برگزیده های پرشین تولز

بحث و گفتگو پیرامون فیلم های ایرانی(آخرین فیلمی که دیدم)

xPlod

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
17 آپریل 2004
نوشته‌ها
2,314
لایک‌ها
8
سن
41
... یه لطفی به خودتون بکنید و قبلش حتما یه چیزی بخورید . از ما گفتن !
یه ساندویجی روبروی عصر جدید هست می گفت این فیلم چی چیه؟ از وقتی اکران شده فروش من دوبرابر شده.:D
 

hwt

کاربر قدیمی پرشین تولز*مدیر سخت افزار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,953
لایک‌ها
2,415
به نقل از Jacky :
رفقا اين كه معرفي نيست . شما فقط نقد ( البته بيشتر ضايع كردن ) كرديد .
بهتر عنوان تاپيك رو عوض كنيد .
خوب هردوش با هم هم خوبه كه .
شما اين ماهي ها رو كه من ميگم ديدي ؟
41.gif
 

Reza364

Registered User
تاریخ عضویت
12 آگوست 2004
نوشته‌ها
2,490
لایک‌ها
9
سن
46
به نقل از hwt :
خوب هردوش با هم هم خوبه كه .
شما اين ماهي ها رو كه من ميگم ديدي ؟
41.gif

بابا حاجي بگو اين راجه به چيه؟!
 

hwt

کاربر قدیمی پرشین تولز*مدیر سخت افزار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,953
لایک‌ها
2,415
چشم . اين فيلم در واقع يه داستان اصلي و يك داستان فرعي داره .
39.gif

داستان اصلي اينه كه فردي به نام عزيز ( رضا كيانيان ) براي كاري ( چه كاري ! تو فيلم معلوم ميشه )‌ بعد از سالها به شهرش بر ميگرده
در رستوراني كه متعلق به عزيز هست معشوقه ي عزيز به همراه 3 نفر ديگه كار ميكنند و با رستوران داري خرجشون رو در ميارن . بعد از اومدن عزيز به رستوران به ذهنشون ميرسه كه عزيز به دنبال رستورانه . از اينجا به بعد داستان شكل ميگيره
39.gif

داستان شيريني داره و واقعا از همه ي فيلمهايي كه در سينما در حال اكرانه خيلي بهتره .
ضمنا داستان فرعي هم به موازات داستان اصلي شكل ميگيره كه بهتره خودتون ببينيد
 

Reza364

Registered User
تاریخ عضویت
12 آگوست 2004
نوشته‌ها
2,490
لایک‌ها
9
سن
46
به نقل از hwt :
چشم . اين فيلم در واقع يه داستان اصلي و يك داستان فرعي داره .
39.gif

داستان اصلي اينه كه فردي به نام عزيز ( رضا كيانيان ) براي كاري ( چه كاري ! تو فيلم معلوم ميشه )‌ بعد از سالها به شهرش بر ميگرده
در رستوراني كه متعلق به عزيز هست معشوقه ي عزيز به همراه 3 نفر ديگه كار ميكنند و با رستوران داري خرجشون رو در ميارن . بعد از اومدن عزيز به رستوران به ذهنشون ميرسه كه عزيز به دنبال رستورانه . از اينجا به بعد داستان شكل ميگيره
39.gif

داستان شيريني داره و واقعا از همه ي فيلمهايي كه در سينما در حال اكرانه خيلي بهتره .
ضمنا داستان فرعي هم به موازات داستان اصلي شكل ميگيره كه بهتره خودتون ببينيد

با سپاس از توضيح مبسوط شما! :blink:
پس ماهياش كوشن؟ :rolleyes: :D
 

hwt

کاربر قدیمی پرشین تولز*مدیر سخت افزار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,953
لایک‌ها
2,415
ماهي ها در واقع تفسيري از رفتار و مظلوميت عزيز هست
39.gif
 

Reza364

Registered User
تاریخ عضویت
12 آگوست 2004
نوشته‌ها
2,490
لایک‌ها
9
سن
46
حالا واقعا ارزش وقت گذاشتن داره يا نه حاجي؟
 

hwt

کاربر قدیمی پرشین تولز*مدیر سخت افزار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,953
لایک‌ها
2,415
به نقل از Reza364 :
حالا واقعا ارزش وقت گذاشتن داره يا نه حاجي؟
اگه اهل فيلم ديدن باشي به نظرم اره يه بار ديدنش ميرزه .
38.gif
 

hwt

کاربر قدیمی پرشین تولز*مدیر سخت افزار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,953
لایک‌ها
2,415
روزنامه ايران _ رامتين شهبازي
شما را به تماشاي يك عاشقانه آرام دعوت مي كنيم. به تماشاي فيلم «ماهي ها عاشق مي شوند» به كارگرداني علي رفيعي.
آنها كه اهل تئاترند، نام علي رفيعي را خوب مي شناسند و يا كارهاي او ( از جمله: عروسي خون، در مصر برف نمي بارد، رومئو ژوليت و ....) آشنا هستند. «ماهي ها عاشق مي شوند» اولين فيلم سينمايي علي رفيعي است و در آن هنرپيشه هاي تئاتر و سينما در كنار هم ايفاي نقش مي كنند.

