دوست گلم ابتدا دو نکته خدمتت عرض کنم بعدش میرم سمت برداشت خودم.
1- اینکه میفرمایید "چیزی دستگیرم نشد" خیلی جای بحث داره. سوال من اینه قراره از یه فیلم چه چیزی دستگیر بیننده بشه؟ من خودم یه تقسیم بندی کردم (بسیار پیش پا افتاده در حد سواد کم خودم).
- فیلمی داریم که داستان تعریف میکنه، پیچیدگی داستانی داره، من به اینا میگم سینما برای سرگرمی.
-فیلمی داریم که یه بحث فلسفی یا جامعه شناختی رو مطرح میکنه، یه معضل اجتماعی رو بررسی میکنه من اسمشو میذارم سینمای تحلیلگر.
-فیلم داریم که سینمای خالصه، یعنی سینما برای سینماست. یعنی کارگردان مسایلی رو با دوربینش به تصویر میکشه که تصویری ندارن. حتی تعریفی هم ندارن(توجه کن که اینجا قرار نیست کارگردان توصیف کنه ها، همه هدفش اینه که خود تصویر رو به بیننده برسونه. مثلا نمیخواد سکوت رو تعریف کنه، میخواد سکوت رو نشون بده. نمیخواد درد رو توصیف کنه میخواد درد رو تو تصویر بیاره). مثلا کارگردان در طول فیلم سعی میکنه موجودیت خالص (ذات) انسان رو به تصویر بکشه، (حتی اگه طی دو ساعت از فیلم صحنه ها رو جوری پشت سر هم قرار بده که فقط توی یک لحظه اون تصویر رو به بیننده برسونه)، یا سعی میکنه با دوربینش روح یک ادم رو نشون بده. و یا... من به این نوع سینما میگم سینما برای سینما. من فیلمای زیادی تو این دسته قرار دادم. کارگردان تمام سعیشو کرده یه چیزی رو به تصویر بکشه که تصویری نداره. این نوع سینما خیلی خیلی حوصله میخواد. من شخصا تو این سن دیگه حوصلشو ندارم
ضمنا بگم که این سه دسته بندی بنده کاملا قابل ترکیب هستن.
حالا شما موقع دیدن فیلم قراره چی دستگیرت بشه؟ سرگرمی؟ تحلیلی از یه وضعیت؟ یا سینما؟
2- باید بگم پرسونا یکی از پیچیده ترین فیلم های تاریخ سینماست. که چندین و چند تحلیل در موردش وجود داره. امیدوارم پیچیدگی فیلم پرسونا با پیچیدگی فیلمایی مثل فیلم های لینچ (منظورم مارلهند درایو و لاست هایوی) مقایسه نشه. پیچیدگی اون فیلم ها از داستانه همین و بس. پیچیدگی فیلم پرسونا از اونجایی اغاز میشه که داره وارد وجود خود انسان میشه. اینجا اصلا پیچیدگی داستان نداریم. اتفاقا داستان خیلی کوتاه و سر راسته. ولی بستر پیچیدست. من چند تا از نقدای خوبی که دیدم رو براتون میزارم:
نقد و بررسی فیلم Persona (پرسونا)
برسیم به درک بنده از این فیلم:
البته من این فیلم رو حدود 8 سال پیش دیدم و خیلی از موارد الان تو ذهنم نیست. به بزرگواری خودتون ببخشید
بنده بار اولی که فیلم رو دیدم بیشتر حسم سمت اسکیزو فرنی رفت. (مثل فیلم tenant پولانسکی). یعنی زن پرستار بعد از یه فرایند داستانی شخصیتش به زن بازیگر تبدیل میشه (البته اینجا خیلی ساده گفتما، اینقدم ساده نی). ولی یه چیزایی از این تحلیل جور در نمیومد. چون انگار از همون اول هم اینا یکی بودن. خیلی از صحنه ها داره اینو میگه. بعدش در مورد کلمه پرسونا تحقیق کردم. که ظاهرا به معنی صورتک استفاده میشه. از اینجا بود که دوباره فیلم رو دیدم. انگار تو این فیلم قراره این دو تا از همون اول یکی باشن. و بازیگر پرسونای پرستار هستش و بعد از این تحلیلی از اتفاقات میاد. باز هم میگم با یکی از پیچیده ترین فیلم های دنیا طرف هستیم و منم همونطور که گفتم سر همین قضیه مدتی گرفتار برادر برگمان و فیلماش شدم....