بخت برگشته
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 9 آپریل 2014
- نوشتهها
- 1
- لایکها
- 24
- سن
- 41
مدت ها بود قصد داشتم ثبت نام کنم . هرچند که لینک فعالسازی این انجمن رو تایید نکرده بودم. امشب انقدر حالم خراب بود تنها دنبال یه جایی واسه خالی کردن خودم بودم.
بابایی که بهم پولی نمیداد و خودم باید از پس خودم برمیومدم. تنها هزینه دانشگاه من رو بزور قبول کرده بود و حتی هزینه لباس هم به من نمیداد. دوسال پیش به امید اینکه یه درامدی واسه خودم دربیارم سایتی زدم که ارزو باید بکنم که کاش نمیزدم.
دوسال پیش شروع کردم با پست زدن اونم پست ها اختصاصی با سئوی تمام
هر روز و هر روز مدام در این دو سال کار کردم و کار کردم . مدام به این امید دل بستم که بلاخره بعد از سه چهار ماه نتیجه میده. میتونم حداقل گلیم خودم رو از اب بکشم بیرون خدا شاهده در عرض این دوسال چه بلاهایی به سر من نیومد که من با پوست کلفتی جمعش کردم و باز ادامه دادم . اشکم درمیاد یاد روزهای سخت میوفتم. شماها بهتر میدونین وقتی به سر سایت بلایی میاد که میگی تمام شد یعنی چی
چه روزها که حسرت خوردن یه بستنی رو داشتم اما گذاشتم روی هزینه های سایت تا جون بگیره. خرج از جیب درامد نداشته رو خرج سایت میکردم و نق نمیزدم فقط با امید
دوسال و خورده ای گذشت و الان داره نزدیک میشه به دو هزار پست اختصاصی یعنی تمام اختصاصی سایتی که کمی نداره مشکلی نداره سایتی که باید دست کم درامد یه جوون رو میداد
کم نیست دو هزار پست در عرض دو سال به ترتیب خودم بزنم تو سایت
امروز یه لقمه غذا از گلوم پائین نرفت داغ بودم . تو خونه بهم میگن بی غیرت. به چشم یه موش کثیف بهم نگاه میکنن بخاطر اینه که فقط مفت خورم از نظرشون. هر توهینی به ذهنشون میاد رو به من میکنن. تا جایی که برادرم پیش رفیقاش منو دست میندازه و به من تو جمع میخندن. رفیقاش منو میگن مرده بو گرفته خیلی برام درده که به یه جوون اینطور گفته بشه. مگه من چه گناهی دارم. جز این که هرچی تلاش بوده و از دستم میومده برای کارم دریغ نکردم. آیا لایق این همه بددهنی هستم ؟
جوونای هم سن و سال من تو ماشین باباشون دست تو دست دوست دختراشون دور دور میکنن تو خیابونا اما منی که زحمت میکشم باید زیرپا له بشم؟ گوگل و یاهو و کوفت و زهر مار تا تونست این مدت ها با من لج کرد و سایت رو کوبوند
یه جوون بدبخت بخت برگشته هرچی داره و نداره رو تو اینترنت میزاره و پاش زحمت میکشه تا گوشه مشکلاتش رو بگیره اما تنها چیزی که عایدم کرده دو تا چشم ضعیف شده و اعصاب خرابه. ببخشید مادر و پدر که دنیا با من سرسازگاری نداشت . ببخشید که لکه ننگی شدم . خیلی سخته که روزها سقفی رو بسازی و بری زیرش همون سقف بریزه سرت و کارت رو یک سره کنه.
ببخشید منو ببخشید
بابایی که بهم پولی نمیداد و خودم باید از پس خودم برمیومدم. تنها هزینه دانشگاه من رو بزور قبول کرده بود و حتی هزینه لباس هم به من نمیداد. دوسال پیش به امید اینکه یه درامدی واسه خودم دربیارم سایتی زدم که ارزو باید بکنم که کاش نمیزدم.
دوسال پیش شروع کردم با پست زدن اونم پست ها اختصاصی با سئوی تمام
هر روز و هر روز مدام در این دو سال کار کردم و کار کردم . مدام به این امید دل بستم که بلاخره بعد از سه چهار ماه نتیجه میده. میتونم حداقل گلیم خودم رو از اب بکشم بیرون خدا شاهده در عرض این دوسال چه بلاهایی به سر من نیومد که من با پوست کلفتی جمعش کردم و باز ادامه دادم . اشکم درمیاد یاد روزهای سخت میوفتم. شماها بهتر میدونین وقتی به سر سایت بلایی میاد که میگی تمام شد یعنی چی
چه روزها که حسرت خوردن یه بستنی رو داشتم اما گذاشتم روی هزینه های سایت تا جون بگیره. خرج از جیب درامد نداشته رو خرج سایت میکردم و نق نمیزدم فقط با امید
دوسال و خورده ای گذشت و الان داره نزدیک میشه به دو هزار پست اختصاصی یعنی تمام اختصاصی سایتی که کمی نداره مشکلی نداره سایتی که باید دست کم درامد یه جوون رو میداد
کم نیست دو هزار پست در عرض دو سال به ترتیب خودم بزنم تو سایت
امروز یه لقمه غذا از گلوم پائین نرفت داغ بودم . تو خونه بهم میگن بی غیرت. به چشم یه موش کثیف بهم نگاه میکنن بخاطر اینه که فقط مفت خورم از نظرشون. هر توهینی به ذهنشون میاد رو به من میکنن. تا جایی که برادرم پیش رفیقاش منو دست میندازه و به من تو جمع میخندن. رفیقاش منو میگن مرده بو گرفته خیلی برام درده که به یه جوون اینطور گفته بشه. مگه من چه گناهی دارم. جز این که هرچی تلاش بوده و از دستم میومده برای کارم دریغ نکردم. آیا لایق این همه بددهنی هستم ؟
جوونای هم سن و سال من تو ماشین باباشون دست تو دست دوست دختراشون دور دور میکنن تو خیابونا اما منی که زحمت میکشم باید زیرپا له بشم؟ گوگل و یاهو و کوفت و زهر مار تا تونست این مدت ها با من لج کرد و سایت رو کوبوند
یه جوون بدبخت بخت برگشته هرچی داره و نداره رو تو اینترنت میزاره و پاش زحمت میکشه تا گوشه مشکلاتش رو بگیره اما تنها چیزی که عایدم کرده دو تا چشم ضعیف شده و اعصاب خرابه. ببخشید مادر و پدر که دنیا با من سرسازگاری نداشت . ببخشید که لکه ننگی شدم . خیلی سخته که روزها سقفی رو بسازی و بری زیرش همون سقف بریزه سرت و کارت رو یک سره کنه.
ببخشید منو ببخشید