• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

درباره تجارت، پس انداز و سرمايه گذاري

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
چه ایرادی داره؟
بالاخره باید از یه جایی شروع کرد که قدم اولش همین تهیه زمینه.
نهایتش اینه که 100 تا جوجه اردک و بوقلمون توش پرورش میدی.
اگه همین جوری بشینیم و بگیم نمیشه که کار پیش نمیره.
من اگه شمال بودم قطعا دنبال همچین کارهایی می رفتم. حیف که کارمندم تو تهران.

ممنون دوست عزيز.
مث من فكر مي كني. 100% تائيد ميشه. موفق باشي.
 

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
ايده شماره 10:
هميشه سئوال كردن خوبه. البته بشرطي كه سئوالات خوبي مطرح بشه. از افراد و مراكز مناسب و مرتبط. و براي نتايج مناسب و كاربردي.

ديروز تو راه ماموريت با خودم كتاب برده بودم كه از وقت استفاده كنم. اين همكارم يه جورايي آدم جالبيه. ازش راجع به خودش و يه چيزايي در مورد كار و بارش پرسيدم. يه بحث دو طرفه شروع شد كه اولش ميخواستم بهش مشاوره بدم و راهنماييش كنم، ولي نتيجه برعكس شد. اونقدر اطلاعات عالي و كاربردي بهم داد كه از خوندن 500 تا كتاب هم بيشتر بدردم خوردن. ميخام منم همون راه رو برم. يه اشاره هم مي كنم: بحثمون در باره ملك بود. واقعا اگه آدم كار بلد باشه، چه كارا كه ميشه كرد. فقط بايد پرس و جو كرد. پس سئوالاي خوب بپرسين تا فرصت هاي موفقيت و سرمايه گذاري رو پيدا كنين. حتي با سرمايه هاي كم.
 

ftec

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 می 2011
نوشته‌ها
1,436
لایک‌ها
388
محل سکونت
تنها شهر ایران، تهران
خب، خيلي ممنون. نظرات خوبي دادين. تا حد زيادي هم درسته. اما چند نكته مختصر رو ميگم. شايد مفيد باشه:
1- قصد من مرغداري يا پرورش زنبور يا دامداري صنعتي نيست. بخصوص كه تو هزار متر زمين جاشو ندارم، هزينه هاي نگهداري، واكسيناسيون، بهداشت، و ... رو ندارم، مجوزهاي مرتبط رو تو وسط يه روستاي نيمه شهري نميدن، و ...
اما همون چندتا مرغ و خروس محلي حتي بدون حضور فيزيكي من شدنيه. بايد برنامه ريزي، اجرا و هزينه بشه. يعني چي؟
فرض 10 تا مرغ و خروس ميخوام. اول بايد يه قفس باشه كه هم در مقابل گربه و جك جونوراي مزاحم اونا رو حفظ كنه، هم در برابر باد و بارون و گرما و سرما. تو قفس بايد آب و دون كافي براي مدت مثلا يه ماه باشه. طوري كه خراب كارياشون رو توش نريزن. آب تازه باشه، دون هم كافي و تازه. تا اينجاش رو ميشه بدون حضور فيريكي من راه بيفته. راه حل داره. خيلي ساده. يه شير آب باريك، يه قيف كوچولو براي انتقال آب و دون به يه نقطه معين از قفس. مثل ساعت شني.

فرض 5 تا مرغ روزي دو تا تخم مرغ بدن. اينا بايد جمع بشن. و ... اينجاش كمي داستان فرق مي كنه. هنوز نميونم چيكار بايد كرد. ولي منطقا يكي بايد اينجا رو پشتيباني كنه. يه آدم وارد و محلي. با يه پول كوچولو. شايدم مفتي بياد و برا خودش ببره. تخم مرغا فقط وقتي براي من بمونن كه خودم اونجا باشم. اينم منطقيه. اما در اجرا بايد ديد اون آدم كيه و با چه قيمتي حاضر ميشه سر بزنه. اگه شرايط مناسب باشه، هم نقش سرايدار و باغبون، هم نقش نگهداري كننده و هم نقش محافظ رو بسادگي مي تونه ايفا كنه. تازه سر و سامون دادن به علفاي هرز هم مي تونه ادامه كار باشه. با اين نظرت موافقم كه اين كار كلا دردسر داره و بايد وقت روش بذارم. خب، باشه. اينكارو مي كنم. بالاخره يه امتياز ميدي تا يه امتياز يا بيشتر بگيري. همينجوري كه نميشه.


