برگزیده های پرشین تولز

زیباترین اشعار عاشقانه

mOorteza

Registered User
تاریخ عضویت
16 آپریل 2013
نوشته‌ها
83
لایک‌ها
34
محل سکونت
خراسان جنوبی-بیرجند
در عمیق ترین نقطه ی دریا

غرق شده ام

و از آن پایین

تو را می بینم که مثل شهابی

از آسمانم عبور می کنی

و من هر چه بیشتر آرزویت می کنم

بیشتر غرق می شوم

کاظم خوشخو
 

mOorteza

Registered User
تاریخ عضویت
16 آپریل 2013
نوشته‌ها
83
لایک‌ها
34
محل سکونت
خراسان جنوبی-بیرجند
این دنیای کوچک و هفت میلیارد آدم؟

یعنی تو باور می کنی؟

شمرده ای؟

کی شمرده است؟

جز سیاستمدارها

دیده ای کسی آدم بشمرد؟

باور نکن

نارنجی!

باور نکن

سبز آبی کبود من!

باور کن

همه ی دنیا فقط تویی

و برخی دوستان

بقیه هم تکراری اند !

عباس معروفی
 

mOorteza

Registered User
تاریخ عضویت
16 آپریل 2013
نوشته‌ها
83
لایک‌ها
34
محل سکونت
خراسان جنوبی-بیرجند
صدای قلب نیست!

صدای پای توست،

که شب ها در سینه ام می دوی

کافی ست کمی خسته شوی

کافی ست کمی بایستی
گروس عبدالملکیان
 

mOorteza

Registered User
تاریخ عضویت
16 آپریل 2013
نوشته‌ها
83
لایک‌ها
34
محل سکونت
خراسان جنوبی-بیرجند
و تازه می فهمم، که برف خستگی خداست
آن قدر که حس می کنی، پاک کنش را برداشته
می کشد روی نام من، روی تمام خیابان ها
خاطره ها ....

گروس عبدالملکیان
 

mOorteza

Registered User
تاریخ عضویت
16 آپریل 2013
نوشته‌ها
83
لایک‌ها
34
محل سکونت
خراسان جنوبی-بیرجند
من فکر می کنم که فقط عشق می تواند

پایان رنج ها باشد

به همین خاطر

همیشه آوازهای عاشقانه می خوانم

من همان سربازم

که در وسط جنگ

محبوبش را فراموش نکرده است!


رسول یونان
 

mOorteza

Registered User
تاریخ عضویت
16 آپریل 2013
نوشته‌ها
83
لایک‌ها
34
محل سکونت
خراسان جنوبی-بیرجند
من چشم هایم را بستم و

تو قایم شدی

من هنوز روزها را می شمارم و

تو پیدا نمی شوی،

یا من بازی را بلد نیستم

یا تو جر زدی!
ناصر رعیت نواز
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
تو نه مهتاب و نه خورشیدی و نه دریایی!
تو همان ناب ترین جاذبه ی دنیایی..
تو پر از حرمت بارانی و چشمت خیس است
حتم دارم که تو از پیش خدا می آیی..
مثل اشعار اهورایی باران پاکی..
و به اندازه ی لبخند خدا زیبایی!
خواستم وصف تو گویم همه در یک رویا !
چه بگویم که تو زیبا تر از آن رویایی..
مثل یک حادثه ی عشق پر از ابهامی!
و گرفتار هزاران اگر و امایی..
ای تو آن ناب ترین رایحه ی شعر بهار ..
تو مگر جام شرابی که چنین گیرایی؟
من به اندازه ی زیبایی تو تنهایم..
تو به اندازه ی تنهایی من زیبایی..
 

hamidra

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 دسامبر 2014
نوشته‌ها
79
لایک‌ها
37
سن
30
تا که می آیی به ذهن من تبسم می کنم
با تو بودن را به آرامی تجسم می کنم

چشمهایت گفتنی ها دارد و طبعم غزل
با زبان عشق با چشمت تکلم می کنم

شعر می پاشم درون خاک حاصل خیز دل
واژه ها را سبز احساس تفاهم می کنم

گاه شعرم مثل چشمت حاوی آرامش ست
گاه با امواج گیسویت تلاطم می کنم

با نت و موسیقی لمس تو شاعر می شوم
خستگی را لابلای طعم تو گم می کنم

با تو وقتی از خیابان های دل رد می شوم
دانه ی اسفند دود از چشم مردم می کنم

مثل آدم باب میل تو هوایی می شوم
شوکت فردوس قربانی گندم می کنم
 

hamidra

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 دسامبر 2014
نوشته‌ها
79
لایک‌ها
37
سن
30
اینجا دلی تنگ است آنجا را نمیدانم!
اینجا هوا ابریست آنجا را نمیدانم!
اینجا شده پاییز آنجا را نمیدانم!
اینجا همه رنج است آنجا را نمیدانم!
اینجا بغض شده همدم آنجا را نمیدانم!
اینجا کسی سر به دیوار آنجا را نمیدانم!
اینجا شاید کمی ترس آنجا را نمیدانم!
اینجا همه چیز خیال است آنجا را نمیدانم!
اینجا شدم خسته آنجا را نمیدانم!
اینجا فکر،فکر توست آنجا را نمیدانم!
اینجا دلی تنگ است آنجا را نمیدانم!
اینجا فقط تو تو تو آنجا را نمیدانم
 

hamidra

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 دسامبر 2014
نوشته‌ها
79
لایک‌ها
37
سن
30
بزن نی زن که بس دلگیرم امشب
خدا داند ز غم می میرم امشب

