این متن رو فقط به امید این مینویسم که شاید کسی بخونه و تلنگری باشه براش ...
پس سعی کنید اگر وقت دارید حتما بخونید
متاسفانه اکثر جوون ها فکر می کنن قدیمی ها کار دستی نمی کردند که :
بعد از ازدواج عاشق میشن و نظرشون اینه اول باید نسبت به طرف مقابل احساس داشته باشن تا بتونن ازدواج کنن !
برعکس غربی ها که اول زندگی می کنن بعد ازدواج ، ما اول ازدواج می کنیم و بعد
شاید زندگی
بروز اختلالات هورمونی ، عاطفی و گاها جنسی ، متاسفانه با عنوان عشـــق تلقی میشه و هرکس که درگیر این قضیه بشه فکر می کنه که طرف همونیه که توی آسمونا دنبالش بودیم که حال ما رو اینطور کرده ، و اینجاست که بزرگترین جرقه سرآغاز یک رابطه اشتباه زده میشه و ممکن هست خیلی ها رو توی آتش سوزان خودش بسوزونه
بر اساس تجربه شخصی و تجربه دیگران که درجریان هستم ، متاسفانه دلیل 75 درصد جدایی های امروزی عاشق بودن پسر و دختر قبل از ازدواج هست ، عشقی که چشمان دو طرف رو نسبت به شناخت از یکدیگر بسته و وقتی که سرد میشه و فروکش می کنه تازه چشمای دو طرف به واقعیت ها باز میشه و نتیجه اش میشه عدم سازگاری ...
شاید برای بعضی ها خنده دار باشه و برای بعضی ها غیر قابل قبول ، اما اکثر شروط قبل از ازدواجی که پیشینیان قراردادن به نظرم واقعا اساسی و مورد نیاز هست
از جمله همین مشکل دوستمون که اختلاف سنی هست ، قدیمی ها کمتر از اختلاف 5 سال سن کمتر زن ، واقعا براشون قابل پذیرش نبود که باید بشدت تایید کنم این قضیه رو
و خیلی از موارد دیگه رو .
مهمترین زمان برای ازدواج
خواستن عمیق و واقعی طرفین هست
، یعنی احساس نیاز ( نه صرفا ج ن س ی ) بلکه از هر لحظا نیاز شدید داشته باشید و مطلقا به خودتون مطمئن باشید که می تونید مسئولیت ازدواج رو به عهده بگیرید ،
ازدواج سخت نیست ، کوه بزرگی هم نیست ، اما باید کاملا نسبت به اون و مسئولیت های دوران تاهل آگاهی مطلق داشته باشید .
حتما توی ازدواج شرایط عرف جامعه و دینی که قبولش دارید رو رعایت کنید
، با بزرگتری که واقعا قبولش دارید
مشورت کنید ، حتما مشورت کنید و با
چشمای کاملا باز ،
عقل روشن و احساس کاملا خاموش ( بقول یک انسان دانا )
نسبت به هم بدبین باشید (
نه افراطی ) اما تاجایی که می تونید احساسات و ترشحات هورمونی رو کنترل کنید و به صدای دلتون و اون چیزی که واقعا از همسرش انتظار داره گوش بدید و در فرد مقابلتون جستجو کنید .
از آبروریزی نترسید ، اگر مسئله شما تا حدی جدی شد و باز فکر کردید بدرد هم نمی خورید ، نترسید که باید بجای زدن حرفتون (
مبنی بر نخواستن طرف مقابل ) حفظ آبرو کنید که متاسفانه بعدها آبروریزی بیشتری خواهد شد !
بد از اینکه ازدواج کردید ، برخلاف اکثر متاهل ها که تازه چشماشون رو باز میکنن و دنبال عیب های همن ( اینکار واسه قبل از ازدواج بود :hmm: .... ) سعی کنید ، ایـــثار کنید ، چشماتون رو روی اشتباهاتی که طرفتون میده خطا کرده ببندید ، معامله گر نباشید و ...
از زندگی تون ، از هر ثانیه اش لذت ببرید
شاد باشید ، مجدد امیدوارم این جرفا که کلا تجربی بود ( و نه علمی ) به درد کسی بخوره ..