2- نكته دوم در مورد امنيت باغه.
خب سرايدار تا حد زيادي مساله رو حل مي كنه. اما اگه اينو بذاريم كنار، روش هاي زيادي براي امن كردن محيط بدون حضور فيزيكي وجود داره. از روش هاي فني و گون قيمت مثل دوربين مداربسته با قابليت نظارت دائم از تهران تا روش هاي به اصطلاح غيرفعال.

تا وقتي سرمايه گذاري مهمي تو باغ نشده، هزينه براي امنيت معني نداره. با شروع سرمايه گذاري، به نسبت سرمايه هاي وارد شه، ميشه هزينه كرد. حتي تا زمان ساخت بنا هم نياز مهمي به هزينه هاي امنيتي نيست. مبله كردن بنا اين نياز رو استارت جدي مي زنه.
براي محافظت از چندتا مرغ و خروس و احتمالا يكي دو تا گوسفند، طراحي محيطي كافيه. تخصص منم همينه. كم هزينه، چندمنظوره، و كارآمد هست. اولن پاي گربه ها رو قلم مي كنه. دومن گرگ و شير و پلنگ تو منطقه وجود نداره. سوم، با يكي دو تا گوسفند يا بره هم اتفاق مهمي نه براي من و نه براي آغا دزده نميفته. ميشه گذاشت به حساب تجربه به روش آزمون و خطا.

3- آخرين مورد هم مربوط به نداشتن تخصصه.
كاملن درسته. اما و اما و اما!!!
تو مرحله طراحي و ساخت، كار روشنه. قبل از هزينه كردن، برنامه فيزيكي باغ رو بر حسب اولويت و با تعيين طرح توسعه آتي تهيه كرده ام. الان دقيقا مي دونم چه درختا، گياه ها، جونورا و ابزارهايي بايد به چه ترتيبي از كجا و به چه تعدادي تهيه كنم و كجاي زمين بكارم. من خودم طراحم. اين جزء تخصصمه.
براي اجرا، از اطلاعات كشاورزا و باغبوناي با تجربه محلي استفاده مي كنم. اما قبلش يه چيزايي هم از لابلاي كتابا و اينترنت در آورده ام كه دارم ميخونم. مسايلي مث زمان مناسب و مكان مناسب خريد و انتقال نهال ها، گل و بوته، و جك و جونورا رو از خود اهالي كمك مي گيرم. يعني مي پرسم، طبق روشي كه مي گن عمل مي كنم. هيچ كاريم نداره. در ضمن مجتمع كشت و صنعت هم نمي خام راه بندازم. يه باغچه كوچولو و چند عملكردي و تا حد ممكن خودكفا ميخام بشه. همين. با اين چيزايي كه گفتم، پته خودمم انداختم بيرون. حالا خوبتون شد؟؟؟ :)

مرسی. کاملا خوبم شد :D.فقط یه چیزی بگم : شما اگه تو آلمان کار میکردی ، آدم موفقی می شدی:)
 

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
مرسی. کاملا خوبم شد :D.فقط یه چیزی بگم : شما اگه تو آلمان کار میکردی ، آدم موفقی می شدی:)

اگه بخواي توآلمان يا هر جاي ديگه موفق بشي، بايد اول تو خونه خودت بتوني موفق بشي. هر جاي ديگه بجز اينجا، سخت تر و پيچيده تره.
 

ftec

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 می 2011
نوشته‌ها
1,436
لایک‌ها
388
محل سکونت
تنها شهر ایران، تهران
اگه بخواي توآلمان يا هر جاي ديگه موفق بشي، بايد اول تو خونه خودت بتوني موفق بشي. هر جاي ديگه بجز اينجا، سخت تر و پيچيده تره.

