• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

دل نوشته های طنز آمیز محمد جاوید

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
سلام،
‌‌
من تازه از اين خبر ناگوار مطلع شدم :(

تسليت مرا نيز لطفا بپذيريد جناب جاويد گرامى.

روحشان شاد و يادشان گرامى باد.

51.gif


‌‌

ممنونم دوست من
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
سلام

بسيار متاسفم كه اين قدر دير متوجه شدم! :(

تسليت عرض مي كنم جناب جاويد عزيز و بزرگوار!
candlef.gif


از درگاه حق براي روح ايشان رحمت و مغفرت الهي و براي شما صبر و شكيبايي خواستارم.


sigh.gif



ياد آن بزرگ گرامي باد...

ممنونم از ابراز لطف شما
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
رباعيات محرمي

آن شيخ كه اين گونه سخن مي راند
هيچ از هدف قيام او مي داند؟
اي وا اسفا كه در شب قتل حسين
مداح به جاي نوحه «رپ » مي خواند
***********************
در مجلس روضه سور و ساطي بر پاست
در هيئت ما عجب بساطي بر پاست
من در عجبم كه در چنين ماه عزا
در هيئتيان چه انبساطي برپاست
*********************
لب تشنگي حسين (ع)معنا دارد
مردانگي اش چه جاي حاشا دارد
پاسخ بده پس به خاطر تشنگي اش
تا خرخره نوشيدن تو جا دارد؟
************************
ياران حسين تشنه اند و نالان
در آن برهوت گشنه و سرگردان
ما قابلمه در دست ولي در هيئت
از بابت يك پرس غذا دل نگران
*********************
صد كار گناه در خفا خواهد كرد
هرچند به خويشتن جفا خواهد كرد
در ماه عزا ولي چنان سينه زند
كه آن ور شهر هم صدا خواهد كرد

 
Last edited:

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
چشمها را بايد شست

طرح خوبي دارم
تا كه از ديدن هر منظره ای
خوش خوشانت بشود
وبه بالا نرود از تو فشار
و شود باعث تسكين عصب
طرح خوبم اين است:
«چشم ها را بايد شست»
«جور ديگر بايد ديد»
عينكي بايد زد فوق مدرن
تا ببيني گاهي
چيزها را نـُقلي
يا زماني ديگر
گنده بيني هرچيز
مثلاً اين جوري:
بهرۀ بانكي و ميزان تورم را ريز
رقم برق و تلفن هم نيز
در عوض فيش حقوق وپاداش
رقم سهم عدالت را هم
گنده تر از يك گاو
يا كه نقلي بيني
قيمت مسكن و نرخ ارزاق
از عدس تا به سماق
دشمني را چون بوش
پيش چشمت بشود همچون موش
دوستان را چون شير
گنده بيني و شجاع
وام ميليوني را
عددی ده رقمی انگاري
مبلغش تا به قيامت تقسيط
چشم را چون شستي
پاك بيني همه زشتي ها را
قاتلان را مظلوم
فاسدان را صالح
سارقان را عابد
رانت خوران را بيني
غصه دار ِ مردم
همه محتاج به نان شب خود
عينك فوق مدرنت گاهي
خوش به حالت بكند
چون كه مي بيني با آن
صحنه هايي جالب
كارت بنزين ِهمه پر بنزين
به حساب همه واريز شده يارانه
سال يك بار نه ، كه ماهانه
و صد البته همه با مدد رايانه
« هيچكس تنها نيست»
همه همراهي دارند بدون بلوتوث
كه نبيند هرگز
فيلمهاي خفن آن جوري
دختران خانۀ بخت
پسران بر سر كار
در در ِ دانشگاه
پدري مي بيني خنده كنان
مي زند بشكن و مي فرمايد
بارالاها شكرت، رايگان شد تحصيل
و كمي آ ن ورتر
داخل انجمن طنز نشسته « جاويد»
شاد و شنگول و بدون ترديد
مي نويسد طنزی
با خطوط قرمز
وچه جالب ناك است
صفحۀ اول يك نشريه
طنز را مي چاپد
 

satlamerd

Registered User
تاریخ عضویت
2 دسامبر 2007
نوشته‌ها
210
لایک‌ها
0
با درود بر شما
نگاه طنزگونه شما به روابط اجتماعی شایسته تقدیر است. راهتان مستدام باد.
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
--------------------------------------------------------------------------------

