به نقل از mohsenn :
كسرا جان سلام
اقا ببخشيد من يك خورده گرفتارم و زياد نرسيدم بيام توي سايت ولي امروز كه اومدم ديدم عجب من يك تاپيك باز كردم حالا چقدر كامنت اومده.من فعلا نتونستم نظرات همه رو بخونم ولي در مورد جوابايي كه شما به من داده بودي.
مطالب شما رو خوندم .اقا من به نظرات شما احترام ميذارم چون نظر هر كسي محترمه ولي خوب به نظر من من از نظر خودم با نظرات شما مخالفم.
از نظر اينكه شما گفته بودين كه من گفتم چند نفر ممكنه نقش داشته باشن اشتباه نكنيد منظور من اصلا اين نبود.منظور من اينه كه مثلا خدا ممكنه يك سري از كارها رو به ديگران داده باشه مثل فرشته ها و يا ساخت خود ادم رو از نظر فيزيكي دست توليد مثل خودش داده باشه ولي فقط از نظر فيزيكي.
حالا در مورد اينكه شما گفتين اگه چند نفر ما و جهان رو ساخته باشن ببينين به نظر من نميشه چرا؟ چونكه مثلا خود ما رو در نظر گرفتين كه مثلا روبوت ميسازيم ببينين ما كه خيلي چيزا داريم تو اين دنيا ميسازيم وسايلش رو يكي برامون گذاشته و از قبل تهيه كرده و يكسري قانونهاي فيزيكي گذاشته كه ما بتونيم بسازيم حتي اگه كسان ديگه اين جهانو ساخته باشن پس حتما يكي وسايلشو براشون تهيه كرده كه پس نميشه.چون به اين نتيجه ميرسيم كه يك نفر در راسه كه با نظر شما مخالفه.
اگر مثلا چند نفر اين جهانو ساخته باشن مطمئن باسين با هم دعواسون مسشد و تا حالا نابودش ميكردن نه اينكه همينجور با نظمش به كارش ادامه بده.خوب فرض محال كه اصلا اونا ساخته باشن و دعواشون هم نشده باشه.اونها خودشون چي؟ ايا اونا خودشون خود به خود بوجود اومدن؟پس حتما يكي قويتر بوده كه اونها رو بسازه ويك اون يكي رو و اين تسلسل ادامه پيدا كنه به كجا ميرسه؟در نهايت يكي بايد باشه كه قدرتش از همه بيشتر باشه و همه رو بوجود اورده باشه؟اينجوري ذهن ادم كه محدوده نميتونه نهايت اين تسلسل رو درك كنه.
در مورد مثلا زمان كه من گفته بودم مثلا در مركز يك سياهچاله زمان صفره و خدا كه زمان رو بوجود اورده پس خودش ميتونه جاودانه باشه.و شما گفتين اگه اين كار رو هم كرده باشه ممكنه فنا پذير باشه. بايد بگم نه اگه فكر كنين ايا دليل فاني بودن ما چيه؟ ايا اگه زمان از حركت بايسته و هم چيز ثابت وايسه و گذر زمان روند فيزيكي و شيمياييي كه در ما بوجود مياد وايسه ايا ما نميتونيم جاودانه باشيم؟ما همه فنا بودنمون در اثر گذر زمان و همه چيزو تو اين دنيا بر اساس زمان و ثانيه ميسنجيم پس اگه كسي كه قادره اين جهان با اين نظمش و اين عظمتش و همه چيزاش بسازه و زمان رو بتونه به صفر برسونه پس معلومه كه فاني نيست و ميتونه با ايستادن زمان هميشه بمونه و ثابت هم بمونه بدون هيچ كوچكترين تغييري.