به جان آمد دلم زین زندگانی
فغان از جور و از بی همزبانی

بزن نی زن از این نالان ترم کن
بزن آتش به دل خاکسترم کن

بزن نی زن که دلتنگ از زبانم
بزن نی زن که رسوای جهانم

از این سازت مرا غمگین ترم کن
مرا آتش زن و خاکسترم کن

بزن نی زن که با من هم نوایی
تو هم می سوزی و هم درد مایی

تو هستی گریه هایم را بهانه
بخوان بار دگر از غم ترانه

کتاب درد و غم در سینه دارم
به خاک, این دفتر غم می سپارم
 

Aliata8

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
4 اکتبر 2015
نوشته‌ها
99
لایک‌ها
27
مــــن به این مهــــر سکوتـــــ
مــــن به این تاریکــــی
مــــن به مــــا
مـــن به فرسودگــــی ذهـــن خـــودم معترضــــم!!!
که چــــــــرا ...
شــوق آغــــاز مــــرا
و منــــی چون مــــن را
ز خــــودم دزدیدنــد !
به کجــــا بر گــــردم ؟
حق برگشتـــن را ز تنــــم دزدیدنــــد ...
سفـــر آیینــــه هــــم رنگـــی نیستــــــ
خوابـــــ رنگیــــن مــــرا دزدیدنــــد
 

ترانه18

Registered User
تاریخ عضویت
15 آپریل 2013
نوشته‌ها
183
لایک‌ها
677
محل سکونت
تهران
با استکان قهوه عوض کن دوات را
بنویس توی دفتر من چشم هات را

بر روزهای مرده تقویم خط بزن
وا کن تمام پنجره های حیات را

خواننده ی کتیبه ی چشم و لبت منم
پر رنگ کن بخاطر من این نکات را

ما را فقط به خاطر هم آفریده اند
آن گونه که خواجه و شاخ نبات را

نام تو با نسیم نشابور می رود
تا از غبار غم بتکاند هرات را

یک لحظه رو به معبد بودائیان بایست!
از نو بدل به بتکده کن سومنات را

حالا بایست! دور و برت را نگاه کن
تسخیر کرده ای همه کائنات را

تا پلک می زنی، همه گمراه می شوند
بر روی ما مبند کتاب نجات را ...

علیرضا بدیع
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
[Forwarded from ʝ ཞ ɠɧ49]
به قدری دوستت دارم که قدرش را نمی دانم
به تن چون روح می مانی، بمانی زنده می مانم

خیال است آنکه بی یادت زمانی بگذرد بر من
محال است آنکه از رویت زمانی رو بگردانم...

دل از دستم رها می شد اگر پایش نمی بستم
ز شرمت دل نهان کردم که عیبم را بپوشانم

بجز نام تو هر نامی، بجز راه تو هر راهی
اگر گفتم غلط گفتم، اگر رفتم پشیمانم

گهی یادت به سر دارم، گهی نامت به لب دارم
دمی خاموش خاموشم، دمی دیگر خروشانم

بلا تشبیه میگویم بدانی حال و روزم را
که چون چشم تو بیمارم، که چون زلفت پریشانم...
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
حق نداری به کسی دل بدهی الا من

پیش روی تو دو راه ست فقط : من یا من


عاشقم دست خودم نیست به هم می ریزم

که تو هم با دگران خوب شوی هم با من
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
تو از عبور جاده ها مرا بهانه کن فقط
به رنگ عاشقانه ها مرا ترانه کن فقط

من از عبور جاده ها نشانی تو خوانده ام
تو هم بیا و با دلت مرا نشانه کن فقط

به روی بام خانه ام بساز اشیانه ای
بیا کنار من بمان بیا ولا نه کن فقط

منم که پر ز غصه ام اسیر دست یاد ها
بیا و قلب خسته را پر از ترانه کن فقط...
 

glowra.com

Registered User
تاریخ عضویت
9 مارس 2016
نوشته‌ها
168
لایک‌ها
81
سن
33
محل سکونت
تهران
از زمانی می آیی که جاذبه

سیب را بین دستهایمان گم کرد

و جوانی مان را پای درخت نگه داشت


آمدی

با عصایی از آن درخت

و من عصایم از دست افتاده بود


هوای اتاق شرجی بود

نشستیم خیره به تُنگ آب

آن روز ساحل شلوغ بود

پیش از رفتن

به دریا زدیم

تا کسی

از گریه ی ماهی ها خبردار نشود

#رضا_باقری_فرد
 

glowra.com

Registered User
تاریخ عضویت
9 مارس 2016
نوشته‌ها
168
لایک‌ها
81
سن
33
محل سکونت
تهران
دل آرامم !!
تو آرامم...
تو را رامم...
کجا ماندے؟

شدم صیدت
تو بردے از دل آرامم...
کجا ماندے ؟

#علے_عطازاده
 

glowra.com

Registered User
تاریخ عضویت
9 مارس 2016
نوشته‌ها
168
لایک‌ها
81
سن
33
محل سکونت
تهران
عمر که بی عشق رفت
هیچ حسابش نگیر
آب حیات است عشق
در دل وجانش پذیر
هر که شود صید عشق
کی شود او صید مرگ
چون سپرش مه بود
کی رسدش زخم تیر؟
 
بالا