عاشقي كن

مسئولی گفت : مشکلات اقتصادی خانواده ها با عاشق بودن حل می شود

عاشقي كن جان من تا مشكلت آسان شود
درد بي درمان تو با عاشقي درمان شود
با يكي « آي لاو» گفتن مي شود كارت درست
از براي « گُشنه» هر يك« لاو» قرصي نان شود
گر كه عاشق باشي و در كار خود ثابت قدم
دشت بي آب و علف در پيش تو بُستان شود
ديو زشت فقر تا بيند دوتا عاشق ، رَوَد
پشت كوه قاف و از چشم همه پنهان شود
يا همين غول تورم لعنت الله وعليه
با صداي مرغ عشقي ناگهان بي جان شود
آي عاشق مژده بادا چون كه حتماً خانه ات
درخيابان ظفريا جردن تهران شود
بابت ماشين خيالت تخت باشد همچنين
چون نصيبت خودرويي بالاتراز پيكان شود
شغل خوبي هم به دست آري و اين را هم بدان
مزد تو با خرج خانه كاملاً ميزان شود
گر كه بقالي بفهمد عاشقي، با خنده اي
جنس را مفتي دهد دستت ، دلت شادان شود
گر نداري فرش، با معجون عشق و عاشقي
زير پايت چند تخته قالي كرمان شود
هي نگوچيزي نمي ماسد زعشق و عاشقي
يا نگو كي بهر فاطي عاشقي تنبان شود؟
من يقين دارم كه (مجنون) هم مرفه بوده است
پس چرا چيز ِ عياني مثل اين كتمان شود؟
دوش با من گفت (وامق) با كمال دلخوشي
آن طرف* هم هرچه عاشق خواست حتماً آن شود
گفت با«جاويد » رندي گر تو هم عاشق شوي
از قبال طنز جيبت پر ، لبت خندان شود

*آن طرف هم = ظاهراً مراد آن دنيا مي باشد
 

Duke

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 نوامبر 2006
نوشته‌ها
1,314
لایک‌ها
107
--------------------------------------------------------------------------------

عاشقي كن

مسئولی گفت : مشکلات اقتصادی خانواده ها با عاشق بودن حل می شود

عاشقي كن جان من تا مشكلت آسان شود
درد بي درمان تو با عاشقي درمان شود
با يكي « آي لاو» گفتن مي شود كارت درست
از براي « گُشنه» هر يك« لاو» قرصي نان شود
گر كه عاشق باشي و در كار خود ثابت قدم
دشت بي آب و علف در پيش تو بُستان شود
ديو زشت فقر تا بيند دوتا عاشق ، رَوَد
پشت كوه قاف و از چشم همه پنهان شود
يا همين غول تورم لعنت الله وعليه
با صداي مرغ عشقي ناگهان بي جان شود
آي عاشق مژده بادا چون كه حتماً خانه ات
درخيابان ظفريا جردن تهران شود
بابت ماشين خيالت تخت باشد همچنين
چون نصيبت خودرويي بالاتراز پيكان شود
شغل خوبي هم به دست آري و اين را هم بدان
مزد تو با خرج خانه كاملاً ميزان شود
گر كه بقالي بفهمد عاشقي، با خنده اي
جنس را مفتي دهد دستت ، دلت شادان شود
گر نداري فرش، با معجون عشق و عاشقي
زير پايت چند تخته قالي كرمان شود
هي نگوچيزي نمي ماسد زعشق و عاشقي
يا نگو كي بهر فاطي عاشقي تنبان شود؟
من يقين دارم كه (مجنون) هم مرفه بوده است
پس چرا چيز ِ عياني مثل اين كتمان شود؟
دوش با من گفت (وامق) با كمال دلخوشي
آن طرف* هم هرچه عاشق خواست حتماً آن شود
گفت با«جاويد » رندي گر تو هم عاشق شوي
از قبال طنز جيبت پر ، لبت خندان شود

*آن طرف هم = ظاهراً مراد آن دنيا مي باشد

سلام...

