سلام خدمت دوستان
خیلی از مصاحبه کریم باوی با ایسنا لذت بردم. مخصوصا جاهای که در رابطه با شیث و مقایسه اش با مجتبی محرمی گفته ، از گذشته ها صحبت کرده ، از قطبی گفته ، از حاج فتح اله زاده صحبت کرده و از اینکه چی شد ژاپن شد ژاپن و ما همونجایی که بودیم هنوز هم هستیم . لطفا بخوانید :
کريم باوي:ما ميخواهيم با تغيير تيپ گوارديولا شويم
محرمي دو ماه تمرين كند، ليگ را قرق ميكند
مربيان ما دقيقه 50 كاپلو هستند، دقيقه 55 بايد حيا كنند!
مهاجم بلندپرواز دهه 60 فوتبال ايران همچنان تعصبش به نام شاهين را حفظ کرده. کريم باوي اگرچه با شاهين تهران مطرح شد، اما حالا خاطراتش را در شاهين بوشهر مي جويد. او از دردهاي فوتبال حرفها دارد و نابودي تيمهاي ريشه دار را يک درد مي داند.
* از فوتبال چه خبر؟
- چون خانهنشين شدهام فوتبالها را از تلويزيون مي بينم. فايده خانهنشيني ما هم انگار همين بوده. بازي پرسپوليس و راه آهن را ديدم. تراکتور و شاهين راهم نگاه کردم. پرسپوليس نيمه دوم مغلوب دوندگي راه آهن شد. البته نميخواهم در مورد اين تيم صحبت کنم.
* از پرسپوليسيها دلخوري؟
- خيلي از اينها را پرسپوليسي نمي دانم که بخواهم دلخور باشم يا نه. از زمانه دلخورم که پرسپوليس را به دست چه کساني انداخته. بگذريم. بازي استقلال را هم يک نيمهاش را ديدم. پرويز مظلومي خوب تيمي ساخته. او بلد است از خلاقيت بازيکنها در چارچوب تاکتيکش بهره بگيرد.البته استقلاليها نان دلشان را هم مي خورند.
* يعني چه؟
- من با فتح اله زاده ارتباطي ندارم، اما شما نگاه کنيد، پرويز، فکري، ترابپور، بهتاش، شاهرخ(بياني)، ناصر حجازي، غلامحسين مظلومي، پورحيدري، رضا رجبي و....را دور هم جمع کرده. فکر مي کنيد اين کار ساده اي است؟ من خودم فوتباليستم و روحيه همه را مي شناسم. فتحاله زاده، اما اين کار را کرده. حالا مي گويند هرکس از او انتقاد کرد، به او پست داد. اين حرفها کدام است؟ چند تا از اينها مصاحبه کردند؟ او براي سربلندي تيمش از خودش گذشت. موفق هم شده. من ابتداي فصل گفتم استقلال کانديداي سقوط است. او يک ويرانه را تحويل گرفت و ساخت. تيمش هم حالا مدعي قهرماني است. مي دانيد چرا؟ چون با دل کار کرد و نان دلش را مي خورد. حالا ديگر گيري نداشتند، گفتند او دکتر نيست. اصلا فتح الله زاده بيسواد. کدام دکتر مي توانست استقلال را اين طوري جمع کند؟ مگر مديريت در اين باشگاهها بچه بازي است؟ تيم پرطرفدار هزار و يک مشکل دارد. همه ادعايش را دارند. شما شاهين بوشهر را نگاه کن. بي پولي دارد آن را از پا در مي آورد. هواداران هم از آن سو توقع دارند. من مي گويم استقلال بايد قدر امثال فتحاله زاده را بداند. او حتي مي تواند وزير ورزش باشد. اين را نه اغراق مي کنم و نه نيازي به او دارم. کسي که صادقانه کار مي کند، موفق مي شود. البته اگر منفعتطلبان و حسودان اجازه بدهند.