رؤيا نونهالي، رضاكيانيان، گل شيفته فراهاني، مريم سعادت، مائده طهماسبي و ... از جمله بازيگران فيلم هستند.

توصيه مي كنيم وقتي گرسنه هستيد، براي تماشاي فيلم به سينما نرويد چون حتماً دل ضعفه مي گيريد. «آتيه» نقش اول فيلم با بازي رؤيانونهالي، آشپز ماهري است كه يك رستوران محلي را در شمال ايران اداره مي كند. براي همين در فيلم بارها و بارها غذاهاي خوشمزه و خوش رنگ و لعابي را مي بينيد. پس اگر گرسنه به تماشاي فيلم بنشينيد، حتماً نمي توانيد تا انتهاي فيلم صبر كنيد.
«ماهي ها عاشق مي شوند» فيلمي است سرشار از رنگ و عشق و بازي هاي قشنگ و غذاهاي خوشمزه و صحنه هايي كه تا مدتها در خاطرتان مي ماند. ديدن اين فيلم را به همه شمايي كه مدتهاست فيلم خوب نديده ايد، از دست فيلم هاي اكشن هاليوودي خسته شده ايد و دلتان براي يك عاشقانه آرام تنگ شده است، توصيه مي كنيم. فقط لطفاً دل خالي به سينما نرويد!حديث بده بستان تئاتر و سينما روايتي است كهنه. چه بسيار بوده اند كارگردانهاي تئاتري كه همواره سوداي كارگرداني سينما در سر پرورانده اند و چه بسيار بوده اند كارگردانهاي سينمايي كه هوس مزمزه خاك صحنه را از ذهن گذرانده اند. اگر بخواهيم در اين سياهه نام (يا نامهايي) را ليست كنيم به اسامي همچون سرريچارد آتن بارو، اليا كازان، پيتر بروك و... برمي خوريم. جالب است كه در سينماي جهان اين بده بستان تنها محدود به رد و بدل كردن بازيگر بين دو عرصه نمي شود و همان طور كه آمد كارگردانها نيز از اين توشه سهمي برگرفته اند. اما در ايران حديث، ديگر است.تنها بازيگران تئاتر سهم و حق ورود به سينما داشته و بالعكس. كمتر كارگردان سينمايي داشته ايم كه تمايل به كارگرداني تئاتر داشته باشد كه بسته بودن فضاي تئاتر امكان را از آنها سلب مي كند. اما چند كارگردان تئاتر را مي توان برشمرد كه بي گفت وگو و از راه نظاره آثارشان حجم تصوير سينما را دريافته اند و دغدغه نقش زدن بر تصوير سلولوئيد را در ذهن مي پرورانند. اما به دليل چيرگي نمايش بر ذهن، آنچه روي نوار سلولوئيد نقش بسته راه به جايي نبرده و آنها را واداشته كار را از نيمه به زمين بگذارند و گهگاه سرخورده راه صحنه در پيش گيرند. يكي از آن نمونه ها حميد سمندريان و فيلم تمام وسوسه هاي زمين است. تمام وسوسه هاي زمين يك فيلم تئاتري است. فيلمي كه قرار نبوده تئاتر باشد اما از ذهن كارگردان به اين شكل عبور كرده است. تنها حسن اين اثر معرفي يك بازيگر توانا به سينماي ايران، يعني رضا كيانيان بود كه اولين حضور خود را در سينما با اين فيلم پشت سر گذاشت.به هر روي، كارگرداني ديگر از عرصه تئاتر به سينما نيامد تا اين اواخر يعني علي رفيعي با فيلم تحسين شده ماهي ها عاشق مي شوند. رفيعي در آثار نمايشي اش بارها علاقه مندي اش به سينما را نشان داده بود. او كه در اغلب آثارش خود وظيفه طراحي صحنه و لباس را نيز بر عهده داشت، صحنه را به شكلي مي چيد كه اجازه اجراي قواعد سينمايي را در آن داشته باشد. فيد، ديزالو، طراحي ميزانسن سينمايي يعني تأكيد بر نماي درشت، متوسط و دور از اين قواعد به شمار مي آمدند. رفيعي جايي گفته بود: «من هميشه بر اين باور بوده و هستم كه شكل ناقل محتواست. از طريق تصوير بسياري چيزها را مي توان گفت كه ازطريق كلام نمي توان.«