قربان بسیار بسیار عالی بود:D. حقیقتا لذت بردم... :rolleyes:

دست مریزاد، واقعا دست مریزاد...
6qaxgjn.gif
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
نوشابه اي براي خود

شاعرم ،شاعر طناز اگر بگذارند... نيستم اهل قر و ناز اگر بگذارند
طنز مي گويم و از گفتۀ خود دلشادم... مي شوم با همه دمسازاگر بگذارند
همه گويند كه من مثل( عبيدم ) جداً...مي كند گفته ام اعجاز اگر بگذارند
خودم البته يقينم شده در عالم طنز... مي شوم نامي و تك تاز اگر بگذارند
پاي در كفش همه مي كنم و مي دانيد... نيستم در خط (اغماض ) اگر بگذارند
همچو رزمندۀ بي باكم و با نيش قلم... حمله را مي كنم آغاز اگر بگذارند
مي زنم نيش به هر غدۀ چركين مثلا... تا كنم مسئله را باز اگر بگذارند
تا به گوشش برود گفتۀ من مسئولي ... بارها مي كنم ابراز اگر بگذارند
يا اگر روي دمم پا بگذارند كسان... مي شوم كاشف صد راز اگر بگذارند
طنزهايم همگي بانمك و شيرينند... پارادوكسي ست بدن سازاگر بگذارند
ذره بين دارم و هرعيب نمايان بكنم ... مي شوم گاه خبر ساز اگر بگذارند
به به و چه چه مردم نكند مغرورم...نيستم در خط پرواز اگر بگذارند
در پي سوژه به هر سوي روان مي گردم...از طبس تا بم و اهواز اگر بگذارند
گر كه سوژه نتوان يافت لذا بالاجبار... مي چرانم دو سه تا غاز اگر بگذارند
من ِ« جاويد» اگر ترشي ليته نخورم... مي شوم حافظ شيراز اگر بگذارند

كرده ام بابت خود باز در اين شعر بلند.... سه عدد پپسي پرگاز دوتايش كوكا
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
چند خواهش كوچك
***************************
كاشكي با تو رفاقت داشتم ... يا كمي عقل وشهامت داشتم
كاش بودم با تو اصلاً قوم و خويش... تا كه مي شد وضع من بهتر زپيش
كاشكي با تو پسر دايي شوم... سوي يك پست مهم راهي شوم
كاش بودم با عمويت آشنا ... يا كه با (با بات ) مي رفتم شنا
گر بخواهي پاچه خارت مي شوم... تا قيامت جان نثارت مي شوم
جان مولا خواهشم را رد نكن... راه بالا رفتنم را سد نكن
چند وقتي رانت خوارم كن بــَبـَم....بر خر بختي سوارم كن بــَبـَم
يا به من پست وزارت را بده... ترس را بستان ، جسارت را بده
يا كمي احساس من را حس بكن... چاكرت را راهي مجلس بكن
يا سفيرم كن اقلاً با وفا... تا كنم در خارج از كشور صفا
من كه عمري زندۀ اجباري ام...مردۀ يك پست استانداري ام
نان خشكم را از اين پس چرب كن... ثروتم را در نهايت ضرب كن
مشتي « قدرت» چاكر دم پايي ات... نوكر عمه ، عمو و دايي ات
جان اين « جاويد » ما را وصل كن... راضي از كردار خود يك نسل كن
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
چگونه طنز بگويم
*********************************
ناصحي گفت بگو طنز ولي البته... ازمضرات زن و مادر و آبجيش بگو
درصد نرخ تورم اگه بالا رفته .... به تو چه ، از اثرات بد يك ديش بگو
از سياست كه ندارد پدر و مادر وجد... ابداً هيچ نگو ،از سفركيش بگو
تورو اصلاً سننه مسئلۀ سفره و نفت... برو ازمنظره هاي پل تجريش بگو
تيم ملي اگه سه كرد ولش،هيچ نگو... در عوض از هنر قرمز و آبيش بگو
هي نده گير به مسئول فلان قسمت شهر... ولي از شعلۀ سوزندۀ آتيش بگو
به تو مربوطه مگه درصد بيكاري و جرم... تو برواز ستم گرگ به يك ميش بگو
شيشه و اكس فراوان شده اما به تو چه...پس تو از خاصيت موز و گرميش بگو

ول كن اين قافيه سخت و برو پردۀ بعد... از فداكاري دهقان فداكار بگو
بكش آن زيپ دهان پرت و پلا هيچ نگو... از كمالات زن قاسم نجاربگو
هي نگو خانه نداره پسر بيكارم ... از مزاياي قوانين « خش » كاربگو
شهر ما خانۀ ما هست وليكن ننويس... در عوض از مدل پاچۀ شلوار بگو
اگه رانتي بشود ميل ، گواراي وجود...ولي تواز تـُپـُق مجري اخبار بگو
جنگ و دعواي چپ و راست اصولا به تو چه... جوكي از مسئلۀ سرقت اشعار بگو
خارج از گود نـَشين و نگو هي لنگش كن... داخل گود برو از گچ ديوار بگو
مشتي « جاويد » به تو لـُب كلامم اينه... ول كن اين طنز و فقط يكسره ليچار بگو
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
چيزه!!