* شاهين چرا به تراکتور باخت؟
- خودتان ميدانيد من عاشق شاهينم. لطف بوشهريها به خصوص مهندس کنگاني را هم فراموش نکرده ام که پس از سالها ياد ما بودند و از من تجليل کردند. استيلي مربي خوبي است، اما شاهين فعلا مشکلات زيادي دارد. اولين آن بحث مالي است که روحيه تيم را متزلزل کرده. شما نگاه کنيد اين تيم آيا همان تيم نيم فصل اول است؟ پيش عيد بازيکن به خيلي چيزها فکر ميکند. فوتبال از ياد بازيکني که دغدغه مالي داشته باشد مي رود.
* يعني همه مشکلات مالي است؟
- نه ولي اصلي ترين آنهاست. حالا از نقطه نظر فني هم ايراداتي دارند. تيم، قبل از تعطيلات داشت خودش را پيدا مي کرد. پيکان و صبا را بردند. مهاجمان هم گلزن شده بودند، اما من فکر مي کنم حضور عمادرضا يک دوگانگي ايجاد کرد.
* چرا؟
- الان همه نفرات تيم درصدد آن هستند تا عماد را پيدا کنند و به او پاس بدهد. انتظارات از او بالاست و شاهين هم چون همه را در خدمت عماد رضا قرار داده، از رواني بازيش فاصله گرفته و ديگر زيبا بازي نميکند. عمادرضا اگر در سپاهان گل مي زد کلي هافبک طراح پشت سر او بودند. محرم نويدکيا بي نظير است. پاسورهايي مثل او، جباري و محمد نوري گنج هستند. در شاهين چه کسي مي خواهد پاس عمقي بدهد؟ شاهين بازيکنان کناري خوبي دارد که دور زن هستند، اما همينها را هم وادار کردهاند به عماد توجه کنند. نظرزاده قابليتهاي بالايي دارد. چپ آنها(ايران نژاد) مثل روزهاي خوب ميناوند است. شما بازيهاي پارسال عبدالله کرمي را با امسالش مقايسه کنيد. اين بازيکن اصلا 50 درصد خودش هم نيست. او يک مشکل روحي دارد که کلي کارت گرفته و دو بار هم اخراج شده. بحث مهاجم هم که گفتم. عماد را مي شود طعمه دفاع حريف قرار داد، نه اينکه مهاجم هدف باشد. من خودم مهاجم بودم و مي دانم او حالا چه مي کشد. توقعات او را از پا در مي آورد، چون همه به چشم منجي به او نگاه مي کنند.
* ولي شاهينيها بحث بخشش کرار جاسم را هم در باختشان موثر مي دانند.
- من موافق نيستم. کرار بازيکن تراکتور است. شما هم چند روز قبل از بازي مي داني که او بخشيده شده. خب براي مهارش بايد راهي جست. کرار ليونل مسي نيست که بگوييم حضورش باعث شکست شاهين شده. من شاهين را قلبا دوست دارم و استيلي را هم همين طور، اما وقتي مي پرسيد بايد حرف حق بزنم. شاهين بسته بازي مي کرد. با اين نوع بازي دوگل خورد. حالا اگر فضاها را نمي بست چه مي شد؟ يک زماني بوشهريها خلق موقعيت ميکردند و گل نميزدند. رفتند عماد را آوردند که گل بزنند. حالا ديگر موقعيت هم خلق نمي کنند. من ميگويم برخي بازيکنان شاهين دارند در اين ليگ فرسايشي دچار روزمرهگي و تکرار مي شوند. اين نظر من است.
* بازي هفته بعد اين تيم هم با پرسپوليس است.
- پرسپوليس با تساوي مقابل راه آهن جري شده. دايي هم براي انتقام شکست فصل قبل به بوشهر مي رود. بازي سختي براي هر دو تيم است. من هر دو اين تيمها رادوست دارم، اما اميدوارم شاهين برنده شود. پرسپوليس که ديگر بعيد است قهرمان شود. حداقل شاهين از خطر سقوط نجات بيابد. بعد از اين بازي انشاالله پرسپوليس همه بازيهايش را ببرد.