اصلا اینطور نیست ! توضیح دادنش برای شما که نمیخوای باور کنی ، یه کم سخته. بذار خودت که یه خرده کار بکنی ، متوجه میشی. ایران بهشت دزد هاست و جهنم کسانی که میخوان شرافتمندانه کار کنن. به این و اون و اون یکی :D هم ربطی نداره. 100 سال پیش همین بوده ، 100 سال بعد هم همین خواهد بود
 

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
ببين در مورد هيچ چيز نميشه حكم قطعي داد. اما منظور من اينه كه مثلن ميخواي قهرمان كشتي بشي: اول بايد ياد بگيري. بعد با هم باشگاهيات كشتي بندازي. يكم جلوتر، تو مسابقات بين باشگاهي بري جلو. بعد در سطح منطقه، شهر، و كشوري موفق بشي. تازه ميتوني بري تو مسابقات جهاني.
طرز فكر من درباره همه چيز، روند تدريجي و سلسله مراتبي هست. البته اينم قبول دارم كه اين روش، آيه وحي نيست. اما بدون تجربه، بدون راهنما، با ريسك 100%، اگه وفق بشه دنيا رو 6 دونگ بنامت بزني، فايده اي نداره. چون نمي توني دوباره تكرارش كني. شانس فقط يه باره. اما تجربه، يه عمر!
 

ftec

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 می 2011
نوشته‌ها
1,436
لایک‌ها
388
محل سکونت
تنها شهر ایران، تهران
ببين در مورد هيچ چيز نميشه حكم قطعي داد. اما منظور من اينه كه مثلن ميخواي قهرمان كشتي بشي: اول بايد ياد بگيري. بعد با هم باشگاهيات كشتي بندازي. يكم جلوتر، تو مسابقات بين باشگاهي بري جلو. بعد در سطح منطقه، شهر، و كشوري موفق بشي. تازه ميتوني بري تو مسابقات جهاني.
طرز فكر من درباره همه چيز، روند تدريجي و سلسله مراتبي هست. البته اينم قبول دارم كه اين روش، آيه وحي نيست. اما بدون تجربه، بدون راهنما، با ريسك 100%، اگه وفق بشه دنيا رو 6 دونگ بنامت بزني، فايده اي نداره. چون نمي توني دوباره تكرارش كني. شانس فقط يه باره. اما تجربه، يه عمر!

اینایی که شما میگین بحث انتزاعیه . در بحث تجاری عملی ، یهو دیدی طرف هنوز زیر یه خم بلد نیست بگیره، فرستادنش المپیک :D

شما همین کار خودتو پیاده کن متوجه میشی ، مطمئن باش همون 20 تا مرغ و خروست در عرض 6 ماه ناپدید میشن. 5 تاشونو شغال میخوره ، 4 تاشونو گربه ، 7 تاشون مریض میشن و میمیرن ، 3 تاشون پر در میارن و در میرن ، اون آخری رو می پزن میذارن جلوی خودت :lol:
 

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
مونده بودم ايني كه نوشتي پارازيته يا اسپم يا نصيحت يا ذكر مصيبت يا طرح مساله يا رفع مشغله يا ارائه تجربه يا ...؟ راستش همينجوركي يهويي چشم خورد به شعارت. ظاهرا از گروه نسواني. احتمالن يه وقتايي مثلن ماشاء ا.. ايشالا ... زدي تو پر يكي. چسبيده و حسابي حال كردي. دمت گرم حال مارو نگير. بيا مرد و مردونه فاز منفي رو بزاريم كنار. چيزايي بگيم كه بدرد هر دومون بخوره. بقيه رو ولللش. :)
 

ftec

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 می 2011
نوشته‌ها
1,436
لایک‌ها
388
محل سکونت
تنها شهر ایران، تهران
مونده بودم ايني كه نوشتي پارازيته يا اسپم يا نصيحت يا ذكر مصيبت يا طرح مساله يا رفع مشغله يا ارائه تجربه يا ...؟ راستش همينجوركي يهويي چشم خورد به شعارت. ظاهرا از گروه نسواني. احتمالن يه وقتايي مثلن ماشاء ا.. ايشالا ... زدي تو پر يكي. چسبيده و حسابي حال كردي. دمت گرم حال مارو نگير. بيا مرد و مردونه فاز منفي رو بزاريم كنار. چيزايي بگيم كه بدرد هر دومون بخوره. بقيه رو ولللش. :)