ديشب تو را ديدم سر كوچه ، خدايا... مبهوت بودم دختري يا حور آيا؟
زنبيل دستت بود و در آن پاكت شير... گفتي كه با زحمت يكي آورده اي گير
البته غير از شير چيزديگري را... ديدم به زنبيل تو اي آهوي زيبا
يك جعبۀ شيريني و قدري كلوچه ... گويا براي ساكنين اهل كوچه
گفتي براي خير امواتم خريدم... البته گرچه خيري از آن ها نديدم
دست چپت يك دانه نان بربري بود... هرچند از خشخاش يا كنجد بري بود
از بوي آن آب از دهانم شد روانه... گفتم به خود خالي ست جاي هندوانه
اي واي چيز ديگري هم هست اينجا... يك ماهي هاموربا يك ظرف حلوا
من در نخ زنبيل تو، تو غرق احساس ... من فكر نان بربري با كاسۀ ماس (ت)
تو در هواي ناز وغمزه، تلّه و تور... من در هواي خوردن ماهي هامور
من بودم و يك قار و قور لا مروت... تو بودي و دنيايي از احساس و شهوت
صدها اشارت داشتي با چشم شهلا... رّد نگاهم جانب آن ظرف حلوا
من مات آن يك دانه شير پاستوريزه... تو زير لب گفتي كه اين( مـَرده يا چيزه؟)
آن چيز اما نيستم من ، « گشنه » آري... از معدۀ خالي نمي آيد بخاري
حتي اگر زيبايي دختر بُود بيست... فرد گرسنه فكر ناز و غمزه اش نيست
« جاويد» هم با من موافق بود، اما... مشكوك البته در اينكه مـَــردَم آيا؟؟
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
مهماني شاعرانه در بهشت



آب و جارو كرد عِمران خانه را
تا پذيرايي كند از يار خود
احترامي هم به عشق ديدنش
بست چون قيصر به سرعت بار خود
آتشي تا رفت استقبال او
خير مقدم گفت با اشعار خود
تا گل آقا شد خبر خنديد و گفت
كرد عزراييل آخر كار خود
در بهشت امشب شب طنزي به پاست
هر كسي مي خواند از آثار خود
حوريان محو تماشا مي شوند
آن چنان كه غافل از رفتار خود

جمع اشان جمع است و محفل روبراه
جاي ما خالي است ، صد افسوس و آه

.....................
آخرين بار در جشنوارۀ طنز نيروزا به او عرض ارادت كردم
چقدر باور رفتنش مشكل است


فقدان استاد منوچهر احترامي را به همۀ طنزپردازان و ادب دوستان تسليت عرض مي كنم
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
ماهواره عاشق

به پشتم گوييا تيزاب كردند... ز وحشت زَهره ام را آب كردند
به اميد خداوند تبارك... من ِ بيچاره را پرتاب كردند

پروبالم سريعاً باز كردم... به سوي كهكشان پرواز كردم
رصد كردم يكايك اختران را... براي بعضي هاشان ناز كردم

وچون بنده كمي خوش تيب بودم... به قدر و قيمت خود مي فزودم
در آن جا گرچه خارج بودم از جو ...شدم جو گير وهي دل مي ربودم

(ثريا)گرچه خوب وديدني بود ... گل باغ وجودش چيدني بود
ولي ( ناهيد) با آن قد و قامت ... برايم جالب و بوسيدني بود

از او البته اول شرم كردم ... ولي كم كم سرش را گرم كردم
وبا ارسال موج عشولانه... به هرجوري دلش را نرم كردم

ازاو هر لحظه رنگ و بو گرفتم... به عشق او شديداً خو گرفتم
سپس در محضرعقد (عطارد)... بله را عاقبت از او گرفتم