* بازيهاي تيم ملي در جام ملتها را هم ديدي؟
- بله. به نظرم ما خوب کار کرديم. قطبي از بضاعت موجود استفاده کرد. شما به ليگ نگاه کنيد. همين بازيکنان را بيشتر نداشتيم. مي گويند چرا قطبي مقابل کره دفاعي بازي کرد. او به نظر من کره را خوب مي شناخت. وقتي بهترين بازيکن تيم ما بلد نيست دو تا پاس بدهد، قطبي چه تقصيري دارد؟ حالا اگر ميآمد سه تا مهاجم مي گذاشت مربي خوبي بود؟ مگر پيرواني مقابل اميد کره هجومي کارنکرد؟ سه تاهم زد و چهار تا خورد. او راهم که خرخره اش را جويديم.بالاخره تکليف چيست؟ حکايت ملانصرالدين و مرکب وپسرش است که هر کدامشان سوار ميشدند از آنها ايراد مي گرفتند. در مقدماتي جام حهاني قطبي با يک گل پيش افتاد وهجومي بازي کرد، مساوي شديم و نرفتيم جام جهاني گفتيم او بايد دفاع مي کرد. ما پاي معماي حل شده همه مان کارشناسيم. قطبي خودش اينجا نيست خدايش هست. مگر علي آقا در پکن دفاعي بازي نکرد؟ مگر احمدرضا عابدزاده ستاره نبود؟ يک گل، سيروس خدابيامرز زد. همه چيز يادمان رفت. يعني فوتبال همان يک گل است؟ مثلا اگر کار به پنالتي مي کشيد و تيم قطبي ميبرد، همه مشکلات حل شده بود؟ باورکنيد آنروز چقدر به به و چه چه مي کرديم.
* پس مشکل چيست؟
- ببينيد، بلاژويچ، کرانچار، ايويچ ، دنيزلي و کخ. اينها اسمهاي بزرگي هستند يا نه؟ ما با اينها چه کرديم؟ آروارههاي فوتبالمان اينها را له کرد، اما يکي مثل استانکو مي آيد تحولي در فوتبال ما بنا مي نهد که تا سالها نان آن را مي خوريم. رنسانس آن دوره را متعلق به مايلي کهن ميدانند، من هم تا حدودي موافقم. او جرات کرد از جوانان استفاده كند، اما نقش استانکو خيلي پررنگ بود. ليگ هم بازيکن ساز بود. حالا هرکس منتظر جرقه يک شهاب سنگ و ستاره است تا او را جذب کند. ما رفتهايم دنبال کرش. کرش از اينها که نام بردم بزرگتر نيست. حجازي گفت او درجه يک نيست، حجازي را کوبيديم. او هم مثل گاليله گفت خب حرفم را پس گرفتم. گاليله حرفش را پس گرفت، اما آيا واقعا زمين نمي چرخيد؟ تا ساختار فراهم نباشد و بسترسازي نکنيم، در برهمين پاشنه مي چرخد. شما نگاه کنيد تيمهاي ريشه دار دارند نابود مي شوند. فلاح مدير عامل سابق برق شيراز آمد برنامه90 گفت اين يک درد مشترک براي تيمهاي بي بضاعت است. او گفت همه تيمهاي ريشه دار دارند از بين مي روند. هيچکس توجه نکرد. حالا برق رفت، سپاسي سقوط کرد، ابومسلم تا مرز نابودي پيش رفت، استقلال اهواز دارد از بين مي رود. چرا؟ چون ما اصل را گم کرده ايم. فوتبال نداريم. قصد توهين به کسي را ندارم، اما قطبي از سر فوتبال ماهم زياد بود.