بنابراين به گفته اين كارگردان تصوير در آثارش جايگاهي بايسته دارد. هيچگاه نمايش شازده احتجاب او را فراموش نمي كنم كه چطور يك رمان مدرن و سيال ذهن را به اثري نمايشي تبديل كرد. نشانه هاي بصري كه رفيعي در آن اثر از آنها سود جست هر يك در هر صحنه كاركردي مضموني پيدا كردند و تماشاگر را به اين سو سوق مي دادند تا از پس درك قصه به عناصري تأويل گرا نيز دست يابد.تركيب رنگها براي ايجاد يك موقعيت بصري همواره از عناصر قابل توجه آثار رفيعي به شمار مي آمده است. دستمال قرمز رنگي كه در عروسي خون از لباس مشكي بازيگران خارج مي شد، يا صندلي قرمز رنگ بزرگي كه در شازده احتجاب سياهي فضا را مي شكافت و... مؤيد بارز اين مدعا هستند.ماهي ها عاشق مي شوند پس از نمايش با رضايت منتقدين همراه شد. يك اثر كاملاً سينمايي بدون واگويه هاي تئاتري... حتي در برخي اوقات انتظاري را كه يك تماشاگر مي توانست از يك كارگردان تئاتردر روايت يك قصه داشته باشد رابرآورده نمي كرد.

يكي از خصوصيات رفيعي در ماهي ها عاشق مي شوند اين است كه او زيبايي شناسي تصوير را به خوبي مي شناسد و تفاوتهاي رنگ و نور را در بعد بخشي به تصوير مي داند. ما در اين فيلم با يك دنياي سرشار از رنگ روبه رو هستيم. اما شيوه چينش ميزانسن ها به گونه اي است كه اين رنگ با دنياي بازيگران تداخل پيدا نمي كند بلكه هر يك به تنهايي بر دنياي دراماتيك اثر مؤثر واقع مي شوند و فضا را تلطيف مي كنند و باز هم گفتني است كه رفيعي تنها به رنگهاي مصنوعي محدود نمي ماند و از رنگهاي طبيعي نيز به نفع خود سود مي جويد. داستان فيلم ماهي ها عاشق مي شوند يك قصه تكراري است. قصه عشق. قصه هجران ها و وصل ها و... اما رفيعي چندان خود را محصور قصه نمي كند كه اگر اين طور بود مي توان سوراخ هاي فراواني را درون اثر مورد مداقه قرار داد كه البته همين حالا نيز آنها چندان قابل چشم پوشي نيستند. رنگ در فيلم ماهي ها عاشق مي شوند تبديل به علل اصلي فضاسازي مي شود. رنگ موجود در رستوران فضايي گرم و سرشار از زندگي را تداعي مي كند. رنگي كه آتيه و سه زن ديگر آن را دوست دارند و براي حلاوت همين زندگي است كه در آغاز براي عزيز شمشير خود را از رو مي بندند. اما عزيز در آغاز چند طيف رنگي را پشت سر مي گذارد. او از جنگلي سبز به هوايي گرفته و سرد قدم مي نهد. اما خيلي زود به فضاي سبز بازمي گردد. آبي دريا هم كه گهگاه پس هر يك از شخصيتها ظاهر مي شود نمايانگر بي كرانگي وسعت روح آنان است. راستش اين اواخر آن قدر فيلمهاي خاكستري ديده بوديم كه از ديدن فيلم رفيعي به وجد مي آييم و فراموش مي كنيم با اينكه او مي توانسته به مدد تصاوير دلچسب تماشاگر را روي صندلي نگه دارد چرا تا اين حد پافشاري روي تعليق در داستان دارد و اين تعليق كاركرد منطقي پيدا نمي كند. چرا او نبايد راز رضا را به آتيه و توكا بگويد تا آنها را از سوءتفاهمي كه درگيرشان هستند برهاند؟ چرا حضور يونس در ابتداي داستان به عنوان يك آدم فرصت طلب بر داستان سنگيني مي كند.دوست تر مي داشتم عزيز درآن فصل كه دوربين كلاري عزيز و صندلي اش را از زاويه اي روبه بالا در قاب مي گيرد، عزيز را تنها روي آن صندلي مي ديدم.گويي او از دنيايي ديگر به سرزمين آتيه و ديگران واردشده است.ازطرفي ديگر نمي توان حضور چشمگير طبيعت را به لحاظ مضموني درماهي ها عاشق مي شوند از نظر دورداشت. اين آدم ها مقهور همين طبيعت هستند. همين طبيعت در نيمه هاي راه موجب مي شود ماشين توكا پنچر شود و او، يكه، بار تعويض تاير ماشين را به دوش بكشد.همين طبيعت در لايه هاي دروني تر بر زندگي آتيه، عزيز، توكا و دو دختر ترشيده ديگر تأثير مي گذارد و آنها را در جاده اي قرارمي دهد كه خود مي خواهد. حال چه پرمعناست حضور آنها بر قهوه خانه ساحلي، تداعي گر جزيره اي ميان آب؛ جزيره اي كه همه را از اكنون جدا مي كند و به ناگاه به دنياي ديگر پرتاب مي كند.تمام آنچه آمد با مختصات كلي قصه كه شايد آن را در فيلم ديده باشيد مي توانست از ماهي ها عاشق مي شوند يك اثر سانتي مانتال خلق كند. اثري كه اشك شما را دربياورد. اما رفيعي ژرف نگرتر به اين داستان مي نگرد. او به عمد در بسياري از شرايط خيلي زود فصلي يا پلاني را به فصل يا پلاني ديگر قطع مي كند. نوعي فاصله گذاري عامدانه كه تماشاگر را بيشتر با منطق داستان درگيركند. فصلي را به ياد بياوريد كه عزيز سر سفره از فوايد دور هم غذاخوردن سخن مي گويد و دوربين اصلاً در او غرق نمي شود. يا قطع هاي سريع روي صورت بازيگران وقتي فصل هاي رقت انگيز شخصيت نمايشي شان را براي تماشاگران به تماشا مي گذارند.

