• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شعر های تاریک

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تو کـه نيستي تا بـبـيـني من و اين دل شکسته
تک و تنها توي غربت به اميد تو نشسته

تو که نيستي تا ببيني منو اين دستاي خسته
يه ورق کاغذ خالي با يه احساس شکسته

تو که نيستي تا ببيني منو اين روزاي غميگين
يه سکوت سرد و وحشي توي لحظه هاي سنگين
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
سیاه می پوشم
برای همیشه گی نبوده هایت
نبودنت
نبودنم
نبودگی هامان ..
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تمام عمر رفتيم و شکستيم
به جز بار پشيماني نبستيم
جواني را سفر کرديم تا مرگ
نفهميديم به دنبال چه هستيم
عجب آشفته بازاريست دنيا
عجب بيهوده تکراريست دنيا
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship

رفتی و در باور باران گرفت
خاطراتت در وجودم جان گرفت
در عبور از فصل باران های سرد
با تو بودن نقطه ی پایان گرفت
با تو بودن عادتی دیرینه بود
روزگار از من تو را آسان گرفت...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
از با تو بودن دل برایم عادتی ساخت که هرگز بی تو بودن را باور ندارم...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
این "او" كیست..؟!

او را دوست دارم !
او نیامد ، او رفت !
او مرا دوست نداشت!

این "او" كیست ؟!
كه رد پایش همه در شعر من است...

این "او" كیست ؟!
كه تمنای وصالش همه در چشم من است...

این "او" كیست ؟!
كه تپش های دلم در نگهش بیدار است...

این "او" كیست ؟!

كه یكباره عشقش در سینه من جا خوش كرد...
این "او" كیست ؟!