* کدام اصل؟
- فوتبال را بدهيم دست فوتباليها. دولت هم حمايت کند، نه دخالت. خنده دار نيست رئيس فدراسيون ميگويد من اجباري شدم رييس. برادر من مگر سربازي بود که اجباري دستور را پذيرفتي؟ دلت به حال خودت نمي سوخت، حداقل کمي به حال مردم و فوتبال ميسوخت. ما وقتي موفق مي شويم خوابمان مي برد. پرسپوليس با کسر6 امتياز قهرمان شد، فوري تقسيم غنايم را شروع کرديم. يکي گفت نان دل پاک مديرعامل را خوردند و چون بيمار شد به خاطر او بازيکنان غيرت کردند. نوشتند او حاشيهها را جمع کرد و شيث را اخراج کرد و... يکي گذاشت پاي تيم بستن استيلي، يکي ربطش داد به تمرينات مرزبان. حالا استيلي رفت استيل آذين و شاهين، اما آيا موفق بود؟ مرزبان هم همين طور. کاشاني حالا هم هست و انشاالله دلش هميشه پاک و صاف و صادق باشد. دايي هم که از قطبي نامدارتر است. پس چرا اين نتايج به دست ميآيد؟ چرا حاشيه از سر و کول تيم بالا مي رود؟ چرا حالا شيث يک روز در ميان اخراج ميشود؟ مگر اينها همان آدمها نيستند؟
* مي شود حالا خودتان پاسخ همه اين چراها را بدهيد؟
- بله. ماشين هم موتور مي خواهد، هم چرخ، هم سوخت، هم بدنه و...همه اينها کنار هم ميشوند ماشين. و گرنه چرخ که به خودي خود چرخ است، قيمتش هم 70 هزار تومان است.ماشين که شد، مي شود 10 ميليون. ما کار تيمي بلد نيستيم. تا دو زار موفقيت به دست مي آيد دست و دلمان مي لرزد که آن را به نام خود سند بزنيم. من ميگويم همه چيزمان به چرخش توپ بستگي دارد، باور نمي کنيد. در پکن قهرمان شديم، رفتيم زير لحاف فراموشي. هيروشيما باختيم، انداختيم گردن جمال شريف. رفتيم در قطر و مقدماتي جام جهاني 1994 افتضاح بوديم و تازه فهميديم، اي دل غافل ما چقدر اشتباه کرده بوديم. پرسپوليس با گل دقيقه 97قهرمان شد همه چيز از يادش رفت. سرمربي خداحافظي کرد، مديرعامل خداحافظي داده شد! بازيکنان قلع و قمع شدند. سال بعد کلي ستاره آوردند، تيم، تيم نشد. بعد گفتيم دي کارمو کفتر باز بود! اين هم خصلت ماست. يک باراز دروازه رد نمي شويم، بارديگر از سوراخ سوزن عبورمي کنيم. ديکارمو کفتر بازبود؟ مارکو دلال بود؟ ايرانيهايي که مي شناختيم چه کردند؟ چرا در اين عصر ارتباطات که صبحانه را روي زمين مي خورند و ناهار را در مريخ صرف مي کنند، يک عکس کسي از مغازه پرنده فروشي دي کارمو چاپ نکرد؟ ما خداي ادعاهاي شفاهي هستيم. من نمي گويم دي کارمو ستاره بوده، نه که اگر بود حالا هم نامي از او وجود داشت، اما بحثم بر سر جهت گيريهاست. مگر استقلال رينالدو را نياورد؟ مگر پرسپوليس امسال اتوبان بازيکنان خارجي نشده؟ من مي خواهم بگويم خدا نکند بخواهيم کسي را خراب کنيم. چنان شمري از او مي سازيم که بيا وببين. قطبي نه آن امپراتوري بود که ساختيم و نه دلالي که به تصوير کشيديم. قطبي يک مربي بود از جنس همه مربياني که داريم. همينها که امروز موفقند و فردا ناموفق. همينها که دقيقه 50 کاپلو هستند و دقيقه 55 بايد حيا کنند و رهاکنند. فرهنگ فوتبالمان ايراد دارد. ما بايد برويم ببينيم چرا عمر فوتبالي ستارههايمان کوتاه است. ما بايد بپرسيم نيکبخت کجاست. مجاهد خذيرواي در 30 سالگي چه مي کند؟ محسن خليلي آقاي گل چند دقيقه بازي کرده امسال؟ چرا در قحطي لژيونر که امارات هم بازيکنانمان راديپورت کرده، کريمي مي تواند به شالکه برود و فرهاد مجيدي هنوز ستاره انگشت نماي فوتبال ايران است؟ ما ريشه را نمي بينيم، اما پوسته را چرا. بازيکن مي خواهد با حاشيه خودش را مطرح کند. مي شود حاشيه ساز فوتبالي، نه فوتباليست حاشيه ساز.
* قطبي از جنس همين مربيان خودي بود. جمله جالبي است.
