• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

خانهء دلتنگیها

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
زندگی را نفسی ارزش غم خورن نیست ، و دلم بس تنگ است ، بی خیالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آنقدر می خندم که غم از رو برود .
 

peyman 3000gti

Registered User
تاریخ عضویت
8 آپریل 2014
نوشته‌ها
215
لایک‌ها
70
گاه دلتنگ مي شوم
دلتنگتر از همه دلتنگي ها
گوشه اي مي نشينم
و حسرت ها را مي شمارم
و باختن ها را،
و صداي شکستن ها را...
نمي دانم من کدام اميد را نااميد کرده ام
و کدام خواهش را نشنيدم
و به کدام دلتنگي خنديدم
که اين چنين دلتنگم.
دلتنگم، دلتنگ...!
 

peyman 3000gti

Registered User
تاریخ عضویت
8 آپریل 2014
نوشته‌ها
215
لایک‌ها
70
در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟
تنگ است دلم، قوت فریاد کجایی؟
با آنکه ز ما یاد نکردی..
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟
 

peyman 3000gti

Registered User
تاریخ عضویت
8 آپریل 2014
نوشته‌ها
215
لایک‌ها
70

دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست

در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست

با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم

بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
پــــلاک
کوچـــه ، حـــتــــی آدرس
خانـــــه ام را عـــــوض کــرده ام
چه فایــــده ،
یــــاد تــــــــــــــو
در پــــرت تــــرین خیـــابـــان های
این شـــهــــر هـــم مـــــرا به راحــتــی
پـــیــــدا می کـــنـــد….
.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
شانه هایت را بیاور شانه کم آورده ام
یک بغل دلواپسی یک سینه غم آورده ام
خسته و در مانده ام می جویمت در فالها
با توام ! باور نداری قهوه هم آورده ام
این غبار راه را از شانه هایم پاک کن
عشق را از جاده ی پرپیچ وخم آورده ام
آرزوی روزهای دور احساس منی
حکم کن هر جور خواهی متهم آورده ام
بی تومی لرزد دلم آرامشم از من مگیر
این دل ویرانه را از شهر بم آورده ام
بی تو گاهی فکرهای ظاهرا بد می کنم
حرف آخر را بگویم بی تو کم آورده ام
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
برای آن عاشق بی دل می نویسم كه حرمت اشكهایم را ندانست

برای ان مینویسم كه معنای انتظار را ندانست،

چه روزها و شبهایی كه به یادش سپری كردم

برای ان مینویسم كه روزی دلش مهربان بود

می نویسم تا بداند دل شكستن هنر نیست

نه دگر نگاهم را برایش هدیه میكنم ، نه دگر دم از فاصله ها میزنم

و نه با شعرهایم دلتنگی ها را فریاد می زنم

می نویسم شاید نامهربانی هایش را باور كند
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
آه چه تلخ است لحظه ای که در کنار انکه روزی دنیایت بود بایستی و در حالی که سرشار از عشقی نفرت عمیقی در چشمانت شعله کشد و چه سنگین است زمانی که قلبت از نفرت پر گشته بگویی که عاشقانه دوستش داری و چه دردناک است که برای یک بار حقیقت را بگویی که دوستش داری و او شاید از روی عشق یا نفرت بگوید که هیچ عشقی به دستان پاکت ندارد.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سال های سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستادهام
و همچنان
به نرده های رفته
تکیه داده ام
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
ســکـوتـــــم رو دوسـتـــــ دارم ،

چـــــون در آن گـلـه ای نـیـسـتــــ

گـاهـی سـکـوتـــــ دلــی را مـی شـکـنـد

گـاهـی دلـی را بـدسـتـــــ مـی آورد

گـاهـی از دل تـنـگـی حـکـایـت مـی کـنـد

گـاهـی بـغـض در گـلـو خـفـتـه اسـتــــ

گـاهـی حــــرفــــ در راه مـانــــــده اسـتـــــ

گـاهـی اوقـاتـــــ سـکوتــــــ سـخـن بـی کـلام اسـتـــــ

و گـاهـی سـکـوت گـریـه بـی صـدای دل یـکـ “عـاشـق” اسـت
 

peyman 3000gti

Registered User
تاریخ عضویت
8 آپریل 2014
نوشته‌ها
215
لایک‌ها
70
مـَشـروب…
شـعـر…
سـیگـار…
هرزگـی…
بـُغـض…
ضـَجــﮧ…
شـَب گـریـﮧ…
دعـا…
خــُـــدا…
لـعنتـی تـو بـا چـﮧ چیـزی فـرامـوش مـی شـوی؟
.
.
.
 

