همانطور كه دوستان عزيز مي دانند " ري را " نام يكي از مشهور ترين شعر هاي نيماي بزرگ است .
"ري را"... صدا ميآيد امشب
از پشت "كاچ*" كه بند آب
برق سياه تابش تصويري از خراب
در چشم ميكشاند
گويا كسي است كه ميخواند
اما صداي آدمي اين نيست
بانظم هوشربايي من
آوازهاي آدميان راشنيدهام
در گردش شباني سنگين
ز اندوههاي من
سنگينتر
و آوازهاي آدميان را يكسر
من دارم از بر
يكشب درون قايق دلتنگ
خواندند آنچنان
كه من هنوز هيبت دريا را
در خواب ميبينم
ري را... ري را...
دارد هوا كه بخواند
در اين شب سياه
او نيست با خودش
او رفته با صدايش
خواندن نميتواند
ارادتي كه آقاي سيد علي صالحي به نيما دارد و مخصوصا به اين شعر نيما باعث شده است كه در اشعارش به اين كلمه اشاره كند .
متن مصاحبه ايشان را در مورد علاقه ايشان به اين شعر نيما را بخوانيد .
« شعر" نيما "هرگز به آخر نمي رسد ، شعر نيمايي و دوران آن تمام شده است, اما شعر نيما غنيمت زبان فارسي است و هنوز هم هيچ شاعري نتوانسته است شعري با قدرت و عظمت شعر " ري را " نيما خلق كند. »
" سيد علي صالحي " ، شاعر معاصر ، چگونگي ، چرايي و نحوه آفرينش و بيان شعر نيما را تشريح نموده است . او ، كه اگر چه به گفته خودش ، زماني " خلعلي " ميپنداشتندش ، اما اكنون ، باز هم به گفته اش ، در آن حد ماندگار شده است كه مشتاقان در پياش دوانند و ...
اين گفت و گو را بخوانيد :
گاه حتي اهل قلم حرفهاي ، از سه عنوان شعر نو , شعر نيمايي و شعر امروز به يك تعبير ياد مي كنند , نظر شما همين است؟
نخستين بار است كه چنين پرسش ظريفي مطرح مي شود , دو سال پيش هم به اين تفاوت ضمني و كمرنگ اشاره داشتم ، فرهنگ كلي گويي آفت آزار دهنده اي است كه بيشتر دست پخت اساتيد تنبل است ؛ مثل خود واژه توهين آميز " اساتيد " كه از اساس غلط است. استادهاي تنبل نمي خواهند ، از آشپزخانه " كلان روايت " بيرون بيايند . حتي در سخنراني ها ديده و شنيده ام كه اين سه عنوان را به يك معنا مي آورند . شعر امروزه ؟ غزل حافظ هنوز هم شعر امروز است ؛ و كوه كوه شعر نو خوانده ايم كه ابدا شعر امروز به شمار نرفته و نميرود وكهنه تر از شعر" ابومزقل ابن حاجب" است , شعر نيمايي هم يعني همان كلام موزوني كه در حجم اوزان نيمايي زاده مي شود , اما " شعر نو " باز هم كليتي است كه چندين جريان , موج و جنبش شعري را از نيما تا امروز در بر مي گيرد , همچنين شاعران مستقل از جريان ها هم متعلق به همين معنايند ، "شعر نيمايي"،" سپيد "،" شاملويي"، "حجم" ," موج نو" ," موج ناب" , و" شعر گفتار" , همچنان " نو" ناميده مي شوند البته اين نكات بسيار پيش پا افتاده است.
منظور نيما از " شعر نو" چه بود؟
در آن زمان , يعني گشودن جبههاي در برابر شعر كلاسيك , يعني عبور از صورت و سيرت شعر كهن , وداع با اوزان عروضي و توزين مضاعف مصاديع , و همچنين تغيير مسير اشباع شده سوبژه و ابژه .
بحران شعر معاصر از كجا شروع مي شود, سر چشمهاش كجاست؟
به اتفاقي به نام بحران در شعر و بحران شعر اعتقادي ندارم . شعر فارسي در طول حيات طولاني خود , دور به دور , يا شكوفايي را طي كره يا ركود و اشباع شدگي را . نمي توانم ، از دوره هاي ركود و اشباع شدگي به نام بحران ياد كنم , ركود و اشباع شدگي ادواري , در واقع دوران دورخيز كردن شعر براي رسيدن به افق و گستره تازه تري است . مثلا در اواخر دهه 50 تا اوايل دهه60 , شعر شاملويي و زبان فاخر و فخيم آرام آرام دچار ضربه شدن و نوعي اشباع گريز ناپذير شدكه البته در اواسط دهه 60 , اين ركود به حاشيه رفت و جريانهاي تازه تري عرصه را در مقام يك امكان غالب و فراگير به دست گرفت.
جريان غالب اين دو دهه در شعر ما , با نام جنبش شعر گفتار مطرح شده است . آيا اين جنبش نيز از پيشنهادات نيما بوده است؟
رسيدن به زبان طبيعي , در شعر , پيشنهاد نيماست . اين زبان طبيعي , همين شعر گفتار است.