ودر سرماي يك روز زمستان ... كه مي غريد هر سو رعد و طوفان
زنم شد عاقبت سياره( ناهيد )*... شهود عقدمان( بهرام) و( كيوان )

اگرچه كار من كاوشگري بود... راپورت از( ماه) و( مارس) و (مشتري) بود
وليكن عاشقي كار مرا ساخت... «‌آخه » ناهيد چيز ديگري بود

بگو از قول من اي مشتي « جاويد » ... شده( اميد) خاطر خواه( ناهيد)
بگردد دور او هرروز و هر شب ...گواه عشقشان هم ماه و خورشيد

كسي كه در خط ِ «عشقه » هميشه ... « شده نازك دلش مانند شيشه »
فراموشش كنيد و بي خيالش ... « براي فاطي اين تنبون نميشه»»

* ناهيد=سياره زهره يا ونوس-رب النوع عشق بين يونانيان
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
زد به سرم مث ِ انوشه يه بار// برم فضا اونم توو فصل بهار
رفتم و يك دونه بليط خريدم// تووي (اميد) نشستم و پريدم
واي كه نگو چقد جاتون خالي بود// توو اون فضا جاهاي با حالي بود
يه كـُره بود اون دوردورا چه با حال// مردمونش ريلكس خيلي خوشحال
شادي خونشون هميشه بالا // غصه حريفشون نبود به مولا
صُب تا پسن به هم كمك مي كردن// تنبلي رو خلاصه دك مي كردن
بود براشون مث ِ يه نون قندي// رعايت اصول شهروندي
سارقا از دَم پشه مي پروندن// قاچاق چيا غازا رو مي چروندن
شيشه فروشا تخته بود دراشون// تره ديگه خـُرد نمي شد براشون
كـُل ِ كـُره يه دونه معتاد نداش// ده كوره هاش اون چيز آزاد نداش
منظورم اون محليه كه دانش // ياد آدم مي دن بدون زايش
محكمه و قضاوتي نبود كه// شكايت و عداوتي نبود كه
كسي برا مهريه زندون نبود// زير ِ چِش ِ كسي بادمجون نبود
اگه كه لب تر مي شد از نداري// اِقَد مي دادنت كه پر درآري
رو پشت بوماشون كه بشقاب نبود// تهاجمات اون ور ِ آب نبود
فـَشَن مَشن هيشكي سرش نمي شد// دختره از مُد خبرش نمي شد
رَپ و مَپ و دي جي مي جي كجا بود؟// نعره هاي (شهرام كي )كجا بود؟
بلوتوثاي زشت و بد، چه حرفا // فضولي و رصد مصد چه حرفا
نبود توو دستشون مث ِ ماسماسك // موبايلو تا هي بزنن پيامك
خوابيدن توي اداره، عمراً // غيبت و كار آرواره ، عمراً
بيكار بودن دكتراي پلاستيك// دماغ و گونۀ خانم ها فابريك
آپارتمان نشيني شون چقد خوب// هوا و پيش بيني شون چقد خوب
بازار داغ شايعات كجا بود؟// آب توي شير و مايعات كجا بود؟
اينجا كسي غصۀ فيش نداش كه// جيب جووناشون حشيش نداش كه
ترافيك روون و خوبي داشتن// بـَه چه خيابونا و جوبي داشتن
بَعد ِ مسابقات ليگ برتر// نمي شكس كسي ديگه پا و سر
براي بازيدن تيم كذا// خوورد نمي شد صندلي واحدا
قربون بانكاشون كه بي ربا بود// بهره گرفتن چي چي بود ؟ كجا بود؟
كسي به فكرخوردن وام نبود// تووي اوينِشون كه (شهرام) نبود
برنامه هاي( تي وي) شون خفن بود// منتخب اسُكار و فيلم كـَن بود
رو سفره ها بشكۀ نفت ولو بود// فوتبالشون از همه جا جلو بود
يارانه رو يواشكي دم ِ در // مي ذاشتن و هيچكي نمي شد خبر
وختي ديدم ايمردمون راحت// مات شدم از اين همه شباهت
يه لحظه گفتم نكنه ايرونم// انگاري توو خيابوناي تهرونم
عجب شباهتي ،آدم مي مونه// دلش مي خواد دلي دلي بخونه
گويي اينا با هم دوتا قـُل بودن //هر دوتا شون يه دسّۀ گل بودن
خيلي دلم مي خواس بمونم اونجا// ولي نمي دادن به بنده ويزا
مغز نبودم آخه من كه اصلا // بخوان منو يا اينكه ويزا بـِدن
موقعي كه اومدم از اون كرات// نشستم و نوشتم اون خاطرات
آمشتي «‌ جاويد» بدون اون ورا // يه عده هستند كپي عين ما
 

live for what?

