m/javid
کاربر افتخاری ادبیات
- تاریخ عضویت
- 12 آگوست 2005
- نوشتهها
- 398
- لایکها
- 5
اصلاح الگوي مصرف
همسرم اصلاح مصرف مي كند آن هم چه جور
گاه با ارشاد و صحبت گاه گاهي هم به زور
صرفه جويي مي كند در پختن و در دوخت و دوز
هست آپ توديت كارش يا به قول ما به روز
مي شمارد لپه ها و لوبيا را درخورشت
صرفه جويان را حواله ميدهد ناف ِبهشت
در خورشتش هركسي يابد دو كنجه بيشتر
مي زنم هر روزبر آن جاي خود يك نيشتر
جاي روغن در غذاها دنبه و پي مي كند
بچه ام با خوردنش رودار (پي پي )مي كند
جاي ليوان ، آب مي نوشيم با قطره چكان
واي از آن روزي كه آيد خانۀ ما ميهمان
رفته از يادم زماني را كه ماهي خورده ام
تازه آن هم در سفر، در بين راهي خورده ام
جامه مي دوزد برايم ناقلا بي آستين
پاچۀ تنبان من سي سانت مانده تا زمين
وصله پشت وصله مي كوبد به جوراب حقير
جاي قالي زير پاي ما بُود تنها حصير
روشني خانۀ ما با چراغ موشي است
كار او البته پيش ديگران روپوشي است
مي رويم حمام البته دو هفته در ميان
چون كه واتر گوييا دارد براي ما زيان
بابت اصلاح الگوي نفوس ، اين پرفسور
رختخوابش را جدا فرموده با صد داد و غــُر
پول هاي حاصل از اصلاح مصرف را طرف
در حسابش جمع كرده چون كه دارد صد هدف
مي خرد با پول هاي بي زبانم كيف و كفش
مي رود با هر خريدش در فلان جايم درفش
اين طلا هايي كه همسر بر خودش آويخته
بابت هرتكه اش خون دلم را ريخته
آستين جامه ها و پاچۀ شلوار من
شد النگوي طلا ورفت در دستان زن
پول آب و برق را داده به جراح زبل
تا شود قدري جوانترتر ز سنـّش در سجل
الغرض در باب اصلاحات دربين زنان
همسر من هست البته يقيناً قهرمان
گفت با « جاويد» رندي بذله گو و تيز هوش
راه درمانت نمي باشد به غير ازمرگ موش
آن هم البته اگر طبق همين الگو خوري
دور خواهي كرد عزراييل و گردي بستري
همسرم اصلاح مصرف مي كند آن هم چه جور
گاه با ارشاد و صحبت گاه گاهي هم به زور
صرفه جويي مي كند در پختن و در دوخت و دوز
هست آپ توديت كارش يا به قول ما به روز
مي شمارد لپه ها و لوبيا را درخورشت
صرفه جويان را حواله ميدهد ناف ِبهشت
در خورشتش هركسي يابد دو كنجه بيشتر
مي زنم هر روزبر آن جاي خود يك نيشتر
جاي روغن در غذاها دنبه و پي مي كند
بچه ام با خوردنش رودار (پي پي )مي كند
جاي ليوان ، آب مي نوشيم با قطره چكان
واي از آن روزي كه آيد خانۀ ما ميهمان
رفته از يادم زماني را كه ماهي خورده ام
تازه آن هم در سفر، در بين راهي خورده ام
جامه مي دوزد برايم ناقلا بي آستين
پاچۀ تنبان من سي سانت مانده تا زمين
وصله پشت وصله مي كوبد به جوراب حقير
جاي قالي زير پاي ما بُود تنها حصير
روشني خانۀ ما با چراغ موشي است
كار او البته پيش ديگران روپوشي است
مي رويم حمام البته دو هفته در ميان
چون كه واتر گوييا دارد براي ما زيان
بابت اصلاح الگوي نفوس ، اين پرفسور
رختخوابش را جدا فرموده با صد داد و غــُر
پول هاي حاصل از اصلاح مصرف را طرف
در حسابش جمع كرده چون كه دارد صد هدف
مي خرد با پول هاي بي زبانم كيف و كفش
مي رود با هر خريدش در فلان جايم درفش
اين طلا هايي كه همسر بر خودش آويخته
بابت هرتكه اش خون دلم را ريخته
آستين جامه ها و پاچۀ شلوار من
شد النگوي طلا ورفت در دستان زن
پول آب و برق را داده به جراح زبل
تا شود قدري جوانترتر ز سنـّش در سجل
الغرض در باب اصلاحات دربين زنان
همسر من هست البته يقيناً قهرمان
گفت با « جاويد» رندي بذله گو و تيز هوش
راه درمانت نمي باشد به غير ازمرگ موش
آن هم البته اگر طبق همين الگو خوري
دور خواهي كرد عزراييل و گردي بستري