• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

دوران سربازی در پادگان جوادالائمه (06 پاسداران نزاجا)

RoOozbeh

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 جولای 2005
نوشته‌ها
962
لایک‌ها
25
یکی از دوستان از قرار معلوم تازه انور تموم کرده ازش خواستم بیاد اینجا به چند تا سوال جواب بده .من پستشون رو اینجا کت میکنم
سلام بر همه دوستان.
بالاخره آموزشی ما هم تو 06 یا همون جهنم سبز به پایان رسید. یکشنبه تحلیف بود ، امروز هم امریه ها رو گرفتیم و خلاص.
دوره جالبی بود. سخت گذشت، البته افراد مختلف نظرات مختلفی دارند و خواهند داشت ولی انصافا 06 به خاطر اینکه مرکز تربیت کادری های ارتش هست واقعا جو کاری جدی ای داره.
طبیعت و آب و هوای پادگان عالیه. فرمانده ها اکثرا با شخصیت و با شعوراند. امکانات بهداشتی خوبی داره ( با توجه به اینکه پادگانه ). بگذریم، چون بچه های دوره جدید امروز اومدند و همه چیز رو خودشون خواهند دید.
در ضمن بنده رشته ام برق قدرت هست و کد رسته پیاده خوردم پادگان 02 . کسی اونجا دوره کد گذرونده که به ما بگه چه جوریه ؟
تا بعد...
به سلامتی ..دیگه تموم شد
اگر ممکنه جواب سوالاتم رو در تاپیک زیر یا همینجا پاسخ بدید ممنون
دوران سربازی در پادگان جوادالائمه (06 پاسداران نزاجا)
شما اطلاع دارین چه رشته هایی کد خوردن ؟؟ بقیه بچه ها با رشته های دیگه مثل عمران امریشون کجا افتاد ؟؟
راستی ممکنه بفرمایید حقوق سربازی برای لیسانس ها چقدر هست ؟ و کی این حقوق ها معمولا ریخته میشه ؟
شما اردو کجا افتادین ؟ میان دوره داشتین ؟ در مورد روزبرگ هم لطفا توضیح بدید که اونجا از کی دادن و بیشتر به چه کسایی تعلق میگرفت ....
درمورد گردان ها و رسته ها هم یه توضیحی بدین که کدوم ها بهترن ...راستی من شنیدم فرماندهای گردانا همش تغییر میکنه صحت داره ؟ کدوم فرمانده ها با شعورترن ؟
سلام دوست عزیز.
در موردکد واقعا نمیشه قطعی حرف زد.مثلا چند تا از هم دانشکده ای های خودم دوره های قبل تو 06 بودند هیچ کدوم کد نخوردند ولی من تو این دوره کد خوردم.با فرمانده ها هم که صحبت می کردیم میگفتند بستگی به نیاز ارتش داره.راستش دیروز در آخرین لحظه موقع خروج ار درب پادگان امریه ها رو دادند و نشد آمار درست بگیریم کی چی خورده.ولی مثلا برق اکثرا کد خوردند لویزان و 02، یا مثلا دو تا لیسانس مدیریت دیدم کد خوردند اصفهان. از عمران اطلاع پیدا نکردم.
حقوق هم والا رو برد آموزشی یه چیزهایی نوشته بود انگار تو آموزشی چیزی در حدود35 تا 40 تومان میدند ولی من دیروز حساب سپه خودم رو چک کردم اثری ازش نبود، بعد اینکه مثل اینکه بانک واسه واریز حقوق دیگه سپه نخواهد بود و حکمت ایرانیان هست ولی به ما که درست توضیح ندادند.
اردو رو براتون بگم ما فوق العاده خوش شانس بودیم چون در تاریخی که واسه اردو تعیین شده بود بچه های دانشکده افسری رفته بودند تلو دیگه نمیشد ما هم بریم. خلاصه گفتند اردو کنسله ولی بعد از چند ساعتی قرار شد اردو تو خود پادگان باشه. خلاصه تو همون پادگان چادر زدیم و مثلا شرایط اردو رو پیاده کردیم ( البته اردوی ما در برابر اردوی واقعی مثل اردوی تفریحی بود. ). معمولا اردو میبرند تلو و خب اردو هست دیگه ، قاعدتا باید کار و فعالیت بیشتری انجام بدید.
از اون روزای اول به ما میگفتند از میاندوره خبری نیست تا اینکه خوردیم به تعطیلی نیمه شعبان و شنبه وسطش که تعطیل شد ما رو از چهارشنبه بعد از ظهر فرستادند تا دوشنبه صبح و اسمش رو گذاشتند میاندوره.البته نگهبانی ها سر جای خودش بود و بر عهده تهرانی ها و کرجی ها بود.
روزبرگ تو 06 بسیار کمه. تا 10 روز اول که خبری ازش نبود.بعد هم گفتند 10 تا هست و اولویت با متاهل هاست و به مرور زیادتر شد. شد چیزی در حدود 20 تا در روز و تا 30 تا هم رسید و بعضی وقتها که کارمون خیلی خوب بود بیشتر هم میرفتند.ولی من که تهرانی بودم در طول کل دوره 3 بار رفتم روزبرگ. یکی از موانع روزبزگ نگهبانی زیاد تو 06 هست. البته میزان روزبرگ و اینکه به کی بدند به فرمانده گردان و فرمانده گروهان و انضباط گروهان هم بستگی داره. ما گروهان 3 گردان یس بودیم، رفیقم تو 3 نصر بود میگفت تقریبا هر دو یا سه روز یکبار میره روزبرگ.روزبرگ به همه میدند ، تهرانی و غیر تهرانی نداره.
ما سه تا گردان بودیم، نصر ، جواد و یس و هر کدوم سه تا گروهان بودند.واقعا نمیدونم کدوم خوب بود کدوم بد ولی یکی تو همین انجمن از دوره قبلی ما میگفت جواد بهتره. انصافا هم فکر کنم وضع نصر و جواد بهتر از ما بود. ولی مثلا تو یس هم فرمانده های خوب و واقعا با شعور بودند که آدم از بودن در کنارشون لذت میبرد.
ولی در کل دوست عزیز باور کنید خیلی زود میگذره. سعی کنید از چیزای خوبش استفاده کنید.من خودم از سربازی متنفرم و لی این دوره آموزشی واقعا برام فوایدی هم داشت. از محیط زیبا و سبزش لذت ببرید. نمای میدون صبحگاهش خیلی زیباست.
فقط یه توصیه اینکه کارتون رو درست انجام بدید چون ما یه سری آدم بی خیال داشتیم و همش به خاطر اونها تنبیه و بازداشت میشدیم. حتما میدونید که یه اصلی دارند میگه " تشویق برای یکی ، تنبیه برای همه" . در ضمن تهدید ها اکثرا دروغی هستند مگر اینکه دیگه کسی واقعا شورش رو دربیاره اون موقع ممکنه واقعا از نمره فرماندهیش خیلی کم کنند و یا رسما در دفتر تنبیهات و تشویقات گردان واسش اضاف بزنند.
انشاء ا... موفق باشید.
 