در فصل اولين ديدار عزيز - كيانيان - با قهوه چي - سيامك صفري - عزيز مي توانست در پاسخ به خواهش دوست قهوه چي خود ساعت ها زندگي گذشته خود را براي او بازگويد.او مي توانست با تأكيدش از حد بر واژگان و پرطمطراق بيان كردن آنها دل تماشاگرش را ريش كند. اما كيانيان بسيار بي تفاوت در پاسخ به دوستش مي گويد: اونكه چيزي نيست. همه چيز را ظرف نيم ساعت برات تعريف مي كنم. اما اين اشتباه را صفري مرتكب مي شود. او سعي مي كند كه با تأكيد بر كلمات بار نمايش آنها را افزون كند. همين جاست كه مي توان تفاوت دو شيوه بازي بازيگران فيلم را نيز موردتوجه قرارداد.فيلم ماهي ها عاشق مي شوند در نگاه اول لحني شاعرانه دارد. فضا و ريتم كلي فيلم اين مسأله را به تماشاگر القا مي كنند. اما اندك اندك پس از ورود عزيز و آشنايي تماشاگر با آتيه و بقيه اعضاي رستوران او، خون زندگي در فيلم جريان پيداكرده و ريتم كند شاعرانگي در ريتم تند زندگي مستحيل مي شود.

رفيعي توانسته تناسب خوبي بين زندگي خصوصي عزيز و زندگي آتيه ويارانش برقرارنمايد.عزيز از جنس آرمان هاست كه روزي زندگي پاي آنها نهاده و امروز كه رنگ سفيد بر شقيقه هايش نقش بسته آن روزها را در غبار مي بيند و شايد هم دوست ندارد از روزگار دلتنگي و خاكستري تنهايي اش در بيست سال گذشته يادكند.براي همين مونسي مي شود براي تنهايي هاي رضا در زندان كه او هم سرنوشتي دارد همچون سرنوشت عزيز. عزيز آن روزها زندگي را فداي آرمان كرده و امروز مي خواهد زندگي كند. اما زندگي آتيه و دوستانش شكلي ديگر است. آنها براي بقا زندگي مي كنند. هريك دلبستگي دارند فقط براي دلخوشي، دلبستگي هايي كه چندان عمقي ندارد. گوهر دلبسته لباس هاي رنگي اش است و بزك چهره اش. آنها براي فرار از تنهايي و درك با هم بودن است كه خود را دلبسته نشان مي دهند.اما عزيز اين بار آمده تا زندگي كند. او امروز دريافته كه همه آرمان ها در عشق است. او امروز نقاشي را به اين خاطر دوست دارد كه او را ياد آتيه قديم مي اندازد.

همه اين مفاهيم با قصه رفيعي كه بسيار بطئي حركت مي كند قابل دريافت و مشاهده است. نمي دانم از چه روست كه او خود اين حس بزرگ فيلم را گاهي به فراموشي مي سپارد و در فصلي مثل صحبت هاي رضا در زندان به شعار متوسل مي شود. اين شعارها كه جنس ديگرش را نيز از زبان آتيه و توكا مي شنويم بازي بازيگران را هم تحت تأثير خود قرارمي دهد.شعار وقتي قرار است دراماتيك شود و بازي شود حالت اغراق به بازي بازيگر مي دهد. بازيگر بايد به اصطلاح ما مطبوعاتي ها تكه اي از بازي اش را بولدكند. بنابراين در تناقض با جنس ديگر بازي خودش در جاي ديگر فيلم قرار مي گيرد. بازي مهدي پاكدل در ماهي ها عاشق مي شوند قرباني اين شعار شده است.

