• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شعر های تاریک

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
یک شب اگر چشمان من خواب تو را می دید
دیگر تمام روزها رؤیا نمی بافید
بغض هزاران ساله ام یک باره وا می شد
تا رویش رنگین کمان بی وقفه می بارید
من یأس را با خنده ات از یاد می بردم
در خانه ی دلگیر دل عطر تو می پیچید
فصل شکفتن دم به دم می آمد و دستم
همواره یاس وحشی امید را می چید
تنهایی و تاریکی از من دور می شد
نزدیک چشمت می شدم، هم سایه با خورشید
با عشق، قلب این صدا هم_نبض طوفان بود
وقت سرودن دیگر از چیزی نمی ترسید
آواز را بی پرده سر می دادم و شعرم
لای سکوت سرد این دفتر نمی رقصید
می خواندمت، با هر نفس می خواندمت تا صبح
یک شب اگر چشمان من خواب تو را می دید
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا
خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا
رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا
التفاتی به اسیران بلا نیست ترا
ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا
با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا
فارغ از عاشق غمناک نمی باید بود
جان من اینهمه بی باک نمی باید بود
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
آن روز با تو بودم
امروز بی توام
آن روز که با تو بودم
بی تو بودم
امروز که بی توام با توام
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ای کاش همیشه چشمهایم بسته بودند
زیرا که با چشم بسته تو را بهتر میبینم
ای کاش هیچ وقت لب نگشایم
که در سکوت میتوان فریاد زد تو را
از خود بروم تا به تو رسم
بمیرم تا در تو زندگی کنم

در زندگی تنهایم با تو زندگی میکنم
باشد که لحظه ای به من بیندیشی

اه کجایی ای ماه اسمان رویاهایم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
وفادار تو بودم تا نفس بود
دریغا همنشینت خار و خس بود
دلم را بازگردان
همین جان سوختن بس بود بس بود
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دیرگاهی ست
که در حسرت یک شعر "سپید"
شاعران
قافیه را باخته اند!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
پشت میز قمار دلهره ی عجیبی داشتم
برگی حکم داشتم
ودیگر هرچه بود ضعیف بود وپایین
بازی شروع شد
حاکم او بود و من محکوم
همه ی برگهایم رفتند و سه برگ بیشنماند
برگی از جنس وفا رو کرد من بالاتر آمدم
بازی در دست من افتاد
عشق آمدمبا حکم عشوه وناز برید
و حکم آمد از جنس چشم سیاهش
زندگی
حکم پایین من بود و
باختم​
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
از هر لیوانی که آب نوشیدم
طعم لبان تو و پاییزی

که تو در آن به جا ماندی به یادم بود
فراموشی پس از فراموشی...
امّا
چرا طعم لبان تو و پاییزی که در آن
گُم شدی در خانه مانده بود؟
ما سرانجام توانستیم
پاییز را از تقویم جدا کنیم،
امّا
طعم لبان تو بر همه‌ی لیوان‌ها و بشقاب‌ها
حک شده بود
لیوان‌ها و بشقاب‌ها را از خانه بیرون بردم..
کنار گندم‌ها دفن کردم
زود به خانه آمدم
تو در آستانه‌ی در ایستاده بودی
تو در محاصره‌ی لیوان‌ها و بشقاب‌ها مانده بودی
گیسوان تو سفید
امّا
لبان تو هنوز جوان بود.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
در غروب نگــاهت، وسعت طلوع فردا را یافتم
و اینـک

در مرز ِ فراغت لحظه ها
شاید شرقی از اندوه را، به غرب رسانم
و یک رسالت دیرین را
باز جویم...
،
بـــی آنکه
مرزی از غرور
بر تن ِ خاکی این باران
غوطه ور گردد
...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
خورشید را
به پنجرهام نصب کردهام
چیزی بجز غروب
اجرا نمیشود.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
خسته می‌بارد
آسمان
بر آرزوهایم.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
می‌رفتی و از خنده تلخم
پنداشتی این عاشق دلخسته، غمین نیست
ابری‌تر از آنم که بگویم
ابری‌تر ازین دیده بر این خاک زمین نیست...

 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تاریک شد این خانه و دیدن نتوانیم
وین پرده به فریاد دریدن نتوانیم

وقتی که قدمها همه آلودة یأسند
پیداست به مقصود رسیدن نتوانیم

وحشت‌زدگانیم و چه کابوس شگفتی!
لبریز گریزیم و دویدن نتوانیم

هرچند بهار آمده، محرومیِ ما بین
این باغ پُر از میوه و چیدن نتوانیم

در حنجره‌ها خورد گره حرف دل ما
فریاد که فریاد کشیدن نتوانیم

این آینه‌ها نیز به‌ما راست نگفتند
صد آه که از خویش رمیدن نتوانیم.