حالا در مورد اينكه ميگي ممكنه خدا ساخته ذهن ادم براي پتاه بردن بهش باشه .ببينين شما قبول دارين كه وقتي كه بيشتر انسانها يك مطلب رو قبول داشته باشن اون قابل قبوله؟ الان اگه در نظر بگيريد اينهمه انسان تو دنيا و اينهمه اديان كه وجود داره همه اديان كه يك خدا رو بعنوان خالق جهان قبول دارن حالا در نظر بگيريد مثلا از اين ادمهاي تو دنيا اگه فرض بگيريم 5 ميليارد ادم وجود داشته باشه و جمعا پيروان اديان مختلف يا حتي كساني كه دين ندارن و فقط خدا را قبول دارن 4 ميليردو خوردي خدا را قبول داشته باشن و 200 ميلين نفر قبول نداشته باشن خوب يعني اينهمه ادم اشتباه فكر ميكنن و اون چند ميليون نفر درست فكر ميكنن؟مثلا 95% ادمها اشتباه فكر ميكنن و 5% درست؟
تازه يك چيز ديگه اينكه شما كدام دانشمند كه خيلي كارش در زمينه علمي حالا مثلا علم فيزيك يا اختر شتاسي يا علوم ديگه درست باشه رو ميشناسين كه خدا را قبول نداشته باشه؟اتفاقا بالا رفتن علم ادم با قبول خدا رابطه مستقيم داره مگر موارد خاص مثلا شما كه اطلاعات خوبي دارين ولي قبول نداريد.البته نه اينم قبول نيست كه شما قبول ندارين شما در تلاشين كه ببينين هست يا نه و براتون اثبات نشده بودن يا نبودنش.
حالا يك مسئله ديگه اينه كه تا حالا اينهمه پيامبر اومده تو دنيا كدوم يكي گفته كه خدا نيست و كدوم يكي گفته كه مثلا چند تا خدا داريم؟ حتي يكي هم نگفته و يك پيامبر هم پيدا نشده يا ختي يك انسان به اسم پيامبر كه بگه چند تا خدا داريم يا اصلا نداريم. اينها همه رو بايد در نظر بگيريم.
حالا مسئله بعد اينه كه درسته ادم خودش فكر ميكنه و به نتيجه ميرسه و اثبات ميكنه در مورد خدا هم همينجور ادم همه چيزو كه قرار بده كنار هم به نتايجي ميرسه ولي هميشه هم ميشه اينجور نباشه.ادم ميتونه از اثبات ديگران كه واردتر بودن استفاده كند.مثلا در مورد خدا خوب ايتهمه ادم نشستن و اثبات كردن خدا رو از روي شواهدش و اثاري كه بر جاي گذاشته و ما هم مثلا با توجه به اين اثباتها قبول ميكنيم.شما مثال مياوريد براي حرفاتون منم مثال بزنم كه اقا مثلا شما خودتون برق يا انرژي يا خيلي چيزا رو نميبينيد ولي يك نفر اومده قبلا وجودش رو اثبات كرده و شما از روي اثارش مثلا برق با توجه به روشنايي يا كارهايي كه انجام ميده يا انرژي همينجور اون رو قبول ميكنين و نميگين چون من نميبينيمش و يا خودم اثباتش نكردم قبولش ندارم.
ضمنا شما نتونستين براي من ثابت كنين كه خدا نيست و فقط از روي تخيلاتي كه ممكنه توي ذهن هر كسي بوجود بياد و يا فقط با مثال گفتين مثلا اينجوري.من اگرم مثال زدم گفتم اقا مثلا من از روي اثبات ادمهايي كه وجودش رو اثبات كردن ميتونم قبول كنم ولي شما از روي اثبات كي كه تونسته اثبات كنه كه نيست قبول ميكنين؟
در مورد اينكه شما گفتين كه اول بودن خدا رو اثبات كنين تا بعدش برسه به دين و قران من ميگم نه اينا رابطه مستقيم داره و ما ميتونيم از روي قران و دين خدا رو ثابت كنيم.بر عكسش هم ميشه.