Last edited:

RoOozbeh

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 جولای 2005
نوشته‌ها
962
لایک‌ها
25
ببینم از شمال غرب تهران چطور میشه رفت پادگان ؟؟ یه کم از غرب بد مسیره ..:wacko:
به من گفتن برم آزادی از آزادی ماشینای نوبنیاد رو سوار شم و سر چهارراه پاسداران پیاده شم و یه مسیری رو تا گلستان دهم پیاده بیام
کسی مسیر بهتر سراغ داره ممنون میشم بگه:)
 

mohsen_mehr

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژوئن 2011
نوشته‌ها
266
لایک‌ها
0
ببینم از شمال غرب تهران چطور میشه رفت پادگان ؟؟ یه کم از غرب بد مسیره ..:wacko:
به من گفتن برم آزادی از آزادی ماشینای نوبنیاد رو سوار شم و سر چهارراه پاسداران پیاده شم و یه مسیری رو تا گلستان دهم پیاده بیام
کسی مسیر بهتر سراغ داره ممنون میشم بگه:)

آقا فکر کنم همین مسیر که گفتین بهترین مسیر باشه.(خطی های نوبنیاد)
ظاهرا از جلو در پادگان رد میشن
 

mvkhiabanian

Registered User
تاریخ عضویت
9 آگوست 2007
نوشته‌ها
7
لایک‌ها
1
محل سکونت
tehran
ببینم از شمال غرب تهران چطور میشه رفت پادگان ؟؟ یه کم از غرب بد مسیره ..:wacko:
به من گفتن برم آزادی از آزادی ماشینای نوبنیاد رو سوار شم و سر چهارراه پاسداران پیاده شم و یه مسیری رو تا گلستان دهم پیاده بیام
کسی مسیر بهتر سراغ داره ممنون میشم بگه:)

از آریاشهر یا پونک برای نوبنیاد ماشین نیست؟ من هم غرب هستم و رفت و آمد فکر می کنم هزینه زیاد داشته باشه...
 

mvkhiabanian

Registered User
تاریخ عضویت
9 آگوست 2007
نوشته‌ها
7
لایک‌ها
1
محل سکونت
tehran
کل برنامه امروز صبح حماقت تمام بود. یه برگه بدی و یه برگه بگیری... تعداد هم ماشااالله زیاد بود...
 