هر كه می خواهد می تواند باشد !
او كه نشناخته قلبم زیر چنگال قساوت له كرد !
او مرا دوست نداشت !
او نیامد ، او رفت !
او را دوست دارم !
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
می روی اما دلم در موی تو جا مانده است
می روی لیلا ، ببـین مجنون چه تنها مانده است
می روی انگار از اول دِلت با ما نبود
می روی یک ثانیه گویی ز دنیا مانده است
برگهای سبز را در کوله بارت می بری
فصل غم ، فصل خزان ، در سینه ی ما مانده است
می روی خوشید رفت و آسمان باران گرفت
بغز در ابر گلوی لحظه ها جا مانده است
در دل دریایی ات یک عمر کشتی رانده ام
کشتی ام امروز در طوفان دریا مانده است
خاموش در پاسخ صد پرسش من ، تاکنون
شیوه ی خاموشی ات افسوس گویا مانده است
می روی در لحظه ی آخر نگاهم کن ، هنوز
در پس چشمان من شوق تماشا مانده است
گر چه گفتی برنمی گردی ، پس از یک عمر هم
گر بیایی ، عاشق زارت شکیبا مانده است
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود
باید بگویم اسم دلم ، دل نمی‌شود
دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود
تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای
از آسمان فاصله نازل نمی‌شود
خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی زِ پنجره داخل نمی‌شود؟
می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود
تا نیستی تمام غزل‌ها معلّق اند
این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
این شب ها
دلم بد جور گرفته این شب ها
غمت با دلم بازیش گرفته این شب ها
چقدر بی کس و تنهام
بی یاور و بی ستاره گشته ام در این شب ها
نه هم دمی نه بزمی گوشه گیر گشته دلم
بی تو هوای در سر ندارم گریانم این شب ها
رفتنت پر وبال از من گرفت
نه شوقی برای سرودن دارم نه نوشت این شب ها
سرایم سرای بی کسی است
پر نده ها هم دگر به شیشه اطاقم سر نمیزنند این شب ها
دلم پر از گلایه و سکوتم نه از رضایت باشد
غمی بزرگ به وسعت عشق دارم این شبها
با غ پاییز و باغبون باغ پاییزی را
دگر امید وصال را مرا ندا نمیدهند این شب ها
جز تو کسی مرا عاشق نخواهد دید
پژمرده گل یاس باغچه باران دگر صدا نمیزند مرا این شب ها
نیما تنها برگ زرد زندگی
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
میان تو و من فاصله ایست به پهنای یک عمر شاید؛زیاد که نیست ؟
چه رنجی میکشم من ... چه تحملی میکنی تو !!!
آغوشمان بازخواهد بود برای رسیدن خسته که نمیشوی ؟
چه اگر برسم ... چه اگر نرسی
چه اگرنیایم ...چه اگر نیایی
چه اگر نباشم ... چه اگر نباشی.
بگو که روزی به هممیرسیم . بگو که هستی . همین
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
واسه با وجود تو یکی شدن ، دل بی طاقت من منتظره
خلوت شب منو به هم بریز ، نذار این لحظه ها بی تو بگذره
واسه با وجود تو یکی شدن ، نفسام ثانیه ها رو می شمره
اسم تو مثل یه احساسه برام ، وقت اوج گرفتن دل منه
طعم بوسه های تو ، رو لبام مونده هنوز
گرمی وجود تو ، منو می کشه یه روز
لحظه جادویی قصه ما ، گفتن دوستت دارم بود با نگام
جلوی چشم منی هر جا می رم ، بدونی خاطرتو خیلی می خوام
پشت این پنجره های نقره ای ، شب مهتابی چشمای منه
رد شو از وسعت تنهایی من ، دل واسه دیدن تو پر می زنه
بیا برگرد ، دل من طاقت دوریتو نداره
همه جا ، هر لحظه چیزی تو رو یاد من میاره
واسه این بغض کویری ، گریه کردن یه سرابه
واسه طی کردن این شب ، پای خسته توی خوابه
رج بزن فاصله ها رو خط به خط ، جاده به جاده
چشم به راه تو نشسته ، دلی که دل به تو داده
دلی که اگه نباشی ، زنده بودنو نمی خواد
دیگه توی سرنوشتش ، هیچ کی مثل تو نمیاد
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
در این غزل نشسته ام از سر بگیرمت
شاید به موج این غزلم در بگیرمت
نه تو شکار هستی و نه من شکارچی
بگذار کودکانه کبوتر! بگیرمت
این دست ها که وقت دعا باز می کنم
آغوش وا شده ست که بهتر بگیرمت
هر شب صدای در ، و کسی پشت در نبود
امشب نشسته ام پس ِ این در ، بگیرمت
از کودکی دویده ام و گرگِ بازی ام
آنقدر می دوم که در آخر بگیرمت
عمری ست می روی و به گردت نمیرسم
عمری ست گفته ام به خودم گر بگیرمت . . . !
دنیا قفط میان من و تو زیادی است
چیزی نمانده است که دیگر بگیرمت
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ای نگاه مهر تو آینهء فردای من
رنگ چشمانت عسل ریز است ای دریای من
مثل گلهای سحر مثل کبوترهای عشق
غرق شادی می شود با یاد تو رویای من
نو بهار زندگی یک فصل از غمهای توست
من غمت را دوست دارم ای گل زیبای من
کاش می شد زندگی را عشق را مهربانی را
هدیه میدادم به تو ای عشق بی همتای من

