشگاه دولیتی وازاد داره
و دولتی هم بستگی داره کجا باشی
مثلا دولتی اون توپاش روزای اول میبرن اردو
آزاد یه 70 تومنی میگره بعضی جا تو امفی تاتر یه کی میاد یه کم حرف میزنه بعضی جاها هم پولو میگیره بدونن هیچ مراسمی
اما خودم
روز اول که ثبت نام کردم یه برگه دادن که فلان روز فلان ساعت دانشگاه باشید
ماهم رفتیم دانشگاه امفی تاتر یارو کلی حرف زد یه پکیجم دادن که توش قوانین دانشگاه و... بود
من تنها بودم وهیچ حسی هم نداشتم فقط( نکبت ها انقدر حرف زدن اما مهم ترین مسیله که برنامه کلاسی بود رو نگفتن ازکجا باید بگیرید واصلا یه همچین چیزی هست که باکلی پرس وجو کردن فهمیدم دی)
درکل اگه تنها باشی حال نمیده تو دانشگاه

خوش به حالت قد بوق بهتون توضیح دادن
ما اوونم نداشتیم

منم که هیچ حسی نداشتم.
به اصرار خانواده رفتم کلاس تشکیل نشد اوومدم خونه
پس فرداش رفتم همه کلاسا تشکیل شد و یک رفتار مدرسه گانه از اساتید کلا اوون ترم دیدم
باقیشم که دیگه خبری نبود
 

ahrad

Registered User
تاریخ عضویت
23 جولای 2012
نوشته‌ها
3,843
لایک‌ها
4,010
خوش به حالت قد بوق بهتون توضیح دادن
ما اوونم نداشتیم

منم که هیچ حسی نداشتم.
به اصرار خانواده رفتم کلاس تشکیل نشد اوومدم خونه
پس فرداش رفتم همه کلاسا تشکیل شد و یک رفتار مدرسه گانه از اساتید کلا اوون ترم دیدم
باقیشم که دیگه خبری نبود
انصافا خیلی خوب بود ازجهت هایی حتما جایی هم که باید کارت غذاتو شارژ کنی هم گفتن!
اما کارشناسی که یه 60 تومنی گرفتن حتی یه سلامم نکردن
کلا با کارمندای دانشگاه ازاد حال نکردم.خیلی نچسبن

درکت میکنم.
 

smallfrank

Registered User
تاریخ عضویت
2 جولای 2009
نوشته‌ها
348
لایک‌ها
173
حس غریب
غربت
غمگینی
افسردگی
دلتنگی
ینی سخت ترین روز زندگیم
هر چیز و هر کسیو میدیم یاد خانوادم می افتادم
البته اینا مال زمانیه که شهر دیگه ای دانشگاه بری
 

A.M.I.R.

Registered User
تاریخ عضویت
31 جولای 2012
نوشته‌ها
1,038
لایک‌ها
1,143
محل سکونت
تهران
انصافا خیلی خوب بود ازجهت هایی حتما جایی هم که باید کارت غذاتو شارژ کنی هم گفتن!
اما کارشناسی که یه 60 تومنی گرفتن حتی یه سلامم نکردن
کلا با کارمندای دانشگاه ازاد حال نکردم.خیلی نچسبن

من که تا ترم دو نمیدونستم اصن غذا میدن :دی
کلا تا الان یک بارم غذای دانشگاه رو نخوردم.

خیلی نچسبن.
کلا زورشون میاد حرف بزنن.
از اوون پاسبون های جلو در (مثلا حراست) گرفته تا مدیر گروه

جالب اینکه ترم به ترم قسمتی از دانشگاه کشف شده برام :دی
 

mr.s3ri0s

فروشنده معتبر
فروشنده معتبر
تاریخ عضویت
17 نوامبر 2012
نوشته‌ها
1,429
لایک‌ها
402
محل سکونت
تهـــــران
به نظر دوستان دانشگاه دولتی خوبه یا ازاد یا غیر انتفاعی؟

ئس این همه تعریف میکردنند از دانشگاه میگفتنند صفا سیتی هست اینا چی؟ :p
 

ya30n

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
14 آپریل 2007
نوشته‌ها
5,200
لایک‌ها
5,471
محل سکونت
امارات متحده عربی
به نظر دوستان دانشگاه دولتی خوبه یا ازاد یا غیر انتفاعی؟

ئس این همه تعریف میکردنند از دانشگاه میگفتنند صفا سیتی هست اینا چی؟

اساتيد دانشگاه آزاد ميدونين خودشون دانشگاه دولتي درس خوندن ؟! :دي
مسلما دولتي سرتر هست
بعد آزاد
بعد غير دولتي ...