mvkhiabanian

Registered User
تاریخ عضویت
9 آگوست 2007
نوشته‌ها
7
لایک‌ها
1
محل سکونت
tehran
ببینم از شمال غرب تهران چطور میشه رفت پادگان ؟؟ یه کم از غرب بد مسیره ..:wacko:
به من گفتن برم آزادی از آزادی ماشینای نوبنیاد رو سوار شم و سر چهارراه پاسداران پیاده شم و یه مسیری رو تا گلستان دهم پیاده بیام
کسی مسیر بهتر سراغ داره ممنون میشم بگه:)

پونک/سید خندان/پاسداران هم راه بدی نیست (بدون احتیاج به پیاده روی)
 

RoOozbeh

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 جولای 2005
نوشته‌ها
962
لایک‌ها
25
پونک/سید خندان/پاسداران هم راه بدی نیست (بدون احتیاج به پیاده روی)
فکر کنم این مسیر واسه غرب تهران منطقی تره .... منم فردا میام از سیدخندان میام ...خطی های پاسداران رو باید سوارشم یا نوبنیاد ؟
خطی هاش کجا وای میسن ؟
 

mvkhiabanian

Registered User
تاریخ عضویت
9 آگوست 2007
نوشته‌ها
7
لایک‌ها
1
محل سکونت
tehran
فکر کنم این مسیر واسه غرب تهران منطقی تره .... منم فردا میام از سیدخندان میام ...خطی های پاسداران رو باید سوارشم یا نوبنیاد ؟
خطی هاش کجا وای میسن ؟

ماشین ها از قرار برای پاسداران نوبنیاد سوار می کنن و دو تا خط نیستن. جاش هم فکر می کنم شریعتی یکم بالاتر از پل سید خندان باشه...
 

hamid_khapid

Registered User
تاریخ عضویت
30 مارس 2009
نوشته‌ها
906
لایک‌ها
89
محل سکونت
تهران
آقایون من یه چیزی می گم امیدوارم هنوزم درس باشه
فردا هم کچل نکنید
یعنی دوره ما که کچل نیاز نبود
چون فردا با لباس شخصی می رید تا ظهر
ظهر هم یه برگه مرخصی بهتون می دن تا تاریخ فلان
می رید و کچل و با کوله اون تاریخ برمیگردید
سعی کنید موهاتون در طول دوره کوتاه باشه.چون اگر بخوان داخل پادگان موهاتون رو کوتاه کنن یه کمی دستگاهاشون کثیفه.وسایل شخصی با خودتون ببرید
زیرپوش و شورت سفید حتما با خودتون ببرید.چون 2 دست بیشتر نمی دن و ممکنه تا اخر هفته نتونید از پادگان بیاید بیرون یا حتی اخر هفته هم نگهبان باشید و 2هفته مدام اونجا باشید
تیغ ژیلت با خودتون ببرید برای اصلاح صورت
بی ادبیه ولی خوب مجبورم بگم حتما نظافت شخصی خودتون رو قبل رفتن انجام بدید.منظورم شیو این صحبتاس!
اگر سیگاری هستید پ.خ بدید بگم چه جوری سیگار ببرید
درباز کن حتما ببرید.دستمال کاغذی
سعی کنید با منشی یگان و وظیفه هایی که به عنوان ارشدتون هستن زود رفیق شید! حتی المقدور با یه هم دورتون که شهرستانیه زود دوست شید! (دلیلش رو اگه نمی دونید بپرسید بگم)
یه سری چیزا هم هست که بسته به جایی که می رید فرق می کنه.اونا رو خودتون بعد از یه هفته متوجه می شید
باز هم چیزی یادم اومد بهتون می گم.الان راستش از سرکار اومدم خسته ام
دقیقا یه همچین روزایی سال پیش بود که منم راهی خدمت مقدس سربازی! شدم
فقط اینو بدونید که درسته تو دوران آموزشی سخت و دیر می گذره ولی یکی از پرخاطره ترین و جالب ترین خاطرات طول زندگیتونه
راستی یه دفترچه هم ببرید و خاطراتتون رو ثبت کنید.اخه خیلیاش بعدا یادتون می ره!
تو پایان دوره هم حتما دسته جمعی عکس بگیرید که خیلی خوبه
 

debe

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 آگوست 2011
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
0
سلام به همگی دوستان

من آموزشی تو پادگان جواد الائمه (06) بودم. اول شهریور 90 هم اموزشیم تموم شد. هر کی سوالی داره میتونم راهنماییش کنم.

yahoo ID: nidia_bak
 

IrDeveloper

Registered User
تاریخ عضویت
8 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
14
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
سلام
روز اول که خیلی روزه مزخرفی بود.
از صبح تا ساعت 4 که کارم تموم شد، n بار همه رو به صف کردن و فرم پر کردن. این قد زیر آفتاب موندم که سرم تا چند ساعت بعدش هم داغ بود! با این شرایط نمیدونم بعضی ها چه جوری می گن ما آموزشی رو حال کردیم و بهمون خوش گذشت.
 