peyman 3000gti

Registered User
تاریخ عضویت
8 آپریل 2014
نوشته‌ها
215
لایک‌ها
70
کاش میشد یک لحظه جایمان را عوض کنیم
شاید تو میفهمیدی چقدر بی انصافی و
من میفهمیدم،چـــــــــــــــــــرا؟؟!!
 

peyman 3000gti

Registered User
تاریخ عضویت
8 آپریل 2014
نوشته‌ها
215
لایک‌ها
70
دلتــــــــــنگـــــــی ها گاه از جنس اشــکند ....
و گاه از جنس بغــــــــض
گاه سکـــوت ميشوند و خاموش ميمـــــــانند
گاه هــق هـــق می شوند و می بارند
دلتنگــــی من برای تــــــــو
اما جنس غريبــــــــی دارد...
 

garshasp dragon

Registered User
تاریخ عضویت
6 جولای 2014
نوشته‌ها
6,040
لایک‌ها
11,062
سن
34
به راستي تسلي بزرگي است كه كسي بتواند در زمان هاي درد و تنهايي و فراق، دست كم يك خاطره ي كامل درخشنده را به ياد آورد.((آندره))
 

garshasp dragon

Registered User
تاریخ عضویت
6 جولای 2014
نوشته‌ها
6,040
لایک‌ها
11,062
سن
34
پاییز است، نه در بیرون،
بلکه در درون من، سرما در درون من است،
بهار و جوانی، دور نرفته‌اند
اما این منم که به پیری گراییده‌ام.

مرغان در هوا به پرواز درآمده‌اند،

می‌خوانند و گرمِ ساختن آشیانه‌اند؛
همه‌جا زندگی در تکاپوست،
مگر در درون سینه‌ی تنهای من...
 

garshasp dragon

Registered User
تاریخ عضویت
6 جولای 2014
نوشته‌ها
6,040
لایک‌ها
11,062
سن
34
آویختم نگاه منتظرم را به پشت در

دل تنگ یک نگاه

شاید که یک سلام

لبخند مهربان

آوای گرم تو

آن لحظه ای که بگویی مرا به مهر:

دیدی که آمدم

اینک بگو تو راز دل تنگ خویش را

آن صد هزار حرف نگفته ز روزگار

آری حدیث هجر

اصلا بگو که حرف حساب دلت چه بود ؟
 

garshasp dragon

Registered User
تاریخ عضویت
6 جولای 2014
نوشته‌ها
6,040
لایک‌ها
11,062
سن
34
ﻫﻤــــﻮﻥ ‫‏ﭼﻨﺪ‬ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﻪ

ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ

ﻭ ﺑﻔﻬـــــــــﻤﻢ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ

ﺍﻣـــــــﯿﺪﻭﺍﺭﺗﺮﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﺩﻧﯿـــــــﺎﻡ

ﺑــــــﺎﻭﺭﮐﻦ . . .
 

garshasp dragon

Registered User
تاریخ عضویت
6 جولای 2014
نوشته‌ها
6,040
لایک‌ها
11,062
سن
34
نوازشگر خوبی نبودی

سفید شده

تار مویی را که قسم خوردی با دنیا عوضش نمیکنی . . .
 

garshasp dragon

Registered User
تاریخ عضویت
6 جولای 2014
نوشته‌ها
6,040
لایک‌ها
11,062
سن
34
تـو که نیستی

من به عکس هایت می نگرم

این همان تنفسِ مصنـوعی است . . .
 

garshasp dragon

Registered User
تاریخ عضویت
6 جولای 2014
نوشته‌ها
6,040
لایک‌ها
11,062
سن
34
تنهایی

چیزهای زیادی

به انسان می‌آموزد

اما تو نرو

بگذار من نادان بمانم . . .
 
بالا