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
9,078
لایک‌ها
374
محل سکونت
Wish! In Your Mind!
آقا مثل همیشه عالی بودند! من همه شعرها رو میخونم و کلی لذت میبرم! اینکه بعد از هر شعر تشکر و تعریف و تمجید از کلام شیوا و شیرینتون نمیکنم به خاطر این هست که روند تاپیک بهم نخوره!

بسیار ممنون که ما رو شریک این اشعار زیبا میکنید!
موفق باشید
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5


كرباسچي: من حاضرم حتي كفش هاي كروبي هم واكس بزنم

اين جمله را به آب طلا مي نويسم و
بعداً براي كل جهان فاكس مي زنم
از عطر بوي پاي تو يك ماسك لازم است
وقتي كه كفش هاي تورا واكس ميزنم

**************
روايتي ديگر:

وقتي كه كفش هاي تورا واكس ميزنم
از عطر بوي پاي تو در خلسه مي روم
يك ماسك حمل مي كنم البته با خودم
وقتي كه با تو شيخ به يك جلسه مي روم
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
سال گاو

سال جديد اومده در وا كنين
اونو تو خونه ها ي خود جاكنين
سال جديد چيزي سرش نمي شه
گاوه، ازهيچي خبرش نمي شه
مواظب شاخاي گـُندش باشين
باهاش پسر خاله و قاطي نشين
اگه رو شاخ گاو بچرخه امسال
مي زنه بدجور به همه ضدحال
يهوديدي ويرش گرفت و خر شد
اوضاعمون از اين كه هس بتر شد
شايد جنون گاوي اش گــُل كنه
سال جديد آدما رو خُل كنه
بده به ما به جاي گندم و نون
كاه و سبوس و يونجۀ فراوون
سهميه بندي كنه شير و ماسش
بالا بره دك وپـُز وكلاسش
يا بگه گاوا بايد آدم بشن
يه باره نه ، يواش و كم كم بشن
يهو ديدي گاو حسن عزيز شد
يه شامپو زد به جونش و تميز شد
اون كه نداش چيزي به نام پسّون
يه پروتـُز گذاش درس عين اون
حالا ديگه هم شير داره هم پسون
شيرش مي ده به كشور هندسّون
رونق مي ده به صادرات شيري
به جاش مياد بنز و فيات شيري
مشتي حسن ميشه يه آقا زاده
بادي به غبغب وپراز افاده
اون زن تركي رو ديگه نمي خواد
خاله قزي ديگه بهش نمياد
او ديگه عاشق جنيفر ميشه
ماشين عشق مشتي پنجر ميشه
اكتور هاليوود ميشه مش حسن
بهتراز اون چه بود ميشه مش حسن
يهو ديدي كانديد فيلم كن شد
كاپ طلا نصيب مش حسن شد
اتل متل توتوله شد قديمي
گاو حسن كوتوله شد قديمي
حالا (حِسي جَك ) شده مشتي حسن
ستاره اي تك شده مشتي حسن
وقتي خلاصه (اوضا گا بي) ميشه
چغندرم قاطي گلابي مي شه
آمشتي « جاويد » تو در سال گاو
شايد شدي كپي بـِرنارد شاو
 

nedi

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
4 اکتبر 2007
نوشته‌ها
892
لایک‌ها
5
محل سکونت
shiraz
جناب جاوید درود و تشکر فراوان.
ایام بر شما خوش و خرم باد!!
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
ترقه اي تركيد و خوشان خوشانم شد
ز بمب و فشفشه شيرين فك و دهانم شد
ولي چه حيف كه زردي خشتك شلوار
دليل رفتنم از پيش دوستانم شد
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5

عيد اومده پاشو تماشا بكن
درهاي خونه رو به روش وا بكن
مهمون اگه ديدي كه پشت دره
درو ببندو عيدو حاشا بكن
*****************
گرچه سال گاو باشد سال نو
ليك گاهي كاملا خر مي شود
مي زند خود را به خنگي ظاهراً
وضع مان البته بدتر مي شود


سال نو مبارك
 
بالا