رضا كيانيان اين بار متفاوت از ساير نقش هايش است. درنگاهش حسرتي نهفته كه از بيان آن شرم دارد. شايد حساب سن و سالش را مي كند. اما وقتي با روي خوش آتيه مواجه مي شود در بيمارستان بلند قهقهه مي زند و جنس ديگري از بازي اش را به نمايش مي گذارد. او آمده به جست و جو. جست و جو براي گذشته. جست و جو براي آنچه در گذشته جاي گذاشته و امروز مي خواهد آن را بازيابد. عمق پرسشگري را حتي وقتي عزيز به صحبت هاي رضا درمورد عاشق ماهي ها صحبت مي كند مي توان در چشمان كيانيان به تماشانشست. بازي كنترل شده كيانيان در بسياري فصول تماشاگر را به جايي مي برد تا او چندان به سانتي مانتاليزم اثر فكرنكند. نونهالي و سايرين نيز به فراخور نقش خويش همين گونه اند
 

hwt

کاربر قدیمی پرشین تولز*مدیر سخت افزار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,953
لایک‌ها
2,415
رستگاري در هشت و بيست دقيقه .

كارگردان و تهيه كننده: سيروس الوند

بازيگران: بهرام رادان، مهتاب كرامتي، شهاب حسيني، سعيد پيردوست، آفرين عبيسي، صدرالدين حجاري، مهدي تقي نيا، يوسف مراديان، ثريا قاسمي، عنايت بخشي و سياوش طهمورث

فيلمنامه: محمدهادي كريمي

مدير فيلمبرداري: علي الهياري

تدوين: حسن ايوبي

موسيقي: -

مدير توليد: حسين شبستاني

طراح صحنه و لباس: مجيد نيامراد

طراح چهره پردازي: سودابه خسروي

صدابردار: جهانگير ميرشكاري

تاريخ شروع فيلمبرداري: 4 اسفند 1382

تاريخ اكران: -



خلاصه داستان: زني ناشناس در محله اي سنتي در جنوبي ترين نقطه تهران سكني مي گزيند. جوان هاي مذهبي و پرشور محله حضور زن را كه رفت و آمدهاي مشكوكي هم دارد برنمي تابند و از او مي خواهند كه محله را ترك كند. زن اما نمي پذيرد و مي ماند. يكي از جوان ها مامور مقابله با زن مي شود ...



يادداشت: « رستگاري در هشت و بيست » هفدهمين فيلم بلند سيروس الوند در بيش از سي سال سابقه كارگرداني است. الوند سال 1383 فيلم موفق « برگ برنده » را بر پرده سينماها داشت.
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
خيلي اتفاقي ديروز فيلم خيلي دور خيلي نزديك رو ديدم!!:blush: (نميدونم يهويي چرا حوس سينما كرده بودم)

اينم نقدي كه توي وبلاگم نوشته بودم!!

خیلی دور خیلی نزدیک!
کارگردان:من میخوام یه فیلمی بسازم که مردم رو به خدا نزدیک کنم!اما هرچی فکر میکنم نمیدونم چجوری!! (می خیلی غمگین ) ندای شیطانی:کاری نداره که یه دکتر خانم باز خوش تیپ گیر میاری بعد تو هچل میندازیش بعدشم هی تو کویر میچرخونیش تا کاملا به خدا ایمان بیاره!!اصل حاله...در ضمن تو باید نا بسامانی های زندگی این قشر بی درد رو نشون بدی...

کارگردان:ولی این شبیه خانه ای روی آب نیست؟

ندای شیطانی:ابدا!!چرا اینطوری فکر میکنی؟

کارگردان: پس بزن بریم

------------

چند ماه بعد

کارگردان:من میخوام اسفند باشه تا شب عید باشه!!ولی الان شهریوره...!!

ندای شیطانی:برو بابا!!دلت خوشه ها!!کسی دقت نمیکنه که...حالا چهار تا درخت سبزه . خیالی نیست که...!

--------

کارگردان :میخوام فیلم رو معنویش کنم!!

ندای شیطانی: خب یه تمثال بیار تو فیلم و نشون بده اول آقا هه بهش اعتقاد نداره ولی آخر فیلم از آینه ماشین آویزونه

کارگردان:ولی این شبیه کارهای حاتمی کیا نیست!!؟؟

ندای شیطانی:عمرا باشه!!



این فیلم نه داستان داشت نه هدفی داشت و سوژه هاشم همش نخ نما بود . اما یه حسن داشت اونم مناظر کویریش بود!!در کل به دیدنش می ارزید!!درسته که اصلا تاثیر گذار نبود ولی دین کویر هم حال خاص خودش رو داشت!!
 

terrorist

Registered User
تاریخ عضویت
5 ژوئن 2005
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
0
سن
37
به نقل از hwt :
رستگاري در هشت و بيست دقيقه .