RoOozbeh

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 جولای 2005
نوشته‌ها
962
لایک‌ها
25
یعنی 02 و 01 یکیا برن خوش باشن ... ما که شانس نیوردیم افتادیم این خراب شده ... خیلی خر تو خره
خوب ما یه خلاصه ای از کارایی که امروز کردیم برای دوستان اعزامی ماه های بعد میزاریم تا دستشون بیاد اون تو اوضاع به چه شکلیه ...
صبح ساعت 9 قرار بود پادگان باشیم ما 8:30 رسیده بودیم اما از قرار معلوم یه گروه رو برده بودن تو و تو آفتاب تو یه زمین خاکی نشونده بودن...
خلاصه ما 9 رفتیم تو و بعد از یه پیاده روی 5 دقیقه ای رسیدیم به یه محوطه باز که ظاهرا آجودانیه "دقیقا اسمشو یادم نیست" پادگان محسوب میشد ... اونجا یه
سری نیروی وظیف و کادری امدن که خیر سرشون مارو مرتب کنند.. آقا چشت روز بد نبینه یکی از اون یکی کلنگ تر ... کلا بالاخونه ها تعطیل و همه در طویله ها باز
به غیر از یه ستوان دوم وظیفه که آدم با شعوری بود بقیه همه بلا نسبت شما دوستان الاغ ... نکرده بودن این برگه های بچه ها رو به ترتیب حروف الفبا کنند و یه چیزی
حدود 700-800 نفرو تک تک میخوندن تا برگ پذیرشو بدن ...وسط کار یه بلندگو هم ازینا که دوره گردا دستشون میگرفتن آورده بودن که صداش در نمیومد ...خلاصه اسکلمون کرده بودن
نه توانایی انجام کارو داشتن و نه شعور برخورد .... در کل اکثر بچه ها به خاطر گرما و نبود سرویس بهداشتی شاکی بودن .... یه ستوان 3 کادری هم به نام زارع یا زارعی با برخورد بدش تو
اون گرما واقعا رو مخ بود ... خلاصه حسابی تو اون گرما به همه یه حالی دادن ...مردک احمق خودش رفته بود تو سایه میگفت اقا اون پوشه رو روسرت نگیر بزار افتاب بخوره...
بعد از دادن برگ سفید و فرم پذیرش که تا ساعت 2 طول کشید مارو بردن میدون صبحگاهی و اونجا یه سری کاغذ به نام پته دادن و ازونجا رفتیم واسه گرفتن استحقاقی ها ....
ساعت 3 بود که استحقاقی هارو دادن که شامل : یه دست لباس و شلوار چریکی + آرم + پوتین و جوراب + روبان میشد
نه از کلاهی خبر بود نه از زیر پیرنی و شورت و حوله ...نمیدونم شاید بدن بعدن ...... به طرز تخ** هم این برادران مارو توجیه فرمودن ... و در نهایت با یه برگ مرخصی تا هفتم مارو ساعت 4
فرستادن خونه ....راستی دوستان توجه داشته باشن که از درب ملاقات های عمومی باید وارد پادگان شوند که این در بالا تر از گلستان دهم قرار گرفته
 

IrDeveloper

Registered User
تاریخ عضویت
8 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
14
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
چند تا سئوال
آرم های که دادن میدون امام حسین ببریم میدونن کجا بدوزن؟ من سه تا آرم گرفتن، آرم جوادالائمه که می گفت کدومه؟ اسمه باید به لباس دوخته بشه یا از این برچسبی باشه؟
 

RoOozbeh

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 جولای 2005
نوشته‌ها
962
لایک‌ها
25
چند تا سئوال
آرم های که دادن میدون امام حسین ببریم میدونن کجا بدوزن؟ من سه تا آرم گرفتن، آرم جوادالائمه که می گفت کدومه؟ اسمه باید به لباس دوخته بشه یا از این برچسبی باشه؟