مثلا شما در نظر بگيرين يك كتاب كه 1400 سال پيش نوشته شده چجوري اينهمه مسائلي كه توي مطلب اولم به ان اشاره كردم وجود داره؟ مثلا در مورد تعداد كلماتي كه گفتم يا مثلا در مورد فقط يكي از مطالبي كه در قران گفته شده كه ما جهان را در حال گستراندنيم تازه الان دانشمندا فهميدن كه جهان در حال انبساط است پس چجوري 1400 سال پيش پامبر ما كتابي اورده كه اين مطالب يا خيلي مسائل ديگه توي اون خبر داده شده؟ اگه بگيم مثلا پيامبر نسبت به ادمهاي اون زمان و حتي زمان ما نابغه بوده و علم روزو داشته و خيلي چيزا رو ميدونسته خوب پس چرا همچين شخصيتي اينهمه اومده تاكيد كرده كه اقا خدا يكيه و اونو قبول كنين چرا نيومده بگه اقا من خودم خدايم و يا بگه خدا نيست يا بگه چند تا خدا داريم؟؟؟!!!!! يا كسي كه تونسته ماه رو دو نيم كنه كه گفتم همين چند وقته پيش خودم تو تلويزيون ديدم كه دانشمندا متوجه شدن كه ماه يك زماني از وسط دو نيم شده و دوباره به هم چسبيده؟!!!!!! حالا همچين كسي كه همچين قدرتي داشته چطور نگفته كه خدا نيست؟ يا چند تاست؟براي اين سوالم چه جوابي داريد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب پس ما ميتوانيم از روي مسائلي كه در دينمون وجود داره و با توجه به اثاري كه خدا بر جاي گذاشته و يا كسي كه انرا اثبات كرده و كتابي كه خيلي مسائل اينده در ان گفته شده و اعماق اين كتابو هنوز كسي دست نيافته وجودش رو ميتونيم قبول كنيم.
خوب دوست عزيز فعلا اين مطالبي بود كه من به ذهنم رسيد نميدونم قبول داشته باشيد يا نه.
ولي يك چيزي كه من قبول دارم انه كه من ميگم اگه يك انساني واقعا انسان باشه يعني ادم خوبي باشه و خدا رو قبول داشته باشه پس از مرگ به بهشت ميره و زندگيش جاويد ميشه و حتي اديان هم درجه دارن و يكي از ديگري بهتر و كاملتره و توي اون دنيا مثلا پيروان خوب يك دين جايگاه بهتري دارن .مثلا اينجوري نيست كه يك نفر اگه مسلمون بود به بهشت بره و يكي مسيحي به جهنم بره ممكنه يك مسيحي جايگاه خوبي در اون دنيا داشته باشه و يك مسلمون جايگاه بد و اينها همه با عدل خدا صورت ميگيره كه همه چيز حتي ذره ها رو و ثانيه ها رو حساب خواهد كرد.
:blink:
حرفت غلطه. معلومه يك چيزايي از اين و اون شنيدي. البته ناراحت نشيا.
ببين اگه ما انرژي يا امواج راديويي رو بدون ديدن قبول ميكنيم به خاطر اينه كه نسبت به «وجود» آنها آگاهي داريم. يعني مثلا ميدانيم اين موج راديويي به فلان ايستگاه راديويي خواهد رسيد. و ميرسه و انجام ميشه اون عمل.
اما ما نسبت به وجود خدا آگاهي نداريم.
در ضمن هميشه عقل اكثريت درست نميگه مثل زماني كه دانشمندي گفت زمين گرده و ميچرخه و اون رو كشتن. اون زمان عقل اكثريت حرف او را نقض ميكرد.
الكترونيك جان شما صورت مساله را پاك كردي. يعني ميگي بيخيال؛ فكر كنيد هستش.
در مورد دو نيم شدن ماه هم از اين حرفها زياد داريم. من خودم كلي از اين حرفها شنيدم.
قرآن رو هم كه ديگه معلومه اين قدر از روش تفسيرهاي مختلف كردن كه الان آب خوردن انسان رو هم ميگن توش پيشبيني كرده! خود عربها كه ديگه بيخيالش شدن! (يك نگاهي به زندگي روزمرهشون بياندازيد يا از ديگران بپرسيد) چون ميدانند كه...
يك موضوع ديگه؛ مگر خدا داناي كامل نيست؟ مگر از آينده خبر ندارد؟
پس اين زندگي سناريويي از پيش نوشته شده براي ماست كه دارد اجرا ميشود پس ما بازيگران تئاتر زندگي هستيم و سرنوشتمان رقم خواهد خورد. پس ديگر گناه چه معنايي دارد؟ سناريوي ما از پيش نوشته شده است.
(باز هم بگويم كه اين حرفها را براي نقض سخنان دوستان ميگويم نه اين كه...)