- بله. اميدوارم اينجاي بحثم کسي را ناراحت نکند. ما بلد نيستيم مربي بسازيم. هرکس کفشها را آويخت و چهارتا کلاس رفت مي شود سرمربي. قلعه نوعي موفق ترين مربي ماست. چرا؟ اول اينکه فوتبال ما مبصر مي خواهد و امير از همان اول مبصر بود. مديريتش حرف نداشت. در حضور بزرگان شاهين با21سال سن بازوبند مي بست. در استقلال سر بازيکن داد مي زد، بازيکن قالب تهي مي کرد. دوم اينکه او از دستياري شروع کرد و رفت تيمهايي مثل برق تهران و... آرام آرام شد ايني که مي بينيد. افشين پيرواني هم خارج رفته هم بيش از امير ميادين بين المللي ديده، اما تا قطبي مي رود، مي شود سرمربي پرسپوليس. با کدام تجربه؟ بعد مي رود استيل آذين و مي گويد نگذاشتند تيم را من ببندم. خب عزيز من تو چرا ماندي؟ ماها اجازه دخالت در کارمان مي دهيم، فردا هم همه چيز به پاي مربي نوشته مي شود. براي مايي که ملاکمان نتيجه است، قطبي آدم بزرگي بايد باشد. او با تيمي که بگوويچ، دنيزلي و پروين را بلعيده، بود قهرمان شد. بالاخره يا نتيجه مهم است يا نيست. نمي شود که شترمرغي به ماجرا نگاه کرد. يا شتر است و بار مي برد يا مرغ است و مي پرد. يا ملاک نتيجه است و قطبي موفق بود، يا نيست و بايد دنيزلي را حفظ مي کرديم. مگر همه مربيهاي ما موفق بوده اند؟ چرا دينورزاده در برق شيراز قعر نشين مي شود و با داماش به صدر مي رسد؟ چرا ذوالفقارنسب در ذوب آهن موفق است و در نفت آبادان اخراج مي شود؟ قطبي هم مثل همه مربيان ايراني. حشمت خان اگر شد مهاجراني بزرگ، سالها دستياري کرد و کار را از پايه ياد گرفت. شب نخوابيد تا صبح تيم ملي را به او بدهند. ما ميخواهيم با تغيير تيپ گوارديولا شويم. ببين کارمان به کجا رسيده! حالا فردا مي گويند باوي خواست خودش را مطرح کند، اين حرفها را زد. نه برادر من. با اين پايم مرا در تيم قطع نخاعها هم راه نمي دهند که تدارکات شوم. من دارم جواب سئوالات شما را مي دهم و اگر تماس نمي گرفتيد، کنج خانه زندگي ام را مي کردم.
* از بحث شيث گفتي و اخراجهاي مکررش. او را بعضيها با محرمي مقايسه مي کنند.
- (مي خندد)شوخي تان گرفته؟مجتبي همين حالا اگر 2ماه تمرين کند همه ليگ را قرق مي کند. او درسن شيث به زمين و زمان رحم نمي کرد. مجتبي يکي بود و تکرار نمي شود. اين را خود شيث هم مي داند. بعد هم محرمي حاشيه اينجوري نداشت که بگويند بازوبند را به هيچ گرفته و... مجتبي توي زمين غيرتي بود، مي زد، کتک کاري مي کرد، اما کسي نمي توانست به او انگ فني بزند. فرهاد مجيدي همين حالاهم اگر با مجتبي کورس ببندد، آن طور که از شيث گذشت نمي تواند بگريزد. تازه اگر مي رفت هم يکي مثل محرمي جوري مهاجم را مي زد که به ويلچر نياز پيدا مي کرد. ترويج خشونت نمي کنم. به هرحال بعد از بازي بايد جواب هوادار را مي داد. ما در تمرينات هم سعي مي كرديم وقتي دوتيم مي شويم در تيم مجتبي باشيم که ناکارمان نکند! در تمرين هم تعصب داشت چه برسد به بازي. هرکدام از بچهها را بازيکن حريف ميزد، شماره اش را برمي داشتند مي دادند مجتبي! ما در فوتبال ايران روي دست مجتبي نزاييده. لوطي با معرفت و فوتباليست. هرکس مي خواهد ادعا کند فوتباليست است 20دقيقه بازي محرمي را با 90دقيقه بازي خودش مقايسه کند. اگر 60درصد او شد، بايد قبول کرد که فوتباليست است.