به غیر امام حسین حسن آباد و گمرکم رزمی فروشی پیدا میشه :) منم نمیدونم کجای میدون مستقرن ..شنبه باید برم دنبالش ....
آرم جواد که میخوره سمت چپ بالا جیب و دوخته میشه ..برچسبی قبول نیست ... اون سه تا اتیکت هم یکی میخوره بازو چپ ..یکی رو جیب راست و اون تفنگا هم رو یقه ...
آقا کسی میدونست رزمی فروشی خوب معرفی کنه بریم پوتینا رو تعویض کنیم ..لامصب یک کیلو نیم وزنشونه .. من پام کردم 2 قدمم نتونستم باش ور دارم از بس خشک بود ... راستی خیاطی هم معرفی کنید ...:rolleyes:
 

mostafi

Registered User
تاریخ عضویت
6 آگوست 2009
نوشته‌ها
763
لایک‌ها
19
سن
35
محل سکونت
تهران ، میدان ونک
چطوری مصطفی جان ... من ساعت 5:45 اونجا بودم متاسفانه ازونجایی که با میدون آشنا نبودم و جمعیت هم خیلی بودن مکان ایستگاه رو پیدا نکردم.. یه مقدار دنبال مشخصات شما گشتم ولی پیداتون نکردم..اینقدر میدون شلوغ بود که جایی معلوم نبود ...
در ادامه صحبتای مصطفی اضافه میکنم که بردن موبایل هم آزاد بود .. خیلی ها هم مو و محاسن رو نزده بودن کسی هم کار نداشت به موها
راستی خواستین قرار بزارید بهترین جا به نظرم جلوی در مدرسه دخترونه ای هست که روبروی در **** وظیفه واقع شده.. من که ایستگاه رو نیافتم :دی
کجا میشد ؟
راستی کارما یه ربع هم طول نکشید زود رفتیم تو مارو یه جا نشوندن و اسم پادگان هارو صدا میزدند ... بعد از گرفتن برگه سفید هم یه برگه کوچیک کپی شده دادن که روش نوشته بود فردا 9 پادگان باشید ..بعد گفتن برید...
خنده ماجرا فقط یه ستوان سوم بود که خفه نمیشد ...همش گیر میداد و شلوغش کرده بود ...یه سری از بچه ها رو سکوی وسط میدون نشسته بودن و منتظر بودن که پادگانا رو اعلام کنند که این آقا با یه لحن بد امد جلو و بهشون تذکر داد آقایون علما همه پاشن برید اونور بشینید و دیگه دوران علما بودن تموم شد ....:p خلاصه یارو جو گیر شده بود

ببخشید نشد جواب بدم . الآن اومدم با دوچین جواب مفصل :دی

مرسی عزیز خوبم :)

خب نگشتی و دقت نکردی :دی دقیقا روبه روی مانیتور **** وظیفه ایستگاه اتوبوس بود :دی

آره اون ستوان سومه تهش بود من جزو آخرین نفرها بودم رفتم تو دیگه انقدر داد زده بود صداش در نمیومد :))


سلام به همگی دوستان

من آموزشی تو پادگان جواد الائمه (06) بودم. اول شهریور 90 هم اموزشیم تموم شد. هر کی سوالی داره میتونم راهنماییش کنم.

yahoo ID: nidia_bak


دوست عزیز ممنون مییشم اگر توصیه و نکته مهمی هست همینجا تویح بدید همه دوستان مستفیض شوند :)

ممنون از محبتتون :)
 

mostafi

Registered User
تاریخ عضویت
6 آگوست 2009
نوشته‌ها
763
لایک‌ها
19
سن
35
محل سکونت
تهران ، میدان ونک
یعنی 02 و 01 یکیا برن خوش باشن ... ما که شانس نیوردیم افتادیم این خراب شده ... خیلی خر تو خره
خوب ما یه خلاصه ای از کارایی که امروز کردیم برای دوستان اعزامی ماه های بعد میزاریم تا دستشون بیاد اون تو اوضاع به چه شکلیه ...
صبح ساعت 9 قرار بود پادگان باشیم ما 8:30 رسیده بودیم اما از قرار معلوم یه گروه رو برده بودن تو و تو آفتاب تو یه زمین خاکی نشونده بودن...
خلاصه ما 9 رفتیم تو و بعد از یه پیاده روی 5 دقیقه ای رسیدیم به یه محوطه باز که ظاهرا آجودانیه "دقیقا اسمشو یادم نیست" پادگان محسوب میشد ... اونجا یه
سری نیروی وظیف و کادری امدن که خیر سرشون مارو مرتب کنند.. آقا چشت روز بد نبینه یکی از اون یکی کلنگ تر ... کلا بالاخونه ها تعطیل و همه در طویله ها باز
به غیر از یه ستوان دوم وظیفه که آدم با شعوری بود بقیه همه بلا نسبت شما دوستان الاغ ... نکرده بودن این برگه های بچه ها رو به ترتیب حروف الفبا کنند و یه چیزی
حدود 700-800 نفرو تک تک میخوندن تا برگ پذیرشو بدن ...وسط کار یه بلندگو هم ازینا که دوره گردا دستشون میگرفتن آورده بودن که صداش در نمیومد ...خلاصه اسکلمون کرده بودن
نه توانایی انجام کارو داشتن و نه شعور برخورد .... در کل اکثر بچه ها به خاطر گرما و نبود سرویس بهداشتی شاکی بودن .... یه ستوان 3 کادری هم به نام زارع یا زارعی با برخورد بدش تو
اون گرما واقعا رو مخ بود ... خلاصه حسابی تو اون گرما به همه یه حالی دادن ...مردک احمق خودش رفته بود تو سایه میگفت اقا اون پوشه رو روسرت نگیر بزار افتاب بخوره...
بعد از دادن برگ سفید و فرم پذیرش که تا ساعت 2 طول کشید مارو بردن میدون صبحگاهی و اونجا یه سری کاغذ به نام پته دادن و ازونجا رفتیم واسه گرفتن استحقاقی ها ....
ساعت 3 بود که استحقاقی هارو دادن که شامل : یه دست لباس و شلوار چریکی + آرم + پوتین و جوراب + روبان میشد
نه از کلاهی خبر بود نه از زیر پیرنی و شورت و حوله ...نمیدونم شاید بدن بعدن ...... به طرز تخ** هم این برادران مارو توجیه فرمودن ... و در نهایت با یه برگ مرخصی تا هفتم مارو ساعت 4
فرستادن خونه ....راستی دوستان توجه داشته باشن که از درب ملاقات های عمومی باید وارد پادگان شوند که این در بالا تر از گلستان دهم قرار گرفته