 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship

ای کاش بودی تا این جاده ها با آمدن تو بی انتهاتر می شد
می دانی که...؟
زمزمه های دلتنگی من با آمدن تو به پایان میرسد
و شبنم چشمانم به گلهای پژمرده مینشیند
تو رفتی...
و من ماندمو یک دنیا تنهایی....
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره دل شسته بود
عكش شیدایی در آن آیینه شیدا نبود
لب همان لب بود ، اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود
در دل بیدار خود جز بیم رسوایی نداشت
گر چه روزی همنشین جز با من رسوا نبود
در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود
دیده ام آن چشم درخشان را ولی در این صدف
گوهر اشكی كه من میخواستم پیدا نبود
در لب لرزان من فریاد دل خاموش بود
آخر آن تنها امید جان من, تنها نبود!
جز من و او دیگری هم بود, اما ای دریغ
آگه از درد دلم زآن عشق جان فرسا, نبود...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
هر گز به غم فراق او خونکنیم
خو با غم گلرخان مَهرو نکنیم
سوگند خوریم لاله و نرگس را
در جذبه یعشق بی وضو بو نکنیم
با آن همه بی وفایی و سنگدلی
ما دست رقیب سفله رارونکنیم
در قبله اگر نشان نباشد از او
ما دیده ی دل،روان بدان سو نکنیم
تاطالب دیدار نباشد،هرگز
ما میل سخن گفتن با او نکنیم
ما عاشق صادقیم و از عشقچو اشک
لب بسته و بیهوده هیاهو نکنیم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
آن نگاری که مرا عمر دگر داد که بود؟
او که از خنده‌ی خورشید خبر داد که بود؟
آن که یکباره به بیکارگی انداخت مرا
با نگاهی به دلم عزم سفر داد که بود؟
پرده از چهره‌ی چون آینه انداخت شبی
دین و ایمانم از آن رو به خطر داد که بود؟
همه گرمی همه مستی همه هستی همه لطف
به دل خسته‌ی من وقت سحر داد که بود؟
آن که در سردی این تیره‌شبان گرمایی
به من از دولت آن شور و شرر داد که بود؟
بی‌خبر آمد و یک پنجره سوغاتی ناب
به من از روشنی نور نظر داد که بود؟
چو بهاران، دل من عزم شکفتن دارد
آن که درسی به دل از شاخه‌ی تر داد که بود؟
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
به مهر تو ای ماه زیبا قسم
بهچهر تو ای مهر رخشا قسم
به آن سینه ی همچو صبح بهار
به آن زلف چون شام یلداقسم
به آهی که از سینه ای سوخته
کَشد شعله تا عرش اعلی قسم
به مهر و بهماه و به چرخ فلک
به کوه و به دشت و به دریا قسم
به عمری که در آرزویتگذشت
به دیروز و امروز و فردا قسم
به هجران و حرمان و دیوانگی
به عشق وامید و تمنا قسم
به جانهای از عاشقی بی قرار
به دلهای عشاق شیدا قسم
به آنناله هایی که پر می کشند
به سوی خدا،نیمه شبها قسم
به دلدادگانی پریشان چومن
که در کوی یارند،رسوا قسم
به آیین طنازی و دلبری
به شیرین و لیلی بهعذرا قسم
که عشقت ز دل رفتنی نیست نیست
به پرور دگار توانا قسم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
یك آینه هم تشنهء خندیدن من نیست
وقتی كه كسی منتظر دیدن من نیست
بیگـــــانگی از پردهء این پنجــــره پر زد
اما خبــــــری در پس پاییدن من نیست
انگـــار نه انگـــــار خـــــــدا آدمـمــان كرد
در یكنفــر اندیشهء پرسیـدن من نیست
من غنچــــــه ترین حادثهء كوچهء دردم
افسوس كسی در هوس چیدن من نیست
ــ هی موجیِِ امواج گل واشدهء عشق
چشمت به تماشای پلاسیدن من نیست...
بگذار كه زنجیر كند شب نفســــــم را
وقتی نفسی غیرت شوریدن من نیست
آی ای دل مجنون شده ام! عابر پاییز!
چیزی به زمستان و به خشكیدن من نیست...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
غریبه حال دلــــــم را نپرس ! ویـرانم
مجاب سفسطه هایِ سیاه شیطانم
مجاب این هیجانْ كه تو هم نخواهی ماند
در انتظــــار مرور دو دســت بی نانم
و حرف تشنگیم را تو هم نخوانی از،
نگـــاهِ یاسِ كبــــود ِكویر ِ گلــــــــدانم
ببین چگونه دلم را به چوب می بندند؛
هراسهایِ بزرگِ همیــــــشه پنهانم
بیاو دســــت مرا با بـــهانه ای رو كن
كه عاشقم كه خرابم كه نابسامانم
دلم گرفته از این چشمهای تو خالی
مرا به شهر نگاهت ببـــر ، بگـــــردانم
 
بالا