برگزیده های پرشین تولز

زیباترین اشعار عاشقانه

شبکه ایران فرتاک

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 می 2015
نوشته‌ها
5
لایک‌ها
4
سن
34
محل سکونت
تهران
بوسيدن تو آخر اين دخل و خرج بود
شبها به ياد تو دلم در هرج و مرج بود

هرجا نشستم گفته ام كم شيطنت نكرد
الحقُ وَ الانصاف ايشان نكته سنج بود

الهام مي گيرم از اين چشم شكلاتي
هي شعر مي گويم تو را اما قرو قاطي

جادو گر اشعار من ! وردي بخوان امشب
دنيا بفهمـــد كه شما اهل كراماتي

پشت سر هم معجزه داري ته جيبت
يك عكس پرسِنِلي و ... در حال تعقيبت!

عكاس ميگويد به تو: لبخند . . . بانو . . . سيب
ميخندي و گم ميشود شعري در اين سيبت

يك عاشقانه اين همه تصوير مي خواهد؟
يوسف كجايي خواب ما تعبير ميخواهد

وقتي جماعت بين روباه و پلنگند او . . .
من را كنارش دائما چون شير مي خواهد

شايد نوشتم علتش را تــــوي پرانتز
درياي من ! فانوس را باور نكن هرگز

يك شعر با صد قافيه يك وزن چندين بيت
اينها براي روح من يعني فتوسنتـــز
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,434
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید

شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم

عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم
بستهٔ سلسلهٔ سلسله مویی بودیم

کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

وحشی بافقی
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,434
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ

باران عطش که بر تن خاطره خورد

تصویر دوباره ای به شعرم گره خورد

تو آن سوی شیشه های دلتنگی و من

گنجشکک ساده ای که به پنجره خورد!
 

farshad10

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 جولای 2012
نوشته‌ها
5,815
لایک‌ها
4,842
سن
33
محل سکونت
ارومیه
عاشقانه هایی که برایت مینویسم

مثل آن چای هایی هستند که خورده نمیشوند!

یخ میکنند و باید دور ریخت!

فنجانت را بده دوباره پر کنم . . .
 

ForneverFlower

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 جولای 2012
نوشته‌ها
12
لایک‌ها
13
اگر شعرهای من زیباست
دلیلش آن است
که تو زیبایی.
حالا هی بیا و بگو چنین است و چنان است.
اصلاً مهم نیست تو چند ساله باشی من همسن و سال تو هستم
مهم نیست خانه‌ات کجا باشد
برای یافتنت کافی است چشم‌هایم را ببندم.
خلاصه بگویم حالا هر قفلی که می‌خواهد به درگاه خانه‌ات باشد
عشق پیچکی است که دیوار نمی‌شناسد.

گروس عبدالملکیان
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
غم درون سینه غوغا می کند

اشک چشمم دل چه رسوا می کند

می روی با کوله باری خاطره

چون که دل آرام پیدا می کند

مانده ام من در کنار پنجره

وای باران هم که شیدا می کند

زیر باران اشک می ریزم ولی

کی غم دل را تسلا می کند

سینه ام خالی است از شور و نشاط

کین زمانه دل چو صحرا میکند

کاش می شد رفتنی هرگز نبود

رفتنت دل را چه تنها می کند

زود می آیم عزیزم پیش تو

شوق ، دیدارت تمنا می کند


الهه درخشان
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
من به مردی وفا نمودم و او

