حالات و احوالات کنونی خود را با شعر بیان کنید.

[roya7]

خبرت هست كه بي روي تو آرامم نيست

طاقت بار فراق اين همه ايامم نيست

 

[vegeto]

وداعی بود جانفرسا، ولی گفتم خداحافظ!

 

[roya7]

ز زرت كنند زيور، به زرت كشند در بر

من بينواي مضطر چه كنم كه زر ندارم؟

 

[roya7]

چرخ برهم زنم ار جز به مرادم گردد

من نه آنم كه زبوني كشم از چرخ فلك

 

[roya7]

چندين چراغ دارد و بيراهه مي رود

بگذار تا بيفتد و بيند سزاي خويش

 

[ibest]

با دل گفتم چرا چنینی
تا چند به عشق همنشینی

دل گفت چرا تو هم نیایی
تا لذت عشق را ببینی ...

#مولانا

 

[roya7]

من كه ملول گشتمي از نفس فرشتگان

قال و مقال عالمي مي كشم از براي تو

 

[roya7]

حاليا مصلحت وقت در آن مي بينم

كه كشم رخت به ميخانه و خوش بنشينم

جز صراحي و كتابم نبود يار و نديم

تا حريفان دغا را به جهان كم بينم

 

[the boy]

تیر تو این زندگی به غایت
که تا نونت نذارد، نکند رهایت

دبوی میرزا

 

[Haideranoos]

گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود
سعدی

 

[roya7]

چون چرخ بکام یک خردمند نگشت

خواهی تو فلک هفت شمر خواهی هشت

چون باید مرد و آرزوها همه هشت

چه مور خورد بگور و چه گرگ بدشت

 

[roya7]

توبه كردم كه دگر مي نخورم در همه عمر

به جز از امشب و فردا شب و شبهاي دگر

 

[wonnin]

توبه كردم كه دگر مي نخورم در همه عمر

به جز از امشب و فردا شب و شبهاي دگر

خطا کردم ، تو بگذر از خطایم
ز توبه ، بگذر و افزون عطایم

اگر از نو خطا کردم ، دو باره

تو بگذر باز ، چون هستی خدایم

 

[Haideranoos]

نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

 

[الهه.آتش]

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سکندری داند

 

[roya7]

آدمى در عالم خاكى نمى آيد به دست

عالمى ديگر ببايد ساخت و ز نو آدمى

 

[roya7]

بود آيا كه در ميكده ها بگشايند؟

گره از بخت فروبسته ي ما بگشايند

اگر از بهر دل زاهد خودبين بستند

دل قوي دار كه از بهر خدا بگشايند

 

[f@iry]

ترسم اي مرگ نيايي تو و من پير شوم آنقدر زنده بمانم كه ز جان سير شوم

 

[paris2020]

من نوشتم این سخن از بهر دوست تا بداند این دلم در فکر اوست

 

[Chego]

می گویند
برایت خواب های خوشی آرزومندیم
خواب زیبا به چه کارمان می آید
وقتی ما گرفتار بیداری دردناکی هستیم