• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شعر های تاریک

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
كاش امشب عاشقي هم پا مي گرفت

تشنگي هم طعم دريا مي گرفت

كاش امشب كوچه هاي منتظر

يك سلام گرم از ما مي گرفت

اين سكوت تلخ . دنياي من است

كاش دستت . دست دنيا ميگرفت

آسمان ابري ترين اندوه را

از دل سنگين شبها مي گرفت

پنجره دلتنگ چشمي آشناست

كاش مي شد عاشقي پا مي گرفت
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
در دایره ی تاریک فنجان فال
عکس فانوس ستاره و عطر اطلسی افتاده است
شاید شروع نور
نشانه یی از بازگشت نگاه گرم تو باشد
باید به طراوت تقویم های کهنه سفر کنم
تقویم ناب ترین ترانه ی نمناک
قویم سبزترین سلام اول صبح
تقویم دور دیدار بوسه و دست
شاید در ازدحام روزها
یا در انتهای همان کوچه ی شاد شمشادها
شاعری دلشکار را ببینم
که شیرین ترین نام جهان را زیر لب تکرار می کند
و تلخ می گرید
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بچه که بودم
از جریمه های نانوشته که بگذریم
سلمانی و ساعت و سیب
سکه و سلام و سکوت
و سبزی صدای بهار
هفت سین سفره ی منبود
بچه که بودم
دلم برای آن کلاغ پیر می سوخت
که آخر هیچ قصه یی به خانه نمی رسید
بچه که بودم
تنها ترس ساده ام این بود
که سه شنبه شب آخر سال
باران بیاید
بچه که بودم
آسمان آرزو آبی
و کوچه ی کوتاه مان
پر از عبور چتر و چلچراغ و چلچله بود
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
خانه ها را تسخیر کرده اند
لباس خواب های سفید

سبز نیستند هیچکدام
یا به رنگ ارغوانی با حلقه های سبز
یا زرد با حلقه هایی آبی
شگفت انگیز نیستند هیچکدام از آنها
با جوراب های نازک و کمر های سنگ دوزی شده
قرار نیست کسی خواب میمون ها و گلهای تلگرافی را ببیند
تنها اینجا و آنجا ملوانی پیر
که سرمست ، چکمه ها در پا بخواب رفته است
شکار می کند ببرها را
در هوای سرخ

(والاس استیونس)
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
اسمت را موج می‌برد
خودت را کشتی
موهايت را باد
و يادت را
دفتر گم‌شده‌ام
اسمم را
سنگی نگه می‌دارد
خودم را گوری،
و يادم را...
مهم نيست!!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بیچاره دلم

دکتر برایش نیم ساعت گریه تجویز کرده است


آن قدر ساده است

که اگر صدای شر شر باران بشنود

خیس می شود

هی ...

تو که رفته ای چه خوب کردی !

رفتن از شعر گفتن

ساده تر است
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
باد، پیچید در ترانه ی برگ
برگ، لرزید از بهانه ی باد
هرکجا برگ خشک بود، افتاد
باغ نالید و گفت:
-"باد مباد!"

در شگفتم، گناه باد چه بود؟
برگ، خشکیده بود، باد ربود.
باد، هرگز نبود دشمن برگ
مردن برگ، دست باد نبود

زندگی ذره ذره می کاهد
خشک و پژمرده می کند چون برگ
مرگ، ناگاه می برد چون باد،
زندگی کرده دشمنی، یا مرگ؟

بر گ خشکم به شاخسار وجود
تا کی آن باد سرد، سر برسد
تو هم ای دوست، ذره ذره مکش!
تا نخواهم که زود تر برسد..!
ف.مشیری
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
از اوج بنگریم
ذرات دلِ به دشمنی و کینه داده را
وز جان و دل به جان و دل هم فتاده را
از اوج بنگریم و ببینیم
در این فضای لایتناهی
از ذره کمترانیم
غرق هزار گونه تباهی!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship

من همونم که هميشه غم و غصم بي شماره
اوني که تنهاترينه حتي سايه ام نداره

اين منم که خوبياشو کسي هرگز نشناخته
اونکه در راه رفاقت همه هستيشو باخته

هر رفيقه راهي با من دو سه روزي همسفر بود
انتهاي هر رفاقت واسه من چه زود گذر بود

هر کي با زمزمه عشق،دو سه روزي عاشقم شد
عشق اون باعث زجره همه دقايقم شد

اونکه عاشق بود و عمري از جدا شدن ميترسيد
همه هراس و ترسش به دروغش نمي ارزيد

چه اثر از اين صداقت چه ثمر از اين نجابت
وقتي قد سر سوزن به وفا نکرديم عادت
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نميگذاشتم به آساني دلم را ببري