كارگردان و تهيه كننده: سيروس الوند

بازيگران: بهرام رادان، مهتاب كرامتي، شهاب حسيني، سعيد پيردوست، آفرين عبيسي، صدرالدين حجاري، مهدي تقي نيا، يوسف مراديان، ثريا قاسمي، عنايت بخشي و سياوش طهمورث

فيلمنامه: محمدهادي كريمي

مدير فيلمبرداري: علي الهياري

تدوين: حسن ايوبي

موسيقي: -

مدير توليد: حسين شبستاني

طراح صحنه و لباس: مجيد نيامراد

طراح چهره پردازي: سودابه خسروي

صدابردار: جهانگير ميرشكاري

تاريخ شروع فيلمبرداري: 4 اسفند 1382

تاريخ اكران: -



خلاصه داستان: زني ناشناس در محله اي سنتي در جنوبي ترين نقطه تهران سكني مي گزيند. جوان هاي مذهبي و پرشور محله حضور زن را كه رفت و آمدهاي مشكوكي هم دارد برنمي تابند و از او مي خواهند كه محله را ترك كند. زن اما نمي پذيرد و مي ماند. يكي از جوان ها مامور مقابله با زن مي شود ...



يادداشت: « رستگاري در هشت و بيست » هفدهمين فيلم بلند سيروس الوند در بيش از سي سال سابقه كارگرداني است. الوند سال 1383 فيلم موفق « برگ برنده » را بر پرده سينماها داشت.
دو جوان، با يك خواست دروني كه آن دو را بيش از آشنايي‌ها و صميميت‌هاي پيشين به يكديگر نزديك مي‌سازد، با آرامش و در وضعيتي كه ناپاكي‌ها و نادرستي‌ها رخت بربسته است، هم‌پيمان با هم قدم به وادي‌اي مي‌گذارند كه دوراهي‌اش در قدم‌هاي نخست، آن دو را از يكديگر دور مي‌سازد. راه رستگاري كدام است؟ هر يك راهي را برمي‌گزيند. اما سرانجام، تلاقي اين دو راه در يك نقطه حساس است...
 

hwt

کاربر قدیمی پرشین تولز*مدیر سخت افزار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,953
لایک‌ها
2,415
به نقل از SherlockHolmes :
خيلي اتفاقي ديروز فيلم خيلي دور خيلي نزديك رو ديدم!!:blush: (نميدونم يهويي چرا حوس سينما كرده بودم)

اينم نقدي كه توي وبلاگم نوشته بودم!!
اينم در نوع خودش نقدي بيد
39.gif
 

daftarekhaterat

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2003
نوشته‌ها
4,989
لایک‌ها
58
سن
41
محل سکونت
در قلب پاك او
من هم اتفاقا اين فيلم خيلي دور خيلي نزديك رو ديدم!
شرلوك جان كاشكي حداقل يه قرار ميذاشتين با هم ميديدم!
34.gif

به نظر من فيلم فوق العاده اي نبود اما فيلم خوبي بود. هدفش هم اين بود كه بگه نه تنها ستاره ها هم خيلي دور هم خيلي نزديك هستن بلكه خدا هم گاهي خيلي دور و گاهي خيلي نزديك به نظر ميرسه! :)
 

hwt

کاربر قدیمی پرشین تولز*مدیر سخت افزار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,953
لایک‌ها
2,415
فيلم ديشب باباتو ديدم ايدا :
Dishab_babto_didam_ayda.jpg


كارگردان: رسول صدرعاملي

تهيه كننده: علي سرتيپي، رسول صدرعاملي - محصول ميلادفيلم

بازيگران: صوفي كياني (آيدا)، خاطره اسدي (ساناز)، شاهرخ فروتنيان، شراره دولت آبادي، الهام پاوه نژاد و گروهي از بازيگران تئاتر

فيلمنامه: كامبوزيا پرتوي، رسول صدرعاملي (بر اساس قصه « باباي نورا » نوشته مرجان شيرمحمدي)

مدير فيلمبرداري: بهرام بدخشاني

تدوين: معصومه شاه نظري

موسيقي: فريبرز لاچيني

انتخاب بازيگر: هانيه توسلي

طراح صحنه و لباس و مشاور كارگرداني: امير اثباتي

طراح چهره پردازي: پارميس زند

صدابردار: محمد مختاري

صداگذاري و تركيب صداها: محمود موسوي نژاد

عكاس: مقداد شمس الواعظين

تاريخ شروع فيلمبرداري: 27 شهريور 1383 - شهرك اميد‏، تهران

تاريخ اكران: -



خلاصه داستان: يه اسم، يه قيافه، يه كلمه، يه زن كه يه دفعه به شدت پرتاب مي شه به درون ذهن آيدا كه هفده سال داره، بارها و بارها آيدا آن را از فكرش خارج مي كنه ; اما دوباره زشت تر و بدتر برمي گردد سر جايش و مثل خوره به جان آيدا مي افتد، او شخصيتي تاريك و دور و شايد هم نه چندان بد دارد; زن غريبه اي كه به ناخن هايش لاك قرمز مي زند و موهايش را طلايي مي كند و آيدا را راحت نمي گذارد، اما سرانجام آن زن واقعي است و آيدا براي اولين بار « ترديد » را به شكلي آگاهانه تجربه مي كند و مي فهمد كه زيبايي و درد دو جز تفكيك ناپذيرند و در نهايت آيدا به اميدي فكر مي كند كه براي يك لحظه در صورت پدر و مادرش، هر دو، مي بيند. سپس در وجود خودش « اميد » به چيزي در آينده كه نمي داند چيست. براي يك لحظه است كه مي فهمد و همين يك لحظه بسيار مهم است.



