• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شعرها و نثرهای کوتاه و زیبا

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
به شعر می‌مانی تو.






هر بار که می‌خوانمت

دوباره سروده می‌شوی...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
من سر ریز سکوت شمایی ام که

نه حرفی برای زدن دارید

نه دلی برای عاشق شدن



تفسیر سکوتتان کار راحتی نیست

من شکست خورده ی تفسیر سکوت شمایم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
زنده بودن، سرودن بهانه
هرچه جز با تو بودن بهانه

ذکر نام تو یعنی تنفس
عاشقانه سرودن بهانه

خوب یعنی تو را خوب دیدن
پلک بستن- گشودن، بهانه

گریه هم مثل باران ضروری است
غصه از دل زدودن بهانه

دم به دم فال حافظ گرفتن
بخت را آزمودن بهانه

شعر دعوی، سرودن دروغین
زندگی عذر، بودن بهانه
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره ها!

یک طرف پنجره ها!

در همه آوازها! حرف آخر زیباست!

آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گاه یک لبخند آنقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه آنقدر دست نیافتنی میشود که با آن زندگی می کنیم
گاه یک نگاه آنچنان سنگین میشود که چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق آنقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دلم چه کودکانه بهانه تو را می گیرد
اما تو بزرگانه به دل نگیر
همیشه گفته اند : “بخشش از بزرگان است”
فقط بگو : “کودک است ، نمی فهمد”
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
نمی دانم به کدامین پنجره دل دوخته ای که نگاه مضطربم را نمی بینی و صدای خسته ام را نمی شنوی. نمی دانم چگونه صدایت کنم تا اندوه را از تک تک کلماتم بخوانی. دیگر به هیچ یک از ثانیه ها اعتماد ندارم، ثانیه هایی که می روند و انتظار مرا بیشتر می کنن. پس کی میایی و نگاهم را از پنجره و ساعت پس می گیری؟

تقدیم به عشق
 

Codes

Registered User
تاریخ عضویت
16 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
532
لایک‌ها
411
آن گل زودرس چو چشم گشود
به لب رودخانه تنها بود
گفت دهقان سالخورده که:
حیف که چنین یکه بر شکفتی زود
لب گشادی کنون بدین هنگام
که ز تو خاطری نیابد سود
گل زیبای من ولی مشکن
کور نشناسد از سفید کبود
نشود کم ز من بدو گل گفت
نه به بی موقع آمدم پی جود
کم شود از کسی که خفت و به راه
دیر جنبید و رخ به من ننمود
آن که نشناخت قدر وقت درست
زیرا این طاس لاجورد چه جست ؟
 

sepidar300

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2013
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
601
محل سکونت
اصفهان- همدان
حذر از عشق ندانم، نتوانم! “
اشكي از شاخه فرو ريخت
مرغ شب، نالة تلخي زد و بگريخت ...
اشك در چشم تو لرزيد،
ماه بر عشق تو خنديد!
يادم آيد كه : دگر از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم.
نگسستم، نرميدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌هاي دگر هم،
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم ...
بي تو، اما، به چه حالي من از آن كوچه گذشتم
 

Arman_r9

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 اکتبر 2014
نوشته‌ها
79
لایک‌ها
80
سن
34
یک سمت تویی و عشق : مرگی ساده
یک سمت جهان به قتل من آماده!
می ترسم! مثل بچه گنجشکی که
در دست دو بچه ی شرور افتاده
 

sepidar300

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2013
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
601
محل سکونت
اصفهان- همدان
باز هم من زنده ام،آه اي خدا متشکرم!

بازباران برغبارشيشه ها ،متشکرم!

بازهم بيداري وخميازه وصبحي دگر،

ديدن آينه ونور وصدا. ،متشکرم!

بازهم يک سفره ويک چاي داغ ونان گرم،

فرصت ديدارتو دراين فضا، متشکرم!

بارديگر ميتوانم بوکنم از پنجره،

ياس خيس خانه همسايه را متشکرم!

گرچه دراين وقت پر،گهگاه يادت ميکنم،

خاطرم جمع است ميبخشي مرا،متشکرم!

منکه بي تسبيح وبي سجاده ام ،ازمن بگير،

اين غزل راهم بعنوان دعا ،متشکرم...
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
دوست داشتنت،
اندازه ندارد!
پایان ندارد!
گویی بایستی بر ساحل اقیانوس و
موج های کوچک و بزرگ مکرر را
بی انتها، بشماری...
"سید علی صالحی"
 

one king love

Registered User
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2014
نوشته‌ها
204
لایک‌ها
321
به تو وابسته ام، مانند سربازی به سربندش

تو معروفی به دل بردن، مونالیزا به لبخندش

چه حالی داشتم با رفتنت، سربسته می گویم

شبیه حال مردی، لحظه اعدام فرزندش...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بیان کردم حدیث دوری وشرح شب هجران

پریشان کرد زلف و گفت : از زلفم پریشانتر؟

قصاب کاشانی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
همه جا سرد و سیاه رو لبام ناله و آه

سر من بی سایبون نگهم مونده به راه

موندم غمگین و سرد و تو دلم یه گوله درد

نه بهاری نه گلی پاییزِم پاییزِ زرد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد

خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد

من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند

نیمم آتش سوخت نیم دیگرم را باد برد
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
گویند هر آن کسان که با پرهیزند

زآنسان که بمیرند چنان برخیزند

ما با می و معشوق از آنیم مدام

باشد که به حشرمان چنان انگیزند
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
در میان گونه گونه مرگ ها

تلخ تر مرگی ست، مرگ برگ ها

زانکه در هنگامۀ اوج و هبوط

تلخی مرگ است با شرم سقوط

وز دگر سو خوش ترین مرگ جهان

زآنچه بینی آشکارا و نهان

رو به بالا و ز پستی ها رها

خوش ترین مرگی ست، مرگ شعله ها


محمدرضا شفیعی کدکنی
++++++++++++++++++++++++++++++++


از هر چه غم است گشته بودم آزاد

فریاد از این دامِ زمانه فریاد

ناگاه کمین گشود از مشرقِ دل

یلدای سیاهِ گیسوانت در باد

وحید عمرانی

 
بالا