اگر ميدانستم

بعد از تو

زندگي كردن چقدر دل ميخواهد. . .
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
چند اين شب و خاموشي؟ وقت است كه برخيزم
وين آتش خندان را با صبحبرانگيزم
گر سوختنم بايد افروختنم بايد
اي عشق بزن در من كز شعله نپرهيزم
صد دشت شقايق چشم در خون دلم دارد
تا خود به كجا آخر با خاك در آميزم
چون كوه نشستم من با تاب و تب پنهان
صد زلزله برخيزد آنگاه كه برخيزم
برخيزم و بگشايم بند از دل پر آتش
وين سيل گدازان را از سينه فروريزم
چون گريه گلو گيرد از ابر فرو بارم
چون خشم رخ افروزد در صاعقه آويزم
اي سايه ! سحرخيزان دلواپس خورشيدند
زندان شب يلدابگشايم وبگريزم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
خلوت انس تو آشوب غزلهای من است
نام تو واژه محبوب غزل های من است
بار معنایی هر عاطفه در شعر تویی
تا به آن شهر که مطلوب غزل های من است
تو گل سر سبد باغ تمنای منی
چهره ات چهره محبوب غزل های من است
گر چه از درد دل حوصله پر شد اما
تا ابد صبر تو ایوب غزل های من است
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نهگناه کاریم نه بی تقسیریم
من و تو بازیچهءتقدیریم
هر دو در بی راههءبی رحم عشق با دل و احساس خود درگیریم
بیشتر از همیشه دوستت دارم
گرچه از عاشقی و عاشق شدن بیزارم
زیر آوار فروریختهءعشق از دلم چیزی نمونده که به تو بسپارم
تو که همدردی مرا یاری ده.به من عاشق امیدواری بده
گرچه عشق با ما سره یاری نداشت تو به من قول وفاداری بده
تو به من قول وفاداری بده
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship

من امشب سکوت دلم را شکستم

سکوت شبستان غم را شکستم

قسم خورده بوده بودم که عاشق نباشم

به عشقت شکوه قسم را شکستم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
مرا از عصر دلتنگي نترسانيد
که عمري چشم در راهم
اميدم را ز ياس من نترسانيد
که عمري چشم درراهم
هم آوازم شويد .....
ذکري دعايي حاجت خيري
بيايد آن سفر کرده که عمري چشم در راهم
گل گلدان عشق او
دگر بال و پري دارد
بگو آيد گلستانم
که عمري چشم در راهم
کجاست آن موج نا آرام و آن درياي طوفاني
منم آن صخره ي سنگي که عمري چشم در راهم .
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
سکوت کن ای یار..که زبانهای عشق خشکیده است..
سکوت کن که سلام اشارتیست به آنسوی قصه رفتن..
به یاد عشق نیاور که باز دیدن تو..دلیل وسوسه های غریب من باشد...
سکوت کن که سلام تو راز عشق مرا درون سینه من باز دفن خواهد کرد..
سکوت کن که در این روزهای تنهایی درون چشم منو تو جز شکایت نیست..
سکوت کن که نفس ها یخ بسته است..و عشق بار دگر راهی سفر است..
مگر چقدر زمان تا سپیده خواهد بود ؟؟
که لرزش تن من در عبور دستان زیبایت محو گردد؟؟
مگر چقدر به امکان وهم شب باقیست؟؟
که باغ سبز نگاهت در آستان ستایش از این وجود مهیا جوانه خواهد داد..
مگر چقدر به پایان این گذر باقیست ؟؟
سکوت کن ای یار که نوازشت سرود تلخ ترینست..
سرود تلخی صبح که با تولد آن تمام زیبایی این چشم پر گناه تورا
به روی پیکر من جاودانه خواهد ساخت..
سکوت کن ای یار که سلام اشارتیست به آنسوی قصه رفتن ..
وخون نماد غریبانه ایست در رگها..
جوابی نیست؟؟
به جز گسستن و یا پیوندی که تا ابد باشد..
سکوت کن تا وزش باد
شمع ما را در تاریکی مطلق فرو نبرد
و برای پروانه اش بسوزد.....
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
سوختم باران بزن تا شايد تو خاموشم كني

شايد امشب سوزش اين زخم ها را كم كني

آه باران من سرا پاي وجودم آتش است

پس بزن باران بزن شايد تو خاموشم كني
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
غم تنها ترین تنهای دنیا
تویی زیباترین زیبای دنیا
تو مثل امید یک قناری
قراری بر دل هر بی قراری
منم یلدای بی پایان عاشق
تو بودی مرحم زخم شقایق
تویی لالایی خواب خوش آواز
بالم را مشکن در اوج پرواز
نگاهت را می پرستم ای نگارم
فدای تار مویت هر چه دارم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی…
من درد مشترکم
مرا فریاد کن

درخت با جنگل سخن می گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن می گویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوتِ روشن با تو گریسته ام
برای خاطر زندگان,
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام
زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال
عاشق ترینِ زندگان بوده اند
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیر یافته! با تو سخن می گویم
بسان ابر که با توفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من ریشه های تو را یافته ام
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست
من درد مشترکم
مرا فریاد کن...
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
درآمد
چه آرزوها كه داشتم من و ديگر ندارم
چه‌ها كه مي بينم و باور ندارم
چه‌ها، ‌چه‌ها، چه‌ها، كه مي‌بينم و باور ندارم

مويه
حذر نجويم از هر چه مرا برسر آيد
گو در آيد، در آيد
كه بگذر ندارد و من هم كه بگذر ندارم

برگشت به فرود
اگرچه باور ندارم كه ياور ندارم
چه آرزوها كه داشتم من و ديگر ندارم

مخالف
سپيده سر زد و من خوابم نبرده باز
نه خوابم كه سير ستاره و مهتابم نبرده باز
چه آرزوها كه داشتيم و دگر نداريم
خبر نداريم
خوشا كزين بستر ديگر ، سر بر نداريم

برگشت
در اين غم ، چون شمع ماتم
عجب كه از گريه آبم نبرده باز
چه‌ها چه‌ها چه‌ها كه مي بينم و باور ندارم
چه آرزوها كه داشتم من و ديگر ندارم
 
بالا