يادداشت: « ديشب باباتو ديدم آيدا » پس از فيلم « دختري با كفشهاي كتاني » (1377) و « من ترانه پانزده سال دارم » (1380) سومين بخش و كامل كننده سه گانه دخترانه صدرعاملي است. صدرعاملي پيش از اين سه گانه، فيلمهاي مطرحي چون « گلهاي داودي » (1362)، « پاييزان » (1366) و « قرباني » (1370) را ساخته و فيلمنامه فيلم « مي خواهم زنده بمانم » (ايرج قادري، 1373) را نوشته است.
 

hwt

کاربر قدیمی پرشین تولز*مدیر سخت افزار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,953
لایک‌ها
2,415
Poshte_Pardeye_Meh.jpg

پشت پرده ي مه .

كارگردان: پرويز شيخ طادي

تهيه كننده: محمد خزايي - سيما فيلم

بازيگران: جهانگير الماسي، رزيتا غفاري، عليرضا شيخ الاسلامي، فاطمه طاهري، انوش نصر، مهرداد پيرنيا، محمدعلي فرمند، علي اصغر محمدي، مهران مظفري

فيلمنامه: رضا ميركريمي - بازنويسي: پرويز شيخ طادي، حسين يادگاري

مدير فيلمبرداري: ناصر محمود كلايه

تدوين: يعقوب غفاري

موسيقي: عليرضا كهن ديري

طراح صحنه: پرويز شيخ طادي

طراح لباس: غزاله معتمد

طراح چهره پردازي: بابك شعاعي

صدابردار: محمد امامي

صداگذاري و تركيب صداها: -

جلوه هاي ويژه: حسين طلابيگي

عكاس: كوروش پيرو

زمان: 96 دقيقه

تاريخ شروع فيلمبرداري: -

تاريخ پايان فيلمبرداري: اوايل تير 1383

تاريخ اكران: -



خلاصه داستان: پسربچه كر و لالي كه در روستا درس مي خواند با ورود ناظم جديد دچار مشكلاتي مي شود. تلاشهاي ناظم در جهت برقراري ارتباط با او و مادرش، پسربچه را دچار سوءتفاهماتي مي كند تا اينكه ...



يادداشت: « پشت پرده مه » پس از فيلم « دفتري از آسمان » دومين فيلم بلند سينمايي پرويز شيخ طادي است. شيخ طادي پيش از اين طراحي صحنه فيلمها را بر عهده داشت.

ديدن اين فيلم رو توصيه ميكنم
 

hwt

کاربر قدیمی پرشین تولز*مدیر سخت افزار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,953
لایک‌ها
2,415
اكواريم .
نويسنده و كارگردان: ايرج قادري

تهيه كننده: علي سرتيپي

بازيگران: امين حيايي، مهناز افشار، ايرج نوذري، شيلا خداداد، سيروس گرجستاني، نيما فلاح

مدير فيلمبرداري: فرج حيدري

تدوين: -

موسيقي: -

طراح صحنه: محمدهادي فدوي

طراح لباس: افسانه صمدزاده

طراح چهره پردازي: مهديه اعرابي

صدابردار: محمود سماك باشي

صداگذاري و تركيب صداها: -

عكاس: احمد احمدي

تاريخ شروع فيلمبرداري: 4 مهر 1383 - استانبول

تاريخ اكران: -



خلاصه داستان: فيلم، داستان يك جوان قهرمان اتومبيل راني است كه براي رفتن به آمريكا به تركيه سفر مي كند و در آن جا با مشكلات عديده اي مواجه مي شود.



يادداشت: « آكواريوم » كه پيش از اين « آفتاب تلخ » نام داشت پس از فيلمهاي « مي خواهم زنده بمانم » (1373)، « نابخشورده » (1375)، « پنجه در خاك » (1376) « طوطيا » (1376)، « شهرت » (1378)، « سام و نرگس » (1379)، « چشمان سياه » (1381) هشتمين فيلم بلند قادري در دوره جديد فعاليت سينمايي و سي هشتمين فيلم بلند سينمايي اوست.
 

