xPlod
مدیر بازنشسته
- تاریخ عضویت
- 17 آپریل 2004
- نوشتهها
- 2,314
- لایکها
- 8
- سن
- 42
یه ساندویجی روبروی عصر جدید هست می گفت این فیلم چی چیه؟ از وقتی اکران شده فروش من دوبرابر شده.... یه لطفی به خودتون بکنید و قبلش حتما یه چیزی بخورید . از ما گفتن !
یه ساندویجی روبروی عصر جدید هست می گفت این فیلم چی چیه؟ از وقتی اکران شده فروش من دوبرابر شده.... یه لطفی به خودتون بکنید و قبلش حتما یه چیزی بخورید . از ما گفتن !
به نقل از hwt :
به نقل از hwt :چشم . اين فيلم در واقع يه داستان اصلي و يك داستان فرعي داره .![]()
داستان اصلي اينه كه فردي به نام عزيز ( رضا كيانيان ) براي كاري ( چه كاري ! تو فيلم معلوم ميشه ) بعد از سالها به شهرش بر ميگرده
در رستوراني كه متعلق به عزيز هست معشوقه ي عزيز به همراه 3 نفر ديگه كار ميكنند و با رستوران داري خرجشون رو در ميارن . بعد از اومدن عزيز به رستوران به ذهنشون ميرسه كه عزيز به دنبال رستورانه . از اينجا به بعد داستان شكل ميگيره![]()
داستان شيريني داره و واقعا از همه ي فيلمهايي كه در سينما در حال اكرانه خيلي بهتره .
ضمنا داستان فرعي هم به موازات داستان اصلي شكل ميگيره كه بهتره خودتون ببينيد![]()
اگه اهل فيلم ديدن باشي به نظرم اره يه بار ديدنش ميرزه .به نقل از Reza364 :حالا واقعا ارزش وقت گذاشتن داره يا نه حاجي؟
خیلی دور خیلی نزدیک!
کارگردان:من میخوام یه فیلمی بسازم که مردم رو به خدا نزدیک کنم!اما هرچی فکر میکنم نمیدونم چجوری!! (می خیلی غمگین ) ندای شیطانی:کاری نداره که یه دکتر خانم باز خوش تیپ گیر میاری بعد تو هچل میندازیش بعدشم هی تو کویر میچرخونیش تا کاملا به خدا ایمان بیاره!!اصل حاله...در ضمن تو باید نا بسامانی های زندگی این قشر بی درد رو نشون بدی...
کارگردان:ولی این شبیه خانه ای روی آب نیست؟
ندای شیطانی:ابدا!!چرا اینطوری فکر میکنی؟
کارگردان: پس بزن بریم
------------
چند ماه بعد
کارگردان:من میخوام اسفند باشه تا شب عید باشه!!ولی الان شهریوره...!!
ندای شیطانی:برو بابا!!دلت خوشه ها!!کسی دقت نمیکنه که...حالا چهار تا درخت سبزه . خیالی نیست که...!
--------
کارگردان :میخوام فیلم رو معنویش کنم!!
ندای شیطانی: خب یه تمثال بیار تو فیلم و نشون بده اول آقا هه بهش اعتقاد نداره ولی آخر فیلم از آینه ماشین آویزونه
کارگردان:ولی این شبیه کارهای حاتمی کیا نیست!!؟؟
ندای شیطانی:عمرا باشه!!
این فیلم نه داستان داشت نه هدفی داشت و سوژه هاشم همش نخ نما بود . اما یه حسن داشت اونم مناظر کویریش بود!!در کل به دیدنش می ارزید!!درسته که اصلا تاثیر گذار نبود ولی دین کویر هم حال خاص خودش رو داشت!!
دو جوان، با يك خواست دروني كه آن دو را بيش از آشناييها و صميميتهاي پيشين به يكديگر نزديك ميسازد، با آرامش و در وضعيتي كه ناپاكيها و نادرستيها رخت بربسته است، همپيمان با هم قدم به وادياي ميگذارند كه دوراهياش در قدمهاي نخست، آن دو را از يكديگر دور ميسازد. راه رستگاري كدام است؟ هر يك راهي را برميگزيند. اما سرانجام، تلاقي اين دو راه در يك نقطه حساس است...به نقل از hwt :رستگاري در هشت و بيست دقيقه .
كارگردان و تهيه كننده: سيروس الوند
بازيگران: بهرام رادان، مهتاب كرامتي، شهاب حسيني، سعيد پيردوست، آفرين عبيسي، صدرالدين حجاري، مهدي تقي نيا، يوسف مراديان، ثريا قاسمي، عنايت بخشي و سياوش طهمورث
فيلمنامه: محمدهادي كريمي
مدير فيلمبرداري: علي الهياري
تدوين: حسن ايوبي
موسيقي: -
مدير توليد: حسين شبستاني
طراح صحنه و لباس: مجيد نيامراد
طراح چهره پردازي: سودابه خسروي
صدابردار: جهانگير ميرشكاري
تاريخ شروع فيلمبرداري: 4 اسفند 1382
تاريخ اكران: -
خلاصه داستان: زني ناشناس در محله اي سنتي در جنوبي ترين نقطه تهران سكني مي گزيند. جوان هاي مذهبي و پرشور محله حضور زن را كه رفت و آمدهاي مشكوكي هم دارد برنمي تابند و از او مي خواهند كه محله را ترك كند. زن اما نمي پذيرد و مي ماند. يكي از جوان ها مامور مقابله با زن مي شود ...
يادداشت: « رستگاري در هشت و بيست » هفدهمين فيلم بلند سيروس الوند در بيش از سي سال سابقه كارگرداني است. الوند سال 1383 فيلم موفق « برگ برنده » را بر پرده سينماها داشت.
اينم در نوع خودش نقدي بيدبه نقل از SherlockHolmes :خيلي اتفاقي ديروز فيلم خيلي دور خيلي نزديك رو ديدم!!:blush: (نميدونم يهويي چرا حوس سينما كرده بودم)
اينم نقدي كه توي وبلاگم نوشته بودم!!