• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

باج خور

FARGO

Registered User
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
960
لایک‌ها
0
به نقل از kami :
حسين جون به خدا من يکي از همه تون بي سوادترم. اينا هايي که ديدي نوشتم براي نشون دادن بي سواديم بود همين.

ناز اون اصغرت!
 

kami

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
24 دسامبر 2002
نوشته‌ها
1,144
لایک‌ها
2
سن
41
محل سکونت
تهران
ممنونم. مخلصم.
فقط يه توضيح كوچيك كه چرا شده اصغر:
خب مگه اسكارو يه خانم منشي نذاشت روي اونا( كه بعد از ديدن مجسمه گفت: واي خدا! چه قدر شبيه عمو اسكاره!!!!) منم ديدم شبيه اصغر شده همين.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

buf

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2003
نوشته‌ها
676
لایک‌ها
3
حالا كامي جان _ به خاطر ما_ نميشه يكم حوصله كني و درباره دانشكده صدا و سيما توضيح بدي؟
واسه تفريح نيست ها! يكي از بچه ها قبول شده و ممنون ميشم اگه راهنمايي كني...
 

kami

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
24 دسامبر 2002
نوشته‌ها
1,144
لایک‌ها
2
سن
41
محل سکونت
تهران
مشكل از اين دانشكده به خصوص نيست مشكل از سيستم آموزشي ماست كه همه نوع درسي رو به يك شيوه تدريس مي كنند.فرقي نداره كه رياضي باشه يا فيزيك يا تربيت بدني(!) يا سينما همه رو به يك شيوه منسوخ شده تدريس مي كنند. البته ايمدوارم تا الان درست شده باشه. ولي من كه چشمم آب نمي خوره.
 

anathema

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 نوامبر 2003
نوشته‌ها
270
لایک‌ها
1
به نقل از buf :
حالا كامي جان _ به خاطر ما_ نميشه يكم حوصله كني و درباره دانشكده صدا و سيما توضيح بدي؟
واسه تفريح نيست ها! يكي از بچه ها قبول شده و ممنون ميشم اگه راهنمايي كني...
يكي از مزخرفترين جاهايي كه ميتوني ببيني.
يكي از دوستان من با رتبه 18 كه سينما هنر ميخوند پاشد رفت اين صدا و سيما.
يكم اسكله شما به بزرگي خودتون ببخشيدش.
ولي براي قبول شدنش بايد از هفت خوان رستم بگذري.
اينو جدي ميگم چون انگار ميخواي وارد FBI بشي.
اول يكي رو ميفرستن تو محل تحقيق كه ببينن اينا مسلمونن يا نه مذهبي هستن يا نه ؟؟ به **** اعتقاد دارن يا نه؟؟
بعد اگه قبول شدي تازه ميگن بيا برا مصاحبه.
دلم برات بگه مادر جون!!!!! :lol:
خلاصه دو يا سه مرحله هم مصاحبه داره تا بالاخره كه شما تير كنكور ميدي ارديبهشت سال بعد اساميش اعلام ميشه.
البته من فكر ميكنم كامي با پارتي برادرش رفته تو !! درسته كامي جان.
جالبش اينه كه يارو از دوستم پرسيده بود آخرين فيلمي كه ديده بودي چي بود اينم گفته بود : eyes wide shut
بعد يارو پرسيده بود يه فيلم بگو كه توش از آينه استفاده شده باشه اونوقت اينم دوباره گفته بود : ايز وايد شات
سره اين قضيه مرده بودم از خنده.
حساب كنين قيافه اون يارو كه مصاحبه ميكرده اونلحضه چي جوري بوده. اينجوري : :blink:
خلاصه همين ديگه.
ولي اين دوستم كه الان ميره واحدهاشون رو برام خوند. يكي از واحدهاش آشنايي با اهداف صدا و سيماست!!!!
اسامي كسايي هم كه قبول شده بودن جالب بود.
سيده زينب السادات..... :D
يا سيد جعفر حسيني سيد زاده و.....
همه اند حزب الله خلاصه اين دوسته ما يه استثنا هست اونجا.
 