صفا سيتي !
والله ما يه دوست داشتيم در طول تحصيل ببخشيد مخ تمام دختراي دانشگاه رو زد !
خب هدفت چي هست دوست من ؟

من رشته مديريت دولتي رو با معدل 19 فارغ التحصيل شدم ...
دانشگاهي كه 25 صدم بهت نميدادن و بايد واقعا خودت تلاش ميكردي !
هتل نبود :دي
رشته مديريت دولتي هم واقعا يه سرچ كنيد ميبينيد درساي خفني داره! ( انواع رياضيات و آمار و حسابداري و تحقيق در عمليات و اقتصاد و زبان و... )

اگه هدفتون تفريح و وقت گذروني هست مسلما صفا سيتي ميشه واستون
اگه هدفتون درس و پيشرفت هست بايد يه خورده به آينده و افق ! فكر كنين :دي ( فقط تو افق محو نشين خواهشا )

بزارين يه حقيقتي رو بگم !

سال 85 كه من دانشجو شدم رشته مهندسي كشاورزي بودم
راستش رو بخواين دوست نداشتم اين رشته رو
دو ترم رفتم و واقعا خوشم نميومد و نمره پاسي رو ميگرفتم فقط ...
فقط هم شيطوني و به قول شما صفا سيتي !!!

اومدم بيرون ( انصراف )
رفتم سربازي

دوباره شركت كردم!

رشته اي كه واقعا دوست داشتم !

قبول شدم بار اول ... رفتم
اين بار هدفم مشخص بود !
علاقه داشتم
و اراده !

و معدلي كه گفتم رو گرفتم ... خيلي ها باورشون نميشد
ولي خب ... شدم !

ولي هميشه ميگم دو سال از زندگي تو سربازي عقب نيفتادم ولي اون دو سالي كه مهندسي كشاورزي ميخوندم عقب افتادم از زندگي!

بنظرم اگه واسه صفا سيتي ميخواي بري ... والله جاهاي بهتري هم هست :دي

فردا منو ميبرن ماه عسل !

شاد باشيد
 

mani sh

Registered User
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2012
نوشته‌ها
841
لایک‌ها
117
شاید یکی از گند ترین روزهای زندگیم بود.
بعد 2 سال پشت کنکوری آخر سر پیام نور.
اونجا بود که فهمیدم برای چی عالم و آدم میگن برید دولتی.
نه کلاسی
نه درسی
نه کتابی
نه استادی
نه ساختمونی
نه حس و حال دانشگاه
نه رییسی
نه......

هیچ وقت از پیام نور رفتنم راضی نیستم.
 

takesh

Registered User
تاریخ عضویت
4 مارس 2012
نوشته‌ها
5,312
لایک‌ها
4,325
محل سکونت
جَـفَـنـگِـــستــانــ...... . . . . .
اولین روز فقط فهمیدم آدم نه فقط کنار دریا بلکه دانشگاه هم باید با خودش یه آفتابه آب ببره!!
چــــــــــرا؟

عاغا رفتیم موال (روتون به عطر تق هرمس) ما که به از شما نباشه کارمون تموم شد زدیم بیرون داشتیم موهامونو درست میکردیم که یهو پسره اومد دستشو بشوره آب قط شد!! حالا چندتا بیچاره هم تو موال پروژه سنگین برداشته بودن (اونم نه سنگین ؛ ســــــــــــــــنـــــــــــــــگـــــــــیــــــــن ها) خلاصه هیچی دیگه من از آخر و عاقبت اینجور پروژها ها ترسیدمو اومدم در برم که یه سوپرمن اومد گفت من تو ماشین آب دارم- هیچی دیگه به قول این یارو اسگوله عنرعنر برو آب بیار که برخی میخان پروژه رو تحویل بدن به #### خلاصه
خلاصه سال نکو از بهارش پیداست
از اون روز به بعد تمام ترم های من قهوه ای شد و من بیچاره اسفالت (دوستان میدونن چی میگم)
دانشگاه دولتی هم که اصن داستانی بود که اگه بگم جنگ میشه!! پس اونو بیخیال :دی