:blink::blink::blink:

اصلا فاز منفی نمیدم. برو با کمال امیدواری کارت رو ادامه بده . فقط اگه دوست داشتی بیا نتایجشو اینجا بنویس برای نفر بعدی :)

پ.ن: چیزایی که من میگم به درد شما نمیخوره. چیزایی هم که شما میگی به درد من نمیخوره. پس کلا وللللش :D
 

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
پروژه هاي فعلي بازن و همگي روي ميز. هيچكدومشون به نتيجه نهايي نرسيدن. راستش تا نتيجه نهايي راه زيادي وجود داره. با اين حال يواش يواش و به تناسب افزايش اطلاعات، ارتباطات، منابع مالي و انتظارات در حال پيشرفت هستن. اما گذشته از اينها، پروژه جديدي رو دارم استارت ميزنم. هيچ منبع مالي ندارم چون همه رو رو پروژه هاي قبلي متمركز كرده ام. از قضاي روزگار اين مورد آخر از همه موارد قبلي سرمايه بري بيشتري داره. اما، اما، اما، و اما ... راندمان و برگشت سرمايه اش خيلي بيشتر و سريعتره. دردسر غيرمتعارفي هم نداره. كار، كار توليديه. اونم از جنس چند منظوره. فعلا تصميم دارم به تكميل اطلاعات و توليد ارتباطات بپردازم. مطمئنم در زمان مناسب، و با روش مناسب، بقيه ماجرا هم حل ميشه. اهميت استارت اين پروژه اينه كه ميتونه تو يه زمان كوتاه، بقدري راندمان داشته باشه كه به پيشرفت بقيه پروژه ها، و حتي استارت پروژه هاي جديدتر و بيشتر شتاب مثبت بده. دو روز پيش بازديد محلي و مصاحبه با اهل فن رو شروع كردم. عمدتا با شنيده هاي قبلي انطباق داشت. تفاوتش اين بود كه غالبا شنيده هاي قبلي، بدبينانه تر بودند و وضع موجود و واقعي، بهتره. اطلاعات دريافتي رو ثبت كردم. براي فاز 2 بازديد بايد برنامه ريزي كنم. احتمال زياد مي مونه براي 2 هفته ديگه. ببينم چي مي شه.
 

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
ايده شماره 7:

مدتي در يك شركت به عنوان بازارياب فعاليت كردم. خروجي موثري نداشت. حس كردم از نظر فكري بيشتر مي تونم به اونا و به خودم كمك كنم. استعفا دادم. مديرش سعي كرد نظرم رو عوض كنه. گفت علت چيه؟ گفتم سه عامل موجب عدم موفقيت من شدند:
1- خودم
2- شركت
3- بازار
صحبت كرديم و نظراتم رو قبول كرد. قرار شد واحد R & D رو دو تايي تو شركت راه اندازي كنيم. اما بيرون كه اومدم نظرم عوض شد.

سه ماه بعد متوجه شدم فرصت خوبي رو از دست دادم!!! تماس گرفتم. كمي سرد برخورد كرد ولي گفت بيا. با دست پر رفتم. طرح كلي كار رو بهش توضيح دادم. گفت همش رو خودش هم ميدونه با اين تفاوت كه مث من اونا رو رو كاغذ نيورده و منظم و ثبت نكرده. بنابراين بطور پراكنده هر وقت چيزي ذهنش مياد، همون رو سعي مي كنه دنبال كنه. بعدشم اشاره كرد كه بابت اين طرح من حاضر نيست پول بده.

