جهت اطلاع دوستان
Market Maker:
بروکر مارکت میکر بروکری است که در هنگام انجام معامله خود یک سر معامله را در اختیار گرفته(از طریق Dealing Desk) و درخواست شما را به جایی منتقل نمی کند. به این معنی که در صورت فروش یک جفت ارز یا یک کالا به عنوان خریدار در برابر شما رفتار می کند و در صورت خرید نیز به صورت فروشنده در برابر شما رفتار می کند.البته برخی مارکت میکرها هم در مواقعی بخشی از درخواست های خود را به شبکه بانکی منتقل می کنند.
چندی پیش صحبتی در خصوص بروکرها و مارکت میکرها شد در این تاپیک
که احساس میکنم تا حدودی به قصد ایجاد جو منفی بود
به همین خاطر لازمه مطالبي رو در ارتباط با بحث بروكر ها و مارکت میکرها خدمت دوستان عرض كنم اميدوارم مورد توجه و پسند دوستان قرار بگيره :
بحثمون حول و حوش نحوه كاركرد بروكر ها و خصوصا اصطلاح market maker كه اين روز ها به كرات اون رو ميشنويم و ميخونيم خواهد بود .
مطمئنا تمام عزيزان از لحظه اي كه قدم به اين بازار گذاشتن بارها و بارها اين اصطلاح رو شنيدن . به اين شكل كه فلان بروكر، ماركت ميكر هست و بروكر دیگری، ماركت ميكر نيست و حتي زمان هايي از دوستاني ميشنويم كه حساب ecn فلان بروكر ماركت ميكر هست و حساب استاندارد همان بروكر به اين شكل نيست !
ماركت ميكر چيست ؟
ماركت ميكر در اصطلاحي كه در جامعه تريدر ها باب شده است به اين معني است كه يك بروكر ، معاملاتي كه مشتري خود در پلتفرم معاملاتي ثبت مي كند را به بانك ! انتقال نمي دهد و طبق اين تعريف نتيجه گيري مي شود كه ماركت ميكر بودن بد است و زماني كه اين برچسب به بروكري بچسبد مانند داغ ننگي بر پيشاني دزد مي ماند كه همه را از آن فراري مي دهد !
اما آيا ما به عنوان تريدر مي توانيم تشخيص دهيم كه يك بروكر ماركت ميكر است يا خير و آيا اصلا داشتن اين خصوصيت ، يعني بازار ساز بودن ، خوب است يا بد ؟
بهتر است همين ابتداي بحث تكليفمون رو روشن كنيم و پاسخ اين دو سوال رو بدهيم . دوستان و عزيزان من ، به هيچ وجه من و شما كه جزو تريدر هاي خرد بازار هستيم نميتوانيم بدانيم كه يك بروكر به صورت صد در صد بازار ساز(market maker) است يا خير و اگر بروكري پيدا شود كه صد در صد بازار ساز باشد و بتواند به حيات خود ادامه دهد مطمئنا بروكري بسيار قدرتمند خواهد بود . مثالي كه در اين حوزه ميتوان زد ، بروكر fxdd امريكا است كه از معتبر ترين بروكر هاي ماركت فاركس است و به نقل خود بروكر ، ماركت ميكر يا بازار ساز است . بنابراين ، بازار ساز بودن به هيچ عنوان خصوصيت بدي نمي باشد .
بروكر ها با معاملات ما چه كار مي كنند ؟
شما براي تاسيس يك بروكر با پلتفرم متا تريدر نياز به سه چيز داريد . اول ترمينال متا تريدر كه با حدود چهل هزار دلار قابل تهيه است . دوم تهيه ديتا فيد قيمت ( يعني خريد قيمت هاي لحظه اي) كه بين 12 تا 25 هزار دلار براي شما آب مي خورد . مورد سوم كه از همه مهمتر است بستن قرار داد با يك يا چند liquidy provider يا تامين كننده نقدينگي است كه بحث امروز ما نيز مربوط به همين بخش است .
نقش liquidy provider كه به اختصار lq هم به آن مي گويند در بازار فاركس دقيقا نقش برادر بزرگتر در دعواهاي زمان مدرسه است . اگر تريدر پوزشني را بگيرد كه به هر دليل زور بروكر به آن نرسد ، معامله را به lq حواله مي دهد !
lq ميتواند يك بانك ، يا موسسه مالي يا حتي يك بروكر ديگر باشد . به عنوان مثال
بروكر ACM
در جامعه فاركس به عنوان يك lq مناسب شناخته مي شود و بروكر هاي زيادي هستند كه با آن قرارداد مي بندند .
