بلافاصله بعد از اینکه زن پیتر از زیر دوش حمام بیرون اومد پیتر وارد حمام شد.
همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد. زن پیتر یه حوله دور خودش پیچید و رفت تا در رو باز کنه… همسایه شون -رابرت- پشت در ایستاده بود.
تا رابرت زن پیتر رو دید گفت: همین الان 2560 دلار بهت میدم اگه اون حوله رو بندازی زمین!
بعد از چند لحظه تفکر، زن پیتر حوله رو میندازه و رابرت چند ثانیه تماشا می کنه و 2560 دلار به زن پیتر می ده و می ره.
زن دوباره حوله رو دور خودش پیچید و به حمام برگشت.
پیتر پرسید: کی بود زنگ زد؟
زن جواب داد: رابرت همسایه مون بود.
پیتر گفت: خوبه… چیزی در مورد 2560 دلاری که به من بدهکار بود گفت؟!
نتیجه ی اخلاقی: اگه شما اطلاعات حساس مشترک با کسی دارید که به اعتبار و آبرو مربوط می شه، همیشه باید در وضعیتی باشید که بتونید از اتفاقات قابل اجتناب جلوگیری کنید.
همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد. زن پیتر یه حوله دور خودش پیچید و رفت تا در رو باز کنه… همسایه شون -رابرت- پشت در ایستاده بود.
تا رابرت زن پیتر رو دید گفت: همین الان 2560 دلار بهت میدم اگه اون حوله رو بندازی زمین!
بعد از چند لحظه تفکر، زن پیتر حوله رو میندازه و رابرت چند ثانیه تماشا می کنه و 2560 دلار به زن پیتر می ده و می ره.
زن دوباره حوله رو دور خودش پیچید و به حمام برگشت.
پیتر پرسید: کی بود زنگ زد؟
زن جواب داد: رابرت همسایه مون بود.
پیتر گفت: خوبه… چیزی در مورد 2560 دلاری که به من بدهکار بود گفت؟!
نتیجه ی اخلاقی: اگه شما اطلاعات حساس مشترک با کسی دارید که به اعتبار و آبرو مربوط می شه، همیشه باید در وضعیتی باشید که بتونید از اتفاقات قابل اجتناب جلوگیری کنید.