زیباترین ابیات

[roje_aria79]

دل دیدن رویت از خدا می خواهد
وصلت به تضرع و دعا می خواهد
هستند شکر لبان در این ملک بسی
لیکن دل دیوانه ترا می خواهد

 

[roje_aria79]

آنان که به ریشه ها نپرداخته اند
جز ساقه و شاخسار -نشناخته اند
ایوان بلند آرزوهاشان را
بر شانه تپه ای شنی-ساخته اند
بهمن رافعی بروجنی

 

[roje_aria79]

ما کوچه به کوچه-عشق را در زده ایم
بی واسطه-پا بر سر باور زده ایم
زان بیش که زندگی به ما پشت کند
با مرگ نشسته ایم و ساغر زده ایم.
بهمن رافعی بروجنی

 

[پری]

غروب دوستی رنگش طلاییست *** گر چه آخرش رنج و جداییست

 

[پری]

حس هميشه داشتنت نه عشق و دلبستگيه
نه قصه گسستن نه حرف پيوستگيه
عادت و عشق و عاطفه هر چه لغت تو عالمه
براي حس من و تو يه اسم گنگ و مبهمه

 

[roje_aria79]

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم تو را-وآنگه گرفتارت شوم.

 

[پری]

مـــــرا آمــــوخـتــــی آواره باشـــم

بـه درگــاه جنــون بیچــاره باشـــم

تو خورشیدی مدار عشق با توست

مـــرا بگـــــذار تـا سیــــاره باشـــم

 

[roje_aria79]

فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بندهء عشقم و از هر دو جهان آزادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

 

[alireza_zebel]

بر دوخته ام ديده چو باز از همه عالم

تا ديده من بر رخ زيباي تو باز است

 

[alireza_zebel]

دل ما به دور رو يت ز چمن فراغ دارد

كه چو سرو پاي بند است و چو لاله داغ دارد

 

[alireza_zebel]

ياد باد آنكه سر كوي توام منزل بود

ديده را روشني از خاك درت حاصل بود

 

[alireza_zebel]

نه وصلت ديده بودم كاشكي اي گل نه هجرانت
كه جانم در جواني سوخت اي جانم بقربانت
تحمل گفتي و من هم كه كردم سالها اما
چقدر آخر تحمل بلكه يادت رفته پيمانت

 

[پری]

از حادثه ی جهان زاینده مترس
از هرچه رسد چونیست پاینده مترس
این یکدم عمر را غنیمت می دان
بر رفته میندیش و ز آینده مترس

 

[پری]

من همين دو روز دنيا مهمونه توام
عمر آدمی يه آه و يه دمه
اگه صد سال ديگه هم عمر بکنم
واسه ديدن روی تو کمه

 

[roje_aria79]

من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بندهء آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم

 

[پری]

هزار جهد بكردم كه سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش ميسرم كه نجوشم
به هوش بودم از اول كه دل به كس نسپارم
شمايل تو بديدم، نه عقل ماند و نه هوشم *

 

[پری]

اين روزها به همه جا پناه مي برم
تا از خود بگريزم
و چه بيهوده گريختني....

 

[amirhvr]

اي گل ، تو ز جمعيت گلزار ، چه ديدي *** جز سرزنش و بد سري خار ، چه ديدي
اي لعل دل افروز ، تو با اينهمه پرتو *** جز مشتري سفله ، ببازار چه ديدي
رفتي به چمن ، ليك قفس گشت نصيبت *** غير از قفس ، اي مرغ گرفتار ، چه ديدي
اي دل عاشق ، جز عشق معشوق چه ديدي *** جز زيبايي معشوق ، چه ديدي​

 

[roje_aria79]

ما بانگ بر این گنبد ارزق بزنیم
چون مرغ حق از عشق تو حق حق بزنیم
بنمای جمال خود که ما ذره صفت
در پرتو روی تو معلق بزنیم

 

[roje_aria79]

چون عمر به سر رسد چه بغداد و چه بلخ
پیمانه که پر شود چه شیرین و چه تلخ
افسوس که بعد از من و تو ماه بسی
از سلخ به غره آید از غره به سلخ