پس حالا مشخص شد كه فرق بروكري كه صد در صد ماركت ميكر باشد با بروكر هاي ديگر چيست . بروكر ماركت ميكر بايد به قدري بزرگ باشد و به قدري نقدينگي داشته باشد كه بتواند خودش liquidy provider خودش باشد .
كه همان طور كه عرض شد بروكر هاي بسيار كمي در دنيا هستند كه از چنين قدرتي برخوردارند .
حال ببينيم در دنياي واقعي كه هر روز يك بروكر پا به عرصه رقابت مي گذارد و با اصطلاح هاي دهان پر كن " تنها بروكر ecn واقعي " و يا " بروكر stp خالص ! " سعي در جذب مشتري دارد چه ميگذرد ؟
تمامي بروكر ها داراي بخشي به نام dealing desk يا ميز معاملات هستند كه اين بخش دقيقا قلب بروكر است . اگر اين بخش وظيفه خود را به خوبي انجام دهد ، در انتهاي ماه ، بروكر از چند صد هزار تا چندين ميليون دلار سود كسب مي نمايد و اگر بد عمل كند بروكر ورشكست خواهد شد .
كار dealing desk چيست ؟
اين بخش از تعدادي كارمند به اضافه تعدادي ربات و اسكريپت هاي داخلي متا تريدر(ويژه بخش مديريت) و در نهايت قسمت مديريت ريسك(risk manager) تشكيل شده است .
روش كار به اين صورت است كه كارمند ها و ربات ها ، كار دسته بندي مشتريان و يا معاملات آنها را در دسته هاي ضرر ده به رنگ سبز ، دسته تركيب سود و ضرر به رنگ زرد و دسته سود ده به رنگ قرمز را انجام مي دهند و آنها را به risk manager ارائه مي كنند .
risk manager
كه مي تواند شامل يك تيم يا حتي يك فرد باشد ، تصميم گيري مي كند كه تمام يا بخشي از معاملات آقاي ايكس به lq منتقل شود و بخشي يا تمام معاملات آقاي y به lq منتقل نشود .
مكانيزم كار ، بسيار پيچيده و حساس است و ممكن است در اثر يك اشتباه ، بروكر چند صد هزار دلار متحمل ضرر شود اما اگر بخواهيم به زبان ساده روش كار را توصيف كنيم بايد چنين تركيبي را متصور شويم :
پس از تصميم گيري
در اتاق معاملات ، پوزيشن هاي ضرر ده به lq منتقل نمي شود تا بعد ازاين كه مشتري حساب خود را كال مارجين كرد ، تمام پول به حساب بروكر واريز شود . معاملاتي(كل معاملات يك فرد يا بخشي از معاملات كل معامله گران) هم كه امكان سود آوري داشته و ممكن است براي بروكر دردسر شود ، به lq منتقل مي گردد و در اين موارد ، بروكر تنها به سود دريافتي ازاسپرد كفايت مي كند .
روش سومي هم در اين ميان وجود دارد كه شامل انجام هدج بر روي كل معاملات در پريود هاي زماني مشخص است . اگر ريسك منيجر در زماني تشخيص دهد كه مايل به انجام هيچ يك از دو راه اول و دوم نيست ، روش hedge را برميگزيند و تعدادي از معاملات خريد و فروش را با هم پوشش مي دهد و به عبارتي خنثي مي كند .
حالا تصور ميكنم به نماي درستي از نحوه كار بروكر ها رسيده باشيم . يك بروكر هميشه تركيبي از ماركت ميكر و اي سي ان و . . . است . در جايي كه معاملات را به liquidy provider خود ارجاع مي دهد ، اي سي ان و در جايي كه ريسك معاملات را خود به عهده مي گيرد ماركت ميكر است و معمولا اين كه يك بروكر چند درصد از معاملات را منتقل كرده و چه درصدي را منتقل نمي كند و اين كه با چه بروكر ها يا سازمان هايي به عنوان lq يا تامين كننده نقدينگي قرارداد دارد ، جزو اسرار كاري بروكر است و به هيچ عنوان حاضر نيست آن را فاش نمايد .