 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship

ایکا ش د ر چشمها یت تردیـــد را دیده بــــــودم

یا از همان روز اول از عشق ترســـــــــیده بودم

ایکاش آن شب که رفتم از آسمان گل بچـــــــــینم

جای گل رز برایـــت پـــروانگی چیـــده بودم

گل را به دست تو دادم حتی نگا هـــــــــم نکردی

آن شب نمی دانی اما تا صبح لرزیده بـــــــــودم

آن شب توبا خود نگفـتی که برسرمن چه آمـــــــد

با خود نگفــــــتی زدستت من با ز رنجـیـده بودم؟

انگار پی برده بودی دیوانـــه ات گـــــشته ام من

تو عا شق من نبــودی و دیــــر فـهـمیده بودم

از آن شب سرد پا ییز که چــــشم من به تو افـتاد

گفــتم که ایکا ش شب ها هـرگز نخوابــیده بـودم

از کوچه که می گذشتیــم حتی نگــاهــــم نکردی

چشمـــت پـــی دیگری بود این را نفهــمیده بودم

آن شب من واشک ومهتا ب تا صبح باهم نشستیم

ایکا ش یک خواب بدبود چیزی که من دیده بودم

تواهــل آن دور دســـتی من یک اســـیر زمینــی

عشــــق زمین وافـق را ای کاش سنجیــده بود م

بی توچه شب ها که تاصبح درحسرت با توبودن

اندوه ویرانیت را تنـــــــــها پرستـــیده بـــــــودم

وقتی سدا کردی از دور با عشوه ای ما درت را

آن لهجۀ نقـــــره ای را ایکا ش شنیــــــده بودم

انگار تقـصیر من بود حق با تو وآســما ن است

وقــتی که تومـی گذشـتــی از دورخنــدیـده بودم

امابه پروانه سوگند تنــها گناهـــم همین اســت

جای تو بودم اگر من صد بار بـخـشیــده بودم

بایــد برایــت دعا کـرد آباد باشــی و سرسبز

ایکا ش هرگز نبینی چیزی که مــن دیده بودم

اندوه بی اعتـنا یی چه یادگا رعجیـــبــــــی ست

اما چه شــب ها که ان را از عشق بوسیده بودم

حا لا بدان تو که رفتی در حسرت باز گشـــتت

یک آسمان اشک آن شب در کوچه پاشیده بودم

هرگز پشیــما ن نگــــــشتم از انتخا ب تو هرگز

رفتی که شـــــا ید بدانم بیـهـــوده رنجـتیده بو دم

حالا تو را به شقــــا یق دیگر بیا کوچ کافی ست

جا ی تو بــــودم اگر من انگا ر بخشــــیده بودم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
درون سینه آهی سرد دارم
رخی پژمرده رنگی زرد دارم
ندانم عاشقم مستم چه هستم ؟
همی دانم دلی پر درد دارم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ساده می گویم

دلتنگت هستم

ولی

این غرور وفادار

همچنان جای تو را برایم پر کرده است !
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم
و یا از روی خود خواهی فقط خود را قشنگ دیدم

اگر از دست من در خلوت خود گریه می کردی
اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی
اگر تو مهربان بودی و من نامهربان بودم
برای دیگران بهار و برای تو خزان بودم
اگر تو با تحمل گله از خودخواهیم کردی
اگر زجری کشیدی تو گاهی از زبان من
اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من
گناهم را ببخش
مرا ببخش
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
باشه
منم دیگه نمی آم ......
وای که دیوانه ای دیوانه
از کی به کی ، از تو به من یا از من به تو
دیروز گفتی نیا امروز آمدم فردا هم خواهم آمد
تازه اول راه ، نکنه خسته شدی
کو .... هنوز شکستن راه زیاده مبارزه کن
من هستم من می آیم باز و باز تکرار بی پایان
اگر امروز رانده شدم باز مهر تو را جویم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
همه پایان قصه هاشان می گویند بالا رفتیم پایین اومدیم،قصه ی ما دروغ بود،
كاش میشد قصه ی من هم دروغ بوده باشد،
اما،
چشمهای شما روزگار من،قصه نبود،
زندگی بود...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
من اینجا ایستاده ام منتظر تو
ساعت دیدار قد تو پایی که به آن تکیه دادم 11
محل دیدار باغ لاله ها در اوج آزادی
من می آیم ..... تو هم بیا
 
بالا