خب، خيلي ممنون. نظرات خوبي دادين. تا حد زيادي هم درسته. اما چند نكته مختصر رو ميگم. شايد مفيد باشه:
1- قصد من مرغداري يا پرورش زنبور يا دامداري صنعتي نيست. بخصوص كه تو هزار متر زمين جاشو ندارم، هزينه هاي نگهداري، واكسيناسيون، بهداشت، و ... رو ندارم، مجوزهاي مرتبط رو تو وسط يه روستاي نيمه شهري نميدن، و ...
اما همون چندتا مرغ و خروس محلي حتي بدون حضور فيزيكي من شدنيه. بايد برنامه ريزي، اجرا و هزينه بشه. يعني چي؟
فرض 10 تا مرغ و خروس ميخوام. اول بايد يه قفس باشه كه هم در مقابل گربه و جك جونوراي مزاحم اونا رو حفظ كنه، هم در برابر باد و بارون و گرما و سرما. تو قفس بايد آب و دون كافي براي مدت مثلا يه ماه باشه. طوري كه خراب كارياشون رو توش نريزن. آب تازه باشه، دون هم كافي و تازه. تا اينجاش رو ميشه بدون حضور فيريكي من راه بيفته. راه حل داره. خيلي ساده. يه شير آب باريك، يه قيف كوچولو براي انتقال آب و دون به يه نقطه معين از قفس. مثل ساعت شني.
فرض 5 تا مرغ روزي دو تا تخم مرغ بدن. اينا بايد جمع بشن. و ... اينجاش كمي داستان فرق مي كنه. هنوز نميونم چيكار بايد كرد. ولي منطقا يكي بايد اينجا رو پشتيباني كنه. يه آدم وارد و محلي. با يه پول كوچولو. شايدم مفتي بياد و برا خودش ببره. تخم مرغا فقط وقتي براي من بمونن كه خودم اونجا باشم. اينم منطقيه. اما در اجرا بايد ديد اون آدم كيه و با چه قيمتي حاضر ميشه سر بزنه. اگه شرايط مناسب باشه، هم نقش سرايدار و باغبون، هم نقش نگهداري كننده و هم نقش محافظ رو بسادگي مي تونه ايفا كنه. تازه سر و سامون دادن به علفاي هرز هم مي تونه ادامه كار باشه. با اين نظرت موافقم كه اين كار كلا دردسر داره و بايد وقت روش بذارم. خب، باشه. اينكارو مي كنم. بالاخره يه امتياز ميدي تا يه امتياز يا بيشتر بگيري. همينجوري كه نميشه.
2- نكته دوم در مورد امنيت باغه.
خب سرايدار تا حد زيادي مساله رو حل مي كنه. اما اگه اينو بذاريم كنار، روش هاي زيادي براي امن كردن محيط بدون حضور فيزيكي وجود داره. از روش هاي فني و گون قيمت مثل دوربين مداربسته با قابليت نظارت دائم از تهران تا روش هاي به اصطلاح غيرفعال.
تا وقتي سرمايه گذاري مهمي تو باغ نشده، هزينه براي امنيت معني نداره. با شروع سرمايه گذاري، به نسبت سرمايه هاي وارد شه، ميشه هزينه كرد. حتي تا زمان ساخت بنا هم نياز مهمي به هزينه هاي امنيتي نيست. مبله كردن بنا اين نياز رو استارت جدي مي زنه.
براي محافظت از چندتا مرغ و خروس و احتمالا يكي دو تا گوسفند، طراحي محيطي كافيه. تخصص منم همينه. كم هزينه، چندمنظوره، و كارآمد هست. اولن پاي گربه ها رو قلم مي كنه. دومن گرگ و شير و پلنگ تو منطقه وجود نداره. سوم، با يكي دو تا گوسفند يا بره هم اتفاق مهمي نه براي من و نه براي آغا دزده نميفته. ميشه گذاشت به حساب تجربه به روش آزمون و خطا.
3- آخرين مورد هم مربوط به نداشتن تخصصه.
كاملن درسته. اما و اما و اما!!!
تو مرحله طراحي و ساخت، كار روشنه. قبل از هزينه كردن، برنامه فيزيكي باغ رو بر حسب اولويت و با تعيين طرح توسعه آتي تهيه كرده ام. الان دقيقا مي دونم چه درختا، گياه ها، جونورا و ابزارهايي بايد به چه ترتيبي از كجا و به چه تعدادي تهيه كنم و كجاي زمين بكارم. من خودم طراحم. اين جزء تخصصمه.
براي اجرا، از اطلاعات كشاورزا و باغبوناي با تجربه محلي استفاده مي كنم. اما قبلش يه چيزايي هم از لابلاي كتابا و اينترنت در آورده ام كه دارم ميخونم. مسايلي مث زمان مناسب و مكان مناسب خريد و انتقال نهال ها، گل و بوته، و جك و جونورا رو از خود اهالي كمك مي گيرم. يعني مي پرسم، طبق روشي كه مي گن عمل مي كنم. هيچ كاريم نداره. در ضمن مجتمع كشت و صنعت هم نمي خام راه بندازم. يه باغچه كوچولو و چند عملكردي و تا حد ممكن خودكفا ميخام بشه. همين. با اين چيزايي كه گفتم، پته خودمم انداختم بيرون. حالا خوبتون شد؟؟؟