سلام مجدد به همه دوستان :)

روزبه ترمز بریدیها :دی بابا تازه اولشه :دی اینجوری باشی که "فقط" خودتو اذیت میکنی! (قضیه آمپول را که یادت نرفته =)) )

راستش من توقع برخورد و رفتار و جای بدتر ازاین را داشتم که الحق از تصوراتم خیلی بهتر بود ولی میتونست با یه چند تا تغییر کوچک بهتر از اینها هم باشه :)

خب توضیحاتو که آقا روزبه دادند و من هم باز یه جور توضیح میدم که مطالب دیگه هم توش باشه :دی

ساعت 8:50 رسیدیم گلستان دهم که کاشف به عمل اومد یه مسیر 20 دقیقه ای باید بریم تا برسیم به محل تجمع نوسربازان :دی

بعد راه افتادیم به محل تجمع برای گرفتن برگه و اینها. خدا را شکر از 9:30 که اونجا نشستیم تا 2 ساعت بعدش تو سایه بودیم :) اون اسم خوندنها که خیلی سوژه بود =)) من که کلا با روی خنده رفتم و تا تهش تحمل کردم اصلا ارزش ناراحتی و اعصاب خوردی را نداشت جدا! چون از قبل خودمو آماده کردم برای هدر دادن یه روز از عمرم :دی و این تصورات خیلی کمکم کرد و در بقیه عمر سربازیم هم باید همش از این تصورات داشته باشم وگرنه مثل آقا روزبه بخوام کمی منطقی تر فکر کنم حتما به دوره چلچلی نمیرسم و از شدت عصبانیت و اینها کار دست خودم میدم (که فکر میکنم "اونها" هم همینو میخواند که ... )


اسمها را که خوند دومیش ماله من بود :دی دیگه نشستم به مطالعه یه کتاب که آورده بودم :دی ولی باز صدا و مسخره بازیهاشون رو اعصاب بود :دی (اگر اینها برگه اولی را هم به ترتیب حرفو الفبا میکردن جای 3 ساعت تو 1ساعت تموم میشد) (اینجا بود که داداش رفیقمو شناختم که با ما هم خدمته :دی)

برگه دوم شکر خدا به ترتیب حرفو الفبا بود که سریع پخش شد :) و اینجا بود که با یه ذره دقت تونستم مچ امین جووووووون را بگیرم :دی گفتم چاکر بروبچ پی تی ! نگرفت چی میگم :دی (خب گرم هم بود حق داشت بنده خدا :دی) گفتم آقا تو تاپیک فلان گفت ااا شما :دی دیگه خودمو معرفی کردم :دی و بعد هم رفت پیش رفقاش و ندیدمش :(

بعد رسیدیم به گندترین مرحله (البته از نظر من که میگم چرا! ) یعنی حضور غیاب با توجه به کد ملی! خب اینجا باید بگم که همانطور که آقا روزبه گفت اونهایی که بالا سر ما بودند نه شعور و نه توانایی کنترل و انجام کار را داشتند؟ :|
اون ستوان دوم ولی آدم باحالی بود :) عوش اون یکی که لباس قهوه ای داشت بچه ها بهش میگفتن سادیسمی =)) و اون یکی عقده ایه که هی میگفت نشین تو سایه!!! نرو آب بخو و آب نزن به صورتت!!!حالمو به هم زدند! ولی خب میدونم که اونها اکثرا زور شنیدند پس از کوچکترین فرصتی برای زور گفتن و خالی کردن عقده اشون استفاده میکنند پس اصلا برام مهم نبود :)