Benyaminj

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2005
نوشته‌ها
4,530
لایک‌ها
1,888
محل سکونت
Tehran
<< انتقادات ، و پيشنهادات خود را درباره فيلم هايي که روي پرده سينماي ايران در حال اکران هستند بنويسيد. >>

ازدواج به سبک ايراني


کارگردان: حسن فتحي
تهيه كننده: علي معلم
نويسنده : مينو فرشچي
مدير فيلمبرداري: كاظم شهبازي
مدير توليد :رحمت عبدالله زاده
آهنگساز : محمد سرير
طراح صحنه و لباس: مجيد ميرفخرايي
چهره پرداز : مهين نويدي
عکاس : الهام پولادي ها , شهاب الدين عادل
صدابردار: اسحاق خانزادي
تدوين : مصطفي خرقه‌پوش
تاريخ اکران : 1385

بازيگران : داريوش ارجمند، سعيد كنگراني، فاطمه گودرزي، شيلا خداداد، لادن طباطبايي، محمد رضا شريفي نيا، حسام نواب صفوي، مهري مهرنيا


خلاصه داستان:
مردي خارجي در ديدار از ايران عاشق يك دختر ايراني مي شود و به خواستگاري اش مي رود. دختر از يك خانواده ي اصيل ايراني است و مرد حاضر مي شود به درخواست پدر دختر، تمام آيين ها و آداب ازدواج به سياق ايراني را از سر بگذراند.



يادداشت : « ازدواج به سبك ايراني » پس از ساخت مجموعه هاي تلويزيوني موفقي چون « پهلوانان نمي ميرند »، « شب دهم » و ... اولين ساخته سينمايي حسن فتحي است.
 

Benyaminj

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2005
نوشته‌ها
4,530
لایک‌ها
1,888
محل سکونت
Tehran
مرباي شيري

کارگردان: مرضيه برومند
تهيه كننده: مهدي كريمي، علي كليج
نويسنده : فرهاد توحيدي
مدير فيلمبرداري: داريوش عياري
مدير توليد : اردشير ايران نژاد
تدوين : كيانوش عياري
طراح صحنه و لباس: سهيلا نعمتي
عکس : امير عابدي
چهره پرداز : بابك شعاعي، مهين نويدي
صدابردار: محمود سماك باشي
موسيقي: بهنام ابطحي
تاريخ اکران : 1385



بازيگران : ماني نوري، ليلا حاتمي، محمدرضا شريفي نيا، گوهر خيرانديش، اميرحسين صديق، ابراهيم آبادي، سيامك انصاري، ليلي رشيدي، ارژنگ اميرفضلي، رامين ناصر نصير، ژاله صامتي، رضا فيض نوروزي


خلاصه داستان: جلال، نوجوان سيزده ساله نمي تواند در شيشه مربايي را كه خريده باز كند. مادر، همسايه، بچه هاي مدرسه، حتي معلم و مدير هم نمي توانند در شيشه را باز كنند. معلوم مي شود هيچ كدام از مرباهاي توليد كارخانه مرباي شيرين درشان باز نمي شود و جلال به اداره نظارت و مواد خوراكي شكايت مي برد و با رئيس كارخانه و پسرش درگير مي شود و ...



يادداشت : مرباي شيرين پس از فيلمهاي شهر موشها (1363) و الو الو من جوجوام (1372) سومين فيلم مرضيه برومند كارگردان مجموعه هاي موفقي چون: مدرسه موشها، آرايشگاه زيبا، خونه مادربزرگه، تهران 11، هتل و كاراگاه شمسي و مادام و ... است كه در جشنواره كودكان اصفهان نيز خوش درخشيد
 

Benyaminj

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2005
نوشته‌ها
4,530
لایک‌ها
1,888
محل سکونت
Tehran
يه تکه نان

کارگردان: كمال تبريزي
تهيه كننده: ناصر عنصري
نويسنده : محمدرضا گوهري
مدير فيلمبرداري: حسين جعفريان
مدير توليد : جواد نوروزبيگي
صداگذار : پيمان يزدانيان ، امير قاسمي
تدوين : حسين زندباف
طراح صحنه و لباس: بهزاد كزازي
عکس : غوغا بيات
چهره پرداز : مجيد اسكندري ، عبدالله اسكندري
صدابردار: پيمان يزدانيان ، امير قاسمي
موسيقي: پيمان يزدانيان
تاريخ اکران : 1385

بازيگران : رضا كيانيان، اسماعيل خلج، احمد آقالو، هومن سيدي، مريم بوباني، پيام دهكردي، حسين توكلي، فرزين محدث، هومن برق نوري، سحر غمخوار، سيروس همتي، بهنام وطن، امين استوار، رويا نونهالي


خلاصه داستان: گروهي از جوانها براي استخدام در اداره محيط باني بايد در مسابقه اي شركت كرده و مسيري سخت را طي كنند تا به هدف برسند. در اين راه ماجراهايي پيش مي آيد كه...



يادداشت: فيلم « يك تكه نان » كه پيش از اين نام « سلوك » را بر خود داشت، پس از ساخت فيلمهايي چون « پايان كودكي » (1372)، « ليلي با من است » (1374)، « مهر مادري » (1376)، « شيدا » (1377)، « فرش باد » (1381)، « گاهي به آسمان نگاه كن » (1381) و « مارمولك » (1382) جديدترين ساخته كمال تبريزي است.
 
بالا