ملک جم معروف شد با رنگ و بوي اختلاس
مست و مدهوشند جمعي از سبوي اختلاس
ما که از ورزش عقب مانديم اکنون خوشدليم
فتح شد با جهد مسئولين سکوي اختلاس
عشق ميهن ، نور ايمان چون به هم دادند دست
شد شکوفا مثل يک گل خلق و خوي اختلاس
مثل آرايشگري ماهر عزيزان سال ها
کرده اند از عشق مردم شاد موي اختلاس
عده اي صادق تر از صادق به پشت ميز ها
يا که واضح تر بگويم ، نبش کوي اختلاس
تکيه کردند و ره صد ساله ي خود يک شبه
رفته نوشيدند آب زر ز جوي اختلاس
سبحه ي يُسري به دست و جاي مهري بر جبين
مي چکد از دستشان آب وضوي اختلاس
بي وضو ، بي غسل اگر دزدي کني باشد حرام
حفظ ظاهر کن سپس بشتاب سوي اختلاس
مانده نصف مردم ايران به زير خط فقر
تو چرا بر دل گذاري آرزوي اختلاس؟
زير پل يک عده بي دين توي کارتن رو به موت
بي خيالش باش مومن در پتوي اختلاس
هست پاسپورتت دوگانه سوز و خارج جاي توست
مي زني لبخند بر ما در ننوي اختلاس
شاعرک بشکن قلم را و برو کشکت بساب
چون خطر بسيار دارد هفت توي اختلاس
( .... ) از فقر اگر شد پاره فکر چاره باش
چون به تو چيزي نماسد از رفوي اختلاس
يادت از شهرام رفت و آن کثافت کاريش
کم شنيدي از بزرگان هاي و هوي اختلاس؟
هرکجا گندش درآمد بيل ها آماده است
خاک مي پاشند آقايان هم به روي اختلاس
(مسيح اسدي پويا)
مشاهده پیوست 193388