پشت پا زد به عشق و امیدم

هر چه دادم به او حلالش باد

غیر از آن دل که مفت بخشیدم


دل من کودکی سبکسر بود

خود ندانم چگونه رامش کرد

او که می گفت دوستت دارم

پس چرا زهر غم بجامش کرد


اگر از شهد آتشین لب من

جرعه ای نوش کرد و شد سرمست

حسرتم نیست زآنکه این لب را

بوسه های نداده بسیار است


باز هم در نگاه خاموشم

قصه های نگفته ای دارم

باز هم چون به تن کنم جامه

فتنه های نهفته ای دارم


باز هم می توان به گیسویم

چنگی از روی عشق ومستی زد

باز هم می توان در آغوشم

پشت پا بر جهان هستی زد


باز هم می دود به دنبالم

دیدگانی پر از امید و نیاز

باز هم با هزار خواهش گنگ

می دهندم بسوی خویش آواز


باز هم دارم آنچه را که شبی

ریختم چون شراب در کامش

دارم آن سینه را که او می گفت

تکیه گاهیست بهر آلامش


زانچه دادم به او مرا غم نیست

حسرت و اضطراب و ماتم نیست

غیر از آن دل که پر نشد جایش

بخدا چیز دیگرم کم نیست


کو دلم کو دلی که برد و نداد

غارتم کرده، داد می خواهم

دل خونین مرا چکار آید

دلی آزاد و شاد می خواهم


دگرم آرزوی عشقی نیست

بی دلان را چه آرزو باشد

دل اگر بود باز می نالید

که هنوزم نظر باو باشد


او که از من برید و ترکم کرد

پس چرا پس نداد آن دل را

وای بر من که مفت بخشیدم

دل آشفته حال غافل را
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
میان آفتاب های همیشه
زیبائی تو
لنگری ست -
نگاهت شکست ستمگری ست -
و چشمانت با من گفتند
که
فردا
روز دیگری ست.

احمد شاملو
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
( فروغ فرخزاد)
"رفتن" !

رفتن که بهانه نميخواهد ،
يک چمدان ميخواهد از دلخوريهاى تلنبار شده و گاهى حتى دلخوشيهاى انکار شده ...
رفتن که بهانه نميخواهد وقتى نخواهى بمانى ، با چمدان که هيچ بى چمدان هم ميروى !

"ماندن" !

ماندن اما بهانه مى خواهد ،
دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغهاى دوست داشتنى،
دوستت دارمهايى که مى شنوى اما باور نمى کنى،
يک فنجان چاى، بوى عود، يک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شيرين ...

وقتى بخواهى بمانى ،
حتى اگر چمدانت پر از دلخورى باشد خالى اش مى کنى و باز هم ميمانى ...
ميمانى و وقتى بخواهى بمانى ، نم باران را رگبار مى بينى و بهانه اش مى کنى براى نرفتنت !

آرى ،
آمدن دليل مى خواهد
ماندن بهانه
و رفتن هيچکدام ......
 

farshad10

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 جولای 2012
نوشته‌ها
5,815
لایک‌ها
4,842
سن
33
محل سکونت
ارومیه
در دو چشمش گناه مي خنديد
بر رخش نور ماه مي خنديد
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله ئي بي پناه مي خنديد

شرمناك و پر از نيازي گنگ
با نگاهي كه رنگ مستي داشت
در دو چشمش نگاه كردم و گفت:
بايد از عشق حاصلي برداشت

سايه ئي روي سايه ئي خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسي روي گونه ئي لغزيد
بوسه ئي شعله زد ميان دو لب
فروغ فرخزاد
 

imanbaraty

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2009
نوشته‌ها
442
لایک‌ها
136
محل سکونت
ایران
ای سراپایت سبز
دستهایت را چون خاطره ای سوزان، در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازش لبهای عاشق من بسپار
باد ما را با خود خواهد برد
باد ما را با خود خواهد برد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
شعری از زنده یاد مشفق کاشانی:

ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﮐﻠﺒﻪ ﺩﻧﺠﯽﺳﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ی ﺧﻮﺩ
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ....
ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ
ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﮔﻬﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ
ﮔﺎﻩ ﺧﺸﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﮔﻬﯽ ﺷﺮشر ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ

ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺳﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﻣﺮﮒ
ﺑﻪ ﺷﻔﺎﺑﺨﺸﯽ ﯾﮏ ﻣﻌﺠﺰﻩ
ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ

ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺣﺎﻟﺖ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ
ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ آﻥ
ﻗﻮﺱ ﻭ ﻗﺰﺡ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭد

ﺯﻧﺪﮔﯽ
آﻥ ﮔﻞ ﺳﺮﺧﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺑﻮﯾﯽ
ﯾﮏ ﺳﺮآﻏﺎﺯ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭد.……….
زندگی کن

ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ
ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ
ﺭﻭﻧﻖِ ﻋﻤﺮِ ﺟﻬﺎﻥ
ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﮔﺬﺭﺍﺳﺖ

ﻗﺼﻪ ی ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺎ ....
ﺑﺮﮔﯽ ﺍﺯ
ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍﺯ ﺑﻘﺎﺳﺖ

ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ ....
ﮔﻞ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ ....
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ
ﺭﻧﮓ ﺧﺰﺍﻥ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ ....
ﻫﻤﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ؛

ﺟﺎﻥ ﻣﻦ
ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ
ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﮐﻮﭺ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ ...

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
نیستم قانع به این دیدارهای بیش و کم

قصه را کوته کنم، دربست می خواهم تو را !


عمران صلاحی
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
عزیزم دوری ات خیلی برای من خطر دارد

من و تو خوب می دانیم که دلتنگی خطر دارد


همین دیروز دکتر گفت احوالت مساعد نیست

تصور کرده داروها به حال من اثر دارد


سراپایم میان دستگاهی سرد، اسکن شد

یکی باید بیاید از دلم تصویر بردارد..!


عزیزم حال من این روزها بدجور داغون است

اگر بدتر کنی بهبودی اش ، اما و گر دارد


نفسهایم گرفته،دست و پایم سست، رنگم زرد

عزیزم دوریت جداً برای من ضرر دارد




سرخوش پارسا
 

farshad10

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 جولای 2012
نوشته‌ها
5,815
لایک‌ها
4,842
سن
33
محل سکونت
ارومیه
عزیزم دوری ات خیلی برای من خطر دارد

من و تو خوب می دانیم که دلتنگی خطر دارد


همین دیروز دکتر گفت احوالت مساعد نیست

تصور کرده داروها به حال من اثر دارد


سراپایم میان دستگاهی سرد، اسکن شد

یکی باید بیاید از دلم تصویر بردارد..!


عزیزم حال من این روزها بدجور داغون است

اگر بدتر کنی بهبودی اش ، اما و گر دارد


نفسهایم گرفته،دست و پایم سست، رنگم زرد

عزیزم دوریت جداً برای من ضرر دارد




سرخوش پارسا

:general503::general503::general503::general503::general503::general503::general503::general503:
 

saeedjoon2

Registered User
تاریخ عضویت
18 ژانویه 2014
نوشته‌ها
155
لایک‌ها
40
سن
35
محل سکونت
شیراز
تو همان عابری هستی

که خزان دلم را

با گام هايت

بهار عشق کردی

تو تکرار بارانی

و نگاهت تابلوی قشنگ شبی زيباست

که مرا می خواند
 

achardownload

Registered User
تاریخ عضویت
2 مارس 2015
نوشته‌ها
470
لایک‌ها
96
حافظ میگه :
ألا یا أیها السّاقی! أدر کأساً وناوِلها
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بوی سیب می دهد تمام خاطرم برای چیست؟

این صدای آشنا که می نوازدم صدای کسیت؟



یک نفر تمام قلب من به رهن چشم های اوست

یک نفر که روز هم ستاره ی نگاش چیدنی ست



کفر اگر...خدای دیگری برای من رقم زده است

یک نفر که آیه های خنده اش شنیدنی ست



شعرهایم از" همیشه "از"هنوز"تا ابد پر است

زیر سایبان پلک شاعرش غزل شنیدنی ست



از خدا که نیست مخفی از شما چرا که شب به شب

طعم خوابهایم از خیال نازکش چشیدنی ست



راستی تمام سطرهای دفترم کمی نم است

آخر آسمان ابری دوچشمم عاشق کسی ست



لیلا عبدی
 
بالا