نمی دانم به کدامین پنجره دل دوخته ای که نگاه مضطربم را نمی بینی و صدای خسته ام را نمی شنوی. نمی دانم چگونه صدایت کنم تا اندوه را از تک تک کلماتم بخوانی. دیگر به هیچ یک از ثانیه ها اعتماد ندارم، ثانیه هایی که می روند و انتظار مرا بیشتر می کنن. پس کی میایی و نگاهم را از پنجره و ساعت پس می گیری؟
تقدیم به عشق