• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شعر های تاریک

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تو با عشق تازت و نا مهربونيات بمون

من نمي بخشم تو را اينا تو نگام بخون

دست به هر سازي زدي من كه باهاش رقصيدم

واسه دلخوش كردنت حتي به زور خنديدم

مني كه يه لحظه از قهر چشات مي مردم

حيف غصه هايي كه براي عشقت خوردم

اين همه نامهربوني به رنگ چشمات نمياد

طفلي ديوونه دلم دوريتا از من نمي خواد

فكر اينجاشا نكردم اين كه تقدير مبهمه

حالا از روزي كه رفتي غصه تنها كارمه

به سلامت نازينينم اينم از بازيه ما

اين دفعه واسه هميشه مي سپارمت دست خدا

كاشكي هيچوقت قصه ي من و تو آغاز نمي شد

كه ترانه هام همه با غصه همساز نمي شد

اين دفعه عهدما بستم كه ديگه عاشق نمي شم

ديگه با هيچ آدمي همدل و صادق نمي شم...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
سلام مي کنم به باد،
به بادبادک و بوسه،
به سکوت و سوال
و به گلداني،
که خواب ِ گل ِ هميشه بهار مي بيند!
سلام مي کنم به چراغ،
به «چرا» هاي کودکي،
به چالهاي مهربان ِ گونه ي تو!
سلام مي کنم به پائيز ِ پسين ِ پروانه،
به مسير ِ مدرسه،
به بالش ِ نمناک،
به نامه هاي نرسيده!
سلام مي کنم به تصوير ِ زني نِي زن،
به نِي زني تنها،
به آفتاب و آرزوي آمدنت!
سلام مي کنم به کوچه، به کلمه،
به چلچله هاي بي چهچه،
به همين سر به هوايي ِ ساده!
سلام مي کنم به بي صبري،
به بغض، به باران،
به بيم ِ باز نيامدن ِ نگاه ِ تو...
باورکن من به يک پاسخ کوتاه،
به يک سلام ِ سر سري راضيم!
آخر چرا سکوت مي کني؟
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
غرق در سکوت شب پیش می روم


به سوی جزیره تنهایی هایم آهسته و آرام


کوله بارم را بسته ام و در عمق این شلوغی


از میان این مردم می روم


روزهایم تکراری شده اند آفتاب طلوع می کند


و در پس شب افق رنگ می بازد


و تنها خاطراتم است که باقی می ماند.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تنهایی

اگه بارون بزنه بهار دیگه پیر نمی شه
غروبای کوچه ها اینقدر دلگیر نمی شه
آخ اگه چشمای تو ماه رو تماشا بکنه
روزا خورشید نمی تونه شب رو حاشا بکنه
شبای تیره پاییز منو آتیش می زنه
غروب و تنهایی داره تنم رو نیش می زنه
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
یک شب بیا به خوابم و حالی ز من بپرس
احوال گل بگو و ز مرغ چمن بپرس

از عشوه‌های تازه‌ی گل صد سخن بگو
وز نغمه‌های بلبل شیرین سخن بپرس

از سرزمین عشق و رخ خوب یار گو
وز روی زرد عاشق دور از وطن بپرس

چندی دگر بیا و سرانجام عشق را
در لاله زار از آن همه خونین‌کفن بپرس


تا از شب و تاریکی و خاموشی و خواب
آزاد شویم هان تو ای عشق بتاب

تا پر شود از عربده خاموشی ما
ای مست‌تر از شراب ما را دریاب
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
همیشه از تو نوشتن برای من سخت است
که حس و حال صمیمانه داشتن سخت است

چگونه از تو بگویم برای این همه کور؟!
چقدر این همه دیدن برای من سخت است

خرابه ی دل من را کسی نخواهد ساخت
که بر خرابه ی دل خانه ساختن سخت است

به هیچ قانعم از مهر دوستان هرچند
به هیچ این همه سرمایه باختن سخت است

نقابدار خودی را چگونه بشناسم
در این زمانه که خود را شناختن سخت است

قبول کن دل بیچاره ام ، که می گوید
که پشت پا به زمین و زمان زدن سخت است

برای پیچک احساس بی خزان سهیل
همیشه گشتن و هرگز نیافتن سخت است

عزیز من« همه جا آسمان همین رنگ است»
بیا اگر چه برای تو آمدن سخت است
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
زمان می گذرد...
تو رفته ای که من خوشه چین باشم
عطر به جا مانده ات را...
دستان تو ،
زیبا ترین حلقه ایست که مرا به دار می آویزد!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ساکت و تنها چون کتابی در مسیر باد
میخورد هر دم ورق اما
هیچ کس او را نمیخواند
برگ ها را میدهد بر باد
میرود از یاد
هیچ چیز از او نمیماند
بادبان کشتی او در مسیر باد
مقصدش هر جا که بادا بادا
بادبان را ناخدا باد است
لیک او را هم خدا و هم ناخدا باد است
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
كسی غیر از تو نمونده
اگه حتی دیگه نیستی
همه جا بوی تو جاری
خودت اما دیگه نیستی
نیستی اما مونده اسمت
توی غربت شبونه
میون رنگین كمونه
خاطرات عاشقونه
آخرین ستاره بودی
تو شب دلواپسی هام
خواستنت پناه من بود
تو شبای بی كسی هام
لحظه هر لحظه پس از تو
شب و گریه در كمینه
تو دیگه بر نمی گردی
آخر قصه همینه.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
از واژه ی دو بخشی تکرار خستهام
از زندگی از این همهتکرار خسته ام
از های هوی کوچه وبازار خسته ام
دلگیرم از ستاره وآزرده ام زماه
امشب دگر زهر که وهرکار خستهام
دل خسته سوی خانهتنخسته میکشم
اوخ ...کزین حصاردل آزارخسته ام
بیزارم از خموشیتقویم روی میز
وز دنگ ودنگ ساعتدیوار خسته ام
از او که گفت یارتو هستم ولی نبود
از خود که بیشکیبم وبی یار خسته ام
تنها ودلگرفته وبی یارو بی امید
از حال منمپرس که بسیار خسته ام
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تماشايی ترين تصوير دنيا می شوی گاهی
دلم می پاشد از هم بس که زيبا می شوی گاهی
حضور گاهگاهت بازی خورشيد با ابر است
که پنهان می شوی گاهی و پيدا می شوی گاهی
به ما تا می رسی کج می کنی يکباره راهت را
ز ناچاريست گر همصحبت ما می شوی گاهی
دلت پاک است اما با تمام سادگيهايت
به قصد عاشق آزاری معما می شوی گاهی
تو را از سرخی سيب غزلهايم گريزی نيست
تو هم مانند حوا زود اغوا می شوی گاهی.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship

موقعي كه مي خواستمت مي ترسيدم نگات كنم،موقعي كه نگات كردم ترسيدم باهات حرف بزنم. موقعي كه باهات حرف زدم ترسيدم نازت كنم،موقعي كه نازت كردم ترسيدم عاشقت بشم حالا كه عاشقت شدم ميترسم از دستت بدم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
امشب زغمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت........
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
چقدر امشب دوريت برام سخته
نميخوام بگم عادت به پيشه هم بودن کرديم
ولي واقعا عادت به با هم بودن کرديم
الانم با هم هستيم.مهم دلمونه
دلي که همش به ياد تو شاد ميشه
نفسي که به اميد تو مياد و ميره
پلکي که به اميد ديدن تو باز و بسته ميشه
نميدونم چه جوري امشب احساسم رو توي اين وبلاگ بيان کنم
ميتونم بگم بزرگترين آرزوم خوشبختي تو هست
حالا چه با من چه بي من
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship

هيچ آرزويي ندارم جز خوشبختي تو...چه با من و چه بي من
تو برايم آنقدر والايي که به آن افتخار مي کنم مي ترسم
مي ترسم نگاهي يا ندايي شيطاني تو را از من بربايد
ويا سايه ات زينت بخش روز آفتابي كس ديگر باشد
فکر جدايي وجودم را به لرزه مي اندازد
عاشقانه دوستت دارم



ميخواهم با بهار برايت خانه اي بسازم
کنار رود خانه اي که از ماه سر چشمه مي گيرد
ميخواهم با تو چراغي براي شبهاي بي کسي اطلسي ها روشن کنم
مي خواهم با تو از پلکاني بالا بروم که به خدا ميرسد
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تو بري دنيا تمومه واسه من
خنده از لب مي ره و غصه مي شينه تو دلم
تو بري قناريم ديگه خوش آهنگ نيست
صداي شيرين نمي آد آخه فرهاد نيست
توبري من تنها مي شم تو تاريکيها گم مي شم
اسيرغم مي شم غرق درياي اشک مي شم
تو بري منم مي رم آخه ديگه دلبستگي ندارم
همدم و همرازي نيست مرهم زخمي ندارم
خواستي بري برو خدا نگهدارت
اينو بدون که دلم کرده بهت عادت
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بوسه بر عكست زنم ترسم كه قابش بشكند
قاب عكس توست اما شيشه ي عمر من است
بوسه بر مويت زنم , ترسم كه تارش بشكند
تار موي توست اما ريشه ي عمر من است
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ميروي تا با نبودن عشق را پر پر کنی

میروی با اشک حسرت ، دیده ام را ترکنی

آن همه گفتی نگاهت با نگاهم زنده است

من نباشم ، می توانی روزها را سر کنی

در نبودت گریه کردم ، آینه احساس کرد

آینه شو ، گریه ام را حس کنی باور کنی

سبز در عشقت شدم کم کم تو دانستی ولی

عاقبت می خواستی در قلب من خنجر کنی

بعد تو در سینه نامت می شود یک خاطره

کاش می شد قصه عشق مرا باور کنی
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بياامشب به من محرم شواي اشک
بیاامشب توهم باغم شوای اشک

بیا بنگر دلم تنها شده باز
بیا قلب مراهمدم شو ای اشک

من ان گلبوته خشک کویری
بيابرروی من شبنم شوای اشک

رهاکن ميل ماندن دردو چشمم
توجاری بررخ زردم شواي اشک

بيا ارام من در بيقراری
تسلی بخش من هردم شواي اشک

بیابغض سکوت سینه بشکن
به چشم خشک من شبنم شوای اشک

دلم مجروح درد غربت تو
به روی زخم دل مرهم شواي اشک

دلم ازدردهجران نالدامشب
بیادرمان بر دردم شو ای اشک
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
هرگز از یادم نخواهد رفت این عشق نهان
گر چه صد بارم کشد با تیغ جورش این زمان
سست عهدی کار من هرگز نباشد ای نگار
پس تو هم باز آی چون من بر سر عهدت بمان
نکته ای بشنو زمن ای دلبر شیرین سخن
عشق بازی کار هر کس نیست خوب این را بدان
بوسم آن چشمان مستت را به رویا جان من
تا بدان روزی که بردارم نگاه از این جهان
مطمئن باش ای عزیزم تا زمان مرگ من
جویبار اشک و خون گردد ز رخسارم روان
گر نداری باور این عشق و وفای پاک را
باز آی و در نگر در چهره ام این را عیان
روز مرگم از نفس نام تو بیرون می شود
چون که عاشق را بود نام نگارش بر زبان
 
بالا