خداحافظي كرديم. فكر مي كردم شركتش فرصت خوبي رو از دست داده. درست فكر كرده بودم. يه ماه و نيم بعد اون بهم زنگ زد و گفت بيا. شرايط تو رو قبول مي كنيم. با هيات مديره به اين نتيجه رسيديم كه بدون واحد R & D نمي تونيم پيشرفت كنيم.

خواسته هام رو دوباره تكرار كردم. بخصوص كه وقتي در اثر فعاليت من شركت شما توسعه پيدا كرد، بايد مديريت يكي از شعب جديد خودتون رو به من بدين. قبول كرد و تازه خوشحالم شد.

كار دومم رو با همين ايده و روش جالب شروع كردم. خيلي هم ازش لذت مي برم.

جلسات اول رو به شناخت محیط اختصاص دادیم. به این نتیجه رسیدیم از خودمون شروع کنیم. اطلاعاتمون رو تبدیل به آمار کردیم. آمارها را رتبه بندی کردیم و ازشون نمودارهایی درآوردیم. بانک داده ها رو تا جزییات زیادی جلو بردیم. چیزای زیادی پیدا کردیم که مهمترین هاشون اینا بودن: ۱- واحد طراحی خیلی ضعیف عمل کرده. قدم اول علمی و حرفه ای شدن تیم طراحی شرکته.
۲- یه چیزایی آیه وحی محسوب شدن. اما در واقع درست عکس اونی که فکر می کردیم بودن. بعضی نقاط قوتمون، در واقع بزرگترین ضعف هامون بودن. باید تغییر می کردیم.
۳- بشدت نیازمند ایده های جدید هستیم. ضمن جلسات بحث، باید تحلیل می کردیم و نتایج تحلیل ها رو به صورت ایده های جدید ثبت می کردیم.
۴- قبلا تمام کمبودها متوجه تیم کارمندان بود. اما من از تیم مدیریت شروع کردم. مشکل اصلی این بود که باید کارمندان رو هدایت می کردیم نه اینکه اونا شرکت رو هدایت کنند. بايد بهترها رو Bold می کردیم.
۵- جامعه هدف رو باید به روش علمی بازشناسی می کردیم. بعد اونا رو با خودمون همراه می کردیم.
درمورد همه موارد فوق کار کردیم. اما متاسفانه کار عملی نکردیم. الان رو مورد ۵ متمرکز شدیم. اشکال اصلی اینه که هنوز اثرات عيني از واحد R & D استخراج نشده است. پس مجبورم قبول کنم که بجای روند منطقی و گام به گام، از جایی شروع کنم که حداقل یکی دو تا خروجی ملموس داشته باشه. در اینصورت باورشون میشه که ماجرا جدیه و هزینه روی اون، در واقع سرمایه گذاریه. واسه حداقل ۳۰ سال شبانه روز و تمام وقت، كار داريم. يه كم اندازه كار ترسناكه. مگه نه!!!!
 

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
خوب اوضاع داره ي كم قمر در عقرب ميشه. دارم فكر مي كنم صحيح ترين اقدام اقتصادي ممكن تو اين وضع چيه؟ البته شركتاي بزرگ جواب اين سئوال رو دو سه روزه دادن: توقف كليه مبادلات و دادو ستدها. اما تا كي؟ بعدش چي؟ اميدوارم دلار رو مرز 5000 متوقف بشه. وگرنه ...
 

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
خوب اين هفته هم يه حركت مثبت ديگه اي انجام شد كه عبارت بود از تكميل مدارك و اطلاعات. واقعا خستگي از تنم در اومد. همش هم به لطف خدا بود و گرنه بايد دست خالي بر مي گشتم. اما به زحمتش مي ارزيد. امروز هم مي تونه يه روز سرنوشت ساز باشه. اميدوارم خدا بهم كمك كنه. واقعا به موفقيت امروز به طور حياتي احتياج دارم. امروز برام يه روز تاريخي و سرنوشت سازه.
 

