يك روزمردي به ديدن ملا نصرالدين رفت. نصرالدين پرسيد: «كار و بار چه طور است؟»
گفت: «بسيار خوب، هر نامهاي كه مينويسم صد دينار حقالتحرير ميگيرم.»
چون خط مرا هيچ كس نميتواند بخواند، آن نامه را دوباره ميآورند خودم ميخوانم و صد دينار ديگر ميگيرم.»
نصرالدين گفت:«آن صد دينار آخري نصيب من نميشود. چون خط مرا هيچ كس نميتواند بخواند، حتي خودم
گفت: «بسيار خوب، هر نامهاي كه مينويسم صد دينار حقالتحرير ميگيرم.»
چون خط مرا هيچ كس نميتواند بخواند، آن نامه را دوباره ميآورند خودم ميخوانم و صد دينار ديگر ميگيرم.»
نصرالدين گفت:«آن صد دينار آخري نصيب من نميشود. چون خط مرا هيچ كس نميتواند بخواند، حتي خودم