anathema

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 نوامبر 2003
نوشته‌ها
270
لایک‌ها
1
به نقل از Sabzine :
آناتما ي عزيز اصلا ( به هيچ وجه ) نميخوام باهات بحث كنم ( به هزار دليل از جمله : كمبود وقت و چيزاي ديگه كه نميگم ! )
من اون نظرات شما در مورد عباس كيا رستمي و مخملباف و ... و طرفداريهايي كه از مهران مديري كردي رو تو تاپيك مارمولك توقيف شد خوندم ,
و بسيار بسيار با اين نظرات و اينگونه نظر دادن مخالفم !
فقط الان خواستم مخالفتم رو باهات اعلام كنم كه بگم : اگه كسي جواب نظراتت رو
نداده ( مثل خودم ) دليل اين نيست كه باهات موافقن يا نميتونن جواب بدن و هزار تا چيز ديگه ....
فقط بگم : " نشستن و خواستن " خيلي آسونه و آسونتر از اون اينكه : هر موقع , هر جا , همينجوري در مورد هر كسي , هر جوري , هر نظري رو دادن !
( به تعداد دفعات استفاده از " هر " توجه دارين كه ؟ بازم بيشتر توجه كنين به اين " هر " ها ! )
بازم تو گير دادي به منا :D
چرا اينقدر فلسفي حرف ميزني محسن جون.؟!
آقا من كه با بن و ريشه اين سينما مخالف نيستم.
ديگه كيارستمي رو كه كامل نگفتم منگله گفتم يكم منگله.
مگه من كيم كه بخوام راجع به اينا نظر بدم.
ولي خوب بقول خودت همون جمله فلسفيتو ميگم :
نشستن و نظر دادن و .......
خوب چرا خودت هيچي نميگي ؟؟؟
چرا ازشون طرفداري نميكني؟؟؟
ديدي حالا
اين كمبود وقت نيست
شايد دليلش فلسفي باشه.
من عاشق بحثم
منتها از نوع منطقيش.
اگه ميخواي مثل ياسر بحث كني من از الان بگم كه نيستم.
چون آخرش دعوامون ميشه ميدوني كه سابقه دعوام تو فاروم هم خيلي زياده. :lol: :lol: :lol:
ولي خوب من منتظره بحثم. :medieval:
بيا جلو. ;)
 

kami

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
24 دسامبر 2002
نوشته‌ها
1,144
لایک‌ها
2
سن
41
محل سکونت
تهران
راجع به قبوليش که بله هفت هزار خانه( قابل توجه : اينجانب بدون پارتي رفتم تو{ اخوي محترم اون موقع اونجا نبود} ولي با پارتي اومدم بيرون!!!).
يه چيز باحال راجع به تحثيثات محليش: اومده بودن از يکي از همسايه هامون پرسيده بودند اينا ميرن نماز جعه؟ اونم نه گذاشته نه برداشته گفته مرتيکه مگه من در *** اينا راه مي افتم ببينم چه غلطي مي کنند؟
خلاصه پدر من سر اين گزينشش در اومد. تير کنکور دادم. آبان جوابش اومد. ارديبهش رفتم سر کلاس. آخر ارديبهشت انصراف دادم.
 

mori

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2004
نوشته‌ها
1,711
لایک‌ها
14
محل سکونت
Tehran
اناتما آخر منطقي خداييش!
بابا هميشه فقط ميكوبي من نديدم دليل بياري!
مثلا يادمه دليل بد بودن يه فيلم رو فيلمبرداري با دوربين ديجيتال گفته بودي!
 

anathema

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 نوامبر 2003
نوشته‌ها
270
لایک‌ها
1
يه چيز باحال راجع به تحثيثات محليش: اومده بودن از يکي از همسايه هامون پرسيده بودند اينا ميرن نماز جعه؟
اتفاقا اينم پرسيده بودن از اين رفيق ما.
اناتما آخر منطقي خداييش!
بابا هميشه فقط ميكوبي من نديدم دليل بياري!
مثلا يادمه دليل بد بودن يه فيلم رو فيلمبرداري با دوربين ديجيتال گفته بودي!
آنّّّ!!!!!!!!!! ديگه نداشتيما
مرتضي جون خوب اون بوتيك يه استثنا بود.
آخه اون جزو فيلمهاي درجه يك بود نميشد واسش منطق آورد :D
من كلا منطق رو اينجوري تعريف ميكنم :
قضيه اون آكواريوم كه يادته.؟ :lol: :lol: :lol: :lol:
 

mori

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2004
نوشته‌ها
1,711
لایک‌ها
14
محل سکونت
Tehran
آكواريوم؟؟ من حافظه ام ضعيفه!
 

anathema

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 نوامبر 2003
نوشته‌ها
270
لایک‌ها
1
خسرو نقيبى: قبول. «باج خور» عملاً آن چيزى نيست كه از سازنده «شب هاى روشن» انتظار مى رود اما مگر در اين سال ها خود ما هر روز بر وجوه فنى و تكنيكى فيلم هايمان تكيه نكرده ايم و نگفته ايم كه اين سينما، براى پيشرفت بايد از غريزه بگذرد و به سوى صنعتى شدن پيش رود؟ «باج خور» حاصل تمام و كمال چنين رويكردى است. يك تجربه در ژانر كه حاصلش هرچند بى ايراد نيست اما ديدنى مى نمايد.

داستان باج خور، داستانى هزار بار گفته شده است. مردى كه توسط يك نفر ديگر از زندان بيرون مى آيد تا همسر او را بكشد. خود اين پيشنهاد هم، اصلاً داستانى تازه ندارد. آخرين نمونه اش، «چرخش كامل» اليور استون بود كه خود آن هم يك رونويسى از فيلم «رد راك وست» به حساب مى آيد. با اين داستان اما، مى شد چند نوع برخورد كرد. ساخت يك فيلم خيابانى با الگوبردارى از سينماى گله يا نادرى نخستين اين راه ها بود. مى شد داستان را به سمت فيلم هاى اجتماعى با انتقادات خاص سينماى مسعود كيميايى پيش برد... و البته مى شد كارى را كرد كه حالا فرزاد موتمن كرده، هرچند به نظر، اين سخت ترين راه ممكن است: ساختن يك نوآر به سبك ايرانى.

«باج خور» چه در ريزه كارى هاى داستان _ از جمله ديالوگ ها- و چه در پرداخت و اجرا يك نوآر تمام عيار است. نوآرى كه البته دوست دارد در كنار نمونه هاى خارجى _ به طور خاص نوآرهاى آمريكايى دهه ۴۰ و نوآرهاى فرانسوى دهه ۷۰ - بنشيند و در مناسباتش، به شدت سعى دارد از الگوهاى ايرانى پرهيز كند. بگذاريد براى روشن شدن بحث، نمونه بياورم: اول اينكه لمپن «باج خور» از جنس نمونه هاى ايرانى نيست. قهرمان تلخ و خسته اما سردى است كه سعى فراوانى شده همذات پندارى چندانى را جلب نكند. اصلاً سعى داستان در تمركز بر روى شخصيت زن، بيشتر تكيه بر همين مورد دارد. بر همين اساس هم هست كه در باج خور شما نه فصل پرسه زنى ضدقهرمان در خيابان را داريد و نه، تا آن حد به او نزديك مى شويد كه بتوانيد احساسات خاص اش را درك كنيد. او حتى دم مرگ هم به اسلحه اش تكيه مى دهد، نه به احساسات تماشاگر و همين او را به نمونه هاى فرانسوى اش در حدود ۳۰ سال قبل نزديك مى كند. دومين نمونه، حضور يك femme fatale در نوآر موتمن است. اين يكى دقيقاً به همان فيلم هاى سياه و سفيد دهه چهل آمريكايى برمى گردد. اصلاً فيلم هاى خيابانى ايرانى، فيلم هايى مردانه هستند و زنان اين سينما، يا دوست ضدقهرمان اند، يا در مقطعى كوتاه به كمك او مى آيند و يا اصلاً كسانى هستند كه لمپن داستان را لو مى دهند؛ اما در اينجا چنين نيست.

به الگوى آن سينماى دور، اين رعناست كه هم ارز اسى پيش مى آيد و در برخى لحظات، حتى كارهايى قرينه كارهاى اسى در پيش مى گيرد. سومين نمونه هم بى مكان بودن داستان است. تقريباً شما در هيچ جاى داستان، نشانى از تهران نداريد. دقت كنيد به صحنه هاى سوارى و حركت، كه از آغاز حركت به ورود به مقصد كات مى شود و يا همه صحنه هايى كه باز، سعى در آشنايى زدايى شده، مثلاً صحنه اى كه در كشويى زندان به افتخار آزادى كامل به روى اسى باز مى شود، در حالى كه واقعيت اين آزادى ها به شكل ديگرى است.علاوه بر اينها «باج خور» پر از ارجاعات سينمايى است. اين ارجاعات حد و حدودى هم ندارد و البته، هم از همان سينماى خيابانى وام مى گيرد و هم از نمونه هاى متقدم و متاخر سينماى آمريكا: نگاه كنيد به فصل ورود اسى به قبرستان ماشين ها كه اصلاً در همان لوكيشن «دندان مار» فيلمبردارى شده و به نوعى همان قاب بازسازى شده، پسرك گاراژدار همان پسربچه «گروهبان» است كه حالا بزرگ شده، فصل ورود به خانه رعنا براى بار نخست و آن انتظار و ديالوگ ها به نوعى از «داستان عامه پسند» عاليجناب تارانتينو مى آيد و ديالوگ آخر رعنا و آن فصل پايانى هم كه قرار است شانه به شانه «بانويى از شانگهاى» حركت كند. نمونه هاى ديگرى هم البته هست كه ريزتر از اينها است، به طور نمونه برخى ديالوگ ها كه خاستگاه هايى آشنا دارند... ديالوگى چون «حرف مردونگى رو نزن كه حالم از هرچى مرده به هم مى خوره» كه به طور مستقيم، يكى از ديالوگ هاى فيلم «قيصر» است.

از سوى ديگر به طور خاص مى خواهم روى يكى از كدهاى كارگردانى موتمن تكيه كنم: اينسرت ها. «باج خور» به نحوى فيلم اينسرت و نماهاى درشت است. فكر نمى كنم وقتى تماشاگر از سالن سينما بيرون مى آيد، اولين تصاوير ثبت شده در ذهنش چيزى جز نماى دستان رعنا در حين روشن كردن سيگار و يا نماى درشت اسلحه اسى باشد. موتمن در تمام طول فيلم، تاكيد فراوانى روى عمل ها و عكس العمل ها دارد. دو فصل، خاص تر از باقى فصول اين مورد را نشان مى دهد. يكى سكانس گفت وگو در ماشين اسى كه حتى در جايى، وقتى رعنا مى خواهد از كلمه اى تاكيدى چون «خلاص» استفاده كند، دوربين با زيركى چشمان رعنا را نشانه مى رود، نه دهانش را و ديگرى، فصل بلند گفت وگوى روى بالكن كه موتمن به راحتى، طولانى شدن انتقال اطلاعات به مخاطب را با پلان هاى درشت و به شدت زيباى دوربين الوندى پر از جلوه هاى بصرى مى كند. اين البته به بازى دو بازيگر فيلم هم برمى گردد. تنها در اين فصل خاص است كه فريبرز عرب نيا از آن لبخندهاى تلخ هميشگى استفاده مى كند و نيكى كريمى هم برخلاف ساير فيلم هايش، در اينجا آن قدر بر جزئيات بازى اش _ از صدا گرفته تا جزئيات كوچكى چون نوع راه رفتن- تكيه مى كند كه باورپذيرى آن اطلاعات دوچندان شود.

اين ارجاعات بازيگوشانه، حركت در قالب ژانر و بازى هاى فنى نشان از حضور كارگردانى پشت دوربين دارد كه مى داند دارد چه چيزى مى سازد. براى همين بايد يادمان باشد كه چرخش كامل او از سينماى روشنفكرانه به اين نوع سينما كه تنه به تنه سينماى بدنه مى زند، حركتى آگاهانه است. «باج خور» در واقع مى تواند نوعى نسخه تلقى شود كه هرچند شايد درمانى مقطعى را به همراه داشته باشد، اما در همين حد فعلى هم غنيمت است. سينماى ما نياز به مخاطب دارد و سينماى بدنه ما، توان اين جذب را ندارد. ورود سينماگران خاص به اين عرصه مى تواند هم به بالا رفتن ذائقه مخاطب كمك كند و هم آنها را به سالن ها بازگرداند. راندن اين تجربه با كلماتى چون «فيلمفارسى مدرن» كه به شدت مشتاقم معناى دقيقش را بدانم، كمى بى انصافى است. همه آن نمونه هايى كه آوردم مسلما نمى تواند در دل يك فيلمفارسى كه از مشخصه هاى شلختگى و بى گونه بودن است، جايى داشته باشد. براى همين فكر مى كنم بهتر است برخى دوستان قبل از اختراع واژه هاى تازه، كمى درباره معنى خود واژه ها پيش از تركيب شدن فكر كنند.
 

mori

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2004
نوشته‌ها
1,711
لایک‌ها
14
محل سکونت
Tehran
اين رو كي نوشته 1؟
بعد من بعيد ميبينم كه اين فيلم بتونه تماشاگر رو به سينما بكشونه يا اگر هم به لطف فيلمي چون شب هاي روشن كه ويژگي تملشاگر پسندي رو هم داشت اين كار رو بكنه
عمرا اونارو راضي نگهداره!
در مورد نو آوري به نظر من مهم ترين اشكال فيلم داستان تكراري هستش كه همين باعث ميشه هر چي نوآوريه ديده نشه!
حالا ببينيم تو گيشه چقدر موفق ميشه. اگه ركورد فيلم مزخرفي مثل كما رو بزنه اونوقت جالب ميشه و الا از اون نظر هم نتونسته موفق باشه!
 

mori

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2004
نوشته‌ها
1,711
لایک‌ها
14
محل سکونت
Tehran
از شرق بعيد بود! :D
 

anathema

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 نوامبر 2003
نوشته‌ها
270
لایک‌ها
1
فهميدن من ميخوام برم تو سايتشون سريع يه مقاله خوب نوشتن!!!!!!!! :blink: :blink: :lol: :lol: :lol:
 

mori

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2004
نوشته‌ها
1,711
لایک‌ها
14
محل سکونت
Tehran
اين آخر مقاله الكي بود!
معلومه يارو با تهيه كننده باج خور نسبت داشته!:D
تو برو شرق بلكه از اين حالت به منطق آكواريومي برسه كه بهتره حد اقل!
 

buf

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2003
نوشته‌ها
676
لایک‌ها
3
نه بابا؟! چه مزخرف! اين دوست ما يه مصاحبه داده قبلا ولي سوالاي حزب اللهي نپرسيدن ازش! اتفاقا همه سوالاشون هنري و اينا بوده. خود مصاحبه گرا هم (حداقل در ظاهر) حزبل نبوده ن...
 

anathema

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 نوامبر 2003
نوشته‌ها
270
لایک‌ها
1
به نقل از mori_nokia_6230 :
اين آخر مقاله الكي بود!
معلومه يارو با تهيه كننده باج خور نسبت داشته!:D
تو برو شرق بلكه از اين حالت به منطق آكواريومي برسه كه بهتره حد اقل!
حالا هي منو ضايع كن تو!! :D
 
بالا