شعرها و نثرهای کوتاه و زیبا

[equinoxx]

ﺁﺩﻣﺴﺖ ﺩﻳﮕﺮ،
ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ...
ﺩﻭﺳـﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑـﺮﺩﺍﺭﺩ ﺧـﻮﺩﺵ ﺭﺍ، ﺑـﺮﻳـﺰﺩ ﺩﻭﺭ ...

 

[kyle]

یک شب با تو تنها بودم


یک عمر

بی تو تنها.

رضا کاظمی

 

[kyle]

اگر دردم یکی بودی جه بودی؟

وگر غم اندکی بودی چه بودی؟

به بالینم حبیبی یا طبیبی

از این دو گر یکی بودی چه بودی؟

 

[kyle]

طوریم که در پی خطاب آمده ایم

نوریم ولیک در حجاب آمده ایم

در مجلس سوگ تو، تو را کی بینیم؟

کوریم و به جشن آفتاب آمده ایم

 

[AMD.POWER]

من در قلبم
مثل جعبه‏ای که از پری درش بسته نمی‏شودتمام جاهایی که بوده‏امتمام بندرهایی که به آنها رسیده‏امتمام منظره‏هایی که از پنجره‏ها و دریچه‏هایا در پستوها در رویا دیده‏ام راجا داده‏امهمه چیز، به اندازه‏ی همه‏ چیزو این بسیار کمتر است از آرزوهایم.


از": فرناندو پسوا"

 

[AMD.POWER]

زیبایی‌ام را پایانی نیستوقتی که در چشمان تو به خواب می‌رومو هراس کودکانه‌ام را از یاد می‌برمدر عطری که از تو بر سینه دارمچه بی‌پروا دوستت دارمو چه بی‌نشان تو را گم می‌کنموقتی که دروغ می‌گویمبه زنی که در چشمهای من تو را جستجو می‌کندو مردی که هر روز از نام تو می‌پرسد.


"فرناندو پسوآ"

 

[ibest]

پنج وارونه چه معنا دارد...
خواهر کوچکم این را پرسید
من به او خندیدم
کمی آزرده و حیرت زده گفت:
روی دیوار و درختان دیدم
آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم:
بعدها وقتی غم
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان میفهمی
پنج وارونه چه معنا دارد...

 

[ibest]

جلسه محاكمه عشق بود
و قاضي عقل ،
و عشق محكوم به تبعيد به دورترين نقطه مغز شده بود
يعني فراموشي ،
قلب تقاضاي عفو عشق را داشت
ولي همه اعضا با او مخالف بودند
قلب شروع كرد به طرفداري از عشق:
آهاي چشم مگر تو نبودي كه هر روز آرزوي ديدن اونو داشتي
اي گوش مگر تو نبودي كه در آرزوي شنيدن صدايش بودي
و شما پاها كه هميشه آماده رفتن به سويش بوديد
حالا چرا اينچنين با او مخالفيد؟
همه اعضا روي برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترك كردند
تنها عقل و قلب در جلسه ماندند
عقل گفت :ديدي قلب همه از عشق بيزارند !
ولي من متحيرم كه با وجودي كه عشق بيشتر از همه تو را آزرده
چرا هنوز از او حمايت ميكني !؟

 

[ibest]

این تو نیستی که مرا از یاد برده ای،
این منم که به یادم اجازه نمیدهم
حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند.
صحبت از فراموشی نیست!
صحبت از لیاقت است!

 

[AMD.POWER]

تنهایی تو را می‌شکند،

در شاخه‌های من بپیچ

باد را

غافل‌گیر ‌کنیم!


از: رضا کاظمی

 

[AMD.POWER]

دلم باران می خواهد
و چتری خراب و خیابانی که
هیچ گاه به خانه ی تو نرسد!
از: رضا کاظمی

 

[AMD.POWER]

جهانی را به تسلیم وا داشته ای
با پیراهنی سفید
بی تابِ گریختن از دستِ بندِ رخت!
رضا کاظمی

 

[kyle]

من و یارم
هیچگاه همدیگر را نخواهیم دید

او به باد پاییزی می ماند

من به برگی خشک

او باد است

می آید

من برگم
می روم.

علیرضا روشن​

 

[kyle]

ماه گرفتگی میشود،

وقتی که میخوابی…

بیداری هایت هم،

شق القمر است…

 

[kyle]

چه تاریک است جهان

نکند پروانه ای هستم

درون پیله ای؟!

 

[ibest]

سه چیز رو هرگز فراموش نکن

به همه نمی تونی کمک کنی

همه چیز رو نمی توانی عوض کنی

همه تو رو دوست نخواهند داشت

 

[ibest]

همیشه دعا کنید

چشمانی داشته باشید که بهترین ها را در آدم ها ببیند

قلبی که خطاکارترین ها را ببخشد

ذهنی که بد یها را فراموش کند

و روحی که هیچ گاه ایمانش به خدا را از دست ندهد

 

[ibest]

دیر یا زود تجربه ی زندگی به ما می آموزد که

در درون بعضی از انسان ها گاهی انسان دیگری ست که

او را هرگز نمی شناسی …

 

[AMD.POWER]

سلام

خداحافظ!

چیز تازه ای اگر یافتید،

بر این دو اضافه کنید

تا بل باز شود این در گم شده بر دیوار.

"حسین پناهی"

 

[AMD.POWER]

کفش، ابتکار پرسه های من بود !
و چتر، ابداع بی سامانی هایم !
هندسه، شطرنج سکوت من بود!
و رنگ، تعبیر دل تنگی هایم !
از: حسین پناهی