اینجا دیگه شد پاتوق تی جی ها لطفا تیتر رو عوض کنید
 

mofidi

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2012
نوشته‌ها
67
لایک‌ها
14
محل سکونت
Iran
هیچی. حس خاصی نداشتم. رفتم برنامه کلاسو از آموزش گرفتم و مثل یه جنتلمن ترم بالایی بورد رو نگا کردم تا شماره کلاسو ببینم و بعد از چند دقیقه دنبال کلاس گشتن رفتم سر کلاسی که یک نفر دیگه هم اومده بود.
 

aliseyedi

Registered User
تاریخ عضویت
7 مارس 2012
نوشته‌ها
868
لایک‌ها
341
محل سکونت
TehRan
یادش بخیر... دانشگاه خودش واحد ارایه کرده بود. ما هم از خدا بیخبر. رفتیم دانشگاه دیر رسیدم. شانسمم استاد اومده بود! فک کردم عینه دبیرستان الان میگه چرا دیر اومدی گم شو بیرون! در زدم تا درو باز کردم دیدم ۴۹ تا دختر دارن نگام میکنن! گفتم استاد فک کنم اشتباه اومدم عذر میخوام! رفتم معاون آموزشی دیدم نه... درست رفته بودم! با دست و پای لرزون دوباره در زدم تا در و باز کردن زدن زیر خنده! گفتم استاد درست اومده بودم روم نمیشد بیام تو!!! دیدم یه صندلی اون ته کلاس به منه فلک زده اختصاص داره بین ۴۹ تا دختر!!!! استادم خانوم بود! بعد ۲-۳ ماه که با پسرهای دانشگاه دوست شدم بهم میگن سید خروس! کلا هم دیگه این موضوع تکرار نشد ولی برا تجربه اول خیلی جالب بود
 

amir3408

Registered User
تاریخ عضویت
20 ژانویه 2009
نوشته‌ها
3,251
لایک‌ها
1,416
ا خودم میگفتم خدایا این دیوونه خونه چیه من اومدم. چرا انقدر شلوغه
 

ah60008

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
4 آگوست 2012
نوشته‌ها
366
لایک‌ها
133
دمتون گرم عجب خاطره هایی رو برامون زنده میکنین والا ما روز اول دبیرستان که هنرستان بود کلی خندیدیم نشسته بودیم تو کلاسو 50 تا چپر چلاق تر از خودمون هی اضافه میشدنو یکی از یکی دلقک تر ببینید دیگه چطوری بود که سر سه چهار نفر خود معلم وقتی دیدشون خندش گرفت یک اوضاعی بود اصلا بعد اینکه هنرستان تموم شد نصف بیشتر همون بچه ها درومدیم دانشگاه ازاد شهر خودمون و کلا همون کلاس با همون دلقکا رفتیم برا ثبت نام رشته کامپیوتر دانشگاه رو سرمون گزاشته بوددیم جالبه چند تا از مسولین مونده بودن تو کف اینکه شما روز اوله که اومدین کی با هم رفیق شدین که دارین خاطره تعریف میکنین اصلا اوضاعی شده بود تا اخر دوران کاردانی کلا دانشگاه برامون تفریح بود بعدش یه سری از بچه ها پراکنده شدن بعضی سربازی بعضی کلا بیخیال درس و دوره کارشناسی زیاد جالب نبود برام ولی در کل خاطرات خیلی عالی دارم که همیشه یادم میمونه

Sent from my LG-P768 using Tapatalk 2
 

galaxysky

Registered User
تاریخ عضویت
2 مارس 2011
نوشته‌ها
3,319
لایک‌ها
644
محل سکونت
Tehran
هیچ حسی
با تشکر;)
 
بالا