چرا شعر نيمايي به مفهوم رعايت تمام اسلوبهاي شعري نيما , از تاثير بيرون رفته و خاصه بعد از اخوان ثالث , ديگر هوا خواهي و مخاطبي ندارد؟
در اين 30 سال اخير بنا به آمار رشد جامعه بشري در تمام حوزه ها , به ويژه حوزه علوم , برابر با تحول در 3 هزار سال گذشته است . روزگار ما روز گار شتاب است . حدود 46 سال از آخرين سروده نيما مي گذرد , كم نيست ! اين حدودا نيم قرن يك طرف , و از رودكي تا نيما هم يك طرف , نيما اگر امروز ناگهان از خواب7 هزار ساله برخيزد و حتي موفق ترين و خلاقترين شعرهاي اين دهه را بخواند , از شدت عصبانيت , دوباره به همان غزل و قصيده باز مي گردد . در حالي كه اتفاقي نيفتاده است و تنها آرزوهاي محال آن پيرمرد محقق شده است ، پيشنهادات خود او راه تكامل را پيش گرفته است.
آيا شعر نيما به آخر رسيده است؟
شعر آن عزيز نابغه هرگز به آخر نمي رسد ، شعر نيمايي و دوران آن بله ! تمام شده است , اما شعر نيما غنيمت زبان فارسي است . هنوز هم هيچ شاعري نتوانسته است ، شعري با قدرت و عظمت شعر " ري را " نيما خلق كند.
اگر نيما زنده مي ماند , دو دهه ديگر بيشتر عمر مي كرد , آيا مي توانست مثلا شعر سپيد را تحمل كند و يا بپذيرد ؟
با رجوع به يادداشت هاي نيما , به نظر نمي رسد كه آدمي اهل جمود و تكرار باشد , او قدرت عبور از خود را داشت . زمان شكني ، چون نيما اگر چه عنايتي به شعر نوپاي سپيد نداشت ، اما كيمياي زمان به اضافه نبوغ فردي گاه معجزه مي آفريند.
مولفههاي شعر نيمايي چقدر در دوران اوليه شاعري شما تجلي پيدا كرده بود؟
كارم را در نوجواني با شعر كلاسيك شروع كردم , اما خيلي سريع" فروغ" , و بعد" شاملو" را شناختم , با اين حال ، آن ريتم ذهني و ضرباهنگ دروني شده , راهم را به سوي سر منزل "نيما " هدايت كرد , و چه كوتاه از آن ساخت بريدم , و راه نخست خود يعني " موج ناب" را يافتم , و اوايل دهه60 ، هم كه خود آغاز جنبش شعر گفتار بود.
چرا روي شعر نيمايي توقف نكرديد ؟
مطبوعات دهه پنجاه- خاصه نيمه نخست آن - هنوز هم اردوگاه شعر نيمايي بود , هنوز بحث بي سوادانه و نبرد كهنه و نو ادامه داشت.
سال 1351 در شب شعري در مسجد سليمان شعري نيمايي با عنوان " شبان " خواندم كه مورد استقبال قرار گرفت , اما سال 1353 به اين نوع تجارب شك كردم . در جمع دوستان يك بار گفتم " وزن آشكار خيلي لوس است " دوستي گفت : نظر شاملو هم همين است . واقعا تا آن لحظه جملهاي با اين مضمون از شاملو نخوانده بودم , اما شعرش مصداق همين اراده بود.
شما به عنوان شاعري تاثير گذار , كي از جنبش خود يعني شعر گفتار عبور خواهيد كرد ؟
در دهه اخير ديدم كه " عبور از خود" خيلي " مد " شده است. چه اشتباه خطرناكي , آن هم براي شاعران جا افتاده ، اين عبور از خود نيست , بلكه به تبع ديگران فرار از خود است . موج ها مي آيند و مي روند , اما جنبش " شعر " با آن رگه هاي درخشان گفتاري در شعر ما از اعصار دور تا امروز اتفاقي تفنني و يا نوعي اتود زدن كلامي نيست كه به ورزيدني فصلي قناعت كند ، اين كشف ادامه دارد ؛ و به جاي فرار از خود , تكامل خويش را پي خواهي گرفت . به نظر مي رسد دو سه شاعركه از خود فراركرده بودند, دارند سرجاي سابق خود باز مي گردند .
با يك مقايسه ساده بين شعر دو دهه اخير با دهه هاي پيشين تاثير شعر گفتار , چه در تقطيع و سطربندي و تدوين صورت شعر و چه در روح زباني آن , كاملا آشكار مي شود , اين نكته بر هيچ محقق و منتقد با انصافي پوشيده نيست . آيا خود شما در آغاز اعلام اين جنبش چنين دستاوردهايي را حدس مي زديد ؟
كاملا برگذشته وآينده اين اتفاق اشراف داشتم , چون همان زمان كه تقطيع و تدوين هموار شعر سپيد گفتار را اعلام كردم , نامه ها و نقدهاي تندي دريافت كردم . اما صبوري , صبوري و ايمان به راه خود و كار و كارو كار حقيقت نهايي را ثابت كرد.