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
ايده شماره 11:
براي اينكه پيشرفت كنيم، نيازمند تغيير هستيم. تغييرات مورد نياز خود را به درستي شناسايي كنيد و از همين الان براي دست يابي به آنها اقدام كنيد. بهتر از از موضوعات كوچك و ساده شروع كنيد و بتدريج آنها را توسعه دهيد. تغيير را تا زمان رسيدن به وضع مطلوب بايد ادامه دهيد.
 

physics

Registered User
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2006
نوشته‌ها
851
لایک‌ها
31
كل تاپيك رو خوندم برام جالب بود چون فكر مي كنم تو دهه سوم زندگيم بايد يك تكوني به خودم بدم
 

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
خوب تغييراتي كه بهشون احتياج دارم، در واقع به ميزان زيادي منطبق با اهداف و برنامه هايي هستند كه براي حال و آينده ام ترسيم كرده ام. يه فهرست از مهم ترين تغييرات لازم تهيه كردم. بر حسب اهميت و اولويت، مرتبشون كردم. برنامه روزانه ام رو روي انجام همين تغييرات تنظيم كرده ام. اميدوارم هر چه زودتر جواب بده.
يكي از جالب ترين تغييراتي كه شناسايي كردم، لزوم تغيير از خوندن و نوشتن، به اجرا كردنه! راستش تو يه زمينه هايي خيلي سخته. ولي دارم كم كم روش كار مي كنم.
يكي ديگه از تغييرات مهم، لزوم افزايش سرعت عمل همراه با حفظ دقت عمله. اينو مدت زياديه كه شناسايي كردم. اما بازم رسيدن به اين تغيير، احتياج به زمان و تلاش زيادي داره.
بقيه تغييرات لازم هم بماند. كلا از بعد فكر و عمل بايد چيزاي زيادي رو عوض كنم. دارم روشون كار مي كنم.
 

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
تا حالا ايده دادن و شرح كارهاي قبلي خودم رو دنبال كردم. در ادامه ميخوام يه بخش موثر جديد رو هم به اين مجموعه اضافه كنم كه اسمش رو ميذارم: پرسش‌هاي كليدي.

از خودم شروع مي كنم و از همراهي خوانندگان عزيز استقبال مي كنم:

پرسش 1: اصلي ترين استعداد خودتون رو در چه زمينه يا زمينه هايي ميدونيد؟ كمي در موردشون توضيح هم بدين بهتره.

من بهترين امتيازها و استعدادهاي خودم رو موارد زير ميدونم:
- انعطاف پذيري نسبتا خوب: يعني در مورد كار، خيلي خودم رو محدود به يكي دوتا رشته خاص نمي كنم و آزادي عمل خودم رو هميشه حفظ كرده ام. اين خصوصيت اختصاصا به من تعلق داره در حالي كه هيچكدوم از اطرافيام اينطوري نيستن.

- توانايي توليد بانك‌هاي اطلاعاتي: يعني هر وقت راجع به چيزي كنجكاو ميشم، اونقدر راجع بهش ميخونم، مي بينم، مي شنوم و مي نويسم كه معمولا جاي خالي و مبهمي باقي نمي مونه

- تسلط نسبي بر روش تحقيق علمي: اين توانايي بهم كمك مي كنه كه هيچ سئوال و مجهولي رو حداقل از نظر تئوريك بدون جواب نمي گذارم. خوب اين خيلي مهمه چون بقول معروف ميگن تشخيص مرض، نصف درمانه.
و البته يه چيزاي ديگه كه كمي خصوصين.
 

farajoon

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2012
نوشته‌ها
322
لایک‌ها
131
محل سکونت
تهراااان
خوب كم كم دارم به زمان هاي كليدي نزديك مي شم. هنوز توانايي كافي براي مواجهه قوي با شرايط جديد رو پيدا نكرده ام. همينم نگرانم كرده. يه روزنه هايي هست اما تا تحقق كامل، خيلي چيزا بايد حل بشن. اين ماجرا زيادي داره رو لبه پيش مي ره. البته فعلا گريزي ندارم. فكر مي كنم تنها راه مطلوب اينه كه خودم رو بسپارم بدست پيشامدها و در همان حال هم تمام تلاشم رو انجام بدم. بهرحال هنوز كنترل فرمان تو دستم نيست.
 
بالا