داشتم میگفتم :دی سر اون کد خوندنه خیلی اذیت کردن و کند بودند! (اگر 4نفر دیگه اضافه میکردند البته از نوع با شعورش باز این مرحله هم کمتر از نصف طول میکشید) دیگه تقریبا همه را خواندند موندیم ما 50 نفر! گفت لیست شما نیست باید صبر کنید ساعت چنده ساعت 4!!! که اون موقع آقا روزبه رفته خونه :دی (تازه شاکی هم هست :دی) لیست جدید اومد نصفمون رفتند! باز ما یه 20 دقیقه ای صبر کردیم گفت لیستتون نیست دیگه پرونده هاتون بدید خودم بعدا تیک مزیدنم برید به خط شید و برید! (کاشف به عمل اومد اونهایی که موندیم همه اول کد ملیمون 001 هست و یعنی همه بچه تهرانیم! (نه که بقیه نبودندها ولی این کد کاملا همه صادره از تهران بودیم) و این شک تقویت شد که نکنه اینها شهرستانیند و خواستند ما را اذیت کنند :| که خب دیگه برام مهم نیست ...)

رفتیم پته را گرفتیم و با صف رفتیم سمت آسایشگاه گردان! ساعت چنده ساعت 4:30! دیدم که اوه ه ه ه هنوز گروه قبلی وسایلشو نگرفته مثلا ما 25 نفر بودیم اونها بیش از 120 نفر بودند :|

دیگه از وقت استفاده کردم رفتم نماز و آب زدم به صورتمو اینها و خیلیها رفتند خوابیدند (من موندم چرا توالتها را قفل کردند :| این کارشون جدا زشت و وقیح بود :| ) و هی هم میگفتند که قاطی گروه قبلیه نشید ما میفهمیم و مهمه (که فهمیدیم الکی میگه)! دیگه ساعت 5:45 بود دیدم دیگه جونم جواب نمیده :دی رفتم یواشکی قاطی گروه قبلیه و رفتم تو! :| و 6 استحقاقی را گرفتیم (نوار قرمز به ما نرسید) و رفتیم یه جناب سروان صحبت کرد برامون و بردمون بیرون و برگه مرخصی را داد و ساعت 6:30 من از اونجا زدم بیرون و با یه اشتباه در انتخاب مسیر خونه و ترافیک و اینها ساعت 19:30 رسیدم خونه! (آقا روزبه شل کن :دی و وضع منو شنیدی حالا شکر کن :دی)

راستی من یکیو دیدم که فامیلیش روزبه بود! و 2-3 باری دیدمش ! اون که شما نبودی؟ :f34r:

و همانطور که آقا روزبه گفتند ساعت 6 صبح 2شنبه باید اونجا باشیم گفت با لباس شخصی بیایید چون کلاه نداشتیم بدیم بهتون پس بیرون دژبان ببنیتتون گیر میده بهتون! و گفت اگر کسی بیرون کلاه خرید میتونه با لباس نظامی بیاد :)

در مورد اون وسایلی هم که ندادند و از همه مهمتر شرت و زیرپوش :دی گفت حتما با خودتون به اندازه بیارید گفت ممکنه محموله 1ناه دیگه برسه و شما تا اونموقع ... :دی =)) وگفت رکابی نیارید حتما آستین دار باشه!

شنبه صبح بریم قال قضیه لباس و وسایل را بکنیم :)

کسی تجربه خاصی داره یا مغازه خوبی میشناسه دریغ نکنه :)

اردتمند همه دوستان : مصطفی عشقی
 

IrDeveloper

Registered User
تاریخ عضویت
8 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
14
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
به غیر امام حسین حسن آباد و گمرکم رزمی فروشی پیدا میشه :) منم نمیدونم کجای میدون مستقرن ..شنبه باید برم دنبالش ....
آرم جواد که میخوره سمت چپ بالا جیب و دوخته میشه ..برچسبی قبول نیست ... اون سه تا اتیکت هم یکی میخوره بازو چپ ..یکی رو جیب راست و اون تفنگا هم رو یقه ...
آقا کسی میدونست رزمی فروشی خوب معرفی کنه بریم پوتینا رو تعویض کنیم ..لامصب یک کیلو نیم وزنشونه .. من پام کردم 2 قدمم نتونستم باش ور دارم از بس خشک بود ... راستی خیاطی هم معرفی کنید ...:rolleyes:

من وقتی لباسا رو گرفتم همراهش 3 تا اتیکت به من دادن بعدش یکم دیر رفتم اون یارو توضیحاتو داده بود. اولین اتیکت روش عکس تفنگه، دومی الله داره و زیرش نوشته نیروی زمینی ارتش و سومی وسطش 2تا شمشیره. اتیکت جواد جزهمیناس؟ میشه دقیقتر بگی اتیکت دوم و سوم و نام و نام خانوادگی کجا دوخته میشه. می ترسم اشتباه بشه دوشنبه رفتیم گیر بدن.
 

