دنيای غمانگيزِ نادرستی داريم
خيلیها سهمشان را
در اشتباهِ يک باورِ ساده از دست دادهاند
خيلیها رفتهاند رو به راهی دور
که نه دريچهای چشم به راه وُ
نه دريايی که پيشِ رو!
...
خستهام کردهاند
ديگر از هيچ کسی نخواهم پرسيد:
اين که اين همه خسته
اين که اين همه خودفروش
اين که اين همه نااميد
اين که ...
اين که ... قرار ما نبود!