این آخر هم کارلوس کیروش . کدوم اینها با یکی از تیم های ملی در رده های امید ، جوانان ، نوجوانان عملکرد مثبت و سابقه درخشان داشتن که سرمربی تیم ملی شدن؟!
استثنائا ایشون سازنده نسل طلایی فوتبال پرتقال در رده سنی جوانان بودن... تیمی متشکل از بایا، کوتو، فیگو و و و...
اما یک نکته. نوشته های اکثر دوستان رو که میخونم یاد داستان "فیل در تاریکی" می افتم. هرکدوم از شما ب تردید به بخشی از واقعیت اشاره میکنید و بخش دیگه ای رو نادیده میگیرید. مثل همین نکته بالا... نکته ای که درسته اما کامل نیست.
کیروش در مقطعی سرمربی ایران شد که هر دوسر معامله به هم نیاز داشتن. کیروش نیمکت معتبری میخواست و کفاشیان اسم بزرگ... کیروش با پیش قضاوت حداقلی نسبت به فوتبال ایران و امکانات و متعلقاتش وارد شد و در عمل چیز دیگه ای دید. اما در تمام این 4 سال آلترناتیوی معتبرتر از نیمکت ایران پیدا نکرد. همونقدر میشه احتمال داد که پای پروژه اش (جام جهانی) ایستاد که میشه احتمال داد جای بهتری پیدا نکرد. در مقابل کفاشیان هم همه مشکلات خودش و فدراسیونش رو پشت سر کیروش پنهان کرد و در مقابل با آسان گیریهای زیاد و امکانات جانبی که برای کیروش فراهم میکرد (مثل بیزنسی که هوشنگ مقدس برای پسر کیروش در دوبی جور کرد) رضایت سرمربی رو فراهم کرد...
پس : 1- معامله کیروش با فوتبال ایران به نفع هردو بود
به لحاظ فنی، در مرحله ای بودیم که نسل مربیان ایران در حال تغییر بود. دیگه اسمی به بزرگی پروین و پورحیدری نداشتیم و از طرفی ویچ های میان مایه خاطره جالبی در فوتبال ایران (در مجموع) بجا نگذاشته بودن. در چنین وضعیتی قلعه نویی، ابراهیم زاده، دایی و قطبی هرکدوم در بدترین زمانهای ممکن به کار گرفته شدن و سوختن (این سوختن رو به نسبت توانشون برداشت کنید) در مقابل علیرغم همه فشارها و تحریم و این حرفها مربی قابلی برای کادر فنی در دسترس نبود.
پس : 2- کیروش در اون مقطع بهترین انتخاب برای ایران بود
کیروش سالها در منچستر در تیم فنی فرگوسن کار کرده بود. فرگوسن هم با هیچ متر و تعصبی آدم کمی در فوتبال نیست. اما یادمون نره که در تیم فرگوسن هم کیروش طراحی و سازماندهی فاز دفاعی منچستر رو بر عهده داشت. این برمیگرده به تفکر دفاعی این مربی. همون دلیلی که دوستان در نتیجه نگرفتن تیم ملی پرتقال و رئال مادرید درنظر نمیگیرن. همون تفکری که در مقابل آرژانتین اون بازی رو صورت میده و در مقابل بوسنی حرفی برای گفتن نداره. و در هر 4 بازی جام ملتها هم مبتنی بر همون تفکر عمل میشه.
پس : 3- کیروش در مقام سرمربی (و در واقع مدیر فنی) نیاز به همکاری برای فاز هجومی داشت، که نداشت یا نخواست
دسته های موافق و مخالف کیروش هیچکدوم در اظهار نظرهاشون "تقوی" و "انصاف" نداشتن. یا فقط میکوبیدن یا فقط میپرستیدن. اونهایی که میکوبیدن گروهی بودن که یا کیروش منافعشون رو تامین نکرده بود و یا اساسا برای لاپوشانی مشکلات یا بالا کشیدن خودشون سعی در تخریب کیروش داشتن. به تعطیلی 50 روزه لیگ اعتراض میکردن اما محدودیتهای تیم کیروش برای هماهنگ شدن رو نمیدیدن. نتایج ضغیف و بعضا فاجعه بارشون رو نمیدیدن و به تاکتیکهای دفاعی تیم ملی میپرداختن. این وسط حیف و میل بیت المال شوخی زشتی بود که میکردن. کما اینکه هیچ سندی برای اثبات درستی گفته هاشون نداشتن و مشکل این بود که این پول برای اونها خرج نمیشد. طرفداران چشم بسته کیروش هم همون دسته ای بودن که پروژه "قطب زدایی" از فوتبال ایران رو از ابتدای دهه 80 شروع کرده و به نتیجه رسونده بودن. نتیجه ای که در تحلیل رفتن همه جانبه فوتبال تجلی پیدا کرده.
در مجموع، من فکر میکنم کیروش برای فوتبال ایران انتخاب خوبی بود. اما کافی نبود. مدیریت بر عملکردش بخاطر مشکلات ریشه ای سطح بالای فوتبال ایران درست انجام نشد. تدارکات درست و به موقع و طبق برنامه مدون برای تیم انجام نشد. ارج و قرب فنی های فوتبال ایران -به دست خودشون- اونقدر پایین اومد که کسی حرفشون رو نشنید. و و و مجموعه ای از اتفاقات دو طرفه که کار رو به اینجا رسوند.
الان هم مشکل کیروش نیست. این اسم رو بردارید و هر اسمی که خواستید بذارید با هر مبلغی که دوست داشتید... اون طرف معادله درست نشه، آش همین آشه و کاسه همین کاسه...
پ ن : البته این نوشته هم کامل نیست و من هم ممکنه خیلی چیزها رو ندونم یا ندیده باشم...