aminjooooon

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 آگوست 2011
نوشته‌ها
22
لایک‌ها
0
دوستان من امروز رفتم لباس و کفشمو عوض کردم.همون امام حسین
لباس خودشون انگار برزنته(خیلی کلفته) اونو دادم یه ست نخی گرفتم
پوتینام دادم یه پوتین با مارک یوردصنعت گرفتم.الحق در مقابل پوتینای خودشون عین پر سبکه.ببین چیه که خوده سرگرده دیروز میگفت پوتینارو عوض کنید
راستی ارم و اتیکتو همونجا میزنن
 

RoOozbeh

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 جولای 2005
نوشته‌ها
962
لایک‌ها
25
دوستان من امروز رفتم لباس و کفشمو عوض کردم.همون امام حسین
لباس خودشون انگار برزنته(خیلی کلفته) اونو دادم یه ست نخی گرفتم
پوتینام دادم یه پوتین با مارک یوردصنعت گرفتم.الحق در مقابل پوتینای خودشون عین پر سبکه.ببین چیه که خوده سرگرده دیروز میگفت پوتینارو عوض کنید
راستی ارم و اتیکتو همونجا میزنن
اسم مغازه چی بود؟ کجا واقع شده بود بگو ماهم بریم همونجا..... راستی مارکای دیگه پوتین هارم امتحان کردی؟
چقدر هزینه کردی ؟
 

RoOozbeh

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 جولای 2005
نوشته‌ها
962
لایک‌ها
25
سلام مجدد به همه دوستان :)

روزبه ترمز بریدیها :دی بابا تازه اولشه :دی اینجوری باشی که "فقط" خودتو اذیت میکنی! (قضیه آمپول را که یادت نرفته =)) )

راستش من توقع برخورد و رفتار و جای بدتر ازاین را داشتم که الحق از تصوراتم خیلی بهتر بود ولی میتونست با یه چند تا تغییر کوچک بهتر از اینها هم باشه :)

خب توضیحاتو که آقا روزبه دادند و من هم باز یه جور توضیح میدم که مطالب دیگه هم توش باشه :دی

ساعت 8:50 رسیدیم گلستان دهم که کاشف به عمل اومد یه مسیر 20 دقیقه ای باید بریم تا برسیم به محل تجمع نوسربازان :دی

بعد راه افتادیم به محل تجمع برای گرفتن برگه و اینها. خدا را شکر از 9:30 که اونجا نشستیم تا 2 ساعت بعدش تو سایه بودیم :) اون اسم خوندنها که خیلی سوژه بود =)) من که کلا با روی خنده رفتم و تا تهش تحمل کردم اصلا ارزش ناراحتی و اعصاب خوردی را نداشت جدا! چون از قبل خودمو آماده کردم برای هدر دادن یه روز از عمرم :دی و این تصورات خیلی کمکم کرد و در بقیه عمر سربازیم هم باید همش از این تصورات داشته باشم وگرنه مثل آقا روزبه بخوام کمی منطقی تر فکر کنم حتما به دوره چلچلی نمیرسم و از شدت عصبانیت و اینها کار دست خودم میدم (که فکر میکنم "اونها" هم همینو میخواند که ... )


اسمها را که خوند دومیش ماله من بود :دی دیگه نشستم به مطالعه یه کتاب که آورده بودم :دی ولی باز صدا و مسخره بازیهاشون رو اعصاب بود :دی (اگر اینها برگه اولی را هم به ترتیب حرفو الفبا میکردن جای 3 ساعت تو 1ساعت تموم میشد) (اینجا بود که داداش رفیقمو شناختم که با ما هم خدمته :دی)

برگه دوم شکر خدا به ترتیب حرفو الفبا بود که سریع پخش شد :) و اینجا بود که با یه ذره دقت تونستم مچ امین جووووووون را بگیرم :دی گفتم چاکر بروبچ پی تی ! نگرفت چی میگم :دی (خب گرم هم بود حق داشت بنده خدا :دی) گفتم آقا تو تاپیک فلان گفت ااا شما :دی دیگه خودمو معرفی کردم :دی و بعد هم رفت پیش رفقاش و ندیدمش :(

بعد رسیدیم به گندترین مرحله (البته از نظر من که میگم چرا! ) یعنی حضور غیاب با توجه به کد ملی! خب اینجا باید بگم که همانطور که آقا روزبه گفت اونهایی که بالا سر ما
ان شالله 2 تا ازون آمپول ها در روزای اخیر نسیبتون میشه ....
بعد هی بگو شل کن :دی
 
بالا