* چه نوشابهاي براي رفيقت باز مي کني.
- بحث نوشابه نيست. خوب است که مجتبي مال دوره دقيانوس نبوده.همين چندسال پيش بازي مي کرد وهمه فيلمهايش هم موجود است. تو فکر مي کني اگر مجتبي، سيروس، شاهرخ بياني، ابطحي، نامجو، ناصرمحمدخاني، احمدرضا، پنجعلي و.....حالا بازي مي کردند قراردادشان چقدر بود؟ به خدا بالاي ميليارد مي ارزيدند. دنيا براي اينها سرودست ميشکست.شاهرخ رفت قطر، هر سنگ بزرگي انداخت که بي خيالش شوند و برگردد آنها شرطش را پذيرفتند. مي گفت فلان قدر پول مي خواهم، قبول کردند.گفت فلان ماشين و بهمان منزل، پذيرفتند. گفت برادرم هم بايد باشد، قطريها که دفاع نميخواستند، اما به خاطر شاهرخ قبول کردند، شاهين هم برود. نه که شاهين ضعيف باشد نه، آنها دفاع نمي خواستند. مي خواهم بگويم چه بود که همه شرط هايش را قبول کردند کم مانده بود بگويد مي خواهم اميري، وزيري چيزي بشوم. وقتي علي آقا مي گفت با 11تا شاهرخ بياني مي شود در جهان بهترين تيم را ساخت غلو نمي کرد. حالا همان قطر دارد جام جهاني برگزار مي کند. اي داد و بيداد. شما ژاپن راببينيد. از کجا به کجا رسيد.
* رمز موفقيت آنها در چه بود؟
- اجازه بدهيد يک خاطره برايتان تعريف کنم. ما در سال 1988 در جام ملتها به نيمه نهايي رفتيم و ژاپن حذف شد. صبح ما هنوز خواب بوديم، ديديم ژاپنيها آمدند و تمرينات خود را آغاز کردند! ما چه ببريم و چه ببازيم چند ماه به خواب خرگوشي ميرويم. آنها براي لحظه لحظهشان برنامه داشتند. ما نخواستهايم مثل ژاپن باشيم. آنها سال 94به جام جهاني نرفتند، اما از همانجا پيشرفتشان شروع شد.
* فوتبال شيراز را چگونه مي بينيد؟
- متاسفانه علاقهها در فوتبال فارس به شدت کاهش يافته. برق نماد فوتبال فارس است، اما در شيراز مثل طفل سر راهي به آن نگاه مي کنند. اينکه فارس درليگ برتر نماينده ندارد، درد بزرگي براي فوتبال ماست و بايد به طور ساختاري مشکلات تيمهاي اين استان حل شود. اينکه تيمهاي شيرازي بي پول باشند، جالب نيست.
* حرف پاياني؟
- درد دل زياد است وحرف حرف مي آورد. اميدوارم حرفهايم کسي را ناراحت نکند. من نه به کسي نيازي دارم و نه با کسي دشمن هستم. گوشهاي دنج نشستهام و خوشم با خوشي روزگار. فراموش هم کردهام که روزي بازيکن تيم ملي مملکت بودهام. منتظرم عزراييل درب منزل دقالباب کند تا در را برايش بازکنم. دلخوشيام هم خانوادهام هستند و دخترم که در آمريکا زندگي مي کند. فقط يک خواهش دارم. من اگر مردم مرا به امجديه نبرند، در قطعه نام آوران هم دفن نکنند. مني که در دوره زندگيام گمنام ماندهام با نام آوران کاري ندارم. مني که باشگاهي که برايش توپ زدهام يک روز نخواست دعوتم کند تا بازي اش را در ورزشگاه ببينم، جنازه ام برود امجديه که چه بشود؟ که بعضيها با تابوتم عکس يادگاري بگيرند؟ بگذاريد جنازهام